درباره سریال پوکرفیس و کارآگاه بلوند و متفاوتش

قشنگ‌ها و همه آن استعداد تلف شده!

چهارشنبه‌ها؛ سریال‌بازی

ایده سریال پوکرفیس Pokerface به همان اندازه که به نظر می‌رسد دم‌دستی و کلیشه‌ای و البته به همان اندازه هیجان‌انگیز است. دختری که با توانایی ذهنی و حس ششم استثنایی‌اش می‌تواند هر دروغی را در چهره افراد تشخیص دهد و با همین دقت نظر می‌تواند معماهای به ظاهر غیرقابل حل را به سادگی رازگشایی کند. این مقدمه شما را یاد کدام سریال می‌اندازد؟ شرلوک هلمز؟ لوتر؟ The Killing؟ ولی امریکایی‌ها و بینندگان حرفه‌ای تلویزیون و سینما تقریبا همگی سریال را با «ستوان کلمبو» مقایسه کرده‌اند. یک سریال حالا کلاسیک با بازی پیتر فالک که برای قدیمی‌ها از یادنرفتنی است. یکی از نوستالژیک‌ترین و احتمالا کامل‌ترین سریال‌های معمایی دوران خودش که پیتر فالک را تبدیل به ستاره کرد.

حالا ما با ناتاشا لیون در نقش چارلی کیل طرفیم که قبلا او را در عروسک روسی Russian Doll دیده‌ایم. چهره‌ای شیرین که خیلی زود قاپ مخاطب را می‌دزدد و البته با بازی گیرا و به قاعده‌اش به خوبی نقش خود را ایفا می‌کند. حتی اینجا که قرار است یک نابغه باشد. سریال با یک غافلگیری آغاز می‌شود و شروعی توفانی دارد. پس از آن ماجراها به سرعت اتفاق می‌افتد و همه چیز در قالب داستانی پرداخته شده با جزییات کامل و هوشمندانه پیش می‌رود. سریال در همان اپیزودهای اول توانست نظر بسیاری از منتقدان و بینندگان را جلب کند و به سرعت به محصول شبکه پیکاک تبدیل شود. بعد از ۴ اپیزود می‌شد دید که پوکرفیس بالاترین امتیازها را در سایت روتن تومیتو گرفته و بینندگان برای دیدن اپیزودهای بعدی‌اش که قرار بود هفته به هفته اکران شود بی‌قراری می‌کنند.

اما اوضاع به همان خوبی که گمان می‌شد پیش نرفت. در اپیزودهای بعد کم‌کم رودست‌های سریال و تیزهوشی‌ چارلی کیل و سناریوی نسبتا دقیق و کم و بیش مستقلی که برای هر قسمت در نظر گرفته شده بود، جذابیت خود را از دست می‌داد و از دلربایی ناتاشا لیون هم کار زیادی برنمی‌آمد و کار به جایی رسید که خیلی‌ها ترجیح دادیم کلا قیدش را بزنیم و بی‌خیال آخر و عاقبت این ستوان کلمبوی بلوند شویم.

لیست بهترین فیلم های معمایی

در سریال پوکرفیس با چی طرفیم؟

چارلی کیل یک خلافکار قدیمی است که سرش آب توبه ریخته‌اند و حالا می‌خواهد مثل آدم زندگی کند. اما ظاهرا در همان اوایل زندگی پاک و پاکیزه‌اش با رازگشایی یک قتل در هتلی که کار می‌کند، باعث می‌شود اوضاع به هم بریزد و آدرین برودی از دستش دیوانه شود. چارلی از ترس انتقام پدر آدرین برودی و خانواده خلافکار پا به فرار می‌گذارد و با ماشین لکنته‌اش شهر به شهر و روستا به روستا می‌رود و زندگی مخفیانه‌ای دارد و البته آدمکش‌ها دنبالش هستند. به هر جایی هم پا می‌گذارد شغلی پیدا می‌کند و البته با قتل و خونریزی مواجه می‌شود که با نگاه تیزبین و هوش غبطه برانگیزش پرده از رازها برمی‌دارد و دست جنایتکارهای بی‌همه چیز را رو می‌کند. ماجرا به همین شکل پیش می‌رود. در هر اپیزود با شغل متفاوت و داستان قتل عجیب و پیچیده‌ای مواجهیم که متاسفانه می‌دانیم آخرش چی می‌شود…

سریال پوکرفیس در فیلیمو

برای چی سریال را ببینیم؟

راستش سریال آزاری ندارد. به خصوص در اپیزودهای اول که همه مدهوش ایده متفاوت و توانایی خاص خانم ناتاشا لیون هستیم. کارآگاه سریال هم شباهتی به بقیه کارآگاه‌هایی که قبلا دیده‌ایم ندارد. نه کت و شلوار می‌پوشد، نه اسلحه‌ای دارد، نه بیماری خاصی دارد(!) نه حتی سقفی بالای سرش دارد. یک آدم یک‌لاقبا بدون بازیگر نقش مکمل که خودروی عهد بوقش هم بخشی از شخصیت اوست که به زور خودش را این طرف و آن طرف می‌کشد.

فضاهایی که او می‌رود و سریال را تبدیل به اثری جاده‌ای می‌کند، مفرح است و با شخصیت‌های جالبی مواجه می‌شویم. از یک گروه موسیقی خل و چل و بااستعداد تا کارگردان و تهیه‌کننده تئاتر و آشپز سیاری که با کباب‌هایش آب دهان‌تان را راه می‌اندازد. بازیگران مهمان هم حسابی سریال را سر حال می‌آورند و البته حضورشان کوتاه است. نیک نولتی و آدرین برودی و استفانی هسو و بقیه. می‌توانید ساعت‌ها لم بدهید و سریال را تماشا کنید و دنیا به کفش‌تان باشد. اما لطفا کم‌توقع باشید و بابت این که همه چیز به تدریج کسالت‌بار می‌شود غر نزنید.

سریال پوکرفیس

چرا سریال پوکرفیس را نبینیم؟

جز عادی شدن روند داستان و قابل پیش‌بینی بودن اذیت‌کننده هر اپیزود و این که ماجرا غیر از گره‌های داستانی هر اپیزود جریان پیش‌برنده قوی ندارد، با مشکلات دیگری هم طرفیم؛ این که چارلی کیل از این شغل به شغل دیگری می‌پرد و هر بار او را می‌بینیم عین آب خوردن کار تازه‌ای پیدا کرده، دست کم گرفتن مخاطب است. این که او هر جایی می‌رود هم یک مادرمرده‌ای ریق رحمت را سر می‌کشد و او هم مثل نخود آش می‌تواند سرش را داخل ماجرا کند و همه را سین‌جیم کند باز هم به شعور آدم توهین می‌کند. این همه خوب بودن چارلی کیل و این که تقریبا همه شیفته یا عاشقش می‌شوند هم زیادی روی اعصاب است. ما را چی فرض کرده‌ای؟ خب این آدم قبلا که کارش قماربازی و تقلب بوده و اینطوری زندگی می‌کرده. چطوری است که الان هیچ کس و کاری ندارد و هیچوقت هم نیازی به دوز و کلک پیدا نمی‌کند.

خلاصه‌اش این که کارآگاه موفرفری ما به عنوان محور ماجرا، شخصیت‌پردازی ویژه‌ای ندارد. معلوم نیست از کجا آمده و قرار است آخرش کجا برود. نه بحران شخصی و خانوادگی دارد و نه رویای بزرگی در سر دارد. همینطور ول می‌چرخد و با نگاه کردن به آدم‌ها می‌فهمد راست می‌گویند یا دروغ و معما حل می‌کند تا ما بگوییم آفرین! بی‌خیال. اگر من این استعداد چهره‌خوانی را داشتم احتمالا کارهای هیجان‌انگیزتری می‌کردم! سریال معمایی باکلاس‌تر و هیجان‌انگیزتر کم نداریم. حتی مینی‌سریال‌های انگلیسی با بازیگران بدقیافه و لوکیشن‌های محدود. آنجا اقلا با تعلیق و بازی‌های درجه یک و داستانی به شدت فکر شده طرفیم که هر بار ما را برای دیدن قسمت‌های بعد مشتاق‌تر می‌کند. سریال‌هایی که حس دیدن فیلم هندی را به آدم نمی‌دهد. منتقدها هم بروند پی کارشان!

تماشای سریال کارآگاهی پوکرفیس در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole