فیلم درخت گلابی؛ یک عاشقانه روشنفکرانه
۲۸ دی سالگرد اکران این فیلم قدرنادیده داریوش مهرجویی است
داریوش مهرجویی، درخت گلابی را در موفقترین دوره فیلمسازیاش ساخت. او از میانههای دهه ۱۳۶۰ توانسته بود پلی میان مخاطب خاص و مخاطب عام بزند و بنابراین اکثر فیلمهایش (بهجز موارد استثنایی مثل فیلم بانو که ۷ سال توقیف شد) هم نظر مثبت اکثر منتقدان را به خود جلب میکردند و هم به فروش بالایی دست پیدا میکردند. حتی فیلم عارفانه و غیرمتعارفی مثل پری هم در میان پرفروشهای سال قرار میگرفت. بهنظر میرسید که مهرجویی مهره مار دارد!
شاید همین موفقیتهای پیدرپی به مهرجویی شجاعت ساخت درخت گلابی را داد؛ فیلمی کند و بسیار کنترلشده که بهنظر نمیرسید با هیچ چسبی بتوان صفت عامهپسند را به آن چسباند. نتیجه، یک شکست تجاری سنگین بود. با این وجود همان زمان هم خیلی از منتقدان درخت گلابی را یکی از بهترین فیلمهای سینمای مهرجویی دانستند. بهنظر میرسد گذر زمان هم خللی در این دیدگاه ایجاد نکرده است.
به مناسبت سالگرد نمایش عمومی درخت گلابی، نگاهی به نظرات منتقدان در مورد این فیلم خاص داریوش مهرجویی انداختهایم.
فهرست دوست داشتنی عاشقانه ترین فیلم های ایرانی
خلاصه داستان فیلم درخت گلابی
خلاصه داستان فیلم درخت گلابی را اینطور میشود تعریف کرد؛ محمود شایان، نویسنده میانسالی که چند کتاب تاکنون نوشته و مشهور شده، چند سالی است که برای نوشتن کتاب جدید، دستش به قلم نمیرود. به همین منظور، به باغی در دماوند میرود که از ایام شباب، خاطرات زیادی از آنجا دارد. در باغ، درخت گلابی که یادآور خاطره عشق محمود به میم – دختر یکی از آشنایان – است، قهر کرده است و میوه نمیدهد. به اصرار ۲ باغبان قدیمی، محمود به کنار درخت میرود تا در مراسمی برای به دست آوردن دل درخت، حاضر باشد.
در این بین، محمود خاطراتش از میم را که دختری پرشروشور و اهل شعر و کتاب است، مرور میکند. میم که پدرش در خارج از کشور به سر میبرد و خود نیز در فکر ملحق شدن به او و ورود به عالم بازیگری است، از علاقه محمود به خود باخبر است و شعرهای محمود در این زمینه را نیز خوانده است. میم سرانجام به خارج از کشور میرود و از محمود میخواهد به او بپیوندد و نمایشنامههایی با بازی میم بنویسد. اما محمود وارد عالم سیاست شده و به نامههای عاشقانه میم جواب نمیدهد، تا آنکه روزی در حین پخش کردن اعلامیه، دستگیر میشود و به زندان میافتد. در زندان، محمود درمییابد میم در تصادف با اتومبیل کشته شده است.
عوامل و بازیگران فیلم درخت گلابی
کارگردان: داریوش مهرجویی/ فیلمنامه: داریوش مهرجویی و گلی ترقی (بر اساس داستانی از گلی ترقی)/ مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری/ تدوین: مصطفی خرقهپوش
بازیگران: همایون ارشادی، گلشیفته فراهانی، محمدرضا شهباننوری، نعمتالله گرجی.
دستاوردها و آمار فروش فیلم درخت گلابی
درخت گلابی در شانزدهمین دوره جشنواره فجر به نمایش درآمد و درحالیکه تمام توجه هیئت داوران متوجه آژانس شیشهای (ابراهیم حاتمیکیا) بود و تقریبا تمام جوایز اصلی به آن فیلم رسید، درخت گلابی کمتر از حد شایستگیاش قدر دید. تنها سیمرغ بلورین این فیلم در بخش مسابقه بینالملل و با رسیدن جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن به گلشیفته فراهانی به دست آمد. در بخش مسابقه سینمای ایران، سهم درخت گلابی تنها دیپلم افتخار بهترین فیلمبرداری (محمود کلاری) و نامزدی در ۳ رشته بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین تدوین (مصطفی خرقهپوش) بود.
فهرست بهترین فیلم های داریوش مهرجویی
اما برخورد منتقدان با درخت گلابی بسیار مهربانانهتر از برخورد داوران بود. در نظرسنجی ماهنامه فیلم در شماره ۲۱۶/۲۱۷ از منتقدانش برای انتخاب بهترینهای شانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، درخت گلابی فیلم برگزیده منتقدان این مجله شد و در رشتههای مختلف این رتبهها را به دست آورد: رتبه اول بهترین فیلم، رتبه اول بهترین کارگردان، رتبه اول بهترین فیلمنامه، رتبه اول بهترین فیلمبرداری، رتبه سوم بهترین تدوین، رتبه اول بهترین بازیگر کودک و نوجوان (گلشیفته فراهانی)، رتبه اول بهترین طراحی صحنه و لباس (فریار جواهریان و بیتا قزلایاق).
وضعیت درخت گلابی در جشن حافظ (جشن دنیای تصویر) هم بهتر از جشنواره فیلم فجر بود. در دومین دوره این جشن، درخت گلابی ۳ جایزه را در بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری کسب کرد. (در آن سالها در بخشهای کارگردانی و بهترین فیلم ۳ فیلمساز و ۳ فیلم برگزیده میشدند که درخت گلابی در هر ۲ رشته از برگزیدگان بود).
درخت گلابی از ۲۸ دی ۱۳۷۷ (زمانی که بهعنوان فصل مرده اکران شهرت دارد) روی پرده رفت. زمان نامناسب اکران در کنار ویژگیهای خود فیلم که چندان باب میل مخاطب عام بهنظر نمیرسیدند، از جمله عواملی بودند که باعث شدند این فیلم تحسینشده مهرجویی نتواند مخاطبان پرتعدادی را جلب کند. درخت گلابی آن سال با جذب ۱۰۱ هزار و ۱۴۰ مخاطب در رتبه پنجاهودوم پرتماشاگرترین فیلمهای سال قرار گرفت. نمایش این فیلم در سال ۱۳۷۸ هم ادامه یافت و در آن سال هم ۴۲ هزار و ۱۵۹ تماشاگر به تماشای درخت گلابی نشستند تا در سال ۱۳۷۸ هم درخت گلابی به نودمین فیلم پرتماشاگر سال تبدیل شود.
نقد و بررسی فیلم درخت گلابی
یکی از جنبههای کلیدی فیلم درخت گلابی که بهطور ویژهای مورد توجه برخی از منتقدان قرار گرفت، جنبه عاشقانه آن بود. هوشنگ گلمکانی منتقدی بود که توجه ویژهای به این وجه از فیلم مهرجویی نشان داد. گلمکانی در نقد خود بر این فیلم در شماره ۲۳۳ ماهنامه فیلم (نوروز ۱۳۷۸) ابتدا مروری بر نقاط کلیدی کارنامه مهرجویی تا آن زمان داشت. هدف او از این مرور، تاکید بر این نکته بود که مهرجویی، بهجز برخی از لحظات از جمله معدودی از فلاشبکهای فیلم هامون، روی خوشی به نمایش لحظات عاشقانه نشان نداده است. در اکثر فیلمهای او زوجها را معمولا وقتی دیدهایم که یا روابط خوبی با یکدیگر ندارند یا بههرحال نشانهای از وجود عشق میان آنها دیده نمیشود.
از این جنبه بود که درخت گلابی، از دید گلمکانی، فیلم غیرمنتظرهای در کارنامه مهرجویی به شمار میرفت: «همه اینها را در ذهن داشتیم که باور نمیکردیم داریوش مهرجویی فیلمی همچون درخت گلابی بسازد؛ به خصوص که قصه گلی ترقی را هم نخوانده بودیم. اولش هم که محمود شایان با آن تهریش جوگندمی چندروزه در آن خانه قدیمی بزرگ وسط آن باغ درندشت با خودش کلنجار میرود و هی مینویسد و کاغذها را مچاله میکند و روی تصویر خاموش خودش، جملههای پرمعنا در باب جان کندن و دستوپا زدن و بطالت و بیحاصلیاش میگوید، و همانجا درمییابیم که «سکوت شرمآور درخت گلابی» استعارهای از سترون شدن (یا بودن؟) اوست، با خود میگوییم این هم یک فیلم مهرجوییوار دیگر است که فقط قرار است استادانه دغدغههای فلسفی یا عرفانی یا – چه میدانم، شاید – سیاسی آدمی از نسل خود او را بازگو کند. اما وقتی کدخدا از آن «تابستان آخر» و «میمچه خانم» میگوید، محمود شایان – فیلسوف و نویسنده ۶۱ ساله – پر درمیآورد و به باغ بهشت ۱۲ سالگی پرواز میکند. قصه زیبای گلی ترقی… موهبتی برای مهرجویی بوده تا آن را تقریبا بیکم و کاست، با تغییراتی بسیار اندک، تصویرسازی کند و البته طبق معمول استادانه. اما ۳۰ سال سابقه فیلمسازی مهرجویی باعث شده بود که نه در انتظار چنین فیلمی از او باشیم، و نه حتی بهصرف آماده بودن فیلمنامه در قصه گلی ترقی، بتواند یا بخواهد آن لحظهها را چنین عمیق و جذاب و تاثیرگذار از کار درآورد. او را صاحب چنین حساسیتهایی نمیشناختیم. بخشهای «تابستان آخر» در درخت گلابی، سرآمد آثار مهرجویی و زیباترین عاشقانه همه تاریخ سینمای ایران است که بهشدت پرویز دوایی را بهیادم میآورد.»
درخت گلابی و بیحاصلی عمر
اما از دید برخی از منتقدان دیگر، درخت گلابی جنبه مهمتری از زندگی را بازتاب میداد. پس از نمایش درخت گلابی در شانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، خیلی از منتقدان این جنبه از فیلم را مورد اشاره قرار داده و درخت گلابی را نه یک عاشقانه، که اثری در مورد نویسندهای سترون و بیثمر دانستند. نام فیلم هم البته همین نکته را موکد میکرد: شخصیت اصلی فیلم، مثل درخت گلابی حاضر در باغ، دیگر بار نمیداد. مطالعه چکیدهای از این نظرات خالی از لطف نیست. لازم به ذکر است که نظراتی که در ادامه میآیند در شماره ۲۱۶/۲۱۷ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۷۶ و فروردین ۱۳۷۷) منتشر شدهاند.
نغمه ثمینی: «درخت گلابی مهرجویی، برخلاف چند فیلم اخیرش، نسل جوان و مخصوصا شخصیتهای زن را رها میکند، تا عقدهگشایی روشنفکران نسل پیش باشد؛ از این جهت فیلم یکی از صادقانهترین آثار مهرجویی بهشمار میرود که کاری به کار ذوق عامه و نرخ روز نان ندارد. در طول فیلم ما آرامآرام، درخت گلابی را بر تجسم زندگی نباتی نویسنده منطبق میکنیم و بعد، در پایان میبینیم که چگونه میانه سکوتی وهمآلود، مرد با درخت سترون یکی میشود و بین بینهایت دیروز و بینهایت فردا، جای میگیرد تا در یگانگی با طبیعت، آنچه را که در جوانی از کف داده، بازبیابد.»
ناصر صفاریان: «ااز موضوعش خیلی خوشم آمد. از سرخوردگی یک انسان میگفت. نویسندهای به باغ پدریاش میآید تا کتابش را بنویسد. گذشتهاش را مرور میکند، و ما میفهمیم که پیش از این چه بوده است. او که میخواسته همهچیز و همهکس را اصلاح کند، حالا با خودش هم نمیتواند کنار بیاید و مانند درخت گلابی بیثمری که در باغ است، به دوران بیفایدگی رسیده. فضای حاکم بر فیلم، یادآور داستانهای صادق هدایت است و تلخی دلنشینی در تاروپود فیلم تنیده شده.»
مصطفی جلالیفخر: «فیلم نمایش استادانه سکون است و حتی پختهتر از نمایش تکاندهنده آشفتگی هامون؛ با فضایی برگمانیتر از لیلا.»
پس از نمایش فیلم هم ماندانا آقاجانی در نقد خود (در شماره ۲۳۳ ماهنامه فیلم) این نکته را مورد تاکید قرار داد که نمایش عشق اولویت مهرجویی در درخت گلابی نبوده است: «مهرجویی بیشتر از آنکه عشق برایش مهم باشد میکوشد از آن چون ابزاری برای تصویر کردن رنج و پریشانی یک زندگی بیهدف و به بنبسترسیده استفاده کند. در همان چند نمای اول، شایان، نویسنده امروز و عاشق دیروز، را میبینیم که بیهدف به دور خود میچرخد و قدم میزند و بیش از آنکه از دخالت و سروصدای باغبان پیر خشمگین باشد نگران درهای باز اتاق است که هر بیگانهای میتواند از آنها بگذرد و به شخصیترین اسرارش، نشانههای کلافگی و بیهدفی که بهصورت کاغذپارههای مچالهشده و ابزارهای پیچیده نوشتن که روی میز را پر کرده است، پی ببرد.»
خسرو نقیبی: «درخت گلابی از یک سو داستان مردیست که برای نوشتن داستان تازهاش به باغ قدیمی پدری آمده و درگیریهایی که با خودش دارد، نمیگذارد آنچه را که میخواهد، بنویسد و از سوی دیگر عاشقانهای در دل گذشته و خاطرات مرد است. تصویرهایی از فیلم که حالا در ذهنمان مانده بیشتر متعلق به همان بخش دوم ماجراست»
آقاجانی شخصیت اصلی فیلم (محمود شایان) را چنین توصیف کرد: «از دید مهرجویی محمود شایان نه هنرمند است نه سیاستباز و نه فیلسوف. او انسان گرفتاری است که برای رهایی از گرداب بیهویتی بهدنبال تکیهگاهی میگردد و آن را در رویای آرمانشهری میخواهد که گاهی در وجود دختری پرشور و زمانی در قالب آرمانهای سیاسی جلوه میکند.»
آقاجانی در ادامه یادداشت خود یک بار دیگر به این اشاره کرد که درخت گلابی را نباید یک فیلم عاشقانه دانست: «درخت گلابی نه داستان یک عشق که اودیسه قهرمان گمشدهای است که هرگز به وطنش نمیرسد، گویی نفرینی ابدی در کار است. تنها جایی که میتواند دیواربهدیوارِ زمانِ ازدسترفته بایستد و آغاز زندگیاش را لمس کند، زیر شاخههای درختی است که در عصیان خاموشش، از او بهعنوان یک انسان جلو میافتد و نماد هستی پاکی میشود که دیگر برای ما به صورت آرزویی بعید درآمده.»
با این وجود گروهی از منتقدان هم اعتقاد داشتند که نباید درخت گلابی را تنها به یک وجه آن فرو کاست. از دید این کارشناسان، درخت گلابی در ۲ سطح پیش میرود که هر ۲ از اهمیت برخوردارند. محمد شکیبی یکی از این منتقدان بود که پس از نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر و در شماره ۲۱۶/۲۱۷ ماهنامه فیلم بر این نکته تاکید کرد: «درخت گلابی بدون آن کلیپ سیاهوسفید سیاسی اضافهشده بر آن و بدون آن حاضر و غایبشدنهای دانشجویان جوان از پشت درختها، یکی از زیباترین آثار تغزلی سینمای ایران است. فلاشبکهای سیاهوسفید مربوط به گذشته سیاسی قهرمان فیلم از جنس تصاویر احساسبرانگیز خاطرات کودکی او نیست. این تصاویر برخلاف دوران کودکی که بر جزئیات تاکید میشود در حالتی گذرا، شعاری و سطحینگر قرار است توجیهکننده انفعال احساسی در حدفاصل نوجوانی و پیری نویسنده و فیلسوف فیلم باشند. مهرجویی این ۲ مقطع یعنی دوران عاطفی نوجوانی و پیری به بیهودگی رسیده او را با جزئیات و ستایش نشان میدهد و از بقیه عمر او که به سیاست، عرفان، فلسفه و تعهد و… گذشته، با تمسخر و بیاعتنایی یاد میشود و این را خود نویسنده نیز بر زبان میراند.»
همینطور خسرو نقیبی، یک دهه پس از ساخت درخت گلابی، در شماره ویژه ماهنامه فیلم (۲۰ تیر ۱۳۸۶) و در پروندهای در مورد پنجاه فیلم پرفروش و برگزیده سینمای ایران پس از انقلاب، بر همین ۲ سطح تاکید کرد. البته او اعتقاد داشت که بخش عاشقانه درخت گلابی ماندگارتر بوده است: «درخت گلابی از یک سو داستان مردیست که برای نوشتن داستان تازهاش به باغ قدیمی پدری آمده و درگیریهایی که با خودش دارد، نمیگذارد آنچه را که میخواهد، بنویسد و از سوی دیگر عاشقانهای در دل گذشته و خاطرات مرد است. تصویرهایی از فیلم که حالا در ذهنمان مانده بیشتر متعلق به همان بخش دوم ماجراست.»
ویژگیهای ساختاری فیلم مهرجویی
مجید اسلامی در نقد خود بر فیلم درخت گلابی (شماره ۲۳۳ ماهنامه فیلم)، اعتقاد داشت که جذابیت درخت گلابی در این است که خود را در سطح پایینترین تماشاگران تنزل نداده است: «… برخلاف برخی فیلمهای او، در آن باج چندانی به تماشاگر داده نشده و فیلم، خود را در حد فهم عوام پایین نیاورده (شاید هم به همین دلیل کمتر از فیلمهای دیگر مهرجویی فروخت) و داستان کمرنگش را بهشکلی صریح ولی با کندی خوشایندی تعریف میکند و تماشاگر نخبهاش را نسبتا راضی از سینما بیرون میفرستد.»
مجید اسلامی: «رخلاف برخی فیلمهای او، در آن باج چندانی به تماشاگر داده نشده و فیلم، خود را در حد فهم عوام پایین نیاورده (شاید هم به همین دلیل کمتر از فیلمهای دیگر مهرجویی فروخت) و داستان کمرنگش را بهشکلی صریح ولی با کندی خوشایندی تعریف میکند و تماشاگر نخبهاش را نسبتا راضی از سینما بیرون میفرستد»
با این وجود، اسلامی عقیده داشت که درخت گلابی فیلم پیچیدهای نیست و این گزاره را میتوان با نگاهی به ساختار فیلم تایید کرد: «فیلم درعینحال پیچیدگی خاصی ندارد؛ مفاهیم پنهانی برای کشف کردن در آن نیست و ساختارش نسبتا ساده و سرراست است. گذشته و حال بهروشنی از هم تفکیک شدهاند و تماشاگر انتظار حادثه غافلگیرکنندهای ندارد. زمان حال، خلوت و ساکن، و گذشته، پراحساس و نوستالژیک است. همجواری گذشته و حال (و یکسان بودن مکان در هر ۲) آشکارا این احساس را به تماشاگر میدهد که چیزی در این میان گم شده. میم درواقع تجسم همه چیزهاییست که از دست رفته، و این دلمردگی و سترونی محصول همین فقدان است. همه اینها مفاهیمی آشکار و بدیهیست، همینطور قرینه بودن سترونی نویسنده و بار ندادن درخت گلابی. طبیعیست که تفسیر این مفاهیم آشکار، ره به جایی نخواهد برد. زیبایی فیلم نه در پیچیدگی مفاهیم و سطوح پنهان آن، بلکه در احساسی است که در بسیاری صحنهها موج میزند.»
در همین شماره، فرزاد پورخوشبخت به نوعی تقابل در درخت گلابی اشاره کرد که به یک ویژگی مهم ساختاری در فیلم تبدیل میشود: «حرکت آرام دوربین در اتاق نیمهتاریک، و نوری که از بیرون و بین پردههای توری با خست به درون میریزد، تضاد فضای گرفته درون اتاق و آفتاب تابان بیرون، و سماجت باغبانها در بیرون کشیدن محمود از اتاق، اشاراتی است که در ابتدای فیلم نشان از حقیقتی بیرونی دارد. بار ندادن درخت گلابی درواقع تجلی بیرونی ناتوانی محمود در نوشتن است. اکثر نماهای فیلم بیرونی است و نماهای داخلی در حاشیه و یا مکمل نماهای بیرونی هستند. این تقابل بیرون و درون و برجستگی آشکار عوامل بیرونی در زمان حال، خود سببساز حرکت شخصیت اصلی فیلم است. حرکتی ۲وجهی به بیرون و به عمق که در ابتدا با بیمیلی و بهشکلی ناخودآگاه صورت میگیرد… هنگامی که محمود به اصرار باغبانها برای دیدن مراسم تنبیه کردن درخت به باغ میرود، شاهد هجوم تدریجی و قدمبهقدم واقعیتهای بیرونی هستیم. حضور آزاردهنده دانشجویان درواقع نماد حضور آزاردهنده توقعها و انتظارهای بیرونی است. مرور خاطرات سیاسی و اجتماعی دوران جوانی و پس از آن، و انتقادهای متوالی و گزنده دانشجویان و بهتبع آن تسلسل و فروریزی اعتقادات و اصول فکری چندینساله محمود حاصل منطقی و محتوم سیر تاثیرگذاری واقعیات بیرونی و حرکت به بیرون است.»
مهرزاد دانش هم در شماره ۲۱۶/۲۱۷ ماهنامه فیلم درخت گلابی را با هامون، دیگر فیلم تحسینشده مهرجویی، مقایسه کرده و از این رهگذر به برخی از ویژگیهای ساختاری درخت گلابی اشاره کرد: «درخت گلابی آن روی سکه هامون است. در هامون با دغدغههای اگزیستانسیالیستی یک روشنفکر معلق و تضاد آن با جهان بیرونش روبهرو بودیم و در درخت گلابی، تنشهای درونی یک روشنفکر به بنبست رسیده ریشهیابی میشود و علتالعلل آن به فراموشی عشق بیآلایش دوران کودکی مرد روشنفکر پیوند میخورد. مرد خسته از مبارزات فرهنگی/ سیاسیاش، احساس بیثمربودن میکند، همانند آن درخت گلابی که بار نمیدهد. مهرجویی اینبار هم از دیزالو، فید، و واگویههای ذهنی استفاده فراوان کرده و البته استفاده بدیعی هم از رنگ کرده است. فلاشبکهای عاشقانه مرد رنگی است و فلاشبکهای مربوط به مبارزات سیاسیاش سیاهوسفید و کدر است و بدینترتیب عشق و سیاست مقابل یکدیگر قرار میگیرند.»
یک فیلم سینمایی یا یک اثر ادبی؟
درخت گلابی اقتباسی بود از یکی از داستانهای تحسینشده گلی ترقی. فیلمنامه را هم مهرجویی و ترقی با همدیگر نوشته بودند. بنابراین توجه به ویژگیهای ادبی درخت گلابی یکی از نکات مشترک میان تعدادی از نقدهای نوشتهشده بر این فیلم بود. مجید اسلامی در نقد خود، پس از تحسین ویژگیهای برجسته فیلم مهرجویی، نقطه ضعف فیلم را جایی جستوجو کرد که فیلم درخت گلابی را با داستان گلی ترقی مقایسه میکنیم.
او البته این ضعف را نه مشکل یا ضعف مهرجویی در مقام فیلمنامهنویس و کارگردان، بلکه ناشی از تفاوت ذاتی دو مدیوم ادبیات و سینما میدانست: «درخت گلابی فیلم زیباییست، ولی وقتی داستان گلی ترقی را خواندم احساسم کمی نسبت به فیلم عوض شد. مدتها فکر میکردم که چرا توازیِ میان سترونی نویسنده و ناباروریِ درخت در فیلم بهنسبت داستان، کمی رو و تصنعی بهنظر میرسد و همین ایده در داستان ظریف و دوستداشتنیست. به این نتیجه رسیدم که اشکال از تفاوت دو مدیوم است. در داستان، ما همهچیز را از دید نویسنده میبینیم (شیوه اولشخصِ واقعی)، و اوست که در ذهنش با نقلِ ماجرای درخت گلابی عمدا میان خود و درخت پل ارتباطی میزند. این توازی در داستان نتیجه عملکرد ذهن اوست. ولی در فیلم (بنا به ماهیت سینما) شیوه اولشخص واقعی وجود ندارد. نویسنده یک عنصر فیزیکیست، و درخت گلابی یک عنصر فیزیکی دیگر و در واقع (بهرغم حضور گفتار متن) فیلم بهشکلی (بهناچار) مکانیکی میان این دو عنصر نوعی همانندی ایجاد کرده. بنابراین طبیعیست که این موقعیتِ عینی، بهنسبت موقعیت کاملا سوبژکتیو داستان، چیدهشده و تصنعی بهنظر برسد.»
مهرزاد دانش: «درخت گلابی آن روی سکه هامون است. در هامون با دغدغههای اگزیستانسیالیستی یک روشنفکر معلق و تضاد آن با جهان بیرونش روبهرو بودیم و در درخت گلابی، تنشهای درونی یک روشنفکر به بنبست رسیده ریشهیابی میشود و علتالعلل آن به فراموشی عشق بیآلایش دوران کودکی مرد روشنفکر پیوند میخورد»
اسلامی تفاوت دیگری را هم میان داستان و فیلم درخت گلابی ردیابی کرد. از دید او، اینجا هم فیلم مهرجویی از داستان گلی ترقی جا میماند و البته باز هم ماجرا به تفاوت دو رسانه برمیگشت: «ولی تفاوت مهمتر این است که در داستان مدیومها یکیست: ما در حال خواندن داستانی هستیم از زبان نویسندهای که میگوید دیگر نمیتواند بنویسد، و طبیعیست که ناخودآگاه نویسنده داستان درخت گلابی را با نویسنده قهرمان ماجرا یکی فرض کنیم، و نتیجه بگیریم که این داستان نتیجه غلبهکردن بر این احساس سترونی، و عملا همان داستانیست که از نوشتناش ناتوان بوده؛ یعنی نویسندهای صادقانه ناتوانی خود را از نوشتن داستان، موضوع داستان خود قرار میدهد و عملا با شگردی پستمدرنیستی (افشای مکانیزم نوشتن) بر این بنبست غلبه میکند. اما در فیلم، متفاوت بودن مدیومها (داستان و فیلم) باعث میشود که این سطح بهکلی از دست برود.»
نغمه ثمینی هم نقد خود را (در شماره ۲۳۳ ماهنامه فیلم) به مقایسه داستان و فیلم درخت گلابی اختصاص داد و، با تاکید بر اینکه مهرجویی و ترقی سویههای ادبی فیلم را نه پنهان بلکه موکد کردند (و این تفاوت مهرجویی با اکثر فیلمسازانی است که بهسراغ اقتباس ادبی میروند)، به این اشاره کرد که ورود ایدههایی که میتوان آنها را ضدسینما نامید، به یکی از نقاط قوت فیلم تبدیل شده است: «با توجه به سوابق نویسندگان فیلمنامه، تمام آنچه که در داستان، ضدسینما قلمداد میشود، با تمهیدهایی بر پرده جان گرفته، خود بدل به امتیازی برای فیلم شده است. نکته اینجاست که در غالب موارد فیلمسازهایی که رو سوی ادبیات میکنند، میکوشند تا برای هر توصیف و صنعت ادبی معادلی تصویری بیابند و سابقه ادبی فیلمشان را در پس تصاویر بهتمامی پنهان کنند؛ حال آنکه در درخت گلابی از پایه، شیوهای دیگر پیش گرفته میشود. انگار نویسندگان فیلمنامه – و بعدتر مهرجویی بهعنوان کارگردان – هیچ اصراری به پنهان کردن سویههای ادبی فیلم ندارند، تا آنجا که از همان ابتدا، همپای حرکات چرخشی دوربین که بر ذهنیت پریشان محمود دلالت میکند، کلام نیز موبهمو همچون داستان، با همان نثر و همان آهنگ کلام، سایهاش را بر تصاویر میگستراند و پابهپای فیلم پیش میآید و با استمرارش عادت همیشگی ما را مبنی بر اینکه در سینما بیشتر ببینیم و کمتر بشنویم، میشکند. و این جدا از انتقال حس ادبی متن به فیلم – که طبعا بخشی مهم از آن را باید به حضور ترقی هنگام نگارش فیلمنامه نسبت داد – کمک میکند تا بدون بازیهای نامانوس، همچون نادیدنی کردن شخص راوی و تبدیل دوربین به چشم او، تنها با همین کلام نرم و خزنده، حس یگانگی میان گوینده و تماشاگر پدید آید و مشکل حلناشدنی راوی اول شخص در سینما، تا حدی کمرنگ شود.»
خسرو نقیبی هم در یادداشت خود بر درخت گلابی به نکتهای کموبیش مشابه اشاره کرد: اینکه ویژگیهایی تعمدی در فیلم وجود دارند که آن را به ادبیات نزدیک میکنند. با این وجود نقیبی به نکته دیگری هم اشاره میکند؛ اینکه چنین تمهیداتی پیش از درخت گلابی هم در سینمای مهرجویی دیده شده بودند: «به نظر میرسد که بخشهای مربوط به کودکی شخصیت اصلی فیلم و عشق قدیمیاش با شور و عشق و حوصله بیشتری ساخته شده است. نوعی دوگانگی تعمدی میان روایت گذشته و حال وجود دارد که تاحدی درخت گلابی را به ادبیات نزدیک کرده. فاصلهگذاری با استفاده از نریشنی که قصه را پیش میبرد (یادتان است که مهرجویی در لیلا چگونه از همین تمهید به شکلی بازیگوشانه استفاده کرده بود؟)؛ انگار نوعی تعمد به شیوه مهرجوییست برای اینکه بین دو بخش قصهاش فاصله ایجاد کند و حس ناب و خالص آن سکانسها را با باقی فیلم و داستان سیاسیکاری و دغدغههای مرد روشنفکر به آخرخط رسیده یکی نکند.»
نتیجهگیری
در تاریخ سینمای ایران هم آثاری در مورد زندگی آدمهای روشنفکر زیاد داشتهایم و هم فیلم عاشقانه. اما آنچه کیفیتی چنین کمیاب به درخت گلابی میبخشد، تعادلی است که میان این ۲ وجه برقرار شده است. مهرجویی با راه رفتن روی لبه تیغ هم سردی معمول فیلمهای روشنفکرانه را با اجرای درخشان بخشهای عاشقانه کنترل میکند و هم از برونگرایی بیشازاندازه احساسی فرار میکند. هر چند، همانطور که خسرو نقیبی گفته بود، ممکن است لحظات عاشقانه فیلم بیشتر به یاد ما بمانند اما آنچه درخت گلابی را چنین درگیرکننده و تاملبرانگیز کرده، حفظ تعادل میان ۲ کفه ترازو است. سینمای ایران در سالهای اخیر کمتر توانسته به چنین سطحی از تعادل دست پیدا کند.
۱۰ گام فیلمسازی به سبک داریوش مهرجویی | به روایت خودش
امروز دومین روز پس از قتل مهرجویی ، این کارگردان برجسته کشور و سرمایه هنری این مرز و بوم بلاخیز است. باز قتلی دیگر در زنجیره ای از قتل ها. مرگ نثار سفاکان باد