حرف‌های کریستوفر نولان و کیلین مورفی به بهانه سال‌ها همکاری و اوپنهایمر

نولان: مورفی! از همان ابتدا هم قرار نبود بتمن باشی

کیلین مورفی ۲ دهه پیش به لس‌آنجلس رفت تا در آزمون بازیگری نقش بروس وین برای فیلم ابرقهرمانی سال ۲۰۰۵ کریستوفر نولان یعنی بتمن آغاز می‌کند Batman Begins شرکت کند؛ اما آقای فیلمساز تصمیم گرفت سوییچ بت‌موبیل را به کریستین بیل بسپارد و مورفی را که در آن زمان به‌نسبت ناشناخته بود و در ۲۸ روز بعد ۲۸ Days Later بازی کرده بود در نقش دکتر جاناتان کرین یا مترسک به بازی بگیرد؛ و این شروع یکی از پردوام‌ترین و ثمربخش‌ترین روابط بازیگر-فیلمساز در سینمای معاصر شد. مورفی ابتدا نقش کرین را در دو فیلم بعدی نولان در سه‌گانه شوالیه تاریکی با عناوین شوالیه تاریکی The Dark Knight و شوالیه تاریکی برمی‌خیزد The Dark Knight Rises تکرار کرد و سپس نقش وارث یک امپراتوری تجاری را در بلاک‌باستر علمی‌تخیلی نولان با نام تلقین Inception بازی کرد و ۷ سال بعد هم نقش کوچک اما مهمی را در فیلم جنگی نولان بر اساس رویدادهای واقعی با عنوان دانکرک Dunkirk ایفا کرد. حالا نولان برای اثر جدیدش اوپنهایمر Oppenheimer دوباره با کیلین مورفی همکاری کرده و این بار او را برای بازی در نقش اصلی برگزیده است.
«اینترتینمنت ویکلی» پیش از نمایش عمومی فیلم این زوج بازیگر-فیلمساز را مقابل هم نشانده است تا درباره تاریخچه سینمایی مشترک‌شان و جدیدترین همکاری حماسی خود گفت‌وگو کنند.

اطلاعات و معرفی اوپنهایمر کریستوفر نولان

سه‌گانه شوالیه تاریکی

نولان: به خاطر دارم که در سن فرانسیسکو بیدار بودم و مشغول نوشتن «بتمن آغاز می‌کند» که مطلبی درباره «۲۸ روز بعد» در نشریه «سن فرانسیسکو کرانیکل» دیدم؛ و همین‌طور تصویری از تو با سر اصلاح‌شده و چشمان دیوانه‌ات؛ بدت نیاد. یادم هست که حضورت در همان عکس مرا گرفت و شروع کردم به سر درآوردن از این موضوع که کی هستی و چه کارهایی کرده‌ای؛ و خیلی هیجان‌زده بودم که برای آزمون بازیگری بتمن تو را ببینم.

مورفی: من به‌سادگی طرفدارت بودم. یادآوری Memento و بی‌خوابی Insomnia را دیده بودم و بعدش رفتم تعقیب Following را هم دیدم. آن زمان طرفدار واقعی آثار نولان بودم. حدود سال ۲۰۰۳ و ۲۰ سال پیش بود. واقعا مثل برق گذشته و سن‌مان به شکل ترسناکی بالا رفته است!

نولان: (می‌خندد) زمان طولانی‌ای است. برای آزمون بازیگری به لس‌آنجلس آمدی و در هتل شام خوردیم. بلافاصله ارتباط گرفتیم و احساس کردم با کسی طرفم که می‌خواهم با او کار کنم، فردی که نظرهای جالب و خلاقانه‌ای درباره چیزهای مختلف دارد.

مورفی: از ابتدا برایم روشن بود که به درد شخصیت بتمن نمی‌خورم. پس انتخاب کریستین بیل به نظرم درست آمد؛ اما به یاد دارم سروصدایی را که پیرامون امتحان کردن لباس بتمن و هدایت توسط تو به پا شد. آن آزمون‌ها گویای تلاش و بودجه کلان پروژه بودند.

نولان: وقتی اولین گفت‌وگوی‌مان را انجام دادیم فکر می‌کنم هر دو می‌دانستیم که تو قرار نیست نقش بتمن را بازی کنی؛‌ اما واقعا می‌خواستم با تو سر صحنه بروم و تو را در فیلم داشته باشم. ما آزمون‌های بازیگری را خیلی تمام‌عیار کار کردیم و برای‌شان کمی صحنه چیدیم و روی فیلم ۳۵ میلی‌متری فیلمبرداری کردیم. وقتی شروع به بازی کردی جو ویژه‌ای در میان عوامل حاکم شد. ما دو صحنه گرفتیم، یکی به عنوان بروس وین و دیگری بتمن؛ و من مطمئن شدم که مدیران اجرایی پایین بیایند و کار تو را سر صحنه تماشا کنند. همه به‌قدری از دیدن بازی تو به وجد آمده بودند که وقتی گفتم: «کریستین بیل بتمن است اما نظرتان چیست که کیلین نقش مترسک را بازی کند؟» هیچ رای مخالفی نبود. تمام آدم‌بدهای قبلی فیلم‌های بتمن را ستاره‌های بزرگ سینما بازی کرده بودند: جک نیکلسن، آرنولد شوارتزنگر، جیم کری و… پس چقدر در آزمون خوب بودی که هیچ‌کس مخالفتی نکرد و این‌طور شد که نقش مترسک را به دست آوردی.

با بهترین فیلم های کیلین مورفی آشنا شوید

مورفی: آدم‌بدی که هرگز نمرد!

نولان: (می‌خندد) او هرگز نمرد و فقط خارج از قاب باقی ماند. به همین خاطر توانستم دوباره تو را فرا بخوانم و بگویم یک بار دیگر آن گونی را روی سرت بگذار.

مورفی: بله، او هنوز هم جایی آن بیرون برای خودش مشغول است.

نولان: هنوز هم هست با گونی‌ای روی سرش. صحنه محبوب من از حضور مترسک در این سه‌گانه قطعا صحنه دادگاه کانگارو است در «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد»؛ جایی که او روی توده عظیمی از میزها قرار می‌گیرد. فقط فکر کردم در دنیایی هرج‌ومرج‌زده، آخرین قاضی‌ای که شما می‌خواهید مقابلش حاضر شوید احتمالا جاناتان کرین است.

مورفی: من هم شیفته این صحنه هستم. به یاد دارم وقتی تماس گرفتی و پرسیدی: «می‌خواهی فیلمنامه را بخوانی؟» گفتم: «واقعا نمی‌خواهم فیلمنامه را بخوانم. فقط بگو شخصیتم چه کار می‌کند و انگیزه‌اش چیست. بعدش می‌خواهم فیلم را تماشا کنم.» نمی‌خواستم لذت دیدن فیلم از دست برود. به همین خاطر بود که روز فیلمبرداری آمدم و در آن صحنه و دکور شگفت‌انگیز بازی کوتاهم را کردم و سپس منتظر ماندم تا فیلم به نمایش درآید؛ که ارزشش را هم داشت.

فیلم سه‌گانه شوالیه تاریکی

تلقین

نولان: پس از تجربه همکاری در فیلم‌های «بتمن» خیلی مشتاق بودم که دوباره با تو کار کنم. «تلقین» تجربه جنون‌آمیزی بود که انگار در همه نقاط جهان اتفاق افتاد؛‌ مثل صحنه بالای کوهستان که همه سعی داشتند در کولاک اسکی کنند و… در این شرایط فوق‌العاده بود که آن بالا یک دوست و هم‌پیمان داشتم. تجربه تمام‌عیاری بود که برایم خیلی ارزشمند است.

مورفی: برای منم همین‌طور است. این فیلم واقعا مغزم را ترکاند. همکاری با لئو و تمام بازیگران فوق‌العاده‌اش و…

نولان: اولین باری بود که با تام هاردی بازی می‌کردی.

مورفی: بله و پس از آن و در سال‌های بعد، تجربه‌های دیگری را هم در کنار یکدیگر کسب کردیم. او در این فیلم درخشان است. یکی از صحنه‌های خیلی خاص برای من جایی است که با پیت پاسِل‌تووِیت بازی داشتم.

نولان: کاری که کردید افسانه‌ای بود. مدت کوتاهی پس از آن بود که پیت درگذشت. پدر خودم نیز همان روزها از دنیا رفت. این صحنه و آخرین ارتباط میان شما، هنوز مرا تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ و تام هاردی که در پس‌زمینه حضور داشت و می‌دید که چطور اتفاق می‌افتد. برای من تاثیرگذار است چون دوره خاصی از زندگی‌ام را تداعی می‌کند.

مورفی: «تلقین» فیلمی است که مردم بیش‌تر از بقیه درباره‌اش از من سوال می‌پرسند؛ و البته فیلمی هم هست که من درباره‌اش کم‌تر می‌توانم جواب‌های قانع‌کننده‌ای به آن‌ها بدهم.

نولان: (می‌خندد) بله، فکر می‌کنم گاهی وقت‌ها مردم شاید انتظار دارند که شما بینش‌ها و نظرهای خاص و فوق‌العاده‌ای داشته باشید در حالی که پیرامون رویکردت به این نقش چنین به خاطر دارم که آمدی و در قالب شخصیت قرار گرفتی و فقط در این دنیای داستانی غوطه‌ور شدی.

مورفی: بله، این کار ماست.

نولان: کاری که خوب انجام شد (می‌خندد).

فیلم تلقین به کارگردانی کریستوفر نولان

دانکرک

نولان: درباره این فیلم خیلی صادقانه صحبت خواهم کرد. کیلین به خاطر دارم که با تو تماس گرفتم و گفتم: «واقعا برای این نقش کوچک اما حیاتی به تو نیاز دارم؛ نقش مردی در قایق که از اختلال اضطراب پس از آسیب روانی (PTSD) رنج می‌برد. فیلمنامه را برایت می‌فرستم.» به‌وضوح به خاطر دارم که تماس گرفتی و گفتی: «در عوض نمی‌توانم نقش خلبان اسپیت‌فایر را بازی کنم؟» (می‌خندد)

مورفی: حقیقت دارد؛ اما فکر می‌کنم اولین سوالی که پرسیدم این بود که «من باید روی سرم گونی بکشم؟» فکر می‌کنم اول این موضوع باید روشن می‌شد.

نولان: در نسخه‌ای که خواندی، شخصیت تو هنوز کامل نشده بود و در حال نگارش بود. پیشنهادم این بود که با من بیایی و سه هفته را روی قایق با مارک رایلنس، جک لودِن، بری کیوگِن و دیگران سپری کنی و با هم شخصیت را نهایی کنیم.

مورفی: بله، و این کار را کردیم. این هم یکی از آن نقش‌های ارزشمندی است که قدرش را می‌دانم چون دوست دارم از نظر روان‌شناختی در چنین موقعیت‌هایی قرار بگیرم. تجربه خاصی بود قرار گرفتن در قالب این مردان و تلاش برای به نمایش گذاشتن تجربه‌های آن‌ها. به نظرم بهترین دستاورد همکاری‌های دوباره و چندباره، رسیدن به چنین سطحی از اعتماد است؛ که به ما اجازه می‌دهد به خلق کارها و تجربه‌های جالب ادامه دهیم. این برای من مهم‌ترین موضوع است. اگر شما به کارگردان اعتماد داشته باشید، واقعا می‌توانید تنهایی وارد میدان شوید و آسیب‌پذیر باشید؛ و از نظر احساسی خودتان را کاملا ابراز کنید.

نولان: اعتماد، آدم‌ها را از نظر خلاقه آزاد می‌کند چون احساس می‌کنند که می‌توانند دست به تجربه بزنند و هیچ پاسخ اشتباهی در کار نیست و هیچ‌کس قرار نیست آن‌ها را ملامت کند یا به آن‌ها بخندد. برای این فیلم هم همه چیز این‌طور شروع شد که بیا چند تجربه متفاوت داشته باشیم و بر اساس اعتمادی که وجود داشت، گفتم ما تو را سوار قایقی می‌کنیم و بعد این‌جوری و آنجا می‌شینی و سپس با علامت ما، درون دریا می‌پری (می‌خندد).

مورفی: مردم باید بدانند کریس که تو قبل از این‌که مرا در آنجا قرار بدهی، خودت آن بالا رفتی تا از همه چیز مطمئن شوی. گفتی: «من او را آن بالا نمی‌فرستم مگر این‌که خودم آنجا بروم.» تو بارها چنین کاری کردی و دیگران باید از این موضوع آگاه باشند. این کاری است که باعث می‌شود بازیگر به‌شدت احساس امنیت کند، نه‌فقط به لحاظ احساسی بلکه از نظر فیزیکی هم خیالش راحت شود.

فیلم دانکرک به کارگردانی کریستوفر نولان

اوپنهایمر

نولان: هیچ‌کس نمی‌دانست من چه قصدی دارم و داشتم چه کاری می‌کردم. این‌که توانستم گوشی را بردارم و با تو تماس بگیرم و بگویم: «این فیلمی است که تو آن را روی دوشت جلو می‌بری و واقعا می‌توانی نشان بدهی که چه کارهایی از دستت برمی‌آید.» صادقانه می‌گویم که وقتی این گفت‌وگو را با تو داشتم یکی از لحظه‌های محبوبم در صنعت فیلمسازی شکل گرفت.

مورفی: یکی از بهترین روزهای زندگی‌ام بود که این را همان موقعی که تماس گرفتی به تو گفتم. (با خنده) من همیشه برای کریس آماده‌ام؛ و اصلا مهم نیست که چه نقشی در میان است؛ اما در پس پرده، بازی کردن در نقش اصلی فیلمی از تو برای من یک رویا بود. موضوع این بود که من اصلا تصورش را نمی‌کردم. هیچ مقدمه یا پیش‌زمینه‌ای در کار نبود. فقط ناگهان با من تماس گرفتی. پس فوق‌العاده هیجان‌انگیز بود و در عین حال شهامت‌زدا و ترسناک.

نولان: بله، این‌ها قبل از خواندن فیلمنامه بود…

مورفی: دقیقا!

نولان: که احتمالا از ترسناکی این نقش برای تو کم نکرد.

مورفی: من با اطمینان می‌گویم که این بهترین فیلمنامه‌ای است که تا امروز خوانده‌ام.

نولان: من به دوبلین پرواز کردم تا فیلمنامه را به دست تو برسانم. در اتاق هتلم آن را خواندی و من رفتم به دیدن هنر چیدمان (اینستالیشن) فرانسیس بِیکن در (گالری) هیو لِین. وقتی برگشتم واقعا کنجکاو بودم که ببینم نگارش فیلمنامه به صورت اول شخص، به احساس مسئولیت تو در قبال نقش افزوده است؟

مورفی: بله، به‌شدت. این تنها فیلمنامه‌ای است که تا امروز خوانده‌ام و به صورت اول شخص نوشته شده است. چند دقیقه‌ای زمان برد شاید هم بیش‌تر تا از این موضوع سر دربیاورم؛ اما بعدش آشکار شد که تو می‌خواستی کاملا ذهنی (سوبژکتیو) باشد و همه چیز از دریچه چشمان شخصیت دیده شود؛ که این واقعا به ترس ایفای نقش می‌افزود. (با خنده) اما وقتی پای کریستوفر نولان در میان است، شما اعتمادبه‌نفس لازم را دارید. شما صد در صد به نگاه و بینش او باور دارید و برای همین واقعا هیجان‌انگیز بود.

نولان: فیلمبرداری خیلی سریع و کارآمد انجام شد. هویته (فن هویتما، فیلمبردار همیشگی نولان پس از «میان‌ستاره‌ای») و من از نظر فنی به‌نوعی به نقطه‌ای در ابتدای فعالیت‌های سینمایی‌مان جهش کردیم و روزگاری که سر صحنه از امکاناتی مثل استدی‌کم، مانتیور یا بازپخش بهره‌مند نبودیم. ما به لحاظ فنی خیلی کمینه‌گرا با این پروژه روبه‌رو شدیم که انرژی فوق‌العاده‌ای به ما بخشید؛ و فکر می‌کنم با ماهیت دورهمی و دسته‌جمعی پروژه خیلی جور شد. در خصوص ترکیب بازیگران هم با این‌که اوپنهایمر را در مرکز تصویر داشتیم اما سایر بازیگران شگفت‌انگیز ما هم خیلی چیزها را به فیلم هدیه کردند. برای همین می‌خواستیم سریع باشیم و به هر گوشه سرک بکشیم و هر چیزی را ضبط کنیم که خودش را به ما نشان می‌داد.

مورفی: هر روز این بازیگران خارق‌العاده که قهرمانان من بودند سر صحنه حاضر می‌شدند. هر روز باید بهتر از قبل می‌بودم تا بتوانم با این بازیگران افسانه‌ای همکاری کنم. همه به شکلی باورنکردنی به‌خوبی آماده بودند. تک‌تک بازیگران فارغ از این‌که نقش‌شان چقدر بود یا اهمیت شخصیت‌شان در تاریخ چه اندازه است، با دانش و آگاهی کامل سر صحنه حاضر می‌شدند.

نولان: به این فکر می‌کردم که حتی هنرورها هم چنین بودند. ما واقعا سر لوکیشن و آزمایشگاه لس آلاموس بودیم و دانشمندان واقعی زیادی را به عنوان هنرور داشتیم. لازم داشتیم که جمع هنرورها واکنش نشان بدهند و بداهه‌پردازی کنند؛ و ما سخنرانی‌های بداهه خیلی پربار و غنی‌ای را به دست آوردیم. واقعا جالب بود که به آن‌ها گوش می‌دادیم. ما تجربه حضور سر صحنه را داریم و می‌دانیم که بیش‌تر وقت‌ها هنرورهای زیادی هستند که کم‌وبیش به ناهار فکر می‌کنند؛ اما این آدم‌ها درباره معانی و مفاهیم جغرافیایی-سیاسی سلاح‌های هسته‌ای فکر می‌کردند و خیلی چیزها درباره‌شان می‌دانستند. این در واقع هر روز یادآوری خوبی بود برای ما تا واقعا خوب کارمان را انجام بدهیم، به تاریخ در این مورد وفادار باشیم و واقعا بدانیم که چه کار می‌کنیم و چه هدفی را دنبال می‌کنیم.

کیلین مورفی در پشت صحنه فیلم اوپنهایمر

آنچه «اینترتیمنت ویکلی» به دنبال آن است، حیف و صد حیف، پایان بخشیدن به این گفت‌وگو میان دو دوست و همکار است که آشکارا هنوز خیلی جا دارد که از دست هم خسته و دلزده شوند.

نولان با خنده می‌گوید: «نه، به‌هیچ‌وجه. اگر بتوانم کیلین را برای بازی در هر فیلمی که پس از این می‌سازم هم انتخاب می‌کنم و برای باقی کارنامه‌ام هم به او تکیه کنم، مرد خوشحال و راضی‌ای خواهم بود.»

مورفی هم می‌گوید: «خب، من گوش به زنگم کریس. فقط با من تماس بگیر!»

بهترین فیلم های کریستوفر نولان

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. زینب می‌نویسد

    قشنگ و مفید بود

filimo the north pole