کمربندهای خود را ببندید و برای آشنایی با بهترین فیلم های اکشن دهه گذشته با فیلیمو شات همراه شوید.
با اینکه هیچکس تعریف مشخصی برای توصیف آنچه که موجب ساخت یک فیلم اکشن میشود ندارد، کورت ونهگات (نویسنده و طنزپرداز محبوب) به نکتهای حیاتی و سرنوشتساز در این ژانر اشاره میکند؛ او به نویسندگان در حال رشد توصیه میکند که سادیست (دگرآزار) باشند و میافزاید: «مهم نیست که چقدر شخصیت اصلی فیلم شما معصوم و شیرین است، او را در مواجهه با اتفاقات ترسناک و وحشتناک قرار بدهید.»
در جمعآوری لیستی از بهترین فیلم های سینمتیی اکشنِ دهه گذشته، توصیه کورت ونهگات به نوعی وحشیگری لجامگسیخته در داستاننویسی، یک چراغراهنما بود. این فیلمها مفهوم کلی بدشانسی، رجزخوانی برای مبارزه و جنگافروزی، کشتار، انتقام و نابودی جهان را به امری مقدس تبدیل میکنند؛ به بیانی دیگر، زندگی برای شخصیتهای اصلی این فیلمها تا ابد مزخرف و سخت است. با توجه به وجود این عنصر در نحوه رتبهبندی این لیست، فیلمهای دیگری که احساس شگفتی دوران کودکی و یا نوستالژی ایجاد میکنند را از بین میبرد و بهنوعی آنها را از دور رقابت خارج میکند. درنتیجه، نه مجموعه فیلمهای «جنگ ستارگان» و نه آثار جهان سینمایی مارول در این لیست حضور ندارند.
کمربندهای خود را ببندید و برای آشنایی با بهترین فیلم های اکشن دهه گذشته تا سال ۲۰۲۰ با فیلیمو شات همراه شوید.
۱۰- Hobo with a shotgun
مخاطبان در هنگام تماشای این فیلم، خود را در جستجوی توصیف مناسبی برای ژانر اکشن میبینند؛ انجام این کار شبیه پوست کندن است: کندن یک لایه از روی لایهی دیگر. آیا طنز اجتماعی، شکاف همیشگی میان طبقه کارگر و سرمایهداری را واضحتر نشان میدهد؟ با احترام به بهرهگیری از خودآگاهی، که تمرکزش بیشتر بر روی یافتن پاسخی برای سوالهای فلسفی از قبیل چرایی علاقه ما به خشونت بیشازحد است. بهعلاوه، عنوان بیروح این فیلم باعث میشود نسبت به طرح اصلی آن، نوعی سطحینگری داشته باشیم که این میتواند تا حدودی طعنهآمیز بودن طنز تلخ فیلم را برساند. اما زمانی که صحنههای رگبار گلوله و تیراندازی، بلبشو در نبردی تنبهتن، انفجار و آتش گرفتن اتوبوس مدرسه و دلورودههای در حال پرواز را ببینیم، آنوقت است که آن را در دسته بهترین فیلم های اکشن قرار میدهیم.
فیلم تشخصش را از تکتک سکانسها، یکی بعد از دیگری دریافت میکند؛ مثلا در صحنه ابتدائی که روشی شیک و نمایشی را در بریدن سرِ فردی توسط مردی تبهکار نشان میدهد و از آن جا به بعد، نقاط اصلی فیلم پررنگتر میشود. فیلم، با بازی عالی مرحوم روتخر هاور در نقش هوبو، نهتنها از سکون و یکدستی درآمده است، بلکه تنفرش از این ویژگیها در داستاننویسی را کاملا بروز میدهد. از ایجاد سوءتفاهمهایی درباره بیخانمانها تا نشان دادن دزدی با قلبی از جنس طلا، باعث نمایش تصویری مضحک و خندهآور از فیلم اکشن برای مخاطبین آشنا با مطالعات شخصیت شناسی میشود و به همین دلیل است که سینمای گیشه، بیشتر بر ساخت فیلمهایی تمرکز میکند که باعث قهقهه زدن شما شود تا فیلمهای هیجانانگیزی که باعث نفسنفس زدنتان میشوند. فیلمسازان این ژانر، حتی در زمانیکه خروش خون را در تکتک قابهای فیلم میبینیم مدام به مخاطبین خود سقلمه و چشمک میزنند.

۹- یورش: رستگاری
عنوان فیلم در اکران آمریکا به «یورش: رستگاری» تغییر کرده است. این مورد اندونزیایی در لیست بهترین فیلم های اکشن ، یک مورد قطعی و مناسب برای چگونگی ثبت سکانسهای این ژانر است.
اولین صحنه، تنها لحظهای است که کمی به ما مهلت میدهد: لحظهای که یک افسر پلیس قبل از سوارشدن در یک ماشین زرهی که قرار است به راه متفاوتی از خون و خشونت تهوعآور برود، همسر باردارش را میبوسد و خداحافظی میکند.
زخمهای پوستی و بیرون ریختن امعاء و احشا تقریبا در همه صحنهها قابلمشاهده است اما فیلم «The Raid» کمبود عمیق خود در بحث شخصیتپردازی را به کمک هنرهای رزمی و فیلمبرداری جبران میکند بهطوریکه تماشاگران بازیهای تا حدود زیادی کاریکاتوری را فراموش میکنند. گارث هیو اونس (کارگردان) اطمینان میدهد که فیلمش با حرکات سریع و غیرقابل پیشبینی دوربین، یک جشن بصری را ترتیب میدهد که موجب میشود مخاطبین احساس کنند درست در وسط پرواز مشتها و گلولهها ایستادهاند.
علیرغم وحشیگری و خشونت جاری در فیلم (در صحنهای از فیلم، بیشتر از صد جنازه روی هم تلنبار شدهاند.) تمرکز بر روی هنر فیلمسازی باقی میماند، چراکه بازیگران و کارگردان سکانسهای شامل هنرهای رزمی و نظامی را که همراه با آتشبازی اسلحههاست، با جزئیات پیچیده و دقیق از رقص باله دریاچه قو همراه میکنند.

۸- لوپر
سفر در زمان، بیشتر اوقات در محدوده فیلمهای علمی-تخیلی قرار میگیرد، مگر اینکه کرمچالههای این سفر در زمان شامل ماموریتی برای اعدام فردی از آینده باشند؛ در این صورت، فیلم وارد محدوده اکشن میشود.
در این فیلم به کارگردانی ریان جانسون، قاتلان بسیار حرفهای که به لوپر معروفاند، عملیات قتلی را به دستور تبهکاران و گانگسترها انجام میدهند. زمانیکه آنها فردی را به کمک سفر در زمان به گذشته میفرستند، جو (شخصیت اصلی داستان) که یک لوپر است باید با اسلحهای در دست در زمان گذشته بایستد و مبارزه کند.
اعدامهایی که در این چرخه مکان و زمان انجام میشوند، لوپر را به یک تفکر عمیق دعوت میکند؛ تفکر در باب اخلاقی بودنِ این عملِ قتلِ بدون تامل که بدون برگشت هم هست.
البته هر فیلمی که ویژگی اصلی آن پرش به زمانهای گذشته باشد، شامل شکافهایی در منطق و روند فیلمنامه میشود که مخاطب را ترغیب میکند تا به مفهومی فراتر از باورنکردنی بودن یک تعلیق سینمایی فکر کند. این امر، بهویژه زمانی به حقیقت میپیوندد که یک شخصیتٰ خودش را در آینده ملاقات کند. جوی جوان، خود پیر شدهاش را ملاقات میکند که سی سال بعد از زمان فعلی فیلم زندگی میکند. او موظف است بهواسطه ماهیت شغلش، ترتیبی برای خودکشی اتخاذ کند. درنهایت، وظایف شغلی او خواستار این است که خود پیر شدهاش را به قتل برساند. جدیت جو در برابر مسئولیتهایش و تردید او درباره این ماموریت، «Looper» را به یکی از جذابترین و بهترین فیلم های اکشن دهه گذشته تبدیل میکند.
پیش بینی برترین فیلم های اکشن سال ۲۰۲۱

۷- اسکایفال
جیمز باند، احتمالا شناختهشدهترین نام در این لیست است. او صحنههای تئاتر و پردههای سینما را با اشکال مختلف و متفاوت مورد لطف قرار داده است، تنوعی که هم موجب تحول بازیگری میشود که نقش او را بازی میکند و هم کارگردانی که شخصیت او را هر بار تکاملیافتهتر از قبل به تصویر میکشد.
این جاسوس تاکسیدو پوش، در مدت پنجاهوچند سال از یک مامور مخفی به یک آکروبات کار که از پشتبامی به پشتبام دیگر میپرد تغییر شکل داده است. ولی فارغ از اینکه جیمز باند چه شخصیتی داشته باشد، فیلم «Skyfall» هیجانانگیزترین و نمایشیترین پیشرفت و پردازش را در مجموعه فیلمهای «جیمز باند» داشته است.
چه چیزی باعت برجسته بودن آن میشود؟ باندِ زخمی چهرهای مصمم و جدی برای روبهرویی با افراد شرور دارد. در فیلم «اسکایفال» با شخصیت رائول سیلوا آشنا میشویم که یک سایبرتروریست است؛ کاراکتر او بهعنوان یک شخصیت منفی و معمایی با پیشزمینهای غنی و همچنین با انگیزههایی سمپاتیک، از اطلاعات مانند اسلحه استفاده میکند. تقابل سیلوا و باند، شباهتها و تفاوتهایشان باعث میشود با یکی از بهترین و جذابترین فیلم های اکشن مواجه باشیم.

۶- درد
استقبال تماشاگران از اقتباسهای سینمایی کتابهای کمیک باعث شد که سرمایهگذاران تور خود را برای ابرقهرمان های افسانهای پهن کنند و دیگر رهایشان نکنند. با وجود اینکه این نوع فیلمها عمدتا برای فتح گیشه ساخته میشوند اما چند عنوان در حوزه اقتباس از کتابهای کمیک وجود دارند که برای هنر و سرگرمی ساختهشدهاند، و نهفقط بهرهبرداری از بخش مالی سینما. فیلم «Dredd»، نمونهای است که کارش را به خوبی انجام میدهد. این فیلم، دنباله یا یک بازسازی برای نسخه ۱۹۹۵ با بازی سیلوستر استالونه نیست و باید از زیر سایه تاریک نسخههای قبلیاش بیرون بیاید و پیشی بگیرد.
با هر دیدگاهی درزمینه نقد فیلم، فیلمِ «درد» محصول ۲۰۱۲، نسخه قدیمیتر خود را که مربوط به سالهای ۱۹۹۵ است کمرنگتر میکند و از اهمیت آن میکاهد. زمانی که خشونتهایی از قبیل ذوب شدن سر و حرکت آهسته گلولهها بهعنوان عاملی جداییناپذیر از داستان معرفی میشوند، تمرکز فیلم روی ضربآهنگهای نور در صحنههای اکشنٰ یادآور نمایش بینقص هنرهای رزمی است که در «یورش: رستگاری» به آن اشاره کردیم.

۵- جنگ برای سیاره میمونها
میمونها تفنگها و اسلحههای خود را بر پشت میکشند و میخواهند اردوگاه و قرارگاههایی را که لجوجانه تصمیم به تخریب تمدن دارند، نابود کنند. در این میان، یک ویروس با هدف از بین بردن آخرین باقیماندههای رو به تحلیل نسل بشر در سرتاسر جهان منتشر میشود.
این بهترین خلاصه برای یکی از محبوبترین فیلم های اکشن دهه گذشته است که مجموعهای از صحنههای هیجانانگیز تیراندازی و آزادی احمقانه بیقید و شرط را به تصویر میکشد. اما در حالی که گلولهها در حال درخشش در جنگی برای سیاره میمونها هستند، یک عامل مهم باقی میماند. این فیلم، تاریخچه نمایش نهایی نبرد بین مردم و موجودات نخستین را به تصویر میکشد ولی در ادامه، نتیجه داستان به این موضوع بستگی دارد که رفتار ما چطور میتواند در شکل دادن به آینده تاثیر گذار باشد.

هالیوود در تلاش مداوم برای بازیابی و استفاده سودآور از فرمولهای خود است؛ جلوگیری از هدررفتن فرصت ساخت هرگونه دنباله و قسمتهای مختلف یا پیشدرآمدها از یک فیلم و بازسازی فیلمها، از نمونههای این تلاش است.
امتیاز ساخت فیلم «War for the Planet of the Apes» هم از این قاعده مستثنا نیست. سهگانهای که در طول سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ اکران شد، احساسیترین و هیجانانگیزترین و هوشمندانهترین داستانسرایی و داستانپردازی را ارائه میدهد.
سومین و آخرین قسمت، پر از هیجان و سورپرایز و مملو از جزییات اکشن و ظریف است. این مجموعه، بدون سادهسازی و ابتذال کیفیت مطلوبی را برای مخاطبین ارائه میکنند. درنهایت، اگر لحظه آخر تماشای این نمونه از بهتری فیلم های اکشن ، درونتان احساس هیجان و لرز نداشتید، حتما ضربان قلبتان را چک کنید.

۴- جان ویک
مجموعه فیلم های انتقامی «جان ویک»، یک زیرگروه کامل دیگر از ژانر اکشن را برای کاوش در اختیار ما قرار میدهد؛ یک دستهبندی با تمام استعارهها و پیچیدگیهای منحصربهفردش. اگرچه اینگونه فیلمها از چندین نسل پیش باقیماندهاند، اما داستان نویسان بااستعداد هنوز به نمایش این موش و گربه بازیها از زوایای جدیدتر و متفاوتتر ادامه میدهند: در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ با نمایش فیلم «برگشتناپذیر» و دوسری از فیلمهای «بیل را بکش» روح تازهای در فرمولهای قبلی دمیده شد.
اما با نزدیک شدن به اواخر دهه، علاقهمندان به این ژانر، تحت جاذبه سهگانه «جان ویک» حرکت کردند که این امر موجب ایجاد بافت و ظرافت عمیقتری در برنامه کلی فیلمهای انتقامجویانه شد.
در جستجوی یافتن انگیزهای که موجب میشود انسان پاسخ خشونت را با خشونت بیشتری بدهد، چاد استاهلسکی موفق میشود عطش انتقامجویی ما را با رویکردی روانشناسانه فروبنشاند.
بهطور خلاصه، قهرمان آدمکش بازنشسته ما به دنبال قصاص باند فاسدی است که سگ او را به قتل رساندهاند. اگر فیلمساز بخواهد انگیزهای گویا را به مخاطبین نشان بدهد، عهد و پیوندی که بین ما و دوست سگمان است میتواند راه را باز کند: سربریدن و کشتن یکی از دوستان چارپایمان، به ما انگیزه کافی را برای افروختن آتش وحشیگری در برابر کسانی که مسئول این کشتار هستند میدهد؛ خصوصا زمانی که آن سگ خاص، در زمانهای غم و اندوه سختی برایمان محبت و امید آورده باشد. آنچه که بهعنوان طرح اصلی این فیلمنامه درمیآید و تکمیل میشود، مجموعهای متشکل از خون و گلوله و استخوانهای شکسته است. بخش اعظمی از این فعالیتها و اقدامات در داخل محدوده یک هتل بیطرف انجام میشوند؛ جایی که قاتلان قراردادی و دیگر تبهکاران از امکانات و سرویسهای اتاقها استفاده میکنند. و اگرچه قاتلان آماده و دست به ماشه در این هتل ساکن هستند، قوانین ایالتی اجازه ایجاد خونریزی در محدوده هتل را نمیدهد. سهگانه «جان ویک» از بهترین فیلم های اکشن دهه گذشته است و ساختهشدن چهارمین فیلم این مجموعه، بهترین خبر برای طرفداران آن محسوب میشود.
نقد و بررسی جان ویک ۳؛ راحتت نمیگذاریم، برای جنگ آماده شو!

۳- برفشکن
قرار است گروهی از شخصیتها از نقطه A به نقطه B بروند؛ درحالیکه اکثر اوقات در یک فضای بسته هستند و نمیدانند چه اتفاقی رخ خواهد داد. به نظر شما چند فیلم اکشن با محوریت همین خط داستانی ساده ساختهشدهاند؟ بیشک مقدار قابلتوجهی از فیلمها از همین خط داستانی ساده استفاده میکنند که برایمان بسیار آشناست. در حقیقت، ۵۰ درصد فیلمهای موجود در این لیست با همین توضیحات کاملا جور درمیآیند. ولی هیچکدام بهاندازه فیلم «Snowpiercer» به کارگردانی بونگ جون هو، در ایجاد یک نشاط توام با هیجان و استرس و هوش اجتماعی موفق نیستند.
شروع فیلم در قسمت انتهایی یک قطار است: شخصیتها در هنگام گذر از هر واگن قطار که با جمعیت کثیری از دشمنان و موانع دیگر پر شده است، ضربه و زخم میزنند و درنهایت، تعداد کمی از آنها با زیرکی و دغلبازی موفق میشوند که به گنج ابتدای قطار برسند. استفاده از واژه گنج در اینجا، نمادین است. این ماجرا، نشانگر یک توزیع نامنصفانه ثروت است. این قطار جایی است که در آن، طبقه کارگر از صفحات ژلاتینی پروتئین دار برای تغذیه خود استفاده میکند در حالیکه ثروتمندان و قدرتمندان از غذاهای لذیذ و باکیفیتشان لذت میبرند و از کودکان بهعنوان نیروی کار برای نگهداری و مراقبت از موتورهای قطار استفاده میکنند.
همچنین باید یادآور شویم در دوران قبل از شروع فیلم، زمین به علت تغییرات آب و هوایی و اقلیمی دیگر قابل سکونت نیست و عده کمی از انسانها از این وقایع جان سالم به دربردهاند. هیچکدام از اینها به گوش شما آشنا نیست؟

۲- مندی
با بازی جنونآمیز نیکلاس کیج شروع کنیم که از بسیار فراتر از حد هیجان ماست؛ مقداری از تصاویر تخیلی و توهم را با تصورات پانوس کوسماتوس بهعنوان کارگردان ترکیب کنید، کمی هم طنز تلخ به آن اضافه کنید. با این دستورالعمل، فیلم « Mandy» را خواهید داشت: نمایشی دوساعته از رویایی شبیه به هذیان و یک سفر هیجانانگیز.
در این فیلم، مخاطب آن احساس سرگشتگی را که معمولا در فیلمهایی با دید شخص سوم ایجاد میشود ندارد. اگر جز این بود جنازههای در حال سوختن، کوکائین مصرفشده از یک ظرف شکسته و جنگ با شمشیرهایی شبیه ارهبرقی میتوانست در ما ایجاد پریشانی و سرگشتگی کند. بگذارید همه بدانند که حتی یک سکانس از این هیجان غوطهور در خون و گازوئیل، حاصل توهم ناشی از مواد مخدر نیست؛ البته بهجز لحظههایی که شخصیت داستان از LSD مصرف میکند.
همه اینها باعث میشود که اضافه کنم فیلم نهتنها واقعی بلکه بسیار باورپذیر ساخته شده است؛ حتی زمانیکه قهرمان از فلز ذوبشده و تغییر شکل یافته برای ساختن شمشیری مناسب برای سلاخی شیطان استفاده میکند.
کارگردان،بهصورت بیوقفه به مخاطب آدرنالین تزریق میکند و این شوکِ مداوم باعث میشود که در تمام طول فیلم در حالتی هیجانی قفل شویم و پس از پایان آن، با اطمینان بگوییم که یکی از بهترین فیلم های اکشن دهه گذشته را دیدهایم.
نیکلاس کیج در فیلم ترسناک «سرزمین عجایب والی» بازی میکند

۱- مکس دیوانه: جاده خشم
با توجه به اینکه کمپانی دیزنی و خط تولید آن با سرعت بسیار بالایی محصولات خود را عرضه میکند میتوان تشخیص داد که چرا بیشتر منتقدان، پروژههای کوچکتر با تمرکز بر روی مسائل انسانی را ترجیح میدهند. و چه خوب که فیلم «Mad Max: Fury Road»، پلی است بین انفجار هیجان و سینمای منطق و استدلال. این فیلم، نمونه کاملی از تعادل میان فیلمهایی با هزینه ساخت زیاد و فیلمهایی است که به مخاطبین خود در عین آگاهی بخشی نشاط هم میدهند. شماره یک لیست بهترین فیلم های اکشن دهه گذشته، به ما سیارهای را نشان میدهد که با نابودی و ازهمپاشیدگی دائمی تنها چند اینچ فاصله دارد. این زمین بیحاصل، قرار است تبدیل به جادهای پر از خشونت شود؛ مسیری که قهرمانان در آن تلاش میکنند تا گروهی از زنان برده را نجات دهند که مجبور به فرزندآوری برای حاکم ستمگر و سادیستی هستند.
قسمت چهارم «Mad Max»، پرترهای از جهان را به نمایش میگذارد که در آن دنیا انباشته از حرص و خشونت است و این را به کمک نمایش دریغ کردن منابع مهم و ضروری از تودههای فقیر و محروم جامعه انجام میدهد. این فیلم، درست در نیمه دهه (سال ۲۰۱۵) اکران شد. کاوشِ زیبایی شناسانه جرج میلر، عامل کلیدی در ماندگاری این اثر است: از اولین قاب تا قاب نهایی، او به ما موقعیتهای متناقضی از شخصیتپردازی را نشان میدهد؛ احساس زیبایی و احساس تنفر که بهطور برابر و توامان با یکدیگر نمایش داده میشوند. این تناسب ترسناک و خاص و دیگر عوامل موجب میشود که این فیلم جایگاه خود را بهعنوان بهترین نمونه از فیلم های اکشن دهه حفظ کند.
جرج میلر و صحبت از آینده کاراکتر فیوریوسا در فیلم «مکس دیوانه: جاده خشم»

درباره انواع ژانرهای سینمایی در فیلیمو شات بخوانید
منبع: Taste of Cinema
در برف شکن یک قطار زندگی طبقاتی وجود دارد که خالق این قطار در جلو و به ترتیب حواریون و انسانهای متمدن و سپس عوام در آخر قطار وجود دارند که یک شیطان در بین آنها با خالق در ارتباط است تا تعادل حفظ شود و جمعیت زیاد نشود و منابع محدود تمام نشوند