فیلم سناتور؛ ستایش یک قهرمان
۷ آذر سالگرد اکران فیلم مهدی صباغزاده است
بعد از پیروزی انقلاب، بحثهای زیادی در مورد چگونگی حرکت سینمای ایران در دوران جدید در گرفت. در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ تکلیف سینمای ایران هنوز بهدرستی مشخص نبود و نوعی سردرگمی میان مدیرانی که مدام جابهجا میشدند و سینماگران به چشم میخورد. اما پس از سال ۱۳۶۱ بهتدریج ویژگیهایی از سوی مدیران وقت بهعنوان خصوصیات سینمای مطلوب مورد توجه قرار گرفت؛ مواردی چون تلاش برای انتقال مفاهیم ارزشمند به مخاطبان در عین تلاش برای سرگرمکننده بودن، دوری از ستارهمحوری، پرهیز از قهرمانپروری بهسبک فیلمهای قبل از انقلاب، تلاش برای افزایش اهمیت نقش کارگردان و فیلمنامهنویس برای جذب مخاطبان بهجای توجه صرف به بازیگران، و موارد دیگر. سناتور، سومین فیلم مهدی صباغزاده، در چنین شرایطی ساخته و پس از اکران در تاریخ ۷ آذر ۱۳۶۳ به یکی از مهمترین فیلمهای آن سال تبدیل شد.
خلاصه داستان فیلم سناتور
قهرمان فیلم سناتور فردی به نام استوار حقگو است. او پس از کشف یک محموله هروئین و پیگیری سرنخ ورود و توزیع این محموله، به نام یک سناتور انتصابی میرسد. حقگو ابتدا سعی میکند از طریق قانون پیش رفته و مسئولان را در جریان ماجرا قرار دهد اما بهعلت فساد ریشهدوانده در میان مسئولان رژیم شاهنشاهی، نهتنها توجهی به تلاشهای حقگو نمیشود بلکه عدهای سعی میکنند تا مشکلاتی را هم سر راه او ایجاد کند. این اتفاقات، حقگو را به این نتیجه میرساند که ناچار است بهتنهایی علیه این جریان فاسد اقدام کند.
مشخصات و عوامل فیلم سناتور
فیلم را مهدی صباغزاده بر اساس فیلمنامهای نوشته فریدون جیرانی، کارگردانی کرد و تدوین کار را هم خود او بر عهده گرفت. فرامرز قریبیان، بیژن امکانیان، عنایت بخشی و مظفر سلطانی از بازیگران اصلی سناتور بودند. رضا بانکی مسئولیت فیلمبرداری و مجید انتظامی ساخت موسیقی متن فیلم را بر عهده داشت. فیلم توسط چند نفر بهصورت تعاونی تهیه شد. نام فرامرز قریبیان، بیژن امکانیان، مهدی صباغزاده، سید غلامرضا موسوی، فریدون جیرانی و محمدحسن پورمهر بهعنوان تهیهکنندگان سناتور ذکر شده است.
نقدها بر فیلم سناتور | همه چیز برای فروش
فیلم سناتور یکی از نخستین تلاشهای مهم بخش خصوصی برای حضور در سینمای پس از انقلاب بود. فیلم با بودجهای ناچیز تهیه شد (بسیاری از عوامل برای حضور در این فیلم دستمزدی دریافت نکردند) اما شرکای این فیلم حقوق فیلم را با دریافت مبلغی به یک تهیهکننده دیگر واگذار کردند. شاید این کار بهخاطر مشکلات مالی یا ناامیدی از فروش بالای فیلم صورت پذیرفته باشد اما، هر چه بود، سازندگان فیلم بابت این تصمیم خود متضرر شدند چرا که سناتور با فروش فوقالعادهای به پرفروشترین فیلم سال ۱۳۶۳ تبدیل شد، گزارشهای منتشرشده در مورد صفهای طولانی تشکیلشده در مقابل سالنهای سینما در سرمای پاییز و زمستان آن سال، نشاندهنده یکی از اولین نمونههای چنین استقبال گستردهای از یک فیلم ایرانی در سالهای پس از انقلاب بود و تا یک دهه بعد هنوز در شهرستانها مجددا اکران میشد و میفروخت.
فیلم، از یک جنبه، روی موجی سوار بود که از اولین آثار ساختهشده در سینمای پس از انقلاب قابل مشاهده بود: ترکیب داستانهایی در مورد فساد سازمانیافته در رژیم پهلوی با الگوهای ژانری مورد پسند توده تماشاگران (قهرمان منفرد عملگرا، اکشن، ماجراجویی و…). فیلمنامه جیرانی، فیلمنامهای الگومند بود که بهخوبی از امکانات موجود در این الگوها برای تحریک تماشاگران بهره میبرد. از این جنبه، فروش بالای سناتور چندان هم غیرمنتظره بهنظر نمیرسد. سناتور همچنین یکی از آغازگران چرخهای در سینمای ایران بود که میتوان آن را «چرخه اکشنهای مواد مخدری» دانست؛ این موج تا یک دهه بعد هم ادامه داشت. با این وجود، نمایندگان نگاه رسمی – همانطور که در مقدمه این مطلب اشاره شد – روی خوشی به این قبیل آثار نشان نمیدادند. گروهی از نویسندگان هم در مطالب خود روی همان مشکلاتی دست گذاشتند که مورد توجه نگاه رسمی بود.
یکی از یادداشتهای منفی نوشتهشده بر فیلم سناتور بدون ذکر نام نویسنده و با عنوان فیلمی صددرصد تجاری در روزنامه کیهان (مورخ ۵/۱۰/۱۳۶۳) منتشر شد: «سناتور نشانهای گویا از بیماری سینمای ایران میباشد، هجوم بیرویه به سوی سوژههای دستمالیشده… جیرانی و صباغزاده سینمای حرفهای را با فیلم آفتابنشینها آغاز کردند و با پرونده به کار خود ادامه دادند. دو فیلمی که از آن یاد شد، بیان درد و ستمی بود که بر ملت ما در رژیم سابق رفته بود و با تمام کاستیها که این دو فیلم داشتند این امیدواری را در ما بوجود آورده بودند [که] سینماگرانی متعهد میخواهند به امور اجتماعی در عرصه سینما بنگرند… ولی متأسفانه دیدن سناتور امیدها را تبدیل به یأس کرد.»
نویسنده در ادامه به مشکلات ساختاری فیلم همچون برخی شخصیتهای بیکارکرد، شخصیتپردازی سست کاراکترهای اصلی (از جمله رفتارهای غیرمنطقی آنها در مواردی)، فضاسازی غیرمنطقی، بازیهای بیحال و لغزش در فیلمبرداری اشاره کرد و در نهایت به این نتیجه رسید که راه موفقیت جیرانی و صباغزاده، دوری از سینمایی است که فقط به گیشه فکر میکند: «جیرانی و صباغزاده این قدرت را دارند [که] خود را از سینمای ابتذال که تنها به گیشه نظر دارد بیرون بکشند و در عرصه سینمای کیفی و متعالی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند.»
یادداشتی که با عنوان «موفقیت در کدام جهت؟» به قلم پرویز فرخ در شماره ۲۰ ماهنامه فیلم (دی ماه ۱۳۶۳) منتشر شد، موضعی مشابه را بازتاب میداد: «فیلم سناتور فیلمی است که به قصد هیجانسازی و قهرمانپردازی، طبق سنت این گونه فیلمها، که قبل از انقلاب هم فراوان بود، ساخته شده. دست زدنها و هورا کشیدنهای تماشاگر، نشانگر موفقیت فیلمساز در این زمینه است». با این وجود، دست زدن تماشاگر ربطی به کیفیت فیلم ندارد: «فیلمنامه، بافت و ساختاری سؤالبرانگیز دارد. شخصیت سناتور، اعتمادزاده، خرمی، هوشیار و… جا نیفتاده و تماشاگر بهجز چند اسم و مقداری حرکات گسسته، چیزی در نمییابد… مورد دیگری از بیمنطقی این است که استواری که ۲۰ سال در ژاندارمری بوده و خود به اصطلاح از طردشدگان دستگاه حاکم است، آنقدر آگاه است که علیه آن عمل میکند اما آنقدر بیاطلاع است که خرمی و سناتور را به همان دستگاه معرفی میکند و امید پیگیری مسأله را دارد… کارگردان توانسته است به دقت، از الگوهای تجربهشده فیلمهای پرماجرای تجارتی پیروی کند و تماشاگر را به تحرک و سوتزدن و هورا کشیدن وا دارد. آیا این دقت نمیتوانست در جهت دیگری به کار رود؟»
یک فیلم کموبیش موفق
اگر نویسنده بینام روزنامه کیهان (در مطلبی که بخشهایی از آن ذکر شد) اعتقاد داشت که مشکل سناتور در تعلق تماموکمال به الگوهای سینمای گیشه است، نویسنده بینام دیگری که یادداشتی با عنوان تداوم یک جریان در روزنامه اطلاعات نوشت (این یادداشت در تاریخ ۲۵/۱۱/۱۳۶۳ منتشر شد)، نظر کموبیش متفاوتی داشت. این نویسنده به مشکلاتی در فیلم اشاره کرد و باورپذیری سناتور را زیر سؤال برد: «گرچه سناتور به روایتی داستان واقعی است، اما تکنیکهایی که به خاطر ایجاد هیجان و آنتریک فیلم اعمال میشود، به باور بیننده نسبت به فیلم لطمه میزند و آن را ماجرایی غیرواقعی میسازد.»
با این وجود، نویسنده کلیت فیلم را زیر سؤال نبرد و سعی کرد به نکات مثبت سناتور هم اشاره کند: «در پرداخت شخصیتها، فیلمساز تا حدودی موفق است، ولی ریشهای برخورد نمیکند… اما از کنار نکته مثبت فیلم، یعنی صحنهپردازی و فیلمبرداری خوب سناتور نمیتوان گذشت.» در نهایت، این نویسنده مشکل سناتور را نه در تعلق به سینمای گیشه، بلکه در امری دیگر جستوجو کرد: «صباغزاده کارگردان و جیرانی سناریست سناتور میتوانند موفقتر از این باشند، اگر اندکی بیشتر به نیاز تماشاگر توجه داشته باشند.»
پایانبندی
ساخت یک فیلم موفق تجاری، قاعدتا و در شرایط عادی، باید باعث خوشحالی فیلمساز شود. چنین واکنشی طبیعی است: با ساخت یک فیلم موفق، فیلمساز بیشتر شناخته شده و میتواند سرمایههای بیشتری را برای ساخت آثار آیندهاش جذب کند. اما در مورد صباغزاده و سناتور چنین نبود. موج حملات صورتگرفته به مهدی صباغزاده بهخاطر استفاده از الگوهای تجاری برای جلب تماشاگر و وجود ویژگیها و عناصری در فیلم او که در آن زمان ناپسند تلقی میشدند، موجب شدند تا – در اتفاقی کمنظیر – فیلمساز بهنوعی از ساخت موفقترین ساختهاش اعلام برائت کند. در گفتوگویی که صباغزاده، چند سال بعد از اکران سناتور، با ماهنامه فیلم انجام داد، در پاسخ به پرسشی در این زمینه که کدامیک از فیلمهایش را بیشتر میپسندد، چنین گفت: «بچههای آدم هر کدام در سالی به دنیا آمده و در موقعیتهای خاصی… به هر صورت من کار آخرم را بیشتر دوست دارم. البته فرزند ناخلف هم داشتهام (سناتور) که به هر حال طی شرایطی ساخته شد و امیدوارم تکرار نشود» (ماهنامه فیلم، شماره ۸۰، شهریور ۱۳۶۸)
با این وجود، تلاش برای تغییر مسیر سینمای ایران و مخالفت با عناصری چون ستارهسازی و قهرمانپروری کلاسیک (با تأکید بر فردگرایی و عملگرایی قهرمان) مثل اختراع چرخ از اول بود. تجربه تاریخی ثابت کرده که جریان سینمای موسوم به تجاری (که از دل آن فیلمهای خوب پرتعدادی هم بیرون آمده) در نقاط مختلف دنیا با چنین ویژگیهایی جان میگیرد. آن مخالفتها به این منجر شد که صباغزاده دیگر هرگز نتوانست فیلمی به موفقیت سناتور بسازد (گرچه چند فیلم تحسینشده توسط منتقدان را در کارنامه دارد) و سینمای ایران هم بهتدریج از ساخت فیلمهایی با قابلیت پرداخت قهرمانانی مورد پسند عموم مخاطبان دور شد. سناتور، با وجود ضعفهایی در روایت و اجرا که منتقدان هم به آنها اشاره کردند و نمونههایی را در همین مطلب مطالعه کردید، در مقایسه با دستهای از آثار کممایه و سوءاستفادهگری که در سالهای پایانی دهه ۱۳۵۰ و اوایل دهه ۱۳۶۰ ساخته شده و سعی در پنهانکردن ناتوانیشان در پس حرفهای بزرگ و مورد پسند نگاه رسمی داشتند، فیلم پذیرفتنیتری بود و اگر با کمتوجهی دستاندرکاران و مسئولان وقت مواجه نمیشد و اگر کار بهجایی نمیرسید که کارگردان از ساخت چنین فیلمی ابراز پشیمانی کند، شاید سینمای ایران در سالها و دهههای بعد در مسیر دیگری حرکت میکرد.