آرین وزیردفتری برای ساخت و تولید اولین فیلم بلندش به سراغ ایده جسورانه و جاهطلبانهای رفته که در کلیشههای حاکم بر مناسبات سینمای ایران، حکم راه رفتن روی لبه تیغ را برای او پیدا میکند. او که فعالیتش در سینما را با ساخت فیلم کوتاه « هنوز نه» در سال ۱۳۹۵ آغاز کرد، با ساخت دومین فیلم کوتاهش «مثل بچه آدم» آنچنان خودش را بر سر زبانها انداخت که بسیاری از اهالی سینما و علاقهمندانی که آثار کوتاه و بلند را به شکل جدی دنبال میکنند، از ظهور کارگردانی خلاق خبر میدادند که میتواند همچون یک استعداد جدید در بدنه سینمای ایران نیز بدرخشد.
او بر خلاف بسیاری از همنسلانش که برای محکم کردن جای پایشان در این سینما میکوشند به سراغ تولید آثار سفارشی، کمدی یا فیلمهایی با مضمون اجتماعی بروند، مسیر متفاوتی را برگزیده و با انتخاب داستانی متکی بر سویههای فلسفی و روانشناختی که چارچوبهای ذهنی همیشگی مخاطب را هم به چالش میکشد، اثری را به تماشاگران این روزها پیشنهاد میدهد که در سینمای ایران سابقه کمتری برای تولید و مواجهه با آن وجود دارد.
آرین وزیردفتری بیآنکه تمایلی برای ارائه یک داستان سرراست (با همان ویژگیهای کلاسیک و همیشگی خودش که تماشاگر را بنا بر اتفاقات و حوادث مختلف، به اوج و فرودهای گوناگون میرساند) داشته باشد، به سراغ یک موقعیت پیچیده ذهنی با تکیه بر مضمون هویت میرود که در آن تمرکز بر روی شخصیت و طراحی رخدادهای ریز و به ظاهر بیاهمیت (همچون نشستن روی مبل و کتاب خواندن رویا در ابتدای فیلم که کمی بعد به صورت قرینهای توسط زیبا با همان ژست تکرار میشود) چنان نقش مهمی در درامپردازی مدنظر او بازی میکنند که کنار هم قرار دادن آنها از جانب مخاطب، او را به همان سرگشتگی و سردرگمیای میرساند که کاراکتر اصلی فیلم (با بازی تحسینبرانگیز طناز طباطبایی) به آن دچار شده است.
ایده آن شب بارانی و مواجهه زنی پر از شور و انرژی با زنی دیگر که کنار درِ ورودی خانه او ایستاده (کاراکتری که با آن ردای سیاه و قد بلندش بیش از هر چیز شمایل الهه مرگ در فیلم مهر هفتم برگمان را برایمان یادآوری میکند) و گذشتهاش را به فراموشی سپرده و حتی هویتش نیز از جانب سامانه انگشتنگاری نیروی انتظامی قابل شناسایی نیست، زمانی سویهای تهدید کننده و خطرناک به خود میگیرد که انگار زن فراموشکارِ درونگرا و کمحرف میکوشد هویت و جایگاه زنی که او را به خانه خودش راه داده از او دزدیده و تمام خصوصیات اخلاقی و درونی خودش را با او تعویض کند.
در این بین فیلمساز کدها و دادههایی را به تماشاگر خودش میدهد که کمی بعد و با وقوع رخدادهای بیشتر، تمام آن دادهها و کدهای قبلی را بیاعتبار کرده و از این طریق ذهنیت تماشاگر را در یک آشفتگی بیحد و حصر شریک میکند. فیلم درست با اتکا به همین ویژگیاش از سایه توهمات یک بیمار اسکیزوفرنی فراتر رفته و موفق به خلق جهان هولناکی میشود که در آن فراموشی و بی اعتنایی به گذشته و پذیرفتن یک زندگی جدید که تعامل با آدمهای جدید را نیز با خود به همراه میآورد، از خصوصیات مهم آن است. شاید کلیدیترین دیالوگ فیلم که نقش زیادی در همراهی مخاطب برای ورود به جهان مورد نظر فیلمساز بازی میکند همان جمله دهشتناک زیبا به رویا باشد که با پیش کشیدن بحث فراموشی رو به او میگوید: «اگه آدم گذشتهاش را فراموش کنه، بازم همون آدمه یا یکی دیگهاس؟»
کمی بعد، اعتراف زیبا به هویت واقعی خودش و دعوت از رویا برای فراموش کردن گذشتهاش و قبول کردن یک زندگی جدید، چنان تصویر غریبی را پیش روی تماشاگر میگشاید که هر گونه مقاومتی از جانب رویا برای پذیرفتن هویت جدیدش (هانیه) را بیاعتبار جلوه میدهد. او که با آب دادن به گلهای داخل خانه، گویی هویت جدید خودش را تایید کرده است در مواجهه با دوست قدیمیاش که عاشق رصد ماه و ستارهها بود (با بازی علیرضا داوودنژاد) و حالا در قامت یک مامور حفاظتی پارک، جملاتی آشنا از زندگی گذشته را پیش او زمزمه میکند، چنان لبخند تلخ و طعنهآمیزی بر لب میآورد که انگار در جهانی که همه به فراموشی و زندگی جدید خودشان عادت کردهاند، چارهای جز لبخند زدن و به یاد نیاوردن وجود ندارد.
عالى بود
خوشحالم (:
دوستان منطق فیلم های سورئالیستی متفاوت است
عالى بود
خوشحالم (:
دوستان منطق فیلم های سورئالیستی مثل منطق خواب متفاوت است.
این فیلم چند لایه فلسفی اشاره همزمان به “باز شناسی و تشکیل شخصیت از نگاه دیگران”، “تناسخ”، “مفهوم و ارتباط زمان بعنوان بعد چهارم” تسلیم شدن و وفق با شرایط” جهانهای موازی میپردازد.
من همیشه ژانر درام جنایی و رازآلود میبینم که حتی خیلی این ژانرها هم بدلیل محدود بودن امکان های سینماى داخلى در حال کلیشه و تکراری شدن هستند و در چنین فضایی لازم أست که امثال چنین هنرمندان خط شکنى (وزیر دفتری و سیدی و…) همچنان دریچه های تازه به روی مخاطبان داخل و حتی خارج باز کنیم هرچند چنین فیلمهایی حداقل تاکنون مخاطب خاص داشته اند اما سطح اول فیلم هم بدرد افرادی میخورد که در پی داستان ساده و غیر چالشی هستند
همه فیلم به کنار شخصیت لیلی همه چی رو نقض میکنه! اگه واقعا طبق خواست کارگردان که با نشون دادن دست تیغ خورده هانیه آخر فیلم خواست بگه رویایی وجود نداشته و هانیه بوده که دچار توهم شده پس چرا لیلا تو تولد پریشان بود ؟ چرا سکانس قبلش به رویا گفت خودت گفتی مهر شرکت رو بدم به بابک بیا بریم خونت ببینیم چه خبره ؟! چرا تو تولد داشت داد میزد هی گفتم کله خر بازی در نیار گوش نکردی چرا لیلی رو بیرون کردن ؟ نگاه لیلی به آرش که کاملا مشخص بود اون آرش نیست تمام بقیه ماجرا رو نقض میکنه. و داستان هیچ توضیحی برای این تناقض نداره. دوستان زیادی عمقی نگر که خیلی ادعا دارن این تناقضات رو توضیح بدن!
اتفاقا به نظر من فیلم بسیار مجذوب کننده ای بود .
من از همون لحظات اول مجذوب این فیلم شدم و حتی چیزی که الان برام فیلم رو جالب تر میکنه تئوری های مختلفی هست که درباره ش گفته میشه.مثلا بیماری اسکیزوفرنی یا جهان های موازی یا حذف شدن از چرخه زندگی….
اینکه هنوز درگیر این فیلمم قضیه رو برام جذاب تر میکنه و حتی احساس عجیبی که هیچوقت تجربه اش نکردم رو بهم میده !
فیلم جالبی هست دوستانی که نقد میکنند و اذعان به چرت بودن فیلم دارند این افراد اسکیزوفرنی هستند خطرناکترین نوع بیماری روانی اصطلاحا سرطان بیماری روانی و کل داستان توهمات هانیه بوده و فراموشیش و تمام اون بازی ها و صحبت ها توهم هانیه بوده
هانیه چندبار اقدام به خودکشی کرده بوده از دستش آخر فیلم مشخصه و اون نشونه رو روی زیبا میدید دقت کنین دوستان نقد بدون داشتن اطلاعات صحیح نیست
توروسرجدتون یکی بگه این چه سمی بودحیف وقت حیف اینترنت وحیف بودجه ای که هزینه چنین چیزی شه والبته حیف طنازطباطبای،متاسفانه کارگردانای ایرانی اینجوری فیلم میسازن که کسی نمیبینه فیلمای داخلیواومدم ببینم کسی سردرآورده دیدم نه هیچکی
من اصن با پیچیدگی فیلم و دنیای موازی ک دوستان گفتن کاری ندارم
من میگم چرا بچه و شوهر هانیه ک توی اداره ی پلیس دیدنش چیزی نگفتن ولی بعدا هانیه گف اینارو دیده و اونام انکار کردن؟؟
چرا پدرش دیگه نشناختش؟؟ اصن آرش کی بود که بعد از حاملگیشم دیدش ؟؟ باز اونام ی آرش داشتن !!!
اگه دنیای موازیه چرا چهرشو عوض کردن؟؟؟
کارگردان بیخود حیف طنناز ک تو این فیلم بازی کرد مسخره ها
فیلم به نظرم فوقالعاده بود من برای اولین بار تو زندگیم آنقدر تحت تاثیر فیلم قرار گرفتم که گریه ام گرفت و باور نمیشه این همه کامنت منفی رو میبینم فکر میکردم هر کسی فیلم رو ببینه متوجه منظور کارگردان میشه چند تا سوال بی پاسخ توی فیلم بود اما کل داستان رو زیر سوال نمیبرد. کل ماجرا این بود که همه ما هرچقدر هم مقاومت کنیم باز هم مجبور میشیم تغییر کنیم و اون خود واقعیمون رو فراموش کنیم همه اطرافیان ما هم ورژن قدیمی ما رو فراموش میکنن به جز مادرها که نمیتونن باور کنن بچشون دیگه اون ادم سابق نیست توی فیلم رویا عوض شد آرش هم دیگه اون ادم سابق نبود همه عوض میشن فقط در آخر فیلم اون زن توی رویای خودش باز آرش رو با همون مهربانی و صمیمیتی که قبلا داشت ملاقات میکنه
به نظرم خیلی بی سر و ته بود یه آدم روانی رو به تصویر کشیدن که حرکت جسورانه نیست تو فیلم شاتر ایسلند داشت نشون میداد که اون شوک چطوری این آدم رو به این روز انداخته ولی اینجا بیشتر بیمار رو نشون میده نه سابقه بیمار یا دلیل مبتلا شدنش
مزخرف ترین فیلمی بود که تو عمرم دیدم، این به هیچ عنوان نمیشه اسمشو فیلم گذاشت حیف زمانی که صرف دیدن این فیلم کردم، البته من فیلم ایرانی نمیبینم بنا به پیشنهاد دوستان دیدم و واقعا متاسفم از اینکه وقتمو گذاشتم براش
خدمت عزیزانی که نظر دادن گفتن این فیلم برای مخاطب عادی نیست و اونا نمیفهمن و……. باید عرض کنم عزیزم با تز ما میفهمم شما عوام نمیفهمید نمیتونید فاجعه ای که به اسم فیلم ساخته شده رو رفع و رجوع کنیم قصه به شدت بی سر و ته به شدت خسته کننده و سردر گم هست متاسفانه و خوشبختانه عمر جوان ایرانی به دلیل نبود کار با فیلم های هالیوود سپری شده این فیلم که دیگه نمیتونه فراتر از فیلم شاتر ایسلند باشه تو شاتر ایسلند در اخر ماجرا تمام معما ها گره ها و دوگانگی ها حل میشه. خودمونو که گول نمیزنیم به شدت بی محتوا و خنده داره فیلم من تا اخر فیلم نگاه کردم تا شاید تمام گره های توی فیلم حل بشه ولی با یه پایان بندی فاجعه تر از متن فیلم تموم شد . به هیچ وجه توصیه نمیکنم دیدنش رو یه سال دو سال نیست که فیلم میبینیم ۲۵ ساله عمرم با فیلم گذشته
ما شب و روز فیلم آمریکایی میبینم نصف زیرنویسشم نمیتونیم بخونیم بازم معلومه چی ب چیه
بعد اومدن نظر گذاشتن این فیلم مناسب کسایی نیست که سطحی میبینن
تو هر جور ببینی متوجه نمیشی چی شد اصا
توی شلوغی دیدم و احساس میکنم یکبار دیگه باید فیلم رو ببینم. اما احساس میکنم نویسنده خیلی هم بی هدف ننوشته. انگاری رویا از شرایطی که بخاطر همسرش بهش تحمیل شده راضی نیست و بخاطر همسرش میخواد شرایط رو بپذیره زیبا وارد زندگیش میشه که به همه جوری نگاه میگنه که انگار همه رو میشناسه و انگار عمدا اومده جلوی در خونه رویا چون زندگی رویا براش رویاییه. دست زیبا رو نشون میدن که انگار بارها خودکشی کرده و انگشتری داشت که به گمونم روی انگشت شصت دست چپش بود و این نشانهی انعطاف پذیری و قابلیت تطابق با خواستههای دیگران است و دست چپ هم نشانه مدعی بودن است. که در اواخر فیلم زیبا با شرایط بابک کاملا منعطف شده و مدعی زندگی رویاست. فکر میکنم نویسنده میخواد بگه انسانها بالاخره زندگی رویایی خودشون رو پیدا خواهند کرد و در اون جای خواهند گرفت. زیبا خودکشی کرده بارها و بارها انگار هر بار وارد یک زندگی جدید شده و با خودکشی از اون زندگی خارج شده و تا قبل از صاحب شدن زندگی رویا بیهویت بوده اما با صاحب شدن زندگی رویا هویت گرفت و همه تاییدش کردن. به گمونم نویسنده به چیزی مثل تناسخ اعتقاد داره.
حیف هزینه اینترنت و وقتی که برای دیدن این فیلم گذاشتم .به شعور مخاطب توهین کرد. برای نویسنده و کارگردانش متاسفم که پول سرمایه گذار و وقت مخاطبین را هدر داد. بیشتر نمی نویسم چون دیگه نمیخوام براش وقت هدر بدم.
در کل از سینمایی ایران خیلی پیشی گرفته گارگردان وحرکت جسروانه ای کرده فقط یک قسمت فیلم تو راپله دوشخصیت زیبا وریا با رودرو شودن وگفتن واقعیت وبعد رفتن رویا وتایید پلیس هم به هویت رویا یکم مخاطب وفیلم رو سردرگم میکنه
فیلم بدی نبود برخلاف فیلم های کسل کننده ی ایرانی این یکی یکم چالش بر انگیز بود در کل خوب بود من میپسندم این سبک فیلم ها رو
یعنی چی چیشد اصلا هرچی فکر میکنم گیج تر میشم
باباش دیگ چرا ؟؟بعد خانواده و دوستای شوهر هانیه !
همه چی به کنار تفاوت چهره هاشون چی ؟؟
اگ واقعا هانیه و رویا شبیه هم بودن چرا اول ک همدیگرو دیدن دنبال زنش میگشت نگفت تو زن منی
مسخره بود
واقعا لذت بردم، اینکه فکرم درگیر ماجرا شد و دنبال علت بودم تو هر صحنه ی که میگذشت و میدیدم . واقعا جسورانه بود
من که میگم چیخ
حال مغز آدم شبکل مخ های ماریجوانا کشیده س حین دیدن فیلم ای تو روح کارگردان که ما رو از عادت و قالب همیشگی یهویی کشید بیرون و چیخ کرد
دمت گرم
تا ببینیم آینده ت چی جی میسازی بخوردمون بدی
ای ول
این فیلم برای افرادی که علاقمند به فیلمهای سر راست و قابل پیشبینی و ساده هستند و بیشتر فیلم میبینند که صرفا فیلمی دیده باشن اصلا توصیه نمیشه،چون تهش به این موضوع میرسن که ای بابا وقتم تلف شد،دقیقا کاری که دیویدلینچ در فیلمهاش با این افراد میکنه،هر صحنه و هر پلان یک کد داره،به این دلیل برای اونهایی که قصد گذروندن وقتشون با یک فیلم هیجانانگیز،درام،کمدی یا هر ژانر سبک تری رو دارن ارضا کننده نیست و بهش علاقمند نمیشن،اما سینمای ایران به چنین جسارتهایی نیاز داره واقعا،حیف این همه استعداد و هنر که اسیر فیلمها و سریالهای آبدوغ خیاری بشن
به نظرم یکی از قوی ترین فیلمهای ایرانی در سبک علمی تخیلی و رازآلود میتونه باشه،کلا کلاس کاریش از سطح ایرانی بالاتره،به نظرم داره به نظریهی عدم قطعیت هایزنبرگ و گربهی شرودینگر میپردازه و یه جورایی هم شبیه به فیلم coherence هست،به نظرم نظریه گربهی شرودینگر رو بخونید و بعد از اون این دو فیلم رو ببینید،واقعا از سینمای ایران انتظار نداشتم انقدر خلاق و خوب باشه در این زمینه،دم کارگردانش گرم.
این فیلم نشون میده در زندگیهای موازی چقدر احتمال برای هر فرد وجود داره و هیچ چیز قطعیت نداره،حتی فکر بهش باعث سر در گمی و مقاومت ذهنی میشه،این فیلم تا لحظهی آخر من رو به این باور نگهداشت که رویا در بین دو احتمال موازی وجودی خودش درگیر شده و به اصطلاح علمی دچار اختلال هویتی شده،ولی کسی چه میدونه :)) شاید اختلال هویتی توضیح قانع کننده و قابل فهم شدهی گیر کردن یک انسان در دو یا چند هویتی هست که در عین حال و در لحظه دارن اتفاق میفتن و همهی این رویا ها دارن با احتمالات زیاد خودشون زندگی میکنند.
در پایان حتما توصیه میکنم فیلم زیبای coherence رو ببینید.
من اصلا نمیفهمم تموم آدم ها که تو رو تکذیب کنند پدر و مادر هیچ وقت وتحت هیچ شرایطی آدمو نفی نمیکنند،من نمیدونم این چه جور فیلمی بود که هر چی فکر میکنم کمتر متوجه میشم!!!!!
این فیلم مفهومی بود، یعنی دوستانی که دنبال ظاهر داستان بودند خیلی سردرگم و ناامید میشدن و نمیفهمیدن چی به چیه، این فیلم در واقع از چند نظریه روز که انسان امروزی درگیرش هست صحبت کرده بود ، دوسش داشتم
سلام
من که خودم فیلم رو متوجه نشدم نظرات بقیه رو هم دیدم اکثرا مشکل منو داشتن . نقد فیلم هم هیچ کمکی نکرد نمیدونم فیلم برای چه رده سنی ساخته شده.
فیلم درمورد جهان های موازی بود. اینکه درعین حال در چند خط زمانی میتوان زندگی های متفاوتی را زیست و اگر این جهان ها در لحظاتی تلاقی داشته باشند چیزی شبیه این دو هفته ی فیلم می شود. نشانه های بسیاری درمورد این موضوع نیز وجود داشت. از صحبت از دژاوو تا خواب مادر آرش تا …
من رو یاد بوف کور انداخت
احسنت به کارگردان جسورش👍
جدا از بقیه صحبت ها از نظر فیلم خیلی وقتها آشنایان آنقدر نمیفهمن ما رو که کاملا حس غریبه به آدم دست میده
برعکس آنقدر غریبه ها همسوی تو هستن که انگار خیلی وقته آشنا هستن
سلام واقعا فیلم سردر گمی بود یعنی بخاطر یک مردی که با یک زن دیگه(زیبا) می خواد به خارج بره همه آدم های دورو بر از پلیس گرفتع تا اداره آگاهی و تشخیص هویت و حتی پدر و مادر رویا هم حاضر شدند که دروغ بگن و زیبا رو جای رویا جا بزنن؟
واقعا من هنوز داره مغزم سوت می کشه.
در کل فیلم واقعا وقت تلف کن و بی سرو تهی بود.
چرا سازندگان اینگونه فیلم های خاص تصور میکنند دووووور از جون ،مخاطبین،تجربه ی چنین مصائبی را دارند که بتوانند محتوای این فیلم ها را درک کنند.اگر خدای نکرده عزیزی مشکلی حاد در این حد دارد که بتواند فیلم را ببیند و درک کند که به نظر بنده حوصله نگاه به فیلم و…ندارد.مخاطب هم محدود…اگرهم تجربه ندارد پس شما برای کی فیلم میسازید؟؟؟؟؟؟
اخه چه فیلمیه ، من هر چقد فک میکنم نمیدونم چی به چیه ☹️نویسنده و کارگردانش باهم دچار اسکیزوفرنی شدن، اخه دیونه ها چرا الکی کلی پول واسه ساخت همچین فیلیمی دادین و پول نت و وقت طلای ما هم خوردین 😂👊👊
افتضااااااااااااااح،حیف وقت برای چنین فیلم بی سرو ته و بی محتوایی،خدایی خود کارگردان اصلا فهمیده چی ساخته،یا تو خواب بوده😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠
در یه کلام مزخرفت ترین فیلمی بود ک تاحالا دیدم، اصلا هدف از ساخت این فیلم چی بوده، لعنت بر نویسنده و ذهن پریشونش؛ نا بخاطر بازیگرای فیلم گول خوردیم و تا آخر نگاش کردیم؛ این فیلم هر چی فیلم ایرانی از چشم ادم میبره، من تعجبم چرا مجوز میدن ب چنین فیلمای بی سر و ته و مزخرف و بدون معنایی
با درود و خسته نباشید
بسیار عالی بود
واقعا چندین سال بود که فیلمی چنین چالش برانگیز ندیده بودم
کاملا ذهن آدم را درگیر و منقلب میکنه 👌🏻👌🏻👌🏻❤️
نمیدونم چرا کارگردانها فکرمیکنند هرچی فیلم گنک وبی سروته باشه بهتره،،بعضی فیلم سازها وکارکردانها باید تست روانشناسی بدن
در سریال ملکه گدایان هم یک سناریو در بطن سریال برای بی هویت کردن شخصیت اصلی داستان طراحی میشه که بعد از دو قسمت باطل میشه که هدف نشانه رفتن هویت یک شخص هست، در فیلم سینمایی ذهن زیبا نیز داستان به شکلی هست که شخصیت در دنیایی دیگر، علی رغم نبوغ علمی اش، زندگی میکند. که یک بیماری را معرفی میکند.
در این اثر، اگر فیلم را از آخر به ابتدا ببینیم, باز قصه همان است. تنها با این تفاوت که بازیِ طناز طباطبایی پررنگتر است.
طناز مشابه بسیاری از فیلم هایی که بازی کرده، باز هم نقش یک قربانی، کسی که مورد تعرض، کم لطفی، نادیده گرفته شدن و…. قرار گرفته.
مدل این فیلم ها بیشتر باید ساخته شود. حلقه گمشده در این اثر، نبود اثرات مشابه دیگر در سینمای ما است.
فیلم متفاوتی بود
دیشب که فیلم را دیدم تا حالا فکرم را درگیر کرده که نشان از نبوغ و توانایی کارگردان داره .
به نظرم تمامی شخصیت های زن فیلم نمایانگر رویا هستن .ولی متاسفانه کارگردان محترم در ارتباط با مخاطب ناتوان بوده .چون سناریومتفاوت و غیر متعارفه
انشالا در کار های بعدی ایشان شاهد ارتباط بیشتر با مخاطب باشیم .
شما ممکنه جسم یک شخص را نابود یا فراموش کنی ولی هویت یک شخص را نه ، بعلاوه اینکه از یاد بردن هویت یه شخص برای دوست و اقوامش چه منفعتی ( مخصوصا) در این فیلم ) میتواند داشته باشد
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان ، من فیلم بی محتوا چه ایرانی و چه خارجی زیاد دیدم ولی فیلم به این بی محتوایی و بی سر و ته ای تابحال ندیده بودم ، اصلا هدف از ساخت این فیلم چی بوده ، خواهشا هر شخصی متوجه شد به بنده ام اطلاع دهید.باتشکر
خوب این فیلم درمورد افرادیه ک اسکیزوفرنی دارند و دنیای اونارو ب تصویر کشیدن .ویژگی این افراد توهم و فراموشی شدید هست .بی سرو ته نیست . ساختن دنیای توهمی
با اختلاف، بدترین و مزخرفترین و چرت ترین فیلمی که دیدم
پدر و مادر رویا چرا وجود اون رو نفی کردند؟
مدارکش چی میگن؟
یه دختر از راه رسید و سریع صاحب شوهرش شد؟
باردارشدن رویا از یه مرد دیگه بدون طلاق از شوهر اول؟
بچه و دوستان مرد دوم چرا دروغ میگفتن؟
سینمای ایران به کدوم سمت میره؟
لعنت بر مسئولانی که به این مزخرفات مجوز میدن
رواج فساد به روش مدرن
واقعا ک حالم ازش بهم خورد کارگردانش مدیون ادمایی هست ک وقتشونو پای این فیلم هدر دادن.البته ببخشید من گفتم کارگردان ب مابقی فیلمنامه نویسا و کارگردانای دیگه توهین کردم.🙏🙏🙏
فیلم بی سر و ته مسخره ای بود حالا هویت این دو خانم را با هم عوض کردید چهره آنها چی چرا شوهر هانیه یا فرزند او رویا را به عنوان همسر و مادر پذیرفتند حالا تا جایی که خود اون سه نفر با هم بازی میکردند میشد بگی که آنها سعی در تخریب واقعیت رویا داشتند ولی پدر و مادر رویا و مسخره بازی شوهر و فرزند هانیه دیگه سم بود .