طنز ساختن هنر است و شکستن قاعدههای طنز فراتر از هنر محسوب میشود. معمولاً در دنیای فیلمسازی کسانی قادر به شکستن قواعد مرسوم سینما هستند که از آزمون کلیشهسازی و ژانرسازی سربلند بیرون آمدهباشند. صحت بعد از ساختن سریالهای طنز عامهپسند مثل ساختمان پزشکان، پژمان و شمعدونی، سویههایی از دنیای سوررئال را در لیسانسهها و فوقلیسانسه ها تجربه کرد و حالا در تموم عمر چندتا بهاره، ایده کاملاً سوررئالیاش را به تصویر کشیده.
همه چیز درباره سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟
ورود به دنیای فراواقعیت، کار هر کسی نیست و جرأت میخواهد و صحت چنین جرأتی را به خرجداده و جالب اینکه فیلیمو هم چنین ریسکی را قبول کرده تا کار را پخش کند. عموماً در کارهای کمدی سازنده سراغ شوخیهای دمدستی و مرسوم روزمره مثل مسائل عاطفی و جنسی میرود اما صحت سراغ هیچکدام از این موضوعات نرفتهاست. جنس متفاوت طنز در بستری کاملاً سوررئال باعثشده شوخیها و فضاها به مذاق برخیها خوشنیاید اما قشر خاصی از جامعه و مخاطبان خاص با این کار چنان ارتباط عمیقی پیدا کردهاند که در پایان قسمت آخر، دچار افسردگی شدند.
سروش صحت در چیدمان شخصیتهای سریالش، کارهای عجیبی کردهاست. یکی از آنها، شخصیت اول سریال، نیما، است که عجیب و ناآشنا به نظر میرسد و اصلاً مقبول جامعه با هنجارهای امروزی نیست. نیما شخصیتی بیاراده، تن پرور و مصداق انگل جامعه است. حتی پایبندی چندانی هم به مسائل اخلاقی و عاطفیاش ندارد. با اینکه نامزد دارد و جلب رضایت گلی برایش مهم است اما نظری هم به دختران دیگر دارد. اگر در پژمان با فوتبالیست سرشناس، در ساختمان پزشکان با پزشک، در شمعدونی با رییس بانک و در لیسانسهها با اشخاص تحصیلکرده روبرو بودیم در اینجا قهرمانمان، بیکار و بیعار است که حتی به رییس، خواهر و عموی خودش هم رحمی نمیکند و تعصبی ندارد و حتی برای پیشبرد اهدافش به آن ها آسیب میزند. حالا این صحت است که باید مخاطب را با این قهرمان ناهنجار همراهکند تا مخاطب ۲۸ قسمت پای قصه بنشیند و تازه با نیما همذاتپنداری کند. علیرغم قهرمان نامرسوم، بقیه شخصیتها شدیداً درگیر مسائل خانوادگیاند. چیزی که برای صحت در تمام کارهایش اهمیت دارد پیوندهای محکم خانوادگی است.
نقطه قوت و تکیه گاه این خانواده هم جلال، عموی نیما و پدر شاهین و شهرام با بازی قدرتالله ایزدی، است که تمام مدت سعی دارد خانواده را مستحکم دور خودش نگهدارد. جلال با انگیزهترین و مسئولیت پذیرترین فرد خانواده است که یک تنه از پدر پیرش و دوست پدرش مراقبت میکند. به برادرزاده های برادر مرحوماش توجه کرده و آن ها را زیر پر و بالش گرفتهاست. آینده و حال دو پسرش برایش اهمیت دارد.
جلال، نماد نسل متولدان دهههای ۳۰ یا ۴۰ است که مسئولیت خانوادگی برایش اولویت دارد. دوران خوش زندگی مشترکش را سپری کردهاست. شغل خوبی دارد و حامی کل خانواده محسوب میشود. در مقابل پسرانی دارد از نسل دهه ۶۰ هستند. آنها علیرغم تحصیلات عالیه و هنرمند بودن، بی انگیزهاند و هنوز شغل و سر و همسری ندارند. شاهین، نقاش و هنرمند هنرهای تجسمی است که درگیر مسائل روحی و روانی است و در عین حال از نوعی خود شیفتگی رنج میبرد. دقیقاً بخاطر همین خودشیفتگی قادر به برقراری روابط عاطفی نیست. شهرام هم تحصیل کرده موسیقی اما بیکار است چون فکر می کند سطح بالایی دارد و همه باید به هنرش احترام بگذارند. او هم نوعی از خودشیفتگی را یدک میکشد و در رابطه عاطفیاش شکست میخورد.
در کنار این پسران خودشیفته و بیکار که طعنهای هم به پسران بیکار سریال لیسانسهها زدهاست، آزیتا خواهر نیما را میبینیم. او نماینده دختران امروزی است که میخواهند سربلند و مستقل تر از گذشته باشند. آزیتا کار را عار نمیداند و با دوستش کافه سیار دارد. هم پی علاقهاش یعنی بازی شطرنج رفته و با تمام مشکلاتش به راهش ادامه میدهد. آزیتا تقریبا بی ادعاترین شخصیت داستان است. در عین حال مسئولیت سخت خواهر نیما بودن را هم به گردن دارد.
صحت مسائلی را در سریال جدیدش به تصویر کشیده که جامعه امروز با آن درگیر است اما چون لحن و روایت متفاوتی دارد تنها مخاطب خاص نسل جدید امروزی، با آن ارتباط برقرار میکند و چسب طنزش همهگیر نیست. اما مدیوم درستی را برای ساخت سریالش انتخاب کردهاست. رسانهای مثل پخش خانگی که مخاطبیناش کاملاَ حق انتخاب دارند و میتوانند آن را نبینند. در عوض خیلیها هم آن را در لیست مشاهدات هر روزه ثبت میکنند.
دنیای خیالی و ماورایی صحت، مثل حفرههای ذهنی و طرح وارهها، مثل موسیقیهای گاه و بی گاه کلاسیک، سنتی، فولکلور، رپ، جاز… حرف دل خیلی از نسلی که تازه وارد اجتماع شدهاند را میزند و برای خیلیها آشناست. این درک از سریال به شرطی است که مخاطب هم مثل خود صحت، باهوش و نکتهسنج باشد. بدینترتیب میتواند خیلی از دغدغههایش را در سریال ببیند و با آن همذاتپنداری کند و چه بسا از آن بیاموزد. حالا با تمامشدن سریال دل خیلیها برای نیما، آزیتا، شاهین، شهرام و جلال و حتی گلی بداخلاق، تنگ میشود.
سریال بسیار عالی لذت بردیم ممنون
دقیقا مثل پسر دهه شصت من هستند و دخترم که از صبح تا شب کار میکنه و کلاس میره و به برادرش کمک میکنه و اخلاق بد زن برادرش رو هم تحمل میکنه و به صورت عملی جوابشو میده بحث نمیکنه
زیباترین سریالی که طی ۱۸سال عمرم دیدم این سریال بود