فیلم تنگه ابوقریب به همان میزان که به کارهای پیشین بهرام توکلی شباهت دارد، اثری متفاوت در کارنامه او تلقی میشود. توکلی که پیش از این با فیلمهایی مثل پابرهنه در بهشت، پرسه در مه، اینجا بدون من، آسمان زرد کمعمق، من دیه گو مارادونا هستم و بیگانه در سینمای ایران خط و ربط مشخص خودش را پیدا کرده بود، با سراغ گرفتن از تنگه ابوقریب توجهات بسیاری را متوجه خودش کرد.
فهرست مهم ترین فیلم های جنگی ایرانی
مولفه اصلی سینمای بهرام توکلی را باید توجه و توانایی بالایش به خلق جهان عمیق و چندلایه شخصیتها و ترسیم دنیای درونی آنها دانست. این ویژگی به آن معناست که محور اصلی شکلگیری فیلمنامه و فیلمهای بهرام توکلی، کشمکش و تعارضات درونی شخصیتها با خود و درادامه جهان بیرونیشان است.
غالب شخصیتهای اصلی فیلمهای توکلی شخصیتهایی درونگرایی هستند که با ماهیت وجودی و تفکرات و برداشتهایشان از زندگی و روابط انسانی و حتی رابطه انسان با جهان پیرامونی مسئله جدی دارند و غالبا در مرحلهای حیاتی از پوستاندازی و تحول عمیق درونی به سر میبرند. باید اعتراف کرد که توکلی تا اینجا توان بالایی در تصویری کردن جهان درونی شخصیتهایش داشته است؛ جهانی که به فیلمنامه و بعد به فیلم بدل کردنش امری پرخطر است، چرا که اندک نقیصهای در تصویر کردن آنچه در ذهن شخصیتها میگذرد، میتواند رشته همراهی مخاطب با اثر را پاره کند و فیلم از دست رفته تلقی شود.
برخلاف آنچه شاید در نگاه نخست به فیلم تنگه ابوقریب، در ذهن متبادر شود، توکلی در تجربه سراغ گرفتنش از یک فیلم به دشت پر ضدوخورد و بهظاهر برونگرایانه اطراف موضوع جنگ ایران و عراق، این بار هممحور کارش را روی شخصیتها و نه لزوما رخدادهای بیرونی قرار داده است.
فیلم تنگه ابوقریب به دلیل زاویه نگاه عریان و کمزائدهاش به جنگ و زمینی و قابللمس ترسیم کردن شخصیتها و رخدادها و تحولها، بعد از سالها به یکی از بهترین درامهای جنگی ایران بدل شده است که بهراحتی با نمونههای جهانیاش قابل مقایسه است. اما سوال اینجاست که آیا کیفیت قابل اعتنای فیلم تنگه ابوقریب مرهون کیفیت فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس، چهرهآرایی و کارگردانی صحنه عظیم و پر چالش است؟ پاسخ هم بله است و هم خیر.
بخش بزرگی از داشتههای فیلم، بهویژه با فرض اینکه روی پرده عریض و با کیفیت صدای خوب تماشا شود، مدیون همین ویژگیهای فنی فیلم است که البته دستاورد کمی نیست و قدمی بزرگ در به رخ کشیدن توان کارگردانی بهرام توکلی است.
اما وجه مهمتر ماجرا بهواسطه زاویه دید درست فیلمنامه رقم خورده است. سالهای سال فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس، سرشار بود از صحنه و موقعیتها و شخصیتهایی که همگی ماهیت بیرونی داشتند و بیشتر نگاه شکلی به مقوله ساخت فیلمهای جنگی را تداعی میکردند. شخصیتها همگی تخت و اهورایی و موقعیتها پر ضد و خورد و هیجانانگیز بود تا جایی که به هیجان آمدن مخاطب امری مهمتر تلقی شده بود تا زمینی و قابلدرک و همراهی بودن برای تمام مخاطبان، حتی کسانی که در دروان جنگ به دنیا نیامده بودند.
همواره از سوی متولدین سالهای بعد از جنگ در مورد فیلمهای حوزه جنگ این نظر مطرح میشد که چرا ما نمیتوانیم این موقعیتها و شخصیتها را کاملا درک و خودی کنیم؛ پاسخ مشخص بود، استمرار نگاه تبلیغاتی (که در دوران جنگ ضروری هم بود) در دهههای بعد از جنگ تنها در حالتی قابل درک بود که مخاطب تجربیات شخصیاش از جنگ را به فیلم ضمیمه کند و در ادامه به درک عمیقتر موقعیتهای فیلم برسد.
فیلم تنگه ابوقریب اما با رو کردن برگ برنده شخصیتپردازی حقیقی و قابل لمس این نقیصه را برطرف کرد. همهچیز از یک، هویج بستنی، آغاز میشود و درنهایت به قهرمانی و رشادت ختم میشود. همهچیز ظرف ۲۴ ساعت رقم میخورد. شخصیتهایی قابل لمس که دغدغههایی قابل لمس دارند در موقعیتی قابل لمس معرفی میشوند. شخصیتهایی که هر یک چنان شیرین، واقعی تصویر میشوند که گویی هر یک از ما مشابه آنها را در میان خانواده و دوستان میتوانیم پیدا کنیم. شخصیتهایی که حرفهای بزرگ و شعاری نمیزنند، زندگیهای عادی دارند، مشکلاتی دارند از جنس تمام مشکلاتی که همه مردم ایران دارند، نقصهایی دارند از جنس نقصهایی که همه ما داریم، نتیجه اینکه بسیار واقعی هستند.
از سوی دیگر همین شخصیتها با تکیهبر مولفههای ظریف شخصیتپردازی و نه لزوما سخنان نخراشیده و شعاری، ماهیتی انسانی و اخلاقی پیدا میکنند و در همان سکانس ابتدایی «آبمیوه خوری» دل مخاطب را بهدست میآورند. حال همین شخصیتها بنا بهضرورت در کمتر از چند ساعت بعد از این همکاری راهی خط مقدم میشوند تا از تنگهای دفاع کنند که عبور دشمن از آن به معنی سرافکندگی برای کشور خواهد شد. پس آدمهای عادی و دوستداشتنی در موقعیت قهرمانی قرار میگیرند.
این همان ویژگیای است که سالها دنبالش بودهایم، یعنی تصویر دقیق و درستی از قهرمان ایرانی که از جنس مردم است و همزمان بزرگی کردن و فداکاری را بلد است. مگر فرماندهان و قهرمانان جنگ ایران با عراق کسانی جز این شخصیتها بودند. پس شیوه نگاه، اندازه اطلاعات در مورد شخصیتها، سرعت ارائه اطلاعات و زمانبندی برای رسیدن از واقعیت عادی به موقعیت قهرمانی بدون دیالوگها و رفتارهای غلو شده میشود برگ برنده توکلی در نگارش و ساخت یک فیلمنامه در حوزه سینمای جنگ در ایران. شاید بهترین مثال برای این مدعا که شخصیتپردازی برگ برنده فیلم تنگه ابوقریب بوده، همین دیالوگ امیر جدیدی در لحظات پایانی فیلم و در میانه هجوم وسیع ارتش عراق باشد که میگوید: «حیف شد کاش هویجبستنیم رو تا تهش میخوردم، هولم کردین نتونستم راحت هویجبستنیم رو بخورم».
در واقع توکلی تا آخرین لحظه حیات شخصیتهایش، از عمیق، اما همزمان زمینی تصویر کردن شخصیتهایش دست بر نمیدارد و همین مسئله شخصیتها را برای مخاطب همدلی برانگیز و دوستداشتنی میکند. این دقیقا همان ویژگی است که وجودش اقبال مخاطب به هر اثر سینماییای را تضمین میکند.