ترکیب آتش سوزی سینما رکس آبادان و سبک و سیاق نگاه شهرام مکری به سینما با چاشنی بازی با مرزهای زمان و مکان و زیر سوال بردن نظم خطی آنها به خودی خود میتواند کنجکاوی برانگیز باشد. پرونده سینماسوزی در آبادان در کشاکش روزهای منتهی به انقلاب همچنان یکی از سوالاتی است که به جوابی روشن نرسیده است. مکری در فیلم جنایت بی دقت با از میان بردن مرزهای زمانی ماجرای سینماسوزی و آتشافروزی را امری پایان نیافته و همچنان محتمل تلقی کرده و با چینش غیر خطی رخدادها و موقعیتها و شخصیتها خطراتی که سینما را تهدید میکند محدود به زمان آتشسوزی در سینما رکس نکرده و آن را به همیشه تاریخ تسری داده است.
یکی دیگر از نواقص جدی فیلم جنایت بی دقت دیالوگهای نخراشیده و گلدرشت و مستقیمگو و البته انتخاب لوکیشن و طراحی صحنه آن است. مکری در این فیلم بیش از آنکه تمهیدی برای نشستن دیالوگها در ذهن و زبان بازیگرانش داشته باشد، تمام توانش را صرف رسیدن به شیوه روایی خاص خودش کرده است
جنس حضور شهرام مکری در سینما همواره و همیشه از جنس تلاش و تجربه بوده است و طبیعتا این شیوه حضور تیغی دولبه است. از یکسو ممکن است منجر به ترسیم افقهای تازه در سینما شود و لذت نو بودن را در کام مخاطب بنشاند و از دیگر سو ممکن است منسجم و یکپارچه از آب درنیاید و تبدیل به تجربهای فراموششدنی شود. «جنایت بیدقت» تلاش زیادی برای دقیق بودن در جهت ترسیم فضایی ویژه کرده است، اما در نهایت اثری به شدت بیدقت، شلخته و خام از کار در آمده است.
این قلم به همان میزان که اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر را قابل تامل دیدم و بعدتر پختهترین فیلم مکری یعنی ماهی و گربه را در جهان مختص به خود فیلمساز پذیرفتم و پسندیدم، جنایت بی دقت را اثری اتفاق نیفتاده و شکل نگرفته از مکری میدانم. اثری که دست روی واقعه سینما رکس آبادان (بخوانید مدل فکری سینماسوز) گذاشته و تلاش کرده زمان خطی را کنار بگذارد و استمرار آن نگاه را به نقد بنشیند و البته موفق نبوده در قد و قواره سوژهاش ظاهر شود و تبدیل شده به تجربهای خام و از هم گسسته که در هر پیچ و خمش تمثیل و کنایه و شعار بیرون میزند.
اثری که از فرط خامی و سطحینگری در ساختاربخشی به فیلمنامه و دیالوگنویسی و البته اجرای دمدستی و بد گروه بازیگرانش -که تلاش شده سبک فیلم جلوه داده شود- تنها روی بازیهای روایی کارگردانش حساب کرده که خب این تلاشها هم کمکی به فیلم نکرده است. بینظمی و سربههوایی در قاببندی و حرکت دوربین، تلاش بازی نکردن بازیگران (حتی شاید ناتوانی آنها) و تلاش برای تخت و بیحال بودن تنها در حالتی میتواند پذیرفتنی باشد که با مضمون با اتمسفر روایی و بصری و با منطق و روح کلی حاکم بر اثر به امتزاج رسیده باشد. ور نه از فیلم بیرون میزند و تلاش برای نو بودن منجر به بد بودن میشود.
در کنار این همه، یکی دیگر از نواقص جدی فیلم جنایت بی دقت دیالوگهای نخراشیده و گلدرشت و مستقیمگو و البته انتخاب لوکیشن و طراحی صحنه آن است. مکری در این فیلم بیش از آنکه توجهش را صرف روان و قابل بودن دیالوگها کند و بیش از آنکه تمهیدی برای نشستن این دیالوگها در ذهن و زبان بازیگرانش داشته باشد، تمام توانش را صرف رسیدن به شیوه روایی خاص خودش و از دست در نرفتن چینش صحنهها کرده است. جنسی از تلاش کردن و کمتر نتیجه گرفتن در لایهلایهها و لحظهلحظههای فیلم قابل ردگیری است. شاید منسجم ترین بخش فیلم که یادآور دوران درخشان مکری است، تک پلانسکانس منتهی به نمایش بخشی از فیلم «گوزنها» روی پرده در دل طبیعت است. این انسجام و تسلط در باقی بخشهای فیلم چندان به چشم نمیآید.
معرفی فیلم جنایت بی دقت شهرام مکری
در پایان باید گفت مکری اوج بازیهای بصریاش را در «ماهی و گربه» کرده و حالا اگر میخواهد به تکراری تبدیل نشود که احتمالا از آن گریزان است، باید تصمیم بگیرد و فکری به حال انسجام روایی میان متن و تصویر کند تا در امتزاج میان محتوا و فرم، اجرایی یکدست و منسجم حاصل شود، ور نه یکی از کلیشهگریزترین فیلمسازان حال حاضر ما، تبدیل به کلیشه خواهد شد، اگر تا به حال نشده باشد!