آواهایی که نویسنده به آنها اندیشیده است
دوشنبهها؛ یک موسیقی فیلم/سریال
شاید همهمان طبق عادت فکر کنیم که موسیقی فیلم صرفا همان موسیقیای است که روی فیلم میآید و دیگر چندان تفاوتی نمیکند که صدای رادیو در فیلم شنیده شود و موزیکی پخش شود یا اینکه یک گروه به صورت زنده در فیلم قطعاتی را اجرا کنند، یا شخصیتهای قصه، آهنگهایی را بخوانند. این مثالهایی که زدم همهشان موسیقیهای متن نبودند، اینها مثالهایی از جاگذاری موسیقی فیلمنامهای بودند. حالا منظور چیست؟
موسیقی فیلمنامهای موسیقیای است که آهنگساز سینما آن را آهنگسازی نکرده. امکانش هست که برای جاگذاری آن ها مشورت داده باشد اما آهنگسازیشان نکرده است بلکه در زمان نوشتن فیلمنامه، نویسنده و کارگردان از همان ابتدا داستان را بر اساس آن آهنگ، آن اجرا، آن گروه یا مثلا اجرای فلان قطعه از رادیو همزمان به گفتن فلان دیالوگها در نظر گرفتهاند.
معرفی سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟
در واقع موسیقی فیلمنامه نقش داستانی دارد. جزئی از داستانیاست که روی کاغذ آمده است. مثلا در فیلمنامه نوشته شده است که: در اینجا از صدای رادیو قطعه «مرغ سحر» را میشنویم و بعد از آن مالک به سمیرا میگوید یادت میآید آن کنسرتی که رفته بودیم و فلان شد و بهمان؟ یا مثلا در جایی از قصهای دیگر در فیلم یا سریالی دیگر گروهی از شخصیتها شروع میکنند به آواز دستهجمعی. یادتان بیاید سکانس آواز خواندن چند نفره در «پل چوبی» را؛ وقتی روی تخت در دل طبیعت شمال نشستهاند و برزو ارجمند گیتار میزند و «وقتی میای صدای پات از همه جادهها میاد» را میخواند و سکانس وصل میشود به قصه عاشقانه امیر و شیرین. یا باز یادتان بیاورم صحنههایی از فیلم «لیلا»ی دایوش مهرجویی را. وقتی محمدرضا شریفینیا با سهتار ساز میزند و همه با هم در خانه پدری لیلا قطعاتی عاشقانه از آلبوم نیلوفرانه علیرضا افتخاری را میخوانند. آنها میخوانند «صحرا صحرا دویدهام سرگردان از پی تو» و رضا (علی مصفا) به خانه پدری لیلا آمده است و دنبال همسرش لیلاست که از خانه رفته.
در واقع در تمام این سکانسها و صدها سکانس دیگر در سینمای ایران و جهان، موسیقی فیلمنامهای موسیقیای است که نویسنده حین نگارش فیلم آن را در درون سکانسها گنجانده است تا به مفاهیم فیلم کمک مستقیم کرده باشد.
اگر خاطرتان باشد سروش صحت پیش از «مگه تموم عمر چند تا بهاره» در «لیسانسهها» و «جهان با من برقص» هم همین استفاده را از موسیقی فیلمنامهای و حضور یک یا چند گروه موسیقی در بطن ماجرا کرده بود. در «مگه تموم عمر چند تا بهاره» که شبیهترین نمونه به آن را در «جهان با من برقص» تجربه کرده بود، موزیسینهایی همچون سردار سرمست، بهزاد عمرانی، مانی مزکی و سپهر عباسی در نقش نوازنده بازیگر در سریال ظاهر شده بودند و هرجایی که لازم بود، به فراخور داستان، حضوری چشمگیر داشتند. در کنار آنها، انبوهی از مردم عادی به عنوان خوانندگان ترانههای فولکلور در فضاهای مختلف به خصوص در حفرههای ذهنی شاهین دور هم نشسته بودند و با همان بیشیله پیلگی زندگی واقعی، به اجرا میپرداختند. میدانید چیست؟
چندبار برای خودتان پیش آمده است که در حال انجام کاری هستید، یا دارید با کسی صحبت میکنید و همزمان قطعهای عجیب از خاطرات دوردستتان ناگهان در ذهنتان اجرا میشود و هر کاری که میکنید دست از سرتان برنمیدارد. آنقدری که مجبور میشوید آن را به زبان بیاورید و با دیگران به اشتراک بگذارید.
کاری که سروش صحت در تمام بخشهای داستانی و نه فقط موسیقی فیلمنامهای «مگه تموم عمر چند تا بهاره» انجام داده است، همین دست بردن به اعماق ذهن شخصیتهاست. نمایش آن اعماق، موجودات غریبی که در جهانی دیگر حضور دارند، رفت و آمد به حفرههای ذهن، حرف زدنها، رویا بافیها و حضور نوازندگانی که در گندمزارها و چمنزارها، در خیابانها و جالیزها میخوانند و مینوازند، همه و همه در خدمت بازنمایی ذهن شخصیتها و تلاش برای نزدیکتر کردن مخاطب به آنهاست.
آه از آن موسیقیهای ملالآور!
به قدری موسیقی در این سریال زائد و اضافیست که هر مخاطبی را آزار خواهد داد، حتی اگر خودش از عشاق موسیقی و یا نوازندهٔ سـاز باشد.
و بدتر از موسیقی آن صفِ در حالِ حرکتِ مسئولین است که به راستی زبان الکن است در وصف بیهوده بودنش!!
کاش ترانههای این سریال هم میذاشتین، خیلی قشنگن :’))))