ادریس البا در هیولا یا Beast به کارگردانی بالتاسار کورماکور با یک دشمن کاملا جدید، شیری بزرگ و وحشی، روی پرده سینما روبرو میشود.
ادریس البا که در چند سال اخیر با فهرستی چشمگیر از نقشهای مهم، استعداد بازیگری خود را ثابت کرده، ماه بزرگی را پشتسر گذاشته است. زیرا او در آگوست، علاوه بر هیولا با فیلم فانتزی و عاشقانه مورد انتظار سه هزار سال حسرت (Three Thousand Years of Longing) روی پرده سینما ظاهر شد. فیلمی از فیلمساز کهنهکار استرالیایی جرج میلر که در اولین نمایش خود در جشنواره کن امسال تشویق ایستاده ۶ دقیقهای مخاطبان را به همراه داشت. هیولا نیز چند روز قبل از نمایش فیلم میلر، در تاریخ جمعه ۱۹ اوت ۲۰۲۲ اکران خود را به شکل انحصاری در سینماها آغاز کرد. اگرچه البا تقریبا در تمام نقشهای سالهای اخیر خود حضوری موثر داشته است اما تماشای مجدد او در نقش اصلی یک فیلم اکشن بلایای طبیعی هیجانانگیز خواهد بود. با ما و نقد و بررسی فیلم هیولا همراه باشید.
چه کسی هیولا را ساخته است؟
بالتاسار کورماکور که با فیلمهایی مثل اورست (Everest) و دو اسلحه (Two Guns) توانایی خود را در ساخت فیلمهای اکشن و بلایای طبیعی نشان داده، فیلم هیولا را کارگردانی کرده است. همچنین رایان انگل، فیلمنامهنویس هیولا، پیش از این با به نمایش گذاشتن آشوب حیوانات در رمپیج (Rampage)، نگارش داستانی درباره حیوانات CGI خونخار را تجربه کرده است. فیلمنامه ظاهرا اقتباسی از داستانی از جیمی پریماک سالیوان است که نامش به عنوان یکی از تهیهکنندگان اجرایی فیلم در تیتراژ دیده میشود.
خلاصه داستان فیلم هیولا
دکتر نیت ساموئلز (ادریس البا) که به تازگی همسرش را از دست داده است به آفریقای جنوبی بازمیگردد؛ جایی که برای اولینبار با همسرش ملاقات کرد. او در یک سفر برنامهریزی شده بلند مدت با دو دخترش به یک منطقه حفاظت شده میرود که توسط یک دوست خانوادگی قدیمی و زیست شناس حیات وحش مدیریت میشود. اما آنچه که در ابتدا یک سفر نجاتبخش بنظر میرسد، هنگامی که یک شیر زنده مانده از دست شکارچیان بیرحم که اکنون همه انسانها را دشمن خود میبیند شروع به تعقیب آنها میکند، به یک مبارزه رعبآور برای بقا تبدیل میشود.
کدام بازیگران در هیولا حضور دارند؟
ادریس البا که در چند سال گذشته با نقشهای آیکونیک زیادی مانند هایمدال در سه گانه ثور (Thor)، شر خان در بازسازی کتاب جنگل دیزنی (The Jungle Book) و اخیرا در قالب ناکلز اکیدنا در سونیک خارپشت ۲ (Sonic the Hedgehog 2)، ظاهر شده است در هیولا نقش شخصیت اصلی فیلم دکتر نیت ساموئلز را به عهده دارد. ایانا هالی و لیه ساوا جفریس نقش دختران او مردیت و نورا را بازی کردهاند.
شارلتو کوپلی بازیگر مشهور اهل آفریقای جنوبی که ممکن است او را با فیلمهای نیل بلومکمپ، منطقه ۹ (District 9)، الیسیوم یا تبعیض (Elysium) و چپی (Chappie) به یاد بیاورید همکار نیت، مارتین بتلز را به تصویر کشیده است. رایلی کیئو، ملانی جارنسون، دیمون برتلی، رابی مک آیزاک و بیلی گالاگر از دیگر بازیگران فیلم هستند.
مروری بر نظر منتقدان درباره فیلم هیولا
تلگراف | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
رابی کالین | کورماکور اکشن را در مجموعهای از برداشتهای بلند، پرتکاپو و تعلیقآمیز به تصویر میکشد که هم اتمسفر محیط را به شکل ملموسی انتقال میدهد (کل فیلم در لوکیشینی در آفریقای جنوبی فیلمبرداری شده است) و هم فرصتهای زیادی برای مخاطب فراهم میکند تا با اضطراب و تعلیق چمنهای بلند پسزمینه قاب را برای دیدن موجهای شیری شکل اسکن کند.
ایویکلاب | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰
لی مونسون | هیولا با ایده داستانی مرکزی منحصر بفرد و عجیب و غریبش به مخاطب خود اجازه میدهد تا وحشت را دقیقا همراه با شخصیتهای روی پرده تجربه کند. این نمایشی در معنای خام خود است، جاییکه داستانسرایی به کاتارسیس درونی و احساسی منتهی میشود.
پلی لیست | امتیاز: ۶۷ از ۱۰۰
مارشال شفر | این بینش و استعداد کارگردانی کورماکور است که هیولا را به چیزی بیشتر از یک سرگرمی یکبار مصرف ارتقا میدهد. شاید زمانی او یک فیلم بلاکباستر استودیویی را انتخاب کند که داستانش بیشتر سزاوار استعدادهای او باشد.
امپایر | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰
جان نیوجنت | یک فیلم ترسناک هیولایی کلیشهای و قدیمی بی مووی (B-Movie) با کمی جلوههای کامپیوتری فریبنده. هیولا به همان اندازه که قابل پیشبینی بنظر میرسد، سرگرمکننده، احمقانه و خوش ساخت است. فیلمی درباره مردی که با یک شیر درگیر میشود.
ای بی سی نیوز | امتیاز: ۵۰ از ۱۰۰
پیتر ترورز | آن را به عنوان ترکیبی از آروارهها (فیلم مشهور استیون اسپیلبرگ) و سافاری (نوعی سفر گردشگری با هدف دیدن حیوانان بزرگ جثه حیات وحش در آفریقا) در نظر بگیرید. در نتیجه شما درباره این که از این سازه مکانیکی هیجانانگیز ژانری – که نیاز دارد ادریس البا را در هنگام نبرد با یک شیر دیجیتالی بینقص به تصویر بکشد – چه انتظاری باید داشته باشید، ایدههایی خواهید داشت.
CineVue | امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰
کریستوفر ماچل | یک بازی بقای به اندازه کافی سرگرمکننده که در طول ۹۰ دقیقه زمان خود به شکل عجیبی کم رمق و ضعیف احساس میشود.
نقدی بلند بر فیلم هیولا از سایت راجر ایبرت
اودی هندرسون | هیولای بالتاسار کورماکور از اکثر آثار متوسط عرضه شده در ماه آگوست فیلم بهتری است. فیلمی که طرح داستانی حیوان وحشیای که سرکش میشود را در مدت زمانی کمتر از نود دقیقه به تصویر میکشد. فیلمبردار کهنهکار فیلیپ روسولو مناظر شگفتانگیزی از طبیعت دست نخورده آفریقای جنوبی به تصویر میکشد. یک دشمن نیرومند و رعبانگیز وجود دارد که صرف نظر از اینکه یک انتقامجوی آسیبدیده و عادل است، دانای مطلق و فنا ناپذیر بنظر میرسد. فیلمنامه رایان انگل به این گربه بزرگ نامی نمیدهد، پس بیایید او را روری بنامیم. روری احتمالا از اینکه شکارچیان غیر قانونی تمام غرور او را کشتهاند، خشمگین است. بنابراین ماموریت او این است که هر انسانی که با او روبرو میشود را با تعصبی شدید اعدام کند. مارتین بتلرز (شارلتو کوپلی) درباره واکنش خشمگینانه شیرها وقتی که غرورشان تهدید میشود، میگوید:«این قانون جنگل است». «و این تنها قانونی است که در این اطراف اعمال میشود».
این مکان آفریقای جنوبی است. جایی که همسر سابق دکتر نیت ساموئلز (ادریس البا) با مارتین بزرگ شد. مارتین این دو را به هم معرفی کرد و از پیوند میان آنها دو دختر به نامهای نورا (لیه ساوا جفریس) و مردیت (ایانا هالی) متولد شدند. خواهر بزرگتر، مردیت، مانند مادرش یک عکاس است. همسر سابق نیت بطور غمانگیزی پس از جدایی آنها بخاطر ابتلا به سرطان درگذشته و این موضوع باعث ایجاد فاصلهای تلخ بین مردیت و پدری شده که خانواده را رها کرده بوده است. دکتر نیت دخترانش را به مکان مورد علاقه مادرشان در جایی دور افتاده میبرد، به این امید که بتواند رابطه خود را با آنها ترمیم کند. نورا وقتی که میفهمد هیچ سرویس تلفنی یا وایفای در این ناکجا آباد وجود ندارد میگوید:«اینکه خیلی قدیمیه».
هیولا با شکارچیان غیرقانونی مذکور شروع میشود که به غرور شیرها شلیک میکنند. به دنبال آن برای لحظهای کوتاه روری را در زمان انجام اولین حمله انتقامجویانهاش مشاهده میکنیم. همانطور که فیلم پیش میرود، نتیجه اقدامات او را با جزئیات گرافیکی بیشتری خواهیم دید. اول از همه روی بدن مردی مجروح که جیپ مارتین را برای کمک گرفتن متوقف میکند (او روری را شیطان مینامد). هنگامی که مارتین برای کمک گرفتن به روستای مجاور میرود، آنجا را پر از اجساد مثله شده مییابد. مارتین به دکتر نیت میگوید:«شیرها این کار را نمیکنند». اما یک شیر این کار را انجام میدهد و روری برای اثبات این موضوع پس از اینکه در حین حمله باعث تصادف ساموئلزها میشود، آنها را درون جیپشان به دام میاندازد.
از اینجا به بعد، فیلم درباره محافظت کردن دکتر نیت از دخترانش به هر شکل ممکن است. این مسئولیت نیت کمی سختتر از آن چیزی است که انتظارش میرود، آنهم با توجه به این نکته که گاهی بنظر میرسد نورا و مردیت به شکل پنهانی با غارتگر خود همدست هستند. منظورم این است که آدمها در فیلمهای ترسناک همیشه کارهای احمقانهای انجام میدهند، فقط برای اینکه مخاطب را وادار به صحبت با صفحه نمایش بکنند. اما این اتفاق در اینجا بیش از حد رخ میدهد. هر زمان که نیت به آنها میگوید که در ماشین بمانند، آنها از انجام آن سرپیچی میکنند. آنها در لحظات نامناسب گم و گور میشوند، در حالی که بخوبی میدانند روری در آنجا منتظر فرصتی مناسب است. هنگامی که پدرشان سعی میکند از دست دشمنش بیصدا در برود، بچههایش شروع به زدن بوق لعنتی جیپ میکنند و سعی میکنند او را با یک بیسیم به صحبت بگیرند. در حالیکه جفریس و هالی بطرز موثری ترس و شجاعت را منتقل میکنند، فیلمنامه برای خلق تعلیق اغلب آنها را به انجام کارهای احمقانه و ناامیدکننده سوق میدهد.
شایان ذکر است که هیولا و فیلم اخیر و بسیار بهتر شکار (Prey) هر دو حاوی پیامهایی هستند درباره شکارچیانی که قملرو حیوانات را ویران میکنند و بابت آن هزینه گزافی میپردازند. آنها همچنین در بررسی یک پیوند خواهر/برادری و این پیام که محافظت از خانواده هدف نهایی بقا است، مشترک هستند. تقابل نهایی در هر دو فیلم به این خلاصه میشود که قهرمان از آنچه آنها درباره موقعیت مکانی و دشمنشان میداند استفاده میکند. اگرچه این فیلم به تعلیق ناباوری بسیار بیشتری نیاز دارد. هنگامی که دکتر نیت برای آخرین بار با روری روبرو میشود، انتظار داشتم که موسیقی بیل کانتی از راکی (Rocky) شروع به پخش شدن کند. اگر ادریس البا میتواند روی پرده با شیرها کشتی بگیرد، دیگر نباید درباره صلاحیت او به عنوان جیمز باند بعدی بیشتر از این بحث کرد.
این فیلم با مخاطبانی که دوستدار ژانر فیلمهای کمبودجه و خشن هستند بهتر کنار میآید. نوعی از فیلمها که زمانی در سالن گرایندهاوس تایم اسکوئر و سالنهای نمایش دوم شهرهای کوچک به نمایش در میآمدند. من حدس میزنم که مردم میخواهند با چیزی که باعث شود بایستند و تشویق کنند حواسشان پرت شود. هیولا نیز به اندازه کافی به این هدف عمل میکند. کورماکور میداند چگونه با مخاطبان بازی کند و نماهای پسزمینهاش را با اشیای شومی پر میکند که شاید روری شیر باشند یا نباشند. البا و کوپلی به اندازهای شخصیتهایشان را بیشیله پیله و سرراست به تصویر میکشند که قانعکنند باشند و در عین حال از فضای اصلی فیلم منحرف نشوند.
تماشای هیولا را آنچنان زیاد توصیه نمیکنم، زیرا نتوانستم مشکلات فیلمنامه که در بالا اشاره شد را نادیده بگیرم. بعلاوه سکانسهای رویایی عجیب و غریب و کاملا بیموردی وجود دارند که مربوط به گذشته دکتر نیت هستند. با اینحال اگر این نوع سینما برای شما جالب است، هر طور باشد باید آن را ببینید. فیلمی که پایانبندی آن به شکل غیرمنتظرهای ناگهانی و در عین حال رضایتبخش است. هیولا اگر هیچ چیزی هم نداشته باشد، اولین مثالی است که از نظریهای که آن را شیر چخوف (معادلی ابداعی از سوی نویسنده متن برای قاعده درماتیک مشهور تفنگ چخوف) مینامم، دیدهام. با دیدن آن متوجه منظورم خواهید شد.
لیست بهترین فیلم های سینمایی اکشن
امتیازهای فیلم هیولا
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۵.۶ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | ۴.۸ از ۱۰ |
منتقدان راتن تومیتوز | ۶۹ درصد بر اساس ۱۹۷ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | ۷۷ درصد |
منتقدان متاکریتیک | ۵۴ درصد براساس ۴۶ نقد |
مصاحبه با بازیگران اصلی فیلم
ادریس البا: فیلمنامه را دوست داشتم و عاشق کارگردان آن بالتاسار هستم
یک حس نوستالژی واقعی در آن وجود داشت. من از دورهای آمدهام که این نوع فیلمها در آن رایج بودند. فیلمهای پرتعلیق «فرار، تعقیب، فرار، تعقیب، نگران و مراقب بودن، پشت سرت را نگاه کن!». متوجه منظورم میشوید؟ این فرصتی برای من بود که بتوانم در چنین فیلمی بازی کنم. من قبلا فیلمهای هیجانانگیز بازی کردهام، اما این اولین بار بود که درگیر این بازی موش و گربه (داستانی از تعقیبهای مداوم و فرارهای مکرر) میشدم.
من واقعا شیفته پویایی خانواده، دختران و ماهیت غم و اندوه داستان و شخصیت دکتر در فیلمنامه هیولا شدم. او اساسا کسی است که خونسرد بنظر میرسد و سعی دارد که نترسد، در حالی که خود را کاملا بیقرار و وحشتزده مییابد. اما او همزمان یک پدر است و باید از فرزندانش مراقبت کند. من فیلمنامه را دوست داشتم و عاشق کارگردان آن بالتاسار هستم. میخواستم با او کار کنم. او چند فیلم واقعا شگفتانگیز در ژانر بقا و تلاش برای زنده ماندن ساخته است.
بالتاسار کورماکور: این نماهای طلانی تک برداشت یک عمل حیاتی برای داستان هستند
من بیشتر سعی میکردم (با این نماهای بلند) نوعی حس غوطهوری و درونی ایجاد کنم که شما در POV (نمای نقطه نظر) شخصیتها گیر کردهاید. بنابراین هر چیزی که به شما نزدیک میشود نمیتوانید به عنوان مخاطب از آن فرار کنید، زیرا در آنجا با آنها گیر افتادهاید. شما نمیدانید که چه اتفاقی قرار است رخ بدهد. همچنین این نماهای طلانی تک برداشت یک عمل حیاتی برای داستان هستند. زیرا این یک داستان پلات محور نیست که در آن یک اتفاق رخ بدهد و بعد دیگری و همینطور ادامه یابد.
همچنین فکر میکنم از همان ابتدا میخواستم سبکی را در طول هیولا داشته باشم که انرژی و پویایی خانواده را نیز منتقل کند که آنها به نوعی در حرکت و تکاپو هستند و این شیمی میان آنها را در این نماها پیدا کردم. تصور میکنم خیلی به این موضوع کمک کرد. من آن را بسیار هیجانانگیز و همچنین به شکل یک چالش دیدم. من عاشق انجام این کار هستم و هرگز نمیخواهم فیلم پر زرق و برق باشد. من در واقع میخواستم مخاطبان خودشان را در آن فراموش کنند و بعد متوجه بشوند که این هنوز همان نما است.