چه فیلمهای فریدون جیرانی را دوست داشته باشیم و چه نه، نمیتوانیم انکار کنیم که او فیلمساز بسیار شجاعی است. تلاش جیرانی برای ورود به عرصههایی کمتر آزمودهشده در سینمای ایران و علاقهاش به استفاده از الگوهایی رادیکال و ایدههایی غیرمنتظره، باعث شده تا جیرانی به یکی از فیلمسازان ویژه سینمای ایران تبدیل شود. این جسارت باعث شده تا در سینمای جیرانی با فرازونشیبهای فراوانی روبهرو باشیم. ایدههای خاص او گاه جواب دادهاند و در بسیاری از موارد، نه. اما سینمای او، حتی در بدترین آثارش، کنجکاویبرانگیز بوده و جدا از الگوهای محافظهکار سینمای ایران میایستد.
فیلم شام آخر در کارنامه فریدون جیرانی جایگاه قابلقبولی دارد. شاید کمتر کسی این فیلم را بهترین اثر جیرانی بداند؛ شاید بسیاری از ایدههای بالقوه جذاب فیلم بهدرستی پرورانده نشده باشند اما ویژگیهایی قابل تحسین در شام آخر وجود دارد. مهمترینش، جسارت همیشگی سینمای جیرانی است که در اینجا هم شام آخر را به فیلمی برانگیزاننده تبدیل کرده است.
ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلمهای دوستداشتنی
خلاصه داستان و عوامل فیلم شام آخر
خلاصه داستان شام آخر بدین شرح است: «پس از وقوع جنایتی در ویلایی در شمال کشور، آفاق – مستخدمه خانواده مشرقی – سرگذشت زندگی این خانواده را برای پلیس شرح میدهد: میهن مشرقی، استاد دانشکده معماری، ۲۶ سال بهخاطر دخترش، ستاره، با همسری که دوستش نداشته زندگی کرده است. محسن مشرقی از فعالیتهای علمی زیاد میهن ناراضی است و میخواهد او بیشتر وقتش را در خانه صرف کند. پس از درگیری میهن و محسن در حضور دانشجویان، میهن بر اثر فشار این ضربه بستری میشود و ستاره پدرش را راضی میکند که از مادر جدا شود. مانی معترف، دانشجوی میهن مشرقی است که با خانواده او و ستاره رابطه صمیمانهای دارد و ستاره به او به چشم همسر آیندهاش نگاه میکند، ولی مانی تعلق خاطر عمیقی نسبت به استادش دارد و قصد دارد با او – بهرغم اختلاف سنی زیاد – ازدواج کند…»
عوامل اصلی فیلم: کارگردان: فریدون جیرانی، نویسندگان فیلمنامه: فریدون جیرانی و نازنین مفخم بر اساس طرحی از ناهید حاجیپور و بهارک ملکخانی، مدیر فیلمبرداری: محمد آلادپوش، موسیقی: فریدون شهبازیان، تدوین: نازنین مفخم، بازیگران: کتایون ریاحی، آتیلا پسیانی، محمدرضا گلزار، هانیه توسلی، ثریا قاسمی، شاهرخ فروتنیان.
امیر قادری (ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱): «در شام آخر تلاش جیرانی برای روایت یک داستان جذاب، کاملا به چشم میآید. او میکوشد پیام و دیدگاه اجتماعی و حرفهای فیلمش را از طریق یک مربع عشقی عجیب و غریب با تماشاگرش در میان بگذارد. به این ترتیب عناصر مؤثر در معضل اجتماعیای که قصد بیانش را دارد، به قطبهای متضاد درام عشقی/ جنایی فیلم تبدیل میشوند و نتیجۀ کوشش او این است که مینشینیم و فیلمش را تا آخر تماشا میکنیم.»
شام آخر اولین بار در بیستمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و کتایون ریاحی برای این فیلم نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد. همچنین شام آخر بهعنوان یکی از فیلمهای اکران نوروزی ۱۳۸۱ از ۸ فروردین آن سال روی پرده رفت.
اهمیت قصهگویی در فیلم شام آخر
در اکثر فیلمهای جیرانی (از قرمز و آبوآتش گرفته تا قصه پریا و من مادر هستم)، میتوان رگههای آشکاری از دغدغههای صریح اجتماعی پیدا کرد. با این وجود یکی از ویژگیهای قابلستایش جیرانی این است که همواره – فارغ از موفقیت آثارش – سعی کرده این دغدغهها را در قالب داستانهایی جذاب منتقل کند. این نکتهای بود که مورد توجه امیر قادری قرار گرفت. قادری، در یادداشتی بر شام آخر با عنوان «حیف که قرار است بمیرد…» (منتشرشده در شماره ۲۸۴ ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱) چنین نوشت: «در شام آخر تلاش جیرانی برای روایت یک داستان جذاب، کاملا به چشم میآید. او میکوشد پیام و دیدگاه اجتماعی و حرفهای فیلمش را از طریق یک مربع عشقی عجیب و غریب با تماشاگرش در میان بگذارد. به این ترتیب عناصر مؤثر در معضل اجتماعیای که قصد بیانش را دارد، به قطبهای متضاد درام عشقی/ جنایی فیلم تبدیل میشوند و نتیجۀ کوشش او این است که مینشینیم و فیلمش را تا آخر تماشا میکنیم.»
حمید گرشاسبی هم در یادداشتی با عنوان «یک داستان زنانه» در همین شماره، با تأکید بر دلبستگی جیرانی به سینمای داستانگو، به همین ویژگی اشاره کرد: «شام آخر، سومین فیلم از داستانهای زنانه دوره دوم فیلمسازی فریدون جیرانی، پختهترین کار او تا این لحظه است… کار در حوزه سینمای کلاسیک داستانگو، اولین و مهمترین دلمشغولی جیرانی است.» البته گرشاسبی در ادامه به این اشاره کرد که جیرانی در شام آخر از قواعد ژانر فاصله گرفته اما این ویژگی نافی علاقه او به روایت داستانهایی ملتهب، پیچیده و جذاب نیست.
مشرقیبودن در فیلمهای فریدون جیرانی
افرادی که فیلمهای جیرانی را دنبال کرده باشند، از علاقه او به نام خانوادگی «مشرقی» مطلع هستند. در اکثر آثار او، لااقل یک شخصیت محوری با نام خانوادگی مشرقی حضور دارد. این تکرار، باعث ایجاد بحثهای مختلفی در تلاش برای تفسیر مفهوم «مشرقیبودن» در آثار جیرانی شده است. نقدهای منتشرشده در مورد شام آخر هم خالی از این تحلیلها نبود.
حمید گرشاسبی، مفهوم مشرقیبودن را در شام آخر چنین تحلیل کرد: «با شام آخر، جیرانی یک مشرقی دیگر به کلکسیون مشرقیهای خود اضافه میکند. پیشتر او ما را به هستی مشرقی (زنی طاغی از جنون مردانه در قرمز) و علی مشرقی (مردی گمشده در مناسبات اجتماعی و فردی در آب و آتش) آشنا کرده بود، اما شام آخر سهم بیشتری از مشرقیها برده است: محسن، ستاره و میهن. این نامهای نمادین قرار است بر چه وجهی از این آدمها تأکید داشته باشد؟ روحیه شرقی اغلب با احساساتگرایی، تعصبهای کور، تناقض و عدم پیروی از تعقل همراه است. اگر این موضوع را بهعنوان یک اصل بپذیریم، مشرقی نامیدن آدمهای شام آخر، کارکرد درستی مییابد. این خصوصیات، تقریبا قابلتعمیم به تمام مشرقیهای فیلم است و تنها کسی که خارج از این مثلث قرار میگیرد و تعقل بیشتری دارد مانی معترف است؛ هرچند که خواستهاش در دل جامعهای سنتی، نامتعارف بهنظر میرسد.»
نیما حسنینسب هم در گفتوگویی که با کتایون ریاحی (بازیگر نقش میهن مشرقی) در همان شماره ماهنامه فیلم انجام داد، به ویژگیهای «شرقی» میهن و البته وجود تعادل میان جنبههای مختلف آن شخصیت تأکید کرد: «بار عمده باورپذیری نقش میهن مشرقی حاصل تعادلی است که بین سه جنبه متفاوت این شخصیت وجود دارد. در ابتدا او را در کسوت یک استاد دانشگاه میبینیم که وجه علمی شخصیت اوست. بخش دیگر جنبه شرقیتر ماجرا و حس مادرانه و فداکاری او بهخاطر دخترش است و وجه دیگری – که در مسیر قصه در او کشف میکنیم – درون زنانه و عواطف اوست که عاشق میشود، انتخاب میکند و متوجه میشویم این شخصیت ظاهرا جدی و علمی، شیطنتهای کودکانهای هم دارد؛ مانند صحنه راهرفتن زیر باران یا وقتی از آفاق میخواهد برایش لالایی بخواند.»
نیما حسنینسب (ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱): «بار عمده باورپذیری نقش میهن مشرقی حاصل تعادلی است که بین سه جنبه متفاوت این شخصیت وجود دارد؛ در ابتدا او را در کسوت یک استاد دانشگاه میبینیم که وجه علمی شخصیت اوست. بخش دیگر جنبه شرقیتر ماجرا و حس مادرانه و فداکاری او بهخاطر دخترش است و وجه دیگری – که در مسیر قصه در او کشف میکنیم – درون زنانه و عواطف اوست که عاشق میشود»
خود جیرانی هم در نشست مطبوعاتی شام آخر پس از نمایش در بیستمین جشنواره فجر (بهمن ۸۰) به دشواریِ رسیدن به این توازن اشاره کرده بود: «برای ما سخت بود توازن میان مادر بودن و عاشقشدن را در بیاوریم… چون به هر حال زن فرهیختهای [است] که میخواهد سنتشکنی کند.» (منبع: خبرگزاری ایسنا)
آتیلا پسیانی هم در گفتوگو با محمد محمدیان در ماهنامه فیلم (شماره ۲۸۴) با این ایده که شخصیت مردان بدبین و خشن که در فیلمهای آن دوره جیرانی (قرمز، آب و آتش، شام آخر) تکرار شده و دو مورد آخر را خود پسیانی بازی کرده بود مثل هم هستند مخالفت و تفاوت آن شخصیتها را اینگونه توصیف کرد: «میتوان گفت آنها مکمل یکدیگر هستند. یکی شوهری شکاک است که تحت تأثیر قرار میگیرد و دست به اعمالی میزند که طبیعی و آگاهانه نیست و در حقیقت از ناخودآگاه بیمارش ناشی میشود (قرمز)، دیگری شوهری است که عشق بیمارگونه دارد و در عشقی که نسبت به مریم شکوهی حس میکند حس خودآزاری دارد (آب و آتش) و شوهر سوم از نظر فرهنگی و شخصیتی احساس ضعف در مقابلش میکند و قصد دارد با خشونت و پرخاش، شکاف را پر کند و اینگونه مرد بودن خودش را بهرخ بکشد.»
زنی در چنبره تابوهای جامعه
با توجه به مضمون ملتهب شام آخر، عجیب نبود که پرداختن به مسائل مضمونی، بخش اصلی برخی از نقدهای منتشرشده در مورد این فیلم را به خود اختصاص داد. در این میان، بیشترین بحث به دستوپاگیر بودنِ سنتهایی اختصاص داشت که فرصت تغییر مسیر را به انسانها نمیداد. توصیف خود جیرانی از این تقابل چنین بود: «میهن مشرقی در جامعه زندگی میکند که دوست دارد سالم بماند و در سنتها خود را اسیر نکند، ولی در نهایت قربانی همان سنتها میشود.» (نشست مطبوعاتی شام آخر در بیستمین جشنواره فجر به نقل از خبرگزاری ایسنا).
امیر قادری هم شخصیتهای فیلم را بر اساس نسبتهای اجتماعی تحلیل کرد و هر شخصیت کلیدی شام آخر را نماینده یک گروه یا طرز فکر در نظر گرفت: «دو قطب مربع عشقی فیلم شام آخر، یعنی میهن مشرقی (کتایون ریاحی) و شوهرش (آتیلا پسیانی) هردو بهنحوی با سنتهای این سرزمین در ارتباطند. زن، نگران از دست رفتن مظاهر این فرهنگ کهن در هنگامه گذار اجتماع به شرایط فرهنگی تازه است و مرد شرط بقایش را در یکجور انقطاع فرهنگی میبیند. موقعیت او در شرایط تازه آنقدر شکننده است که جز با حذف دیگران تثبیت نمیشود و سنتی که زن از آن برمیخیزد، بهقدری زایا و پویا بهنظر میرسد که میتواند شرایط فرهنگی تازه را در خودش هضم کند و باز به راه خودش ادامه بدهد. دو قطب دیگر این مربع عشقی – یعنی مانی (محمدرضا گلزار)، جوانی که عاشق استاد مسنتر از خودش شده، و ستاره (هانیه توسلی) دختر میهن – نماینده دو طیف متفاوت هستند. مانی جوانی است که برخلاف گرایشهای غالب و تحمیلشده اجتماعش عاشق میهن شده که نماینده سنتهای مهجور است، اما دختر، میان دو قطب بالا – یعنی پدر و مادرش – سرگردان است.» قادری همچنین، نسبت و شباهت قابلتأملی میان شخصیتهای زن فیلم برقرار کرده است: «و حالا با در نظر گرفتن شخصیت آفاق، میبینیم که فیلم به داستان سه زن از سه نسل تبدیل میشود؛ زنهایی که هرکدامشان بهدلیلی فرصت زندگی پیدا نکردهاند.»
حمید گرشاسبی هم به تابوهای جنسیتی اشاره کرد که به اسارت زنان منجر شده است: «شام آخر بیش و پیش از هر چیز، از اسارت زنی میگوید که در چنبرهای از تابوهای جامعهاش گرفتار آمده است: زنی اسیر خواستههای مردانه.» او همچنین بر وجه تعمیمدهنده فیلم تأکید کرد: «با وجود اینکه شام آخر در فضای امروز جامعۀ ما رخ میدهد، اما فیلساز ناکامی ارتباطات انسانی را به تاریخ تسری میدهد و در پی آن است که ریشههای این ناکامی را در تاریخ جستوجو کند. معمار بودن و تمایل شدید میهن به گذشته، ما را بیشتر به نقب در تاریخ توجه میدهد.»
همچنین احسان آقابابایی و مهوش خادمالفقرایی در مقاله «بازنمایی روابط درونی خانواده در پنج فیلم سینمای دهه ۱۳۸۰ ایران» (نشریه «زن در فرهنگ و هنر»، دوره ۸، شماره ۲، تابستان ۱۳۹۵) شام آخر را بهعنوان یکی از نمونههای موردی برگزیدند و با واکاوی این فیلم و چهار نمونه دیگر نشان دادند که خانواده بازنماییشده در این فیلمها، خانوادهای بحرانزده است. این بحران در تمام این فیلمها توسط مسائلی چون کنشهای خشونتآمیز و رخداد طلاق نمایندگی میشود. ضمن اینکه فردگرایی و فاصله گرفتن از نقشهای سنتی را میتوان از دلایل اصلی بروز این بحران قلمداد کرد. نویسندگان، مسیر رسیدن به بحران را در شام آخر مطابق این مسیر مشخص کردهاند: خوداتکایی ← علاقه خارج از عرف ← شکلگیری بحران ← قتل خانوادگی. این تحلیل میتواند در درک بهتر نسبت فیلم شام آخر با جامعه پیرامون مفید واقع شود.
اما نقاط ضعف فیلم شام آخر
علیرغم این که شام آخر با استقبال کموبیش قابلقبولی از سوی منتقدان روبهرو شد اما خیلیها به نقاط ضعف متعددی هم در فیلم اشاره کردند. بخش مهمی از انتقادات، معطوف به شخصیتپردازی و پرورش روابط میان شخصیتها بود. نیما حسنینسب در گفتوگو با کتایون ریاحی بهعنوان یک نمونه از مشکلات فیلمنامه به خلقالساعهبودن پذیرش ازدواج مجدد از سوی شخصیت میهن اشاره کرد: «با توجه به فداکاریهایی که در فیلمنامه به آن اشاره میشود، این زن ۲۶ سال از زندگی را بهخاطر دخترش تحمل کرده و پذیرفتن پیشنهاد مانی با توجه به شناختش از روحیۀ دختر و رابطۀ خاص دختر با مانی، تناقضی در شخصیت میهن بهوجود میآورد که مقدمه و پیشزمینههای محکمی در داستان ندارد.»
امیر قادری هم رابطه میهن و محسن را از نقاط ضعف فیلم دانسته: «[جیرانی] برای معرفی دو شخصیت اول فیلمش – یعنی میهن مشرقی و شوهرش – بیشتر به ظواهر ماجرا اکتفا کرده و – حالا بههر دلیلی – نتوانسته بهروشنی خاستگاههای اجتماعی این دو شخصیت داستانی را برای مخاطبهایش مشخص کند و این کمبودها به فیلمش لطمه زده است. با این حال، آخرین اثر او، هرچقدر هم که گنگ باشد باز به یک دلیل مهم، فیلم صادق و بهدردبخوری بهنظر میرسد چون مثل هر اثر هنری روراست دیگری که در این دوران گذار اجتماعی و اختلاط فرهنگهای گاه متضاد ساخته میشود، نمایانگر سرگردانی و بهت انسانی است که در این زمانه زندگی میکند.»
اما راضی نبودن تماموکمال از کیفیت فیلم محدود به منتقدان نبود. حتی برخی از عوامل فیلم هم از جنبههایی چندان از حاصل کار رضایت نداشتند. بهعنوان مثال، یکی از مشکلاتی که در مورد فیلم مطرح شد، باورناپذیر بودنِ پایانبندیاش است. کتایون ریاحی (که البته در مصاحبههای آن دورهاش چند بار از حضور در شام آخر ابراز رضایت کرد) در گفتوگو با نیما حسنینسب این مشکل را تا حدودی پذیرفته و به این اشاره میکند که او تغییراتی را برای پایانبندی پیشنهاد داده بود که در نسخه نهایی اِعمال نشد. کسانی که پیش از این شام آخر را دیدهاند، با خواندن این توضیحات ریاحی میتوانند پایان فیلم را با این تغییر تصور و آن را با پایان اصلی فیلم مقایسه کنند: «از خیلی قبلتر من با این پایان مسأله داشتم و چون درگیر قسمتهای دیگر بودیم، بحث دربارهاش به تعویق میافتاد. وقتی میخواستیم صحنه آخر را بگیریم من خیلی دلخوش بودم که این سکانس تغییر میکند، اما تغییر نکرد و هم جیرانی و هم مفخم اصرار داشتند به همین صورت گرفته شود. حتی با بغض درباره این صحنه با آنها صحبت میکردم. میگفتم شما نمیدانید من نسبت به میهن چه مسئولیتی دارم و دلم نمیخواهد دچار قضاوت نادرستی بشود.»
ریاحی ادامه میدهد: «بههرحال با این پایان خیلی مشکل داشتم و پیشنهاد دیگری برای این صحنه دادم، ولی جیرانی – بهقول جوانها – سرم را گول مالید [میخندد] و ظاهرا قبول کرد صحنه آخر را مطابق نظر من فیلمبرداری کند، ولی از آن در نسخه نهایی استفاده نکرد. تصور من این بود که همه جوانب ایجاب میکند که میهن آن شب کنار دخترش بماند. ما تا اینجای کار میهن را یک انسان تصویر کرده بودیم و بهخاطر آن رفتار آخرش جگرم کباب شد! حس میکردم بهخاطر این رفتارش رسماً باید سنگسار شود؛ نه بهخاطر اینکه گناهی مرتکب میشود، بلکه بهدلیل شرایط آن لحظه و رفتار غیرطبیعی دختر هنگام ورود که حتی رها کردنش در آن شرایط از نظر عقلی و منطقی هم ایراد دارد؛ یک آدم بههمریخته و عصبی که با تفنگ وارد میشود، کارهای بیربط و عجیبی میکند و از شکار حرف میزند. گفتم حداقل اجازه بدهید یک دیالوگ به این صحنه اضافه کنم که رفتار میهن احمقانه جلوه نکند؛ جایی که میهن از روی پلهها برمیگردد و بهطرف اتاق میرود این جمله را اضافه کردم: «من میرم، ولی منتظرت میمونم». این یک تصمیم آگاهانه برای تمامشدن و مرگ است. من این دیالوگ را گفتم و فیلمبرداری شد، ولی در نسخه نهایی نبود. هنوز هم فکر میکنم همین تکجمله به این شخصیت بسیار کمک میکرد.»
نتیجهگیری
در سینمای محتاط ایران که در بسیاری از دورهها با مسائلی همچون سانسور سلیقهای و سنگین روبهرو است و معیار سانسور مدام تغییر میکند –جدیدترین نمونهاش این که فیلم مارمولک (کمال تبریزی) که در اوایل دهه ۸۰ پس از جنجال فراوان توقیف شده بود، از تلویزیون پخش شد– ورود به حوزههای تازه و پرداختن به ایدههای تندوتیز و رادیکال، بدون تاوان نخواهد بود. جیرانی در خیلی از فیلمهایش وارد محدودههایی شد که در آنها امکان رفتن تا ته خط را نداشت. همین امر به بروز مشکلاتی منطقی در بسیاری آثار او منجر شده است. امیر قادری این مسئله را در مورد شام آخر چنین توضیح داده است: «تلاش جیرانی در چند فیلم اخیرش برای گشودن حیطههای تازهای در سینمای تکراری و محتاط ایران، در شام آخر نیز جلبنظر میکند. ملودرامهای روانکاوانه او که مایههای جنایی نیز درشان دیده میشود، حداقل در حوزه سینمای ما زمینه تازهای برای بروز قصههای بارها گفتهشده فراهم میکنند و همین نکته، تازگی خاصی به فیلمهایش میبخشد؛ هرچند که مشکل اصلی آثارش از همینجا شکل میگیرد. چنین ملودرامهایی… معمولا با تابوهایی مثل عقدههای سرکوفته جنسی و روابط پنهان و ممنوع در ارتباطند، اما جیرانی با توجه به محدودیتهای سینمای ایران در آثارش تنها میتواند جنون ناشی از این عقدهها و روابط را تازه آن هم با کلی اما و اگر بهروی پرده بیاورد و از نمایش بخشهای مهمی از داستانش چشمپوشی کند و این باعث ابتر شدن فیلمش میشود… بههمین دلیل، مثلا جنون نهایی آن دختر، در انتهای شام آخر بدون زمینهچینی و پرداخت قبلی بهنظر میرسد.»
به خاطر چنین مشکلاتی، شام آخر در لحظاتی یک اثر ناقص و بهثمرننشسته بهنظر میرسد. با این وجود، در کنار کیفیت فیلم که البته کماکان در مقیاس سینمای ایران میتوان آن را قابلقبول دانست، شام آخر بهعنوان یک خطشکن اهمیت زیادی دارد: فیلمی جسورانه که میتوانست خطوط قرمز خودساخته سینمای ایران را کمی جلوتر ببرد؛ خطوط قرمزی که با گذشت زمان گاه بهنظر میرسد نهتنها در مسیری طبیعی کمتر نشدهاند بلکه نگاهی به مشکلات ایجادشده برای فیلمهای ایرانی در یک دهه اخیر نشاندهنده نوعی بازگشت به عقب هم هست. برای باز کردن این چارچوب تنگ، حضور فیلمسازان شجاعی مثل فریدون جیرانی ضروری است.