سریال «لاک و کلید»، جاذبههای تصویری زیادی دارد، نقشآفرینی بازیگرانش بسیار جذاب است و در همان نگاه اول نشان میدهد که از آثار نتفلیکس است.
در همان نگاه اول، کاملا واضح است که سریال لاک و کلید، کاری از شبکه نتفلیکس است؛ داستان، اقتباسی از رمانی مصور، خشونتبار و جذاب نوشته جو هیلِ نویسنده و گابریل رودریگزِ هنرمند است و از الگوی تمامی فیلمهای نتفلیکس پیروی میکند. شنیدن حرفهای تهیهکنندگان سریالهای تلویزیونی درباره ساخت فیلمهای دهساعته بسیار آزاردهنده است و این دقیقا همان کاری است که نتفلیکس انجام میدهد. آنها فیلمهای پرزرقوبرقی میسازند که پر از حادثهاند. پلاتهای پشت سرهم به نحوی طراحی شدهاند که شما را برای دیدن اپیزود بعدی ترغیب کنند و درعینحال در هرکدام از آنها تا آنجا که میتوانند در دیالوگهایشان از فرهنگ مدرن استفاده میکنند. این نحوه طراحی، بیشتر از این که سریال لاک و کلید را جذاب کند آن را از چشم میاندازد. سریال، با داشتن جذابیتهای ماوراءالطبیعه بسیار و طراحی ساخت فوقالعاده، شخصیتهایی بیشازحد دلنشین دارد؛ اما شخصیتهای داستان، خود را با بیدست و پایی بهپایان بسیار پیچیده اپیزود میرسانند تا به بیننده نشان دهند که نمیخواهند تمام راز و رمز داستان را برملا کنند. کافی است تماشاگر اپیزود بعدی را شروع کند تا داستان را بفهمد و این فقط کمی بیشتر از ۱۵ ثانیه طول میکشد.
در شروع سریال، نقاشیهای شگفتانگیزی میبینیم که قتل وحشتناکی را پنهان میکند که در ادامه انفاق میافتد. مشاور راهنمای یک مدرسه، رندل لاکس (با بازی بیل هک) توسط یک دانشآموز پر دردسر به نام سم لسر (با بازی توماس میچل بارنت) از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. سم، قبل از اینکه ماشه را بکشد فریاد میزند: «تو باید همه چیزو درباره خونه کلید بهم بگی.»
همسر رندل، نینا لاکس (با بازی داربی استنچفیلد) با فرزندان دبیرستانیاش تایلر (با بازی کانر جسوپ) و کینزی (با بازی امیلیا جونز) و فرزند آخرش باد (با بازی جیکسون رابرت اسکات) به خانه کلید اسبابکشی میکند. این خانه بزرگ در متیسون ماساچوست قرار دارد و رندل در آن بزرگ شده است. آنها بهزودی درمییابند که خانه پر از رمز و راز است. برای مثال، یک سری کلید جادویی وجود دارند که میتوان با آنها قفل درهایی را گشود و تواناییهای خاصی بهدست آورد: میتوان از جایی به جای دیگر جابهجا شد، آدمها را کنترل کرد، میشود بهطور واقعی از تمام فکرهایتان سر دربیاورید و تواناییهای بسیار دیگر. اما یک روح پلید نیز در این خانه پنهان شده که نامش داج (با بازی لیزلا دی اولیورا) است. داج، در اتفاق وحشتناکی که در گذشته برای رندل افتاده نقش داشته است و تمایل مرگباری به تصرف کلیدها برای خودش دارد.
سریال تلویزیونی شکلات | درام کرهای نتفلیکس با طعم یک داستان عاشقانه
سریال «لاک و کلید»، جاذبههای تصویری زیادی دارد. مخصوصا در طراحی خانه کلید میتوان تصاویر شگفتانگیزی دید. نتفلیکس قبلا هم با ساخت «تسخیرشدگی خانه هیل» و «آکادمی آمبرلا» به ساخت خانههای بزرگ ترسناک با راهروها و راهپلهها شناخته شده بود. در قسمت اول در متیسون، با تصاویری که از بالای آزادراهی مستقیم که در اطراف آن طبیعت وحشی وسیعی به چشم میخورد، به سمت خانه کلید میرویم. این تصاویر، بخش روستایی ماساچوست را بهصورت هزارتویی بدون حفاظ نمایش میدهد که از هرجای دیگری غیرقابل نفوذتر است و خانه کلید در مرکز آن قرار دارد. هنگامی که وارد خانه میشویم با تصویربرداری تیکو پولاکاکیس و کالین هالت همراه میشویم و مانند ارواح به گوشهکنار راهروها سرک میکشیم. مایه تاسف است که داستان، بهاندازه خانه جذاب نیست که مهمترین علت آن به آنتاگونیست بازمیگردد. دی آلیورا، شخصیت داج را بینقص و مرموز بازی میکند اما برای فاش نشدن تمام اسرار خانه، مشخص نیست این شخصیت دقیقا کیست، چه میخواهد و دلیل رفتارهایش چیست.
ترسناک ترین فیلم های جهان در قرن ۲۱ که باید ببینید
در یکی از اپیزودها، اتفاقی میافتد که ندانسته تمام سریال را شبیه به کمدی میکند. در این صحنه، کینزی قاطعانه به برادرش میگوید که از داج در امان هستند. تیلور در جواب میگوید: «تو نمیتونی مطمئن باشی؛ ما جدا هیچی نمیدونیم.» خندهدار بودن این صحنه به این علت است که تماشاگران هم هیچی نمیدانند. درنتیجه شخصیت منفی داستان، چندوقت یکبار ظاهر میشود و به دنبال کلیدها میرود. زمانی هم که به آنها دست پیدا نمیکند، آنجا را با خونسردی ترک میکند. دلیل واضح دیگری که از جذابیت داستان کم میکند این است که سریال به جای ساخت یک بنیان محکم برای مخاطب، از دادن اطلاعات بیشتر به او خودداری میکند. در هر اپیزود، شخصیتها هر از چند گاهی از یکدیگر عصبانی میشوند اما پس مدتی عصبانیت خود را بدون هیچ دلیلی فراموش میکنند. بسیاری از اتفاقهایی که میافتد برای راحتتر جلو رفتن داستان است. برای مثال، شخصیتها همیشه دقیقا جایی از صحنه هستند که به آنها نیاز است؛ کلیدهای جادویی فقط بعضی وقتها باد، کینزی و تیلور را فرامیخوانند و بزرگترها (بهجز چند تایشان) بعد از مواجهه با سحر و جادو، به دلیلی نامعلوم آن را فراموش میکنند که این خود روش دیگری برای جلو بردن بدون دردسر داستان است. فیلمی که داستانش در مورد جادوی سیاه و مرموز است نباید به این آسانی پیش برود.
در زمانهای بروز ضعف داستان، این بازیگران فوقالعاده سریال هستند که بار جبران آن را به دوش میکشند. هرکدام از اعضای خانواده لاک، در تحمل مشکلات روشی مخصوص به خود دارند. بهخصوص جسوپ و جونز که بازی آن ها از روی غریزه و باورپذیر است. زمانی که شخصیت تیلر یا کینزی در داستان تصمیمی جدی میگیرند، به نحوی نقش را بازی میکنند که انگار واقعا در آن موقعیت هستند. کیوس و اوریل نیز شخصیتهایشان را آنقدر دوستداشتنی بازی میکنند که بیننده را به تماشای ادامه سریال تشویق میکنند. از بازیگران خوب دیگر میتوان به این دو اشاره کرد: جنویو کنگ در نقش جکی، عشق واقعی تیلر و پتریس جونز در نقش اسکات. اسکات، رهبر خوشمشرب ساوینیها است که گروهی از نِردهای ترسناک اهل متیسن و طرفدار پروپاقرص کارهای تام ساوینیِ بزرگ هستند. استفاده بیشتر از شخصیت توماس میچل بارنت در نقش سم لسر در سریال خالی از لطف نبود. سم هیولایی است که در مقایسه با داج شخصیت بسیار پیچیدهتری دارد. تصویر چهره بارنت بههیچوجه ترسناک نیست و همین، خود به نظر ترسناک میآید. این شخصیت، پسری بهشدت خطرناک است که در شرایط سختی که دارد به دنبال یافتن توجه و محبت میگردد. سم به قدرت علاقهمند است و به همین علت با خود اسلحه دارد.
از طرف دیگر، «لاک و کلید» نقصهایی دارد که آزاردهنده هستند زیرا پرسشهای زیادی را مطرح میکند. برخی از این نقصها کوچک هستند، مثلا اعضای خانواده دقیقا چگونه آن فاجعه وحشتناک (قتل رندل) را فراموش میکنند. بعضی از ایرادها هم بسیار بزرگتر هستند که میتوانید با استفاده از کلید ذهن آنها و هر احساس دیگری را که نمیخواهید در سرتان وجود داشته باشد، پاک کنید؛ این کلید همچنین باعث ایجاد صحنههای وهمآلودی شبیه به صحنههای سریال «آینه سیاه» میشود. در هر حال، این سریال به دنبال معانی اتفاقات نیست و فقط از آنها بهعنوان سکویی برای رسیدن به صحنه بزرگ بعدی استفاده میکند؛ تمام سریالهای نتفلیکس این ویژگی را دارند. تصور میکنم هنگام پخش هفتگی «لاک و کلید»، تماشاگران یک هفته وقت دارند تا به ناهماهنگیهای داستان فکر کنند. همانطور که گفته شد این سریال، بسیار سرگرمکننده است و با تخیلات ترسناک گاهوبیگاهش شما را به تماشای ادامه داستان تشویق میکند.
منبع: Collider