جشنواره فیلم نیویورک ۲۰۲۱ با اولین نمایش جهانی «تراژدی مکبث» افتتاح شد؛ تریلری شکسپیری به اقتباس و کارگردانی جوئل کوئن و با بازیهای دنزل واشینگتن و فرانسیس مکدورمند در صدر یک ترکیب بازیگران توانمند. با توجه به سوابق سازندگان فیلم و مثلاً اینکه سه سینماگر نامبرده روی هم ده جایزه اسکار بردهاند، بیشک «تراژدی مکبث» یکی از آثار مهم فصل جوایز پیش رو خواهد بود.
داستان درباره مردی است که با همسر وفادارش، نقشه قتل پادشاه محبوب اسکاتلند را میکشند تا تاجوتخت او را تصاحب کنند. جوئل کوئن که در ادامه بخشی از حرفهایش را درباره جدیدترین اثرش میخوانید برای اولین بار بدون برادرش ایتن، فیلمی را نویسندگی و کارگردانی کرده است.
معرفی کامل فیلم تراژدی مکبث The Tragedy of Macbeth
- شکسپیرشناس نیستم ولی مکبث در ۵۲ سالگی مُرد و دنزل واشینگتن -که در این فیلم نقشش را بازی کرده- ۶۶ ساله است. نقشهای اصلی «مکبث»های قبلی را هم بازیگران جوانتری بازی کردهاند. این افزایش سن مکبث و همسرش، چهطور پویایی این درام را در قیاس با نسخههای قبلی تغییر داد؟
وقتی فرن (فرانسیس مکدورمند) و من برای اولین بار درباره این فیلم صحبت کردیم برایم جالب بود که خودمان نیز سنوسال بیشتری داشتیم و به همین خاطر این موضوع به شخصیتها منتقل شد. من هم بههیچوجه شکسپیرشناس نیستم اما هرچه بیشتر درگیر نمایشنامه شدم، دیدم سالخوردگی بعدی به آن میبخشد که اجازه میدهد ما تجربه زندگی خودمان را به آن منتقل کنیم. در این خصوص، دو مورد مطرح بود. اول اینکه در میان تمام روابط جنسهای مخالف در آثار شکسپیر – که نمونههای خوب زیادی دارد – فقط یک زندگی مشترک خوب وجود دارد که همین ازدواج و زندگی مشترک مکبث و بانو مکبث است. آنها برای قتل دیگری دسیسه میکنند اما در واقع پیوندشان خوب است. این جنبهای بود که میخواستم در این اقتباس به آن بپردازم؛ و در ضمن فکر میکردم جذابتر هم میشود که آنها سنوسال بیشتری داشته باشند. جالب است که به سن مکبث تاریخی اشاره کردید و بازیگران جوانتری که نقشش را بازی کردهاند. گفتوگوی بسیار جالبی با رومن پولانسکی هست که نظری خلاف این دارد. او میگوید معمولاً مکبث درباره زوجی سنوسالدار است ولی من میخواستم زوجی جوان را امتحان کنم. البته این گفته برای من هم سؤال ایجاد کرد چون تجربه خودم از مکبث چنین نبود.
- به نظر میرسد انگیزه مکبث در روایت شما، از طمع به تاجوتخت و جاهطلبیاش برای کشتن محبوبترین پادشاه به چیزی شبیه این تغییر کرده است که آخرین فرصت مکبث برای تصاحب آن است. این موضوع چهقدر چالشبرانگیز بود با توجه به اینکه بازیگران همچنان دیالوگهای شکسپیر را میگفتند که از آزمون زمان هم عبور کردهاند.
این موضوع منافاتی با این واقعیت ندارد که آنها زوج پابهسنگذاشتهای هستند. اصلاً این نمایشنامه خیلی به مقوله زمان اهمیت داده است. واژه زمان شاید سی یا چهل بار در آن آمده است و همه جا ردی از آن به چشم میخورد. فکروذکر مکبث گذر زمان است و درگیر این واقعیت است که خودش شاید شاه شود ولی ورثهاش شاه نخواهند بود. اهمیت آینده بخشی از نمایشنامه است و زمانی که شما به تمام چیزهایی میاندیشید که شکسپیر در خصوص زمان در اثرش تعبیه کرده و درهمپیچیده است، و خودتان هم با افزودن زوجی سالخورده، بُعدی به آن میبخشید، آن وقت «مکبث» رنگوروی دیگری پیدا میکند؛ و دارای فوریتی میشود که انگار همه چیز بهتر است در همین لحظهی حال اتفاق بیفتد.
- چطور از دنزل جواب مثبت گرفتید؟
خیلی آسان بود. پنجشش سال پیش بود که با هم ناهار خوردیم و درباره این صحبت کردیم که خوب است اگر نقش مناسبی بود همکاری کنیم. وقتی انتخاب بازیگران این فیلم شروع شد ناگهان به فکر دنزل افتادم و در لسآنجلس قرار ناهاری گذاشتیم. گفتم: «نظرت درباره ساختن مکبث چیست؟» و او گفت: «خیلی خوبه.» به قول فرن بهتر از این نمیشد چون بازیگران زیادی نیستند که سنشان با او جور باشد و بجز اینکه از عهده ایفای چنین نقشی برآیند مثل دنزل مرتب روی صحنه تئاتر رفته باشند. بهعلاوه، او سابقه زیادی در ایفای نقش در اقتباسهای شکسپیری دارد.
جوئل کوئن: مکبث برای من از سایر آثار شکسپیر جالبتر است. من بههیچوجه شکسپیرشناس نیستم اما هرچه بیشتر درگیر نمایشنامه شدم، دیدم سالخوردگی بُعدی به آن میبخشد که اجازه میدهد ما تجربه زندگی خودمان را به آن منتقل کنیم. در ضمن فکر میکردم جذابتر هم میشود که آنها سنوسال بیشتری داشته باشند. بماند که «مکبث» ساحره و عناصری از ژانر وحشت هم دارد
- کسانی که آثار شما و برادرتان را دنبال کردهاند بعضی مضامین فیلمهای قبلی را اینجا هم میبینند. جنایتی هست و بهایی که برای آن پرداخت میشود؛ و همین طور، ماجرای چگونگی اجرای آن. همه اینها از اولین فیلم شما تا «فارگو» و «سرزمینی برای پیرمردها نیست» مضامینی تکرارشوندهاند. شما در این فیلم به دیالوگهای چهارصدساله شکسپیر وفادار ماندهاید اما در وهله اول، یک ارتباط شخصی با این اثر برقرار کردید که به کارتان کمک کرد؟
به همین دلیل جذب این نمایشنامه شدم که برای من از سایر آثار شکسپیر جالبتر است. حتی در کودکی هم دیدن «مکبث» برای من به همه دلایلی که گفتید مهیج بود. این اثر ویژگیهای مختلفی دارد. کوتاهترین تراژدی شکسپیر است که علاوه بر اینکه یکی از بزرگترین نویسندگان در زبان انگلیسی است، نویسنده فرهنگ عامه هم بود. اصلاً هدف از این نمایشنامهها همین بود و «مکبث» تجسم استعارههای زیادی از سرگرمی عامه امریکایی و آثار مفرح سرگرمکننده ادبی و دراماتیک آینده شد. «زوجی که نقشه یک قتل را میکشند» اصلاً یک داستان نوآر عامهپسند امریکایی است. من و برادرم برای همینها همیشه به آثار جیمز ام. کِین نیز علاقهمند بودهایم. بماند که «مکبث» ساحره و عناصری از ژانر وحشت هم دارد.
- شما کوتاهترین تراژدی شکسپیر را کوتاهتر هم کردهاید. چه چیزی کم بود و چرا این کار را کردید؟
در مرحله تدوین حذفیات زیادی نداشتیم چون برایم خیلی مهم بود که بیش از حد کوتاه و خلاصه نشود؛ اما از سوی دیگر باید به ضرباهنگ مناسبی میرسیدیم و حذفیات بر این اساس صورت گرفتند چون ما یک تریلر میساختیم. زمانی هم که نمایشنامه را میخوانید متوجه میشوید شکسپیر بارها صحنهای را سروشکل میدهد که نکته دراماتیکی دارد و در روایت مهم است؛ اما جاهایی هم هست که این شاعرانگی زیبا، دارای نکتههای فرعی میشود که برای درام اهمیت کمتری دارند. همه اینها برای کارگردانی و اجرای یک نمایش زیبا هستند ولی برای ساخت یک تریلر باید به ضرباهنگ خاصی برسید. این برای من راهی بود برای درگیرکردن تماشاگران بیشتری که معمولاً به دیدن نمایشهای شکسپیری نمیروند. پس میخواستم آن را با زبانی روایت کنم که برای تماشاگرانی که شکسپیر نمیخوانند و نمیبینند هم قابل فهم و دریافت باشد. این هدف اول من بود. موضوع بعدی این بود که آثار شکسپیر با تمام جزییات و استعارهها و شاعرانگی و… زبانی دارد که برای شنوندگان امروزی مبهم است و نمیخواستم تماشاگر زیاد درگیر معانی واژگانی شود که نشنیده است. از سوی دیگر میخواستم نمایشنامه واقعی و تجربهاش را عرضه کنم. پس رفتوآمدی بین این دو هدف شکل گرفت و گفتوگوهای زیادی برای رسیدن به یک نقطه میانهی مناسب صورت گرفت. این یک واقعیت است که هر فردی که سراغ شکسپیر میرود، چه روی صحنه و چه برای ساخت یک فیلم، اثر را با توجه به رویکرد خودش ویرایش میکند و در این میان، برخی نمایشنامهها بیشتر کوتاه میشوند. موضوع دیگر هم این بود که اغلب در آثار شکسپیر و همین «مکبث» مونولوگهایی هست که مخاطبی ندارند؛ و در اصل، افکار درونی شخصیتها هستند که در نسخه سینمایی میشود شخصیتی که نشسته است و تماشاگر با صدای گفتار متن به افکارش پی میبرد. من این وضعیت را دوست نداشتم و برای همین ماهیت مونولوگها را تغییر دادم. در ضمن نمیخواستم مونولوگها خطاب به تماشاگران و با شکستن دیوار چهارم بیان شوند. برای همین آنها را به بافت صحنه منتقل کردم. از جایی به بعد هم متوجه شدم که بیشتر مونولوگهای مکبث در واقع اطلاعاتی هستند که بانو مکبث هم دارد. برای همین بعضی از آنها را به دیالوگهای این دو بدل کردم.
منبع: مایک فلمینگ جونیور | ددلاین