شاید عجیب باشد اما نام رضا داوودنژاد با بدن و تنانگی گره خورده است؛ چه در زندگی و سرنوشت تراژیکی که برای او رقم خورد و چه در بازیگری که بدن و شمایل فیزیکی او در انتخاب نقشها یا بازنمایی کاراکترهای فیلم ها موثر بود. تپلی و میمیکهای صورتش که متاثر از همین ویژگی بود در کنار نوع و لحن بیانش موجب میشد تا اکتهایش شیرین و با نمک شده و به دل بنشیند.
رگههایی از طنازی که در نقشهایش قابل تشخیص بود را هم میتوان برآمده از این ویژگی دانست به طوری که در یکی از مصاحبههایش به این نکته اشاره کرده و گفته بود: «برخی از مردم هم میگویند وقتی تپل بودی، بانمکتر بودی. حتی خانمی در فرودگاه با بغض به من گفت؛ پسرم چرا اینقدر لاغر کردی؟ من تو را که میدیدم یاد پسرم میافتادم که در خارج از کشور زندگی میکند. ما تو را همانطور که بودی دوست داشتیم.» با این حال خود او علاقه داشت که امکان و فرصت بازیگریاش به شرایط فیزیکیاش محدود نشود و گفت: «در هر صورت این نوع علاقه مردم است. اما من دوست داشتم کمی هم نقشهای متفاوت بازی کنم. شاید تهیهکنندهها بگویند ما تو را آنگونه که قبلا بودی دوست داشتیم. به خاطر همین من از بچگی در کار تولید فعالیت کردم و زیر و بم آن را بلدم. اگر با سیستم بدنی جدیدم کسی دوست نداشته باشد من را در فیلمش بازی دهد، میتوانم برای خودم پارتی بازی کنم و در فیلمهایی که خودم در تولیدش نقش دارم، رلهایی را بازی کنم!» او بازیگری بود که نقشاش در زندگی واقعی اما با بدن و مصائب آن درگیر شد و پس از چند بار جراحی و پیوند کبد جانش را از دست داد.
گویی سرگذشت حرفهای و زندگی او قرار بود در پیوند با بدن و تنانگی رقم بخورد. گرچه در حوزه بازیگری و سینما یک مولفه مهم دیگر در کارنامه رضا داوودنژاد را نباید فراموش کرد و آن متولد شدن و رشد کردن در یک خانواده سینمایی بود. چنانکه او بازیگری را از دوران کودکی و ۶ سالگی در فیلم «بی پناه» به کارگردانی پدرش آغاز کرد اما بعد از آن رضا تا سن ۱۸ سالگی به دلیل تمرکز روی درس و تحصیل در هیچ فیلمی بازی نکرد تا اینکه در دومین تجربه بازیگریاش در فیلم «مصائب شیرین» به عرصه بازیگری برگشت تا بازیگری حرفهای را آغاز کند. حضور و نقش او در فیلم «مصائب شیرین» نقطه عطفی در کارنامهاش شد و موجب شهرت او شد. ضمن اینکه برای بازی در این فیلم کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول در جشنواره فیلم فجر شد. این یکی از رئالیستیترین نقشهای رضا داوودنژاد بود و به نوعی موقعیت خودش و همنسلانش را به عنوان یک نوجوان با بحرانهای هویتی این دوره بازی کرده بود.
هنوز هم دهه پنجاه و شصتیها، مصائب نوجوانی خود را در شمایل رضای فیلم «مصائب شیرین» میبینند. یکی از درخشانترین بخشهای بازی رضا داوود نژاد در این فیلم در سکانس ماندگار جدال او با مامان اتی (احترام السادات حبیبان) برمیگردد که مادربزرگ واقعی خودش بود. موفقیت این فیلم موجب شد تا علیرضا داوودنژاد فیلم بعدیاش را به اسم «بچههای بد» در همین فضا بسازد. گرچه موفقیت مصائب شیرین تکرار نشد اما حضور رضا داوودنژاد در این فیلم به تثبیت او در سینما کمک کرد و نشان داد او در بازنمایی شخصیتهای نوجوان از توانمندی خوبی در اجرا و بازی برخوردار است.
فیلم بچه های بد؛ وقتی سینمای ما جسور بود
سال ۸۱ و در سریال «پشت کنکوریها»ی پریسا بختآور که فیلمنامهاش را اصغر فرهادی نوشته بود رضا داوودنژاد در نقش سیاوش باز هم در موقعیتی دیگر در نقش یک نوجوان پشت کنکوری موفق شد حال و هوای این دوره را به خوبی در بازیاش به نمایش بگذارد. او برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش به شرط خانواده آنها برای قبول شدن در کنکور تن داده بود و به همین دلیل هم دوستانش را جمع کرده بود تا کنار هم درس بخوانند.
او اغلب در نقشهای کوتاه و مکمل بازی کرده و این از علاقه شخصیاش خودش هم به این تجربه این شکل از بازیگری میآمد. چنانکه در مصاحبهای گفته بود: «من از دستیاری کارگردانی تا بازیگری فرعی و مجری طرحی را تجربه کردهام و در بسیاری از کارها هم نقشهای کوتاهی داشتهام و بیشتر آدمی هستم که دوست دارم جزیی از یک کلیت خوب باشم.» این حضورش در تلویزیون مسیر تازهای در کارنامه بازیگریاش بود که بر شهرتش افزود. بعد از «پشت کنکوریها»، رضا داوودنژاد در در دهه ۸۰ با بازی در سریالهای «باغچه مینو»، «زندگی به شرط خنده»، «نون و ریحون» توانست بیش از پیش خودش را به عنوان بازیگر آثار کمدی ثابت کند. در باغچه مینو نقش یکی از برادرهای کوچکتر منوچهر را داشت که همراه با بیژن بنفشهخواه و جواد رضویان، موقعیتهای بامزهای را رقم میزد. در زندگی به شرط خنده با یوسف تیموری و علی صادقی، تیم جذابی را تشکیل داده بود و در نون و ریحون همراه با علی قربانزاده، امیرحسین رستمی و برزو ارجمند موقعیتهای کمدی را پیش میبردند. همه اینها باعث شد داوودنژاد بیش از پیش در مرکز توجهها باشد.
نمک ذاتی و طنازیهای کلامیاش در کنار فیزیک تپلی که داشت او را به بازیگری دلنشین تبدیل کرده بود که این شیرین بودنش حتی در نقشهای غیر کمدی هم قابل لمس بود از جمله در «لامینور» آخرین فیلم داریوش مهرجویی که در نقش یک آشپز همان شیرین کلامی در جنس بازیاش بود. یکی دیگر از بهترین بازیهای رضا داوودنژاد در فیلم «مرهم» بود. در این فیلم نقش پسر ثروتمندی را بازی میکرد که به دختری معتاد پناه میداد اما به جای دلسوزی برای او، سعی میکرد دختر را با جایگاه متزلزل و زندگی نابسمانی که دارد روبهرو کند تا رفتهرفته عزم او برای ترک کردن جزم شود. داوودنژاد در این فیلم، یکی از مهمترین نقشهای کارنامهاش را مقابل طناز طباطبایی بازی کرد. او یکبار دیگر هم در نقش یک پسر پولدار در فیلم «فراری» حضور داشت و یکی از متفاوتترین بازیهای خود را انجام داد. با اینکه نقش کوتاهی در این فیلم داشت اما نقش پسر معتاد و ثروتمندی که با ماشینهای مدلبالایش میتوانست دل همه را ببرد را به خوبی بازی کرد.
شاید بتوان یکی از مهمترین ویژگیهای بازیگری رضا داوودنژاد را در اغلب نقشها و فیلم هایی که بازی کرده راحت بودن او مقابل دوربین دانست و بسیاری از نقشهایش به روحیه و رفتارشناسی خودش نزدیک بود. از این حیث میتوان گفت او یک بازیگر رئالیستی بود که همین خصلت موجب میشد تا بازیهایش باورپذیر بوده و به دل بنشیند.
کلکسیونی از فیلم های زنده یاد رضا داوودنژاد را در فیلیمو ببینید. کافی است روی عکس زیر کلیک/لمس کنید