نگاهی به فیلم در جبهه غرب خبری نیست

در جبهه شرق خبری هست

نمی‌توان کتمان کرد که فیلم در جبهه غرب خبری نیست (All Quiet on the Western Front) یکی از چگال‌ترین و قابل اعتناترین فیلم‌های سال سینمایی جهان است و قطعا تماشای آن، ویژه روی صفحه یا پرده بزرگ لذت بسیاری به همراه خواهد داشت و چشمنواز خواهد بود. این را هم نمی‌توان کتمان کرد که فیلم به لطف پیشرفت‌های تکنیکی در عرصه فیلمسازی در بخش‌های فنی اعم از فیلمبرداری، طراحی صحنه و به کارگیری جلوه‌های ویژه بصری و رایانه‌ای یقه مخاطبش را می‌گیرد. این را هم نمی‌توان ناگفته رها کرد که نمایش عریان و بی‌واسطه حجم خشونت جاری در فضای جنگ و کشت و کشتارها امکان شوکه کردن مخاطبش را دارد.

معرفی و نقد فیلم در جبهه غرب خبری نیست

در کنار این همه فیلم به مضامینی انسانی و اخلاقی می‌پردازد و رویه مخوف و دهشتناک روح تمایت‌خواه، قدرت‌طلب و خودشیفته بشر که غالبا منجر به جنگ‌ها و خونریزی‌های بی‌حاصل می‌شود را به نمایش می‌گذارد. در کنار این همه فیلم یک آغاز باشکوه دارد و در سکوتی به شدت مرموز و در دل یک بی‌تفاوتی دلهره‌آور مخاطب را با جهان فیلم روبرو می‌کند. جهانی که انسان‌ها به مثابه کالا و ابزار جنگی تلقی می‌شوند و تنها نکته‌ای که پس از مرگشان اهمیت دارد آن است که لباس‌ها و پوتین‌هایشان به سرعت ترمیم شود و در اختیار نیروهای تازه نفس و از همه جا بی‌خبر قرار داده شود تا به مسلخ بروند و بهای جنون و قدرت‌طلبی صاحبان قدرت را با پاره پاره شدن تن و روانشان بدهند.

مسلخی که به اسم ایدئولوژی و آرمانخواهی نیرو جذب می‌کند اما در بطن خودش هیچ ارزشی برای انسان و انسانیت قائل نیست و انسان‌ها صرفا وسیله‌هایی به شدت بی‌ارزش هستند، حتی بی‌ارزش‌تر از پوتین و یونیفرم‌هایشان. چرا که پوتین و یونیفرم‌ها ترمیم می‌شوند و دوباره به چرخه زندگی بر می‌گردند اما انسان به سینه خاک سپرده می‌شوند. این‌ها همگی نکات مهمی است که تماشای فیلم را معنادار می‌کند؛ اما این فیلم که یکی از بهرین تولیدات سال جاری سینما است، اثری ماندگار و استخوان‌دار هم هست؟

دانیل برول در فیلم در جبهه غرب خبری نیست

آیا اندازه توجهاتی که در فصل جوایز سینمایی به آن شده به اندازه جایگاه اهمیت فیلم است؟ پاسخ این است که خیر. چرا؟ به یک دلیل ساده و آن اینکه جشن‌ها و جشنواره‌ها و ضیافت‌های سینمایی در هیچ کجای جهان جوایزشان را صرفا بر مبنای قاعد تکنیکی و فرمی و شیوه روایت‌گری آثار اهدا نمی‌کنند. اتفاقا این همه که ما به نام سینما می‌شناسیم، فرع ماجراست و اصل موقعیت تاریخی، سوگیری‌های سیاسی و جغرافیایی و ایدئولوژیک و بده‌بستان‌های رسانه‌ای است که سرنوشت یک فیلم را مشخص می‌کند. به بیان دیگر اینطور می‌توان گفت که برای نمونه فیلم اخیر «الخاندرو گنزالس ایناریتو» (باردو یا وقایع‌نگاری نادرست یک مشت حقیقت) فیلم بسیار بهتری است از فیلم در جبهه غرب خبری نیست، اما خب به دلیل نگاه‌های اعتراضی و چپ گرایانه‌اش نسبت به آمریکا و جریان سرمایه‌داری جهانی به کل نادیده گرفته شده است. حال آنکه این ایناریتو همان کسی است که با فیلم‌های «بابل»، «بیست و یک گرم»، «از گور برخاسته» و «برد من» موفقیت‌های بسیاری در جوایز جهانی داشته است.

پس فیلمساز و فیلم اصل ماجرا نیست. مضمون و مناسبات و محاسبات فراسینمایی تعیین کننده سرنوشت یک فیلم است. حالا باید پرسید که فیلم در جبهه غرب خبری نیست واجد چه ویژگی‌هایی است. جدای از قدرت‌نمایی و حتی بعضا خودنمایی توی ذوق‌زننده در بخش کارگردانی و به رخ کشیدن توان تکنیکی فیلم، آیا خبری از فیلمنامه و شخصیت‌پردازی هست؟ خیر. تمام موقعیت‌های داستانی فیلم و تمام شخصیت‌ها به شکلی نمادین در فیلم ترسیم شده‌اند. نام‌ها و شخصیت‌ها از عمقی برخوردار نیستند تا مخاطب به شناختی دقیق از آنها برسد. هرچه هست شمایل تیپیکال کاراکترهایی است که یکی جوان است و پر از آدمیت و آرمانخواهی که سرخورده و فدا می‌شود، یکی آرمانخواهی است که به عمل‌گرایی رسیده، یکی جوانی است با نیازهای جنسی و جسمی ساده که اصولا نمی‌داند چرا باید در این مهلکه گرفتار شود، یکی ترسو است و یکی شجاع و الخ.

همگی تیپ هستند و شخصیتی به شکل همراهی برانگیز در کار نیست. در واقع فیلم تمام تلاشش را معطوف به انتقال یک مضمون کرده و آن تلخ و زشت و بدمنظر بودن جنگ و جنگیدن و جنگ‌افروزی است. اما نکات جشنواره‌پسند فیلم کجاست؟ اول اینکه این سنت همیشگی است که هرسال در سینمای جهان فیلمی در جهت یادآوری جنایات آلمان نازی بر پرده نقش ببند. برای اینکه جهانیان فراموش نکنند که چه فاجعه‌ای در جنگ جهانی اول و دوم در اروپا رقم خورده است. این ننگ تاریخی بعد از گذشت این همه سال روی دوش آلمانی‌ها هم سنگینی می‌کند و همچنان در تلاش‌اند تا به جهان ثابت کنند که ما مثل نسل‌های گذشته نیستیم و از کرده آنها پشیمانیم. فیلم در جبهه غرب خبری نیست به عنوان یک فیلم آلمانی، به زبان آلمانی و با اقتباس از یک رمان خود منتقد آلمانی ساخته شده است.

سباستین هالک در فیلم در جبهه غرب خبری نیست

از سوی دیگر در پی جنگ روسیه و اوکراین اروپا و آمریکا در تلاش‌اند تا روسیه و پوتین را با هیتلر و آلمان نازی یکی کنند و… کافی است به استفاده نمادین از میز بزرگ شام در دفتر فرمانده ارتش نازی نگاه کنیم تا یاد میز مشهور پوتین در کاخ کرملین بیفتیم. یا کافی است این ایده که آلمان بنا دارد ۴۰ روزه پاریس را فتح کند با ایده فتح کی‌یف در زمانی کوتاه توسط پوتین مقایسه کنیم. این دو نمونه از اشارات و مستقیم و غیر مستقیم بسیار در فیلم است تا این همانندسازی را به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه در مخاطب شکل دهد.

ذکر همین دو مصداق کافیست تا توجه ویژه ای که در جایزه بفتا (اسکار انگلستان) به این فیلم شد و کاندیدای دریافت مجسمه اسکار شدن این فیلم در سال ۲۰۲۳ معنادار‌تر شود. نتیجه اما چیست؟ نتیجه اینکه همان‌طور که در ابتدا مطرح شد فیلم در جبهه غرب خبری نیست یکی از قابل تامل‌ترین فیلم‌های سال است و به شدت ویژگی‌های بصری برای مقهور کردن مخاطب را خوب رعایت کرده است، اما این حجم از توجه به آن صرفا به دلیل کیفیت سینمایی‌اش نیست.

البته که در هیچ دوره تاریخی هیچ جشن و جشنواره‌ای صرفا به دلایل سینمایی فیلمی را بالا نبرده است. تاکید می‌کنم صرفا به دلایل سینمایی. طبیعتا مراد این نیست که آن فیلم‌ها آثار درخورد توجه و ماندگاری نبوده‌اند. بلکه منظور آن است که کیفیت سینمایی تنها ویژگی مدنظر هیچ جشن و جشنواره‌ای در هیچ کجای جهان و در هیچ دوره‌ای نبوده است. پس بخش بزرگی از لذت‌های سینمایی ما در ادوار مختلف از دل همین روند حاصل شده و ما تنها می‌توانیم در عین ادامه لذت بردنمان از سینما به فرآیند بالا و پایین شدن فیلم‌ها و فیلمسازان هم آگاه باشیم و با آگاهی در روندی که دخل و تصرفی در آن نداریم، به حیات سینمادوستانه‌مان ادامه دهیم.

دانلود فیلم در جبهه غرب خبری نیست از فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole