ماجرای فیلم خیابان ترس (Fear Street) از این قرار است که در سال ۱۹۹۴ در شهر شیدیساید، یک شهر کوچک که به خاطر قتلهای زیادی که در آن اتفاق افتاده مشهور شده، تعدادی از نوجوانان باهم متحد شده و موجودی فوق طبیعی را که بیش از سیصد سال است در این قتلها دست داشته را به مبارزه میطلبند. برای نقد و بررسی فیلم خیابان ترس با فیلیمو شات همراه باشید.
خیابان ترس | قسمت اول | دیوانهکننده و ترسناک
خیابان ترس قسمت اول: ۱۹۹۴ یک فیلم ترسناک پرهیاهو است. با الهام از رمانهای آر ال استین اما کمی خشنتر از نوشتههای هیجانانگیز او و البته بدون اقتباس مستقیم از هیچکدام آنها. سهگانه لی جانیاک تاریخ ماورای طبیعی یک شهر کوچک در طول سه قرن را ردیابی میکند. قسمت اول مربوط به سال ۱۹۹۴ است و پر است از موسیقیهای درجهیکی از گروههایی مثل پورتیسهد و ریدیوهد و یا نایناینچنیلز؛ و تعجبآور نخواهد بود که این یک ولنتاین خونین برای دوران سینمای وحشت است، که مجموعهای از چاقوکشیها، ماسکهای ترسناک، پلیسهای مبهوت و نوجوانان وحشتزده است. درحالیکه لذت فروشگاههای ویدیویی را برمیانگیزد، مملو از ترسهای بیکیفیت و درجهدو به همراه پوسترهایی با رنگهای زننده و تصاویر جلف است که در نهایت در فیلم خبری از انها نیست. اما خیابان ترس در واقع به قول خود عمل میکند.
مثال واضحش در فیلم جیغ دیده میشود. سکانس افتتاحیه فیلم که استادانه فیلمبرداری شده، قربانی حضور مایا هاوک در نقش درو بریمور میشود. در فیلم جیغ او که فقط تا دیروقت بیرون مانده و پاسخ یک تلفن ساده را میدهد، بلایی به سرش میآید که انتظارش را ندارد. اما برعکس، فیلم خیابان ترس زمانی از فیلم کلاسیک وس کراون (جیغ) راهش را جدا میکند که هیچ ارجاعی به خود نمیدهد. عناصر اصلی و اشکار ژانر وحشت را پس میزند، از الگوی چهرههای ترسناک تلویزیونی بهره نمیگیرد و هیچ کارآگاه بچه زرنگی به نام کارآگاه کراننبرگیا کاپیتان رومرو ندارد. در عوض جنیاک نویسنده این فیلم به همراه همکار فیلمنامهنویسش فیل گرازیادی با جرأت تمام روایت از مد افتادهی مذکور را دریت و حسابی دگرگون میکند و بهرهاش را هم میبرد.
شهر کوچک استفان کینگی که شیدی ساید نام دارد و به شیتی ساید یا همان پایتخت قاتل کاپیتان آمریکا معروف است. این خانه کیانا مادرینا در نقش دینا است که بهطور کلی از زندگی در این خرابآباد ناامید و دلسرد شده و بسیار اندوهگین است زیرا همسر سابقش، اولویا اسکات ولچ در نقش سم، به سانیویل که بسیار مرفهتر است نقلمکان کرده است. تنشها میان دو شهر در حین احیا یک کارگر مرکز خرید که به قتل رسیده در حال افزایش است و یک تصادف دینا و سام را به طرز ناخوشایندی به هم میرساند. اما زمانی که مشخص میشود افسانههای محلی در ارتباط با مرگهای خوفناک شیدیساید، که عمدتا نفرینی است که سارا فیر جادوگر در سال ۱۶۶۶ کرده، ممکن است ریشهای در واقعیت داشته باشد، مصالحه اتفاق نمیافتد. بنابراین دینا و سام، به همراه گروهی از دوستان دینا، دورهم جمع میشوند تا شهر را از شر طلسم غیرطبیعیاش خلاص کنند.
نتیجه به شکل سرگرمکنندهای ترسناک است، با صحنههای خونریزی و قتل اما نه چندشآور به همراه حسی تغزلی و خیالانگیز. سناریوهای معمول ژانر کلاسیک مثل پرستار بچه، جنگل، بیمارستان و یا دبیرستان همه به شمایل قاتلی با صورت جمجمه، یک تبردار دیوانه و یا یک ساحرهای عجیبوغریب درمیآیند که مشکلات فراوانی را به وجود میآورند. اما آنچه که قسمت اول فیلم خیابان ترس را متمایز میکند این است که نوجوانان اصلی آن، که توسط بازیگران عمدتا ناشناخته نقشآفرینی میشوند، بسیار دوستداشتنی هستند.
کیانا و ولچ بهعنوان یک زوج بسیار جذاب ساختهشدهاند، فیلم عقاید و احساسات زوج همجنسگرا را در کنار داستان خونآلود به ظرافت نشان میدهد. در اطراف این دو، فلورنس جونیور بهعنوان برادر کوچکتر دنا، جاش، که بهراحتی یک قاتل زنجیرهای /متخصص فوق طبیعی است، پیروز میشود. بنابراین روایت فیلم به خوبی جلو میرود. جولیا روالد در نقش کیت با شخصیتی جاهطلب در کار فروش مواد مخدر بهعنوان داستان فرعی چشمنواز است. فرد هچینگر بهعنوان سیمون دوستپسر کیت طنز خوبی ارائه میدهد. خواسمان باشد این نوجوانان فقط میخواهند چیزبرگر بخورند، به موسیقی پیکسیز گوش دهند و کمی صفا کنند (نا سلامتی دهه ۹۰ است). چگونه میتوانید طرف آنها نباشید؟
در کنار دِ پیکسیز، خیابان ترس نیز خوشبختانه پر از چیزهایی درباره دهه ۹۰ است که شاید فراموش کرده باشید، اتاقهای گفتگوی آنلاین، پیجرها، ترانه سوفی بیهاوکینز به نام لعنت کاش عاشق تو بودم. در پایان، همه تعقیب و گریزها کمی تکراری احساس میشوند و با توجه به اینکه دو قسمت دیگر وجود دارد، انتظار تمام شدن روایت را نداشته باشید. اما مسیر جانیاک کاملا واضح و مختصر و سرشار از برازندگی است، این یک پالت بیش از حد رنگی است که داستانی را با شگفتیهای واقعی روایت میکند. درحالیکه آمار مرگومیر بالا میرود، حدس زدن اینکه چه کسی تا تیتراژ پایانی فیلم حضور دارد، اندکی دشوار است، در ژانری که اغلب بهوسیله قابل پیشبینی بودن آسیب میبیند، این دستاورد کمی نیست.
خیابان ترس قسمت ۱: سال ۱۹۹۴ سفری هیجانانگیز در فیلم ترسناکهای دهه ۹۰ حاوی عناصر فوق طبیعی است که بهنوعی خوشایند و تروتازه است. یا به قول قدیمیها تکتک لحظات فیلم دیوانهکننده است.
منبع: EmpireOnline
خیابان ترس | قسمت دوم | بازگشت به گذشته یک شهر جادو شده
تابستان سال ۱۹۷۸ است. در تفرجگاه نایتوینگ جوانان زیادی از محلههای اطراف سانی ویل و شهر شیدی ساید که چندان هم خوشنام نیست جمع شدهاند تا تعطیلات را به تفریح و استراحت در طبیعت بگذرانند. اما وقتیکه نایتوینگ در تسلط جادوگری به نام سارا فیر با بازی الیزابت اسکوپل قرار داشته باشد دیگر مهم نیست که اهل کجا هستید؛ چرا که هیچکس در امان نخواهد بود.
تفرجگاهها و اردوگاههای تابستانی همواره جزو جداییناپذیر فیلمهای ژانر وحشت بهحساب میآیند. در فیلمهای ترسناکی که در دهه هشتاد ساخته میشدند ترکیب چنین عناصری همواره به چشم میخورد؛ نوجوانان و جوانانی که درجایی دورافتاده جمع شدهاند و از بزرگسالان دور هستند، دختران و پسرانی که در ابتدای بلوغ جنسی به سر میبرند و بهراحتی بهسوی مواد مخدر و درگیریهای فیزیکی و خشونتآمیز کشیده میشوند. این ساختار در فیلمهای کلاسیک موفق فراوانی مورداستفاده قرارگرفته است که از میان آنها میتوان به فیلمهای جمعه سیزدهم (Friday The 13th) و سوزان (The Burning) اشاره کرد.
در این میان البته فیلمهای نیز بودند که بهسادگی از یادها رفتهاند و از آن جمله میتوان فیلمهای Cheerleader Camp و Sleepaway Camp را نام برد. فیلم خیابان ترس؛ قسمت دوم: ۱۹۷۸ ( Fear Street Part two: 1978) یکی از سهگانه فیلمهای با همین نام است که توسط لی جانیاک کارگردانی شدهاند. شاید زمان اتفاقات این فیلم یعنی سال ۱۹۷۸ خیلی دور از ذهن و قدیمی به نظر برسد، اما در ارتباط با داستان سایر فیلمهای این سهگانه کاملا معنا و مفهومی منطقی پیدا میکند. این فیلم در مقایسه با قسمت اول آن یعنی ۱۹۹۴ (Fear Street Part one: 1994) اثری ضعیفتر به شمار میرود، اما درعینحال این ایده را تقویت مینماید که بازگشت از آینده میتواند شیوه مناسبی برای ارائه داستانی چنین طولانی و بلند پروازانه باشد؛ بهویژه آنکه فاصله زمانی بین هر قسمت تنها یک هفته است و نتیجه هر اتفاقی در داستان خیلی سریع مشخص خواهد گردید.
قسمت دوم فیلم خیابان وحشت تقریبا از همانجایی آغاز میشود که قسمت اول آن بهپایان رسیده بود؛ چند نوجوان که از اتفاقات قسمت اول نجاتیافتهاند، درباره گذشته سارا فیر حقایقی را کشف میکنند. سارا (با بازی الیزابت اسکوپل) جادوگری است که با طلسم کردن شهر شیدی ساید تمام ساکنان آن را به قاتلانی ترسناک تبدیل کرده است. حال داستان از سال ۱۹۹۴ بهعقب برمیگردد و به سال ۱۹۷۸ میرسد؛ با بازگشت به دهه ۱۹۷۰ مشخصههای محبوب آن دوران نیز به فیلم اضافه میشوند و ترانههای گروههای موسیقی محبوب آن دوران مانند Buzzcocks Blue Oyster Cult و Captain & Tennille نیز به گوش میرسند. فصل تعطیلات مدارس است و در تفرجگاه نایتوینگ بچههای فقیر شیدی ساید با بچههای پولدار سانی ویل مسابقه میدهند تا ببیند چه گروهی برنده مسابقه دستیابی به پرچم خواهد شد. در تیم شیدی ساید سیندی برمن با بازی امیلی راد، دختر سرحالی است که بلوز چوگان بر تن دارد و هیچوقت با خواهر عجیبوغریبش زیگی، با بازی سیدی سینک به توافق نمیرسد. دوستپسر بانمک و معصوم سیندی، تامی (با بازی مک کیب اسلای) و دو عاشق دلداده به نامهای آلیس (با بازی رایان سیمپکینز) و آرنی با (بازی سم بروکس) نیز اعضای دیگر این تیم را تشکیل میدهند. طبق قواعد چنین فیلمهایی، دیگر کمکم وقت آن است که قاتلی فراری با تبری در دست در کمین نوجوانان کمپ باشد که از قضا چندان هم خوشحال و راضی به نظر نمیرسند.
با توجه به اینکه همه قاتلان داستان به یک شیوه عمل میکنند، جنایات رخداده نیز مشابه هم هستند و تخیل و خلاقیت چندانی در خلق آنها بهکار نرفته است .
فیلم ۱۹۷۸ در قیاس با فیلم ۱۹۹۴ از جذبه و هیجان کمتری برخوردار است. مقدمه اولیه داستان شامل اردوگاهی که چون فیلمهای مشابه سرشار از شروشور جوانی است، فرار در میان درختان جنگل، دخترانی که شبیه دختران فیلم کری (Carrie) هستند، مشاورانی حیلهگر و دورو، روابط جنسی که البته در فیلم ۱۹۹۴ اتفاق نمیافتاد، استعمال مواد مخدر و بالاخره کتابهای عجیبوغریب با وردها و طلسمهای شیطانی همه در فیلم ۱۹۷۸ جمع هستند بدون آنکه برای مطرحشدن برخی از آنها اصلاً دلیل موجهی ارائه شود و یا حتی در پیشبرد داستان تاثیر خاصی داشته باشند.
با توجه به آنکه فیلمنامه در قسمت دوم یعنی ۱۹۷۸، بین این نوجوانان روابط مستحکمی را تعریف میکند که انتظار میرود به مناسبات درازمدت و عاشقانه ای تبدیل گردد، اما در میان این دوستان در قسمت اول یعنی ۱۹۹۴روابط اینچنین صمیمانه نبود. از سوی دیگر نظر به آنکه همه قاتلان فیلم به یک شیوه عمل میکنند، جنایات رخداده در فیلم نیز مشابه هم هستند و در خلق آنها خلاقیت و تخیل و چندانی بهکار نرفته است.
با همه این احوالات، جانیاک در تعامل و گرفتن بازیهای خوب از گروه بازیگران تازهکار خود، بسیار موفق عمل کرده است. همه آنها بهجز سینک که سابقه بازی در سریال چیزهای عجیب (Strange Things) را دارد، در حرفه بازیگری تازه وارد به شمار میروند. اما با این وجود، با در نظر داشتن آنچه که مخاطب از فیلم ۱۹۹۴ درباره داستان میداند، کارگردان به زیبایی توانسته است با پیگیری ماجراهای سارا فیر درگذشته لحظات لذت بخشی را برای بیننده رقم بزند. در فیلم ۱۹۷۸ نسخه جوانتر همان بازیگران حضور دارند و موسیقی متن مارکو بلترامی و برندون رابرتز نیز این احساس را القا میکند که ماجرای این فیلم باید جدیتر و پیچیدهتر از قسمت اول این مجموعه باشد. زیگی درجایی از فیلم میگوید:” برای من دیگر استیون کینگ کافی است! حالا دیگر نوبت جودی بلوم است.” و اگر بدانیم که بهای زندگی کردن در شیدی ساید بهاندازه مرگ گزاف است نمیتوان به خاطر این حرف بر او خرده گرفت.
جودی بلوم نویسنده آمریکایی است که کتابهایش بیشتر درباره کودکان و نوجوانان و مسائل مربوط به آنهاست.
استیون کینگ نویسنده آمریکایی است که تاکنون بیش از دویست اثر در گونههای وحشت و خیالپردازی به رشته تحریر درآورده است و بسیاری او را پرفروشترین نویسنده جهان میدانند.
منبع: EmpireOnline
خیابان ترس | قسمت سوم | شکار جادوگر
خیابان ترس قسمت سوم: ۱۶۶۶ (Fear Street Part Three: 1666)، به شیوهای متفاوت از قسمت ۱۹۹۴ و ۱۹۷۸ عمل میکند، اما به همان اندازه سرگرمکننده است. خیابان ترس قسمت سوم: ۱۶۶، این سهگانهی جاهطلبانه که سرشار از اشارههایی با تاریک وحشت است را به پایانی رضایتبخش میرساند. مجموعهای که از یک جهان داستانی قدرتمند، صحنههای ترسناک زیرکانه، لحظههای خشونتآمیز مفرح، سبک فیلمسازی باطراوت و شخصیتهایی دوستداشتنی برخوردار است. فیلم سهقسمتیای که سایر فرانچایزهای وحشت میتوانند از آن الگو بگیرند.
دینا (با بازی کیانا مادیرا)، به سال ۱۶۶۶ میرود و شروع به کشف حقیقت درباره سارا فیر جادوگر (با بازی الیزابت اسکوپل/مادیرا) میکند. او همچنین میخواهد بداند که سارا فیر چه تاثیری بر سرنوشت زادگاهش شیدیساید داشته است.
حس عجیبی درباره تماشای فیلمی وجود دارد که به روش خستهکنندهترین مجموعههای اپیزودی تلویزیونی شروع میشود. فیلمی که یادآور هر برنامه تلویزیونی آمریکایی تکراری و پیشپاافتادهای است که پیش از این دیدهاید. اما لی جانیاک با الهام از مجموعه بزرگ خیابان ترس آر.ال. استاین، اپیزودهای طولانیمدت و سینمایی این فیلم، که بهصورت هفتگی منتشر میشوند را بهگونهای ترکیب کرده است که بهاندازه کافی متفاوت از یکدیگر باشند. بنابراین فیلم نه تنها تکراری نمیشود بلکه بهاندازه کافی درگیر کننده است که بتوانید آن را در یک دور تماشا کنید. با این اطلاع که همه این اپیزودها در نهایت در مسیر داستانی به یک نتیجهگیری قطعی ختم میشوند.
جذابیتهای خیابان ترس عمدتا وامدار نویسنده و کارگردان آن، لی جانیاک است. جانیاک که پیشتر با فیلم سال ۲۰۱۴ خود، ماهعسل که داستان یک تازهعروس درخطر قرارگرفته را روایت میکرد، شناخته میشود. او با کمک داستانگویی جسورانه، سبک فیلمسازی پرجنبوجوش و مهارت زیادی که در کار کردن با بازیگران جوان دارد، فیلمی که میتوانست یک خوراک ژانری خستهکننده باشد را ارتقا داده است. اگرچه وقفهها و انحرافهایی در مسیر فیلم وجود داشت، اما سهگانهی خیابان ترس یک آزمایش لذتبخش محسوب میشود. یک فیلم هالووینی که بهعنوان یک سورپرایز تابستانی ارائه شده است.
جانیاک در قسمت سوم، به ابتدای داستان میرود و روایتی متفاوت از قبل ارائه میدهد. همانطور که در پایان قسمت دوم دیدیم، دینا به درون کُلنیای که در سال ۱۶۶۶ به شیدیساید تبدیل شده، کشیده میشود (در اولین پلان خوک سیاهی را میبینیم که بچه خوکهایی را به دنیا میآورد). در ابتدا، قسمت سوم خیابان ترس کمی از فضای در حال پیدایش شهر خیالی هیل ولی در فیلم بازگشت به آینده قسمت سوم (Back To The Future Part III) را در خود دارد، چرا که در اینجا نیز بازیگران از ۱۹۹۴ و ۱۹۷۸، شخصیتهای ثابت خودشان را در سه قرن قبلتر ایفا میکنند. دینا که خود در نقش جادگر حضور دارد دنبال حل معمای سارا فیر است. جاش (با بازی بنجامین فلورس جونیور) اگرچه هِنری نامیده میشود و یک لهجهی عجیبوغریب ایرلندی دارد، اما همچنان نقش برادر او را ایفا میکند و سَم (با بازی الیویا اسکات واچ) هانا دوست سارا است و همچنان با پدر و مادری مستبد زندگی میکند.
جانیاک و نویسندههای مشترکش، فیل گراتزیادی و کیت ترفرای، از همان ابتدا نشان میدهند که از بازی با افسانههای داستان لذت میبرند، بهعنوان مثال توتهای توهمزای تسخیرکننده که لیزی به بقیه میدهد بهنوعی معادلی برای کیت (با بازی جولیا ریوالد) فروشنده مواد مخدر در قسمت ۱۹۹۴ است، اما پس از یک مهمانی در میان آتش، تاریکی فضا را در برمیگیرد. همانطور که شیطان به کُلنی نفوذ میکند، خیابان ترس قسمت سوم: ۱۶۶۶ به یک فیلم شکار جادوگر تبدیل میشود. اهالی آنجا میخواهند بفهمند که چه کسی شیطان را به شهرشان فراخوانده است. همزمان بااینکه دوربین روی دست میشود، تنش در داستان بهشدت بالا میرود.
بنابراین ما در اینجا با یک کشیش تسخیرشده، تنشهایی در اطراف یک چاه، جستوجویی برای یافتن نشانههای شیطان و مونتاژهای برای رسوا کردن شخصیتهایی که گرفتار گناه جادوی سیاه شدهاند، روبهرو هستیم. همانند همه فیلمهای شکار جادوگر، سخت نیست که در میان خبرهای جعلی افکار بیاساس و نفرینهای تجسمیافته، پژواکی از موضوعات معاصر را ببینیم. مسئلهای که ۱۶۶۶ در آن قدرتمند عمل میکند. آشکار کردن موارد دیگر، یکی از جسورانهترین ایدههای فیلم را از بین میبرد. بنابراین به آنچه تا به اینجا گفتیم اکتفا میکنیم. اما راحت است بگوییم که خیابان ترس بدون موسیقی متن هیجانانگیزش، قطعا چیزی کم داشت.
جانیاک، گراتزیادی و ترفرای، در پایان با بازگشت به ۱۹۹۴ همه گرههای فیلم را حل میکنند. همچنین برای رسیدن به یک پایان بزرگ بر شدت تنشها و درگیریها افزوده میشود. اما با همه اینها باید پرسید که بازگشت به ۱۹۹۴ چه معنیای دارد؟ این مجموعه به گذشته نگاه میکند درحالیکه همچنان سرزنده و تازه است. مجموعهای که درنهایت موفق میشود یک کار برجسته شریرانه انجام بدهد و بهپایانی رضایتبخش نیز ختم میشود. بهاندازهای که شما از اکنون میتوانید به استقبال خیابان ترس قسمت چهارم: ۲۰۲۲ بروید.
منبع: EmpireOnline