فیلم «بامب شل» با دیدگاهی روشن و تندوتیز داستان زنانی را روایت میکنند که باعث سقوط مدیر ارشد و رئیس شبکه فاکس نیوز شدند.
فیلم «بامب شل»، با دیدگاهی روشن و تندوتیز داستان زنانی را روایت میکنند که باعث سقوط مدیر ارشد و رئیس شبکه فاکس نیوز شدند. البته به بیان دقیقتر، آنها به سقوط او کمک کردند؛ زیرا ایلز در اصل توسط روپرت مرداک اخراج شد. روپرت مرداک کسی بود که در سال ۱۹۹۶ شبکه فاکس نیوز را تأسیس کرد و پس از مدتی مدیریت آن را به ایلز سپرد. از آن زمان به بعد، این شبکه به مرکزی برای صحبت از راستگرایان تبدیل شد که دریایی از چهرههای سفید و زنان عروسکوار با کفشهای پاشنهبلند را در خود جای داده بود. اکنون راجر ایلز از دنیا رفته است اما افرادی مانند او هنوز در این دنیا زندگی میکنند. در نقد فیلم «بامب شل» با فیلیمو شات همراه باشید.
سینتیا اریوو، مریت ویور، الیسون بری و نیکول کیدمن در مینی سریال غرش
«بامبشل» به معنای یک رویداد ناخوشایند غیرمنتظره و شگفتآور است. پس با دانستن این موضوع، تقریباً میتوان متوجه شد که داستان فیلم از چه قرار است. عنوان فیلم زیرکانه انتخاب شده و زیرکی در سرتاسر فیلم جایگاه ویژهای دارد. قصه فیلم درباره چند کارمند زن است که با لبخندهای سرد و جاهطلبی آهنین، برای یک نیروی سیاسی محافظهکار کار میکنند که آزار زنان را نهادینه کرده است. چگونه میتوان فیلمی با این موضوع ساخت درحالیکه برخی از تماشاگران آن درواقع وضعیتی مشابه با راجر ایلز دارند؟ طراحی شخصیتها باید بهقدری خوب باشد که مخاطبان، آنها را بهعنوان قهرمان خود بپذیرند. خوشبختانه فیلم در انجام این کار موفق عمل کرده است. در فیلم «بامب شل» با عنوان اصلی «Bombshell» ، شارلیز ترون نقش میگن کلی و نیکول کیدمن نقش گرچن کارلسون را ایفا میکنند. در کنار آنها مارگو رابی با بازی در نقش شخصیت خیالی کایلا پاسپیسیل قلب تماشاگران را تسخیر میکند.

ستارههای فیلم، با استعدادهای غیرقابلتوصیف، فیلمهایی که قبلاً در آنها بازی کردهاند و اعتبار فمنیستی خود توانستهاند با زیرکی نگرش تردیدگرایانه موجود نسبت به این داستان واقعی را از میان بردارند. حتی با وجود این، کاراکترها فریبنده هستند. رسیدن به معقولیت در هالیوود بسیار دشوار است و در این فیلم، کاراکترهای میگن و گرچن با ایدئولوژی خود دستیابی به این معقولیت را پیچیده کردهاند.
فیلم از ما میخواهد و حتی شاید نیاز دارد که این کاراکترها را دوست داشته باشیم؛ شاید به همین دلیل باشد که وقتی میگن در ابتدای فیلم، با لباسی قرمز، سفید و آبیرنگ مخاطب را با شبکه فاکس نیوز آشنا میکند، مستقیماً به آنها نگاه کرده و دیوار میان خود و تماشاگران را در هم میشکند. در این صحنه میبینیم که یک مرد با صدای بلند از او تعریف و تمجید میکند و دیگری نگاهی جنسی به او میاندازد. اما میگن به راه رفتنش ادامه میدهد و سعی دارد روی کار خود متمرکز شود.
صحبت او با بیننده باعث میشود که مخاطب فوراً به بخشی از تور ویژه میگن کلی تبدیل شود. این کار باعث ایجاد صمیمیت بین فیلم و مخاطب میشود؛ حتی ممکن است این حس به شما دست دهد که بخشی از یک نقشه توطئهآمیز هستید. بنابراین هنگامی که او شروع به صحبت درباره راجر ایلز (با بازی پرنشاط جان لیسگو) میکند، بهویژه وقتی سابقه مشاوره دادن او به ریچارد نیکسون، رونالد ریگان و جرج اچ. دابلیو بوش مطرح میشود، شما سراپا گوش میشوید تا حرفهای میگن را بشنوید و از او میخواهید بیشتر حرف بزند. مخاطب، توسط یکی از بزرگترین ستارگان شبکه وارد جریانات داخلی آن میشود. زمانی که میگن میگوید راجر همیشه در حال تماشا است و ما نمایشگرهای نظارتی بسیاری را داخل اتاق شخصی او میبینیم، این صحنه خود گویای همهچیز است.
حوادث فیلم «بامب شل» به کارگردانی جی روچ و نویسندگی چارلز راندولف (نویسنده فیلم «رکود بزرگ») در آگوست ۲۰۱۵ و هنگامی رخ میدهند که قرار است اولین مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه برگزار شود. میگن کلی این برنامه را به همراه دو مجری دیگر شبکه فاکس نیوز اجرا میکند اما او کسی است که به دلیل پرسشهای چالشبرانگیز از ترامپ موردتوجه مردم قرار گرفته است. کلی به ترامپ میگوید: «شما زمانی به یک شرکتکننده در برنامه «کارآموز ستارگان» (برنامهای با اجرای دونالد ترامپ) گفتید که دیدن او هنگام زانو زدن مسرتبخش خواهد بود. آیا این خلقوخوی مردی است که ما باید او را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کنیم؟». پس از آن، ترامپ گفت که میگن کلی رفتار بسیار بدی داشته است و در حساب کاربری توئیتر خود، مطالبی علیه او منتشر کرد.

چیزی که باید در نقد فیلم «بامب شل» مطرح شود این است که موضوع فیلم اساساً جنسیت و تبعیضهایی است که افراد بهواسطه آن قائل میشوند. این تبعیض جنسیتی به گستره تاریخ، فرهنگ و سیاست در تمام دنیا وجود داشته است. نکته مثبت فیلم، موفق بودن آن در نمایش تعرضهایی است که زنان، حتی آنهایی که امتیاز ویژهای دارند، بهسادگی در طول روز متحمل میشوند. حتی یک تعریف و تمجید غیرانسانی با هدف جنسی، تعرضی به حقوق زنان است. هنگامی که میگن در محیط شبکه راه میرود و مردان وراندازش میکنند، او حرکت خود را متوقف نمیکند. او یک مبارز است و بازی شارلیز ترون باعث میشود باور کنید که او اگر بخواهد میتواند یک شورش یا حتی ارتش را هدایت کند.
آیا او این تصمیم را خواهد گرفت؟ این سوالی است که در طول فیلم «بامبشل» مطرح میشود. هنگامی که ترامپ باعث ایجاد دردسر برای میگن میشود، این سوال قوّت میگیرد. کارگردان در این صحنهها، از فیلمهای آرشیو شده استفاده میکند تا صداقت تاریخی فیلم را به رخ بیننده بکشد. میگن بر سرزنش ترامپ در مورد رفتار او با زنان پافشاری میکند. حالا او نهتنها باید با عواقب شوم این عمل مقابله کند بلکه باید از بروز بحران با راجر نیز جلوگیری نماید. میگن کلی، مهمترین ستاره زن شبکه است و درگیری او با یک کاندیدای ریاست جمهوری میتواند به ضرر شبکه منجر شود. هنگامی که گرچن، راجر را به علت آزار جنسی تحت پیگرد قانونی قرار میدهد، میگن در ابتدا اجازه میدهد زنان دیگر عدم قطعیت درونی خود برای مبارزه با این موضوع را حلوفصل کنند و سپس عزمشان را برای این کار جزم کنند.
جی روچ، کار خود را با کارگردانی فیلمهای کمدی آغاز کرد و این پیشزمینه در ساخت فیلم «بامب شل» به کمکش آمد. تجربه کاری باعث شد که او در این فیلم احساس سبکبالی داشته باشد و این موضوع، غالباً امیدوارش میساخت که همهچیز خوب پیش خواهد رفت. او نوعی حس سرگرمکنندگی شادیبخش به فاکس بخشیده است که نشان میدهد همه خیلی زود از یک اتفاق بزرگ شگفتزده خواهند شد. فیلمبردار این اثر، بری آکروید، به خوبی توانسته مهارت خود در به تصویر کشیدن بافت، سایهها و درخشندگی را نشان دهد.
از جمله چیزهایی که در شبکه فاکس نیوز جلبتوجه میکند میتوان به تعداد زیاد زنان، لوازم اداری پرزرقوبرق و شان هنتی (مجری) محافظهکار اشاره کرد. این المانها طعمهای برای طنزپردازی هستند، اما بهسختی میتوان گفت سوژه طنز کدامیک از آنها است. از بازیگران دیگر فیلم میتوان به کیت مککینون، ریچارد کیند، الیسون جنی و مالکوم مکداول اشاره کرد.

نقد فیلم «بامب شل» بدون اشاره به درخشش بازیگران آن، بهخصوص شارلیز ترون خالی از لطف خواهد بود. یکی از تواناییهای ترون بهعنوان یک بازیگر این است که هیچگاه از مخاطب تمنّای دوست داشته شدن نمیکند؛ او همانند یک دژ، توان فیلم را بالا برده است. ترون به شما نشان میدهد که چگونه کاراکترهای فیلم حس قرنطینه شدن دارند. فیلم «بامبشل» نگاهی واقعگرایانه به موضوع تبعیض جنسیتی دارد و شارلیز ترون با بازی بینظیر و خراشی که به صدای خود داده است در برجستهساختن این واقعگرایی موفق عمل کرده است. ترون بهقدری در بازی خود مهارت به خرج داده که میتوان گفت به همزاد میگن کلی تبدیل شده است. حتی وقتی فیلم سعی دارد برخی مسائل زنانه را در این دنیای زشت به تصویر بکشد، ترون قصدی برای ملایم کردن صفات شخصیتی میگن ندارد.
نیکول کیدمن نیز بازی معرکهای از خود نشان داده است. شخصیت او، گرچن کارلسون اولین کسی است که دومینو حوادث را به راه میاندازد. در سریال «بلندترین صدا» محصول شبکه شوتایم که به سقوط راجر ایلز میپردازد، کاراکتر کارلسون بیشتر به تصویر کشیده شده است. اغلب اوقات، کیدمن بازی صمیمانهای از گرچن ارائه داده و جی روچ این شخصیت را بیشازحد احساساتی نشان داده است؛ بهطور ویژه زمانی که در چند صحنه نگاهی به گذشته و کودکی او داریم، این موضوع برایمان ملموس میشود. در برخی صحنهها، کیدمن شخصیتی طنزآلود از گرچن ارائه داده است و زمانی که ژستهای متمرد و سرکش از گرچن را ایفا میکند، شاهد نوعی طنز تند هستیم؛ این طنز طعنهآمیز، زمانی نمود پیدا میکند که او بدون آرایش جلوی دوربین ظاهر میشود. فیلم قصد دارد این پیام را به تماشاگران انتقال دهد:
«اگر برای دشمن کار کنید، هیچگاه برنده نبرد نخواهید شد.»
اگر بخواهیم منصف باشیم باید در نقد فیلم «بامب شل» ذکر کنیم که داستان فیلم حاوی تناقضاتی ناراحتکننده است. مخاطب عملاً نمیتواند با این تناقضات کنار بیاید. اما بازی مارگو رابی در نقش کایلا ذهن شما را به سمت فضای عاطفی فیلم منحرف میکند. او نقش دختری محبوب را ایفا میکند که توسط راجر مورد بیرحمی قرار میگیرد. کارگردان به خوبی توانسته است از پس این فضای عاطفی برآید؛ بهویژه در صحنهای ناراحتکننده که راجر قصد دارد به کایلا تعرض کند. رابی با چشمان وحشتزده از نظر جسمی تسلیم میشود. این صحنه، وحشت آزار جنسی و اثری که بر روح و جسم فرد آزاردیده میگذارد را به خوبی نشان میدهد.
کایلا، بره قربانیشده فیلم و تا حدودی نماد بیگناهی زنان است. مسئلهای که در فیلم «بامبشل» مطرح میشود این است که میگن و گرچن سالها قربانی این آزارها بوده و با قدرت تعدیگرایانه مردان کنار آمده بودند. فیلم قصد دارد بگوید که اگر یک زن زودتر این مسئله را بیان و برای مبارزه با آن درخواست کمک میکرد شاید قربانیان دیگر نجات پیدا میکردند. اما میگن و گرچن این کار را نکردند و شاید نمیخواستند که با آن مبارزه کنند؛ این حقیقتی است که فیلم نمیتواند با آن روبرو شود. ایلز مردی افتضاح بود، اما این لبخند زنان به او بود که به یک اهریمن تبدیلش کرد.
منبع: NY Times
جزو معدود فیلم هایی هست که به صورت واقع گرایانه حقیقت های جامعه رو به تصویر می کشه اونم زمانی که صحبت از زنان میشه و خب طبیعتا مثل همیشه علیهش جبهه میگیرن و میگن حقیقت نداره اصلا خود فیلم همینو میگه که مردم چطور مقاومت میکنن در برابر آزار دیدن زنان. دونالد ترامپ همون رییس جمهور پرحاشیه آمریکا و آزادی خواه دو آتیشه جنبه های شخصیتی مختلفی داره و یکی از اون ها توهین به زنانه که این فیلم بهش پرداخته و چه طرفدار ترامپ باشید چه جمهوری خواه نمیتونید انکارش کنید. در طول فیلم میگن کلی ده ها بار تکرار میکنه که من فمنیست نیستم، به شخصه فکر نمیکنم فمنیستی چیز بدی باشه اما جالبه ه میبینم با این وجود همین که صحبت از زنان هست چقدر هیت گرفته پس مشکل مردم با صرفا کلمه فمنیست نیست بلکه با بیان این مدل مشکلاته. به هر حال خوشحالم که این فیلم به اون ها پرداخته و از تماشا لذت بردم.
فیلم سیاسی مسخره فقط برای تخریب جمهوری خواهان امریکا به هر قیمتی حتی به قیمت تحریف واقعیت و حاشیه پردازی ها و دیالوگ های بچگانه سیاسی . چنج دقیقه اول فیلم کافیست تا نصف تماشاگران خود راا از دست دهد . اصلا نمیشود از هالیوودی که سالیان طولانی است تحت تاثیر دموکرات هاست انتظار بیشتر از این داشت .