با فیلیمو شات همراه باشید تا نگاهی داشته باشیم به یکی از فیلمهای قابلبحث امسال.
در سینمای ایران که معمولا محدود میشود به فیلمهای آپارتمانی، تجربه متفاوتی مانند فیلم «قسم» ارزش تماشای بیشتری پیدا میکند؛ فیلمی جادهای که داستان آن در یک اتوبوس در حال حرکت و با حضور دهها بازیگر و نابازیگر کنار هم اتفاق میافتد. وقتی هم که بدانید مولف این فیلم، مغز متفکر سریال «پایتخت» است، کنجکاوی برای تماشای آن چند برابر میشود. پس با فیلیمو شات همراه باشید تا نگاهی داشته باشیم به یکی از فیلمهای قابلبحث امسال.
لیستی از بهترین فیلم های سینمایی ایرانی در سال ۱۳۹۸
قَسامه یکی از راههای اثبات وقوع قتل یا صدمات بدنی در فقه اسلامی است؛ حالتی خاص که در صورت وجود ظن شدید به شخصی خاص، اما نبود شواهد کافی یا صغیر بودن شاهد رخ میدهد. در این وضعیت، با قسم خوردن ۵۰ نفر از بستگان پدری ذکورِ مقتول، میتوان متهم را محکوم کرد. فیلم «قسم» به نویسندگی و کارگردانی محسن تنابنده، داستانش را حول محور این حالت خاص فقهی در قانون جزایی کشور پیش میبرد. راضیه (با بازی مهناز افشار) که اطمینان دارد قاتل خواهرش، شوهر خواهرش بهمن (با بازی مهران احمدی) است، ۵۰ نفر از قوموخویشانش را سوار اتوبوس خلیل (با بازی حسن پورشیرازی) میکند تا به مشهد بروند و قسامه را انجام دهند. در این مسیر، اختلافهای فامیلی و کارشکنیهای شوهر راضیه ( با بازی سعید آقاخانی) که در گاوداری بهمن کار میکند، مسیر راضیه را برای قصاص قاتل خواهر او سختتر میکند.
تنابنده در دومین اثر سینماییاش بعد از «گینس»، از کمدی فاصله گرفته و به سراغ درامی با لایههایی جنایی و با محوریت قصاص رفته است. بهجز دو-سه صحنه، تمام فیلم درون یک اتوبوس روایت میشود؛ چالش تولیدی سخت و پیچیدهای که به گفته خود تنابنده ابتدا قرار بود در درون فضای استودیویی و با پرده سبز اجرا شود اما با نگرفتن نتیجه دلخواه از ترکیب تصاویر، از فیلمبرداری داخل اتوبوس در حال حرکت یا قرار دادن بدنه اتوبوس بر روی یک تریلی و حرکت کردن در مسیر جاده استفاده شده است.
اینکه بیشتر درام در این اتوبوس در حال حرکت اتفاق میافتد، باعث شده بار کیفی فیلم از بازی بازیگران ریشه بگیرد و تنابنده در این حوزه موفق عمل کرده است. مخصوصا افشار و پورشیرازی که هر دو برای بازی در این فیلم نامزد دریافت سیمرغ (یکی برای بازیگر زن و دیگری برای بازیگر مرد مکمل) شدند. اما فارغ از این دو بازیگر، نقشهای فرعی هم بسیار درخشاناند و تنابنده بهمانند سریال موفق «پایتخت» که آنجا هم نقشی فراتر از بازیگر اصلی دارد، توانسته است از چهرههای کمتر شناختهشده بازیهای درخشانی بگیرد. مثلا دعوای دو فامیل بر سر سگی که متعلق به یکی بوده ولی توسط دیگری کشته شده، به خوبی اجرا میشود و این دعوای کمی کمیک و بامزه، در میانه فیلمی جدی دربارهی قتل و قصاص، انگار رنگی متفاوت به بوم اثر تنابنده اضافه میکند؛ بدین ترتیب، تماشاگر میتواند از تماشای فیلم لذت بیشتری ببرد و «قسم» به ورطه آثار تماما تاریک و پر از بدبختی معمول سینمای ایران نمیاُفتد که تماشایش برای تماشاگر ایرانی امروز بسیار سخت و آزاردهنده است. یا ماجرای عاشقانه میان یکی از دختر و پسرهای فامیل هم شاید قرار است همین کارکرد را در درام داشته باشد.
فیلم «قسم» به نوعی تلاش تنابنده برای دور شدن از فضای کمدی است؛ بازیگری که در ابتدای کار، او را با بازی در آثار تجربی دهه هشتاد مانند «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» و «استشهادی برای خدا» شناختیم، با سریال «پایتخت» به یکی از مهمترین چهرههای کمدی تلویزیون ایران تبدیل شد. به نظر میرسد که بعد از شکست نسبی «گینس»، تنابنده تلاش کرده تا چهرهای جدید از خود به مخاطبان سینما معرفی کند؛ فیلمسازی با دغدغههای اجتماعی و توانایی اجرای درامی پیچیده با شخصیتهای متعدد، که تقریبا همه منتقدان و تماشاگران معتقدند میتواند قدم اول در راه تبدیل شدن به فیلمسازی بزرگ باشد.
«قسم» فیلم تمامعیاری نیست؛ فیلمنامه، مخصوصا در پیرنگ و پیچهای رواییاش میتوانست جای کار بیشتری داشته باشد، اما قدرت تنابنده در خلق شخصیتها، مخصوصا شخصیتهای فرعی داستان، فیلمش را از سایر درامهای اجتماعی ایرانی تمیز میدهد. مثلا شخصیت راننده اتوبوس یعنی خلیل با بازی درخشان پورشیرازی با آن منش و رفتار خاص تا مدتها در ذهن مخاطب میماند. اجرای فیلم هم شستهورفته است. «قسم» از آن دسته آثاری نیست که الزاما باید فیلمبرداری، تدوین و طراحی صحنه جلوهگر و عجیبی داشته باشند. همهچیز باید بسیار رئال و واقعی پیش برود و تا حد امکان ما را از واقعیت صحنهها بیرون نیاورد، امری که هم فیلمبرداری تورج اصلانی و هم تدوین خشایار موحدیان در آن موثرند.
مهناز افشار جایی درباره دلیل قبول کردن پیشنهاد بازی در فیلم گفته بود که این اتوبوس برایش مثل ایران و افراد داخلش مثل مردم ایران هستند که دائما مجبور به گرفتن یکطرف یا طرف دیگر دعوای افرادی هستند که برخیشان بیرون از این اتوبوساند. از این زاویه، شاید بتوان گفت «قسم» در ادامه مسیر درامهای اجتماعی قرار میگیرد که پیشقراول آنها همچنان آثار اصغر فرهادی هستند؛ آثاری که سعی در ارائه تصویری آینهای از مردم ایران در بستر سیستم پیچیده خانواده، اجتماع و دستگاههای حکومتی مثل دستگاه قضا دارند. «قسم» از این نظر، فیلمی است که در این روزگار ارزش تماشا دارد.
متاسفانه به لخاط حقوقی فیلمنامه اشکالاتی دارد که تنابنده با مشورت با قاضی بی سوادی سعی در برطرف کردن آن نداشته و ارزش فیلم پایین است،