مرور نقدهای قدیمی به بهانه سالگرد نمایش یک فیلم صریح

فیلم خون بازی؛ درام اجتماعی شبه‌انتزاعی

فروردین ۱۳۸۶ سالگرد اکران این فیلم پرسروصدای رخشان بنی‌اعتماد است

خون‌بازی بازگشت رخشان بنی‌اعتماد به دغدغه‌های صریح اجتماعی بود. بنی‌اعتماد این‌بار معضل اعتیاد را دستمایه ساخت فیلم قرار داده بود. با این وجود، در خون‌بازی (در مقایسه با دیگر درام‌های اجتماعی سینمای ایران) با فضای متفاوتی روبه‌رو بودیم. شخصیت‌های کم‌تعداد و فضاسازی خلوت و ویژه‌ای که شباهتی به درام‌های معمول اجتماعی نداشت، باعث تمایز خون‌بازی از جریان درام‌های وقت مرتبط با معضلات اجتماعی شده بودند. بنی‌اعتماد با انتخاب این فضا برای روایت یک معضل عمومی، خطر کرد اما در عوض جواب مناسبی گرفت. خون‌بازی در یکی از سال‌های فقیر سینمای ایران به نمایش درآمد و در چنان شرایطی با تحسین عمومی روبه‌رو شد.
به مناسبت سالگرد اکران عمومی خون‌بازی، نگاهی انداخته‌ایم به چکیده نقدهایی که در مورد این فیلم نوشته شده‌اند.

رازهای فیلمسازی بنی اعتماد به روایت رخشان

خلاصه داستان فیلم خون‌بازی

داستان فیلم خون بازی را این‌طور باید تعریف کرد؛ سارا و مادرش سیما که در یک مجتمع مسکونی شمال تهران زندگی می‌کنند، روزگار چندان مساعدی ندارند؛ سارا اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد و وضعیتش از نظر روحی و جسمی وخیم است و مادرش می‌کوشد تا پیش از بازگشت نامزد سارا از خارج، دخترش را برای مداوا به درمانگاهی در شمال ببرد، اما سارا مقاومت می‌کند و هر بار به هر بهانه‌ای این سفر را به تاخیر می‌اندازد. مادر که شاهد وضعیت ناگوار دخترش است او را همراهی می‌کند تا در یکی از مناطق شلوغ تهران برای آخرین بار مواد تهیه کند. فروشنده مواد توسط ماموران دستگیر می‌شود و سارا که این صحنه را دیده، فرار می‌کند و چندصد متر آن‌طرف‌تر موادی می‌خرد که می‌فهمد خاک است. بنابراین به تلاشش ادامه می‌دهد و همراه جوان معتاد دیگری در جست‌وجوی مواد، سوار اتومبیلی می‌شود که سرنشینانش پس از تحقیر کامل سارا به او مواد می‌فروشند. مادر و سارا عازم شمال می‌شوند. در بین راه و پیش از رسیدن به مقصد مورد نظر، به اصرار سارا، این دو به خانه ویلایی پدر سارا می‌روند. پدر معلول او که سال‌ها پیش از همسرش جدا شده، دائم‌الخمر است و شرایط رقت‌انگیزی دارد. علاقه سارا به پدرش باعث می‌شود تا آنها برخلاف میل مادر، شب را در آن خانه سپری کنند. فردای آن روز، این دو پس از تنش‌های دیگری با هم، سرانجام به درمانگاه می‌رسند.

 

عوامل اصلی و بازیگران خون بازی

کارگردانان: رخشان بنی‌اعتماد، محسن عبدالوهاب/ فیلمنامه‌نویسان: رخشان بنی‌اعتماد، فرید مصطفوی، محسن عبدالوهاب، نغمه ثمینی/ مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری/ تدوین: سپیده عبدالوهاب

بازیگران: باران کوثری، بیتا فرهی، مسعود رایگان، بهرام رادان

باران کوثری در فیلم خون بازی

دستاوردها و آمار فروش فیلم خون‌بازی

فیلم خون بازی یکی از تحسین‌ترین‌شده‌ترین فیلم‌های اکران ۱۳۸۶ بود و در جشنواره‌ها و جوایز معتبر داخلی موفقیت‌هایی به شرح زیر به دست آورد:

  • بیست‌وپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۵): برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اصلی زن (برای باران کوثری به‌طور مشترک با بازی او در فیلم روز سوم)، بهترین تدوین و بهترین چهره‌پردازی. برنده سیمرغ بلورین ویژه هنر و تجربه در بخش فیلمبرداری. نامزد جوایز بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، و صدابرداری. برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و دیپلم افتخار بهترین بازیگر در بخش مسابقه بین‌الملل.
  • یازدهمین جشن بزرگ سینمای ایران (جشن خانه سینما) (۱۳۸۶): برنده جایزه در رشته‌های بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن و بهترین صدابرداری. نامزد تندیس‌های بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن نقش مکمل، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین، بهترین چهره‌پردازی، بهترین طراحی صحنه و لباس، و بهترین صداگذاری و میکس
  • دهمین جشن سینمایی و تلویزیونی دنیای تصویر (جشن حافظ) (۱۳۸۶): برنده جوایز بهترین فیلم، بهترین چهره‌پردازی، بهترین صدا و بهترین فیلمبرداری. نامزد جوایز بهترین تدوین، بهترین بازیگر زن (دو نامزدی)، بهترین بازیگر مرد و بهترین کارگردانی.

فیلم خون‌بازی از اول فروردین ۱۳۸۶ روی پرده رفت و فروش متوسطی داشت به‌طوری که با جذب ۲۸۰ هزار و ۱۲ مخاطب در رتبه پانزدهم پرمخاطب‌ترین فیلم‌های آن سال قرار گرفت.

 

نقد و بررسی فیلم خون‌بازی از بعد اجتماعی

از فیلمسازی همچون رخشان بنی‌اعتماد که از عرصه مستندسازی وارد حوزه ساخت فیلم‌های داستانی شده بود، انتظاری جز این نمی‌رفت که به‌شکل موشکافانه‌ای به مسائل اجتماعی بپردازد. خون‌بازی هم با محور یکی از مشکلات جدی اجتماعی (اعتیاد) ساخته شده بود و بنابراین طبیعی بود که نگاه اجتماعی پشت فیلم به یکی از مباحث جدی منتقدان تبدیل شود.

شهزاد رحمتی در یادداشت جشنواره‌ای خود در شماره ۳۵۹ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۵) خون‌بازی را چنین توصیف کرد: «خون‌بازی نه قصه تازه‌ای دارد و نه – گذشته از فیلمبرداری متفاوتش – عنصر ساختاری خیلی تازه و چشمگیری، ولی بدون اغراق می‌توان آن را در خیل عظیم فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره اعتیاد در دو سه دهه اخیر ساخته شده‌اند (و طیف غریب و ناهمگون و پردافعه‌ای از آینه عبرت گرفته تا شمعی در باد را در بر می‌گیرند) بهترین، صادقانه‌ترین و تاثیرگذارترین به حساب آورد یا شاید حتی تنها اثر قابل‌توجه در بین همه آنها.»

اما چرا فیلم خون‌بازی از دید بسیاری از منتقدان به یکی از فیلم‌های موثر ساخته‌شده در مورد اعتیاد در سینما و تلویزیون ایران تبدیل شد؟ منتقدان به موارد مختلفی اشاره کردند.

شهزاد رحمتی: «خون‌بازی نه قصه تازه‌ای دارد و نه – گذشته از فیلمبرداری متفاوتش – عنصر ساختاری خیلی تازه و چشمگیری، ولی بدون اغراق می‌توان آن را در خیل عظیم فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره اعتیاد در دو سه دهه اخیر ساخته شده‌اند، بهترین، صادقانه‌ترین و تاثیرگذارترین به حساب آورد»

مصطفی جلالی‌فخر در شماره ۳۵۹ ماهنامه فیلم به مواردی چون شناخت بنی‌اعتماد از طبقات مختلف اجتماعی و ساختار ویژه فیلم که گاه انتزاعی به‌نظر می‌رسد اشاره کرد: «بنی‌اعتمادِ شیفته طبقه زیر متوسط و حاشیه‌نشین‌ها، این‌بار نشان می‌دهد که طبقه بالا را هم خوب می‌شناسد و می‌تواند تلخی آن فضا را هم درست نشان دهد. اگر بزهکاری را مهم‌ترین نشانه اعتیاد پایین‌نشینان می‌بینیم، تنهایی و شکست درونی در آدم‌هایی از جنس سارا مورد بیشتری دارد. ویژگی منحصربه‌فرد خون‌بازی، نگاه اجتماعی‌اش در قالب ساختاری‌ست که انگار منفک از جامعه است و گاهی به آبستره تنه می‌زند. یا مثلا نگاه کنیم به پدر خانواده و روابط و مکان. فیلم می‌تواند بی‌اوج و فرود چشم‌گیر داستانی و حتی بدون پایانی که قرار باشد بار همه داستان را بر دوش بکشد، ما را با فضا و روابط درگیر کند و پیش رود.»

جلالی‌فخر در یادداشت مفصل‌تری که در شماره ۳۶۱ ماهنامه فیلم (اردیبهشت ۱۳۸۶) بر خون‌بازی نوشت، نقش خانواده را در شکل‌گیری بحران به‌شکل جزیی‌تری مورد اشاره قرار داد: «واضح است که فیلم می‌کوشد بی‌آن‌که درگیر همه زاویه‌های ریشه‌یابی اعتیاد شود، اصلی‌ترین ریشه را در خانواده جست‌وجو کند؛ با نمایش پدر و مادری جدا از هم که هر دو دلسوزانه به فرو رفتن دخترشان نگاه می‌کنند. ویلایی کم‌نور و تک‌افتاده با پدری علیل و الکلی و به گل نشسته و جداافتاده. در واقع همه نشانه‌های بی‌پناهی جمع شده‌اند تا نقش پناهگاه جعلی و موقت سارا را ایفا کنند. حوضی که پر از پس‌مانده‌های نوش‌خواری‌های اوست، در کنار علیل بودن و اجبار تحمل یک زن بی‌تناسب دیگر، نشانه‌های واضحی از آخر خط اوست. چنین پدر ناتوانی، بهترین امید ساراست – و البته همه می‌دانند که جعلی‌ست، حتی خود سارا».

طهماسب صلح‌جو در همین شماره نگاه متفاوتی به فیلم خون بازی داشت. از دید صلح‌جو، اگر این فیلم را به‌عنوان اثری در مورد اعتیاد جوانان مورد توجه قرار دهیم، فیلم چندان مهمی به‌نظر نمی‌رسد. آن‌چه عمق و اهمیت بیشتری به خون‌بازی می‌بخشد، تصویر این فیلم از مادرانگی است. صلح‌جو برای تاکید بیشتر، خون‌بازی را با فیلم قبلی بنی‌اعتماد یعنی گیلانه مقایسه کرد: «اگر خون‌بازی را فقط هشداری تاثیرگذار درباره اعتیاد نسل جوان به مواد مخدر بدانیم، فیلم چندان مهمی ندیده‌ایم؛ هرچند سازندگانش خواسته‌اند و توانسته‌اند از الگوها و کلیشه‌های آشنای این گونه آثار فاصله بگیرند و شرح پریشانی قهرمان قصه را عریان‌تر بازگویند و برای توصیف واقعیت در حال‌وهوایی مستندگونه، ما تماشاگران را با ژرفای فاجعه همراه کنند و گاه دل‌مان را به درد آورند اما همه دنیای فیلم به یک هشدار برانگیزاننده ختم نمی‌شود. می‌توان خون‌بازی را روایت دیگری از گیلانه دانست؛ درامی بر شالوده عشق و ایثار مادرانه. در هر دو فیلم شاهد حضور مادرانی دردمند و تنها هستیم که برای رهایی فرزند خود از دامگه تباهی تکاپو می‌کنند. طبیعت رام و شاداب و خلوت عارفانه مادر با پسر جانبازش در فیلم گیلانه و جنگل آسفالت شهر و کشمکش جنون‌آسا و زندگی دوزخی مادر با دختر معتادش در فیلم خون‌بازی، دو طرز نگاه به یک موقعیت دراماتیک را بازتاب می‌دهند اما یکی شور حماسی دارد و دیگری همچون تراژدی است.»

بیتا فرهی در فیلم خون بازی

با این وجود تمام نگاه‌ها به دیدگاه اجتماعی قابل ردیابی در فیلم خون بازی به این اندازه مثبت نبود. محمد شکیبی در شماره ۳۵۹ ماهنامه فیلم ضمن اشاره به نکات مثبت خون‌بازی، به این اشاره کرد که خون‌بازی نمی‌تواند انتظارات را از فیلمسازی به توانایی رخشان بنی‌اعتماد برآورده کند: «خون‌بازی آشکارا رنگ و لعاب مایه‌های اجتماعی آثار پیشین رخشان بنی‌اعتماد را ندارد، گرچه مساله اعتیاد و بی‌سرپرستی و بدسرپرستی عده پرشماری از نوجوان جامعه پرتنش امروزی هم مساله اجتماعی کوچکی نیست. خون‌بازی گرچه فیلم بسیار روان و گرمی از کار درآمده است و حرفش را با کمترین لکنت بیان کرده، اما نکته این است که همه اینها برای خانم بنی‌اعتماد که به‌نظر نگارنده برترین سینماگر حال حاضر سینمای ایران است، کافی نیست. بنی‌اعتمادی که ما (از طریق تماشای آثار پیشینش) می‌شناسیم، سینماگری است که نگاه تیزبین و نقادش را از لابه‌لای درون‌مایه‌ها و پی‌رنگ‌های متفاوت فیلم‌هایش به جزء جزء آن سرایت می‌دهد و هریک از آنها را از چند زاویه و منظر متفاوت می‌توان بررسی کرد. خون‌بازی نسبت به آن آثار، تک‌ساحتی و تک‌منظری به‌نظر می‌رسد. دلایل اعتیاد و نابه‌سامانی زندگی سارا و خانواده‌اش با مقداری خویشتن‌داری و پرده‌پوشی با مخاطب در میان گذاشته می‌شود و خود این علت‌ها، حتی بدون پرده‌پوشی هم چندان قابل تعمیم به گروه کثیری که به این معضل فردی و اجتماعی مبتلا شده‌اند، نیست.»

طهماسب صلح‌جو: «اگر خون‌بازی را فقط هشداری تاثیرگذار درباره اعتیاد نسل جوان به مواد مخدر بدانیم، فیلم چندان مهمی ندیده‌ایم؛ می‌توان خون‌بازی را روایت دیگری از گیلانه دانست؛ درامی بر شالوده عشق و ایثار مادرانه. در هر دو فیلم شاهد حضور مادرانی دردمند و تنها هستیم که برای رهایی فرزند خود از دامگه تباهی تکاپو می‌کنند»

نیما حسنی‌نسب از جمله منتقدانی بود که به‌طور جدی از مخالفان خون‌بازی محسوب می‌شد. حسنی‌نسب در یادداشتی در شماره ۳۶۱ ماهنامه فیلم، به این اشاره کرد که مسائلی همچون تعهد اجتماعی که از سوی عده‌ای به‌عنوان نقاط قوت فیلم‌هایی از قبیل فیلم خون بازی مطرح می‌شود، در مواردی به نقاط ضعف این فیلم‌ها بدل می‌شود: «این فیلم‌ها درست از جایی ضربه خورده و می‌خورند و خواهند خورد که شاید در نظر اول و در شکل ظاهری، نقطه قوت و وجه تمایزشان با بخش عمده‌ای از محصولات این سینماست: همان چیزی که با نیت عنوان‌های پرآب‌وتابی مثل «تعهد اجتماعی» و «نگاه غم‌خوارانه به معضلات جامعه» و از آن مهم‌تر فیلم‌سازی به قصد هشدار، یا حتی فراتر از آن به انگیزه ترمیم و اصلاح یکی از این مشکلات و معضلات ساخته شده است.»

از دید حسنی‌نسب، فیلمساز سعی داشته تصویر سیاه و تلخی از زندگی شخصیت‌ها نشان دهد و در این راه رو به افراط و اغراق آورده است. همین امر، از جمله نکاتی است که ضربه‌ای جدی به کیفیت خون‌بازی زده است: «چیزهایی هم هست که نشان می‌دهد برای افراط در این تصویر سیاه و تلخ از هیچ اغراقی فروگذار نشده است. از دستگیری پرسروصدای فروشنده خرده‌پای مواد و وحشت بی‌دلیل سارا از این موضوع تا ناشی‌گری‌اش در اعتماد به یک زن عابر که به‌جای مواد به او چند گرم خاک قالب کرده تا رنج و درد و عذاب او را موقع مصرف آن در نماهای درشت ببینیم. از آن طرف، تصویر اغراق‌شده و کلیشه‌ای فروشنده بعدی که در اتومبیلش حین کاسبی، بی‌دلیل از هیچ کوششی برای رذالت و خباثت و تحقیر مشتری‌های پول به دستش فروگذار نمی‌کند، در حالی که نفس قضیه بدون این همه خشونت هم به خودیِ خود هدفِ مورد نظر فیلمساز را می‌رساند. طبیعی است که کنار هم گذاشتن چنین مجموعه‌ای با تصویربرداری سیاه‌وسفید و سربی شهر سیمانی، مختصر تاثیری خواهد داشت. اما این همه به گمانم قدرتش به‌مراتب کمتر از آن تک‌نمایی است که مادر بی‌هدف و پریشان در حاشیه شهر دور ماشین پرسه می‌زند تا دخترش در اتومبیل هرویین تزریق کند. کارگردانی که قدر این تک‌لحظه‌ها را نمی‌داند یا از تاثیر احتمالی‌اش بر مخاطب مطمئن نیست، چاره‌ای ندارد جز این‌که یک مراسم رگ‌زنی بی‌دلیل بعد از این صحنه بگذارد تا حس منحصربه‌فرد آن را با یک کلیشه آشنا و تکراری دیگر از بین ببرد.»

اگر حسنی‌نسب به تلخی تمام‌نشدنی فیلم اشاره کرد، شهزاد رحمتی حس و لحن دوگانه پایان فیلم را مورد توجه قرار داد: «فیلم در جایی پایان می‌گیرد که سارا دوره ترک اعتیادش را شروع کرده، یعنی ظاهرا پایانی خوش، ولی تصویر چهره نگران و درمانده او که به دوربین رو کرده و یکی از آخرین تصویرهای فیلم است، و نیز یادآوری این حقیقت تلخ و تکان‌دهنده که شانس ترک اعتیاد و پاک‌ماندن برای یک معتاد تزریقی هرویین، چیزی است در مرز غیرممکن، باعث می‌شود نگران و دلواپس سالن سینما را ترک کنیم.»

باران کوثری در فیلم خون بازی

تصویر تهران در فیلم خون‌بازی

در بسیاری از فیلم‌های بنی‌اعتماد، شهر (یا به‌طور کلی محل زندگی شخصیت‌ها) از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و هویت مستقلی پیدا می‌کند. در خون‌بازی هم می‌توانیم این ویژگی را در تصویرخلق‌شده از شهر تهران ببینیم. مسعود مهرابی در شماره ۳۵۹ ماهنامه فیلم تصویر تهران در خون‌بازی را چنین توضیح داد: «خون‌بازی با لوکیشن‌های هوشمندانه‌اش از تهران امروز، با آن برج‌های بلند سیمانی که فضایی خشک و سرد و تیره را به نمایش می‌گذارد، پنجره‌های لانه‌زنبوری که یادآور تنهایی و عدم ارتباط آدم‌هاست، بزرگراه‌هایی که به بی‌پناهی و ناامنی ختم می‌شوند و چشم‌اندازهایی دلهره‌آور، تصویری تلخ و البته واقعی از تهران امروز به دست می‌دهد؛ شهری خشن، بی‌روح، بی‌هویت، بی‌خاطره، فاقد حافظه تاریخی و بی‌ترحم. شهری که با فیلم‌برداری سیاه‌وسفید کلاری، چهره‌اش سنگی و سربی‌ست.»

نیما حسنی‌نسب: «این فیلم‌ها درست از جایی ضربه خورده و می‌خورند و خواهند خورد که شاید در نظر اول و در شکل ظاهری، نقطه قوت و وجه تمایزشان با بخش عمده‌ای از محصولات این سینماست: همان چیزی که با نیت عنوان‌های پرآب‌وتابی مثل «تعهد اجتماعی» و «نگاه غم‌خوارانه به معضلات جامعه» و از آن مهم‌تر فیلم‌سازی به قصد هشدار، یا حتی فراتر از آن به انگیزه ترمیم و اصلاح یکی از این مشکلات و معضلات ساخته شده است»

مهرزاد دانش هم در کتاب سال ۱۳۸۵ ماهنامه فیلم مطلبی در مورد سیمای شهر تهران در فیلم‌های داستانی رخشان بنی‌اعتماد نوشت و تبیین زیبایی‌شناسانه ریشه‌یابی اعتیاد در فیلم خون بازی را در نمودهای شهری فیلم جست‌وجو کرد: «چه مساله‌ای اعتیاد دختران جوان فیلم را ایجاد کرده است؟ پاسخ را ظاهرا باید در گسست روابط بین والدین متارکه‌کرده او جست‌وجو کرد که البته خودش یک‌جور معضل شهری است و در جای خود به آن اشاره می‌کنیم. اما بنی‌اعتماد جدا از این دلیل دراماتیک، سعی در تبیین زیبایی‌شناسانه آن نیز دارد که بیش از هر چیز در نمودهای شهری متجلی است. فیلم اصلا با ساختمان‌های بلند شهری در کانادا و در نوار ویدیویی که نامزد دختر فرستاده آغاز می‌شود. این ساختمان‌ها البته حس غربت و تنهایی پسر جوان را مضاعف می‌کند، اما بعد که با ساختمان‌های آتی‌ساز و سایر بناهای مدرن مسکونی و مجتمع‌شکل در همین تهران خودمان مواجه می‌شویم، به ارتباط اعتیاد دختر و فضای پیرامونی‌اش بیشتر دقت می‌کنیم. آن ترافیک سنگین، دوندگی‌های خیابانی، آلودگی‌های صوتی حاشیه‌ای که بر متن سنگینی می‌کند، آن مجموعه بوتیک‌ها و… همگی دلالت بر همین رابطه دارند. خودکشی دختر پس از مصرف آخرین بسته مخدر از قضا در کنار محوطه مترو کرج – تهران رخ می‌دهد: یکی از بارزترین تجلی‌های شهری. صحنه خرید مواد از پسر موادفروش در شهرک غرب (میدان گلستان و میدان بوستان) را نیز از یاد نمی‌بریم که تلویحا زمینه‌های فحشا را هم القا می‌کند. درمانگاه دختر جایی بسیار دورتر از شهر است. آیا این بدان معناست که برای خروج از این معضلات، راه حل گریز از تهران را در نظر بگیریم؟»

 

روایت و اجرا در خون‌بازی

در بحث‌های مربوط به ویژگی‌های روایی و اجرایی خون‌بازی، به نکات متنوعی برخورد می‌کنیم که در ادامه برخی از این موارد را مرور خواهیم کرد.

محمد جعفری به ویژگی مستندنمای خون‌بازی اشاره کرد و آن را هوشمندانه دانست: «در مقایسه با زیر پوست شهر که فیلمنامه‌ای پروپیمان درباره مشکلات ریز و درشت روز جامعه داشت، خون‌بازی قصه کمرنگی دارد. فیلمی با دو شخصیت اصلی، یک خودرو و یک جاده که قصد نزدیک شدن به نوع سینمای ضدقصه با مولفه‌های امروزی آن در سینمای آمریکا و اروپا را دارد؛ سینمایی غیرکلاسیک، غیرروایی و نزدیک به ساختاری مستند با سابقه‌ای که از بنی‌اعتماد و عبدالوهاب در این حوزه می‌توان انتظار داشت. ساخت فیلم با تکنولوژی دیجیتال، حذف رنگ از تصویرها، تصویربرداری روی دست و بهره‌مندی از افکت به جای موسیقی از عواملی است که با هوشمندی فیلم را به فضای مستند مطلوب فیلمنامه نزدیک کرده تا یک روز و شب از نشئگی و خماری دختری در دوران ترک اعتیاد به باور بیننده دربیاید.»

مرور کارنامه و آمار فروش فیلم های رخشان بنی اعتماد

اما کم‌رنگ بودن قصه از دید محسن بیگ‌آقا یکی از نقاط ضعف خون‌بازی بود و نه تمهیدی هوشمندانه: «اخیرا در سینمای بنی‌اعتماد که به عنوان فیلمسازی هوشمند از او یاد می‌شود اتفاقی افتاده که باید چاره‌ای برای آن در کارهای بعدی‌اش بیندیشد. ماجرا از آنجا شروع شد که او تصمیم گرفت فیلم کوتاه گیلانه را تبدیل به یک فیلم بلند سینمایی کند و نتیجه چندان رضایت‌بخش نبود: یک فیلم کوتاه درخشان به یک فیلم درجه دو بلند تبدیل شد که آن ایجاز و بیان فشرده را در خود نداشت. حال به نظر می‌رسد خون‌بازی هم فیلمی کش‌آمده است. یعنی سوژه توانایی کشش نود دقیقه‌ای را ندارد. به‌ویژه که سبک کار با دوربین کاملا متحرک هم پس از مدتی تماشاگر را دل‌زده می‌کند.این‌که چطور می‌شود با گسترش درام و بها دادن به طرح داستانی یا کشمکش‌های دراماتیک مشکل را حل کرد یا راه‌حل‌های دیگری می‌توان یافت، در اختیار کارگردان و خلاقیت‌های اوست.»

مهرزاد دانش: «چه مساله‌ای اعتیاد دختران جوان فیلم را ایجاد کرده است؟ پاسخ را ظاهرا باید در گسست روابط بین والدین متارکه‌کرده او جست‌وجو کرد که البته خودش یک‌جور معضل شهری است و در جای خود به آن اشاره می‌کنیم. اما بنی‌اعتماد جدا از این دلیل دراماتیک، سعی در تبیین زیبایی‌شناسانه آن نیز دارد که بیش از هر چیز در نمودهای شهری متجلی است»

مسعود ثابتی هم با بیگ‌آقا موافق بود: «شکی نیست که احساس مسئولیت و وظیفه در قبال معضل اعتیاد و مواد مخدر و لزوم هشدار به جوان‌ها و خانواده‌ها برای گرفتار نشدن در این دام، رخشان بنی‌اعتماد را وادار به ساختن این فیلم کرده است. اما نمایش صرف مصایب یک معتاد به قصد پرهیزاندن مخاطب از گرایش به سمت اعتیاد، وقتی بدون هیچ‌گونه پس‌زمینه داستانی و به صریح‌ترین و مستقیم‌ترین شکل ممکن نمایش داده شود، در بهترین حالت می‌تواند کارکردی همتای بسیاری از آثار مستند و تصویرهای واقعی داشته باشد که بارها دیده‌ایم و داستان‌شان را شنیده‌ایم. وقتی خود اعتیاد اصل قرار می‌گیرد و تبدیل به «شخصیت» اصلی فیلم می‌شود و فیلمنامه (به مثابه اثری هنری و دراماتیک و نه ابزار تعیین میزانسن و دکوپاژ) کنار گذاشته می‌شود، یکی از نتایجش حذف داستان از فیلم خواهد بود. در خون‌بازی داستانی در کار نیست. فیلم تنها نمایشگر تاثیر مخرب مواد مخدر از لحاظ فیزیولوژیک (و به تبع آن از لحاظ روحی و روانی) روی شخصیت اصلی‌اش است. همین است که زمان کوتاه ۷۵ دقیقه‌ای فیلم برای این دستمایه بسیار طولانی‌تر از حد لازم است. همه سکانس‌های فیلم، از نماهای آغازین در تهران تا فصل‌های طولانی داخل ماشین در جاده‌های شمال، فقط به قصد تکرار و باز هم تکرار آن موقعیت اصلی طراحی شده‌اند.»

نیما حسنی‌نسب به‌شکل مفصل‌تری به معضل تکراری‌شدن فیلم پرداخت. از دید او، خون‌بازی بعد از حرکت دو شخصیت اصلی از تهران به سمت شمال دچار افت محسوسی می‌شود و یکی از مشکلاتی که به این نتیجه منجر می‌شود، پر شدن فیلم از ایده‌هایی است که عملا کمکی به پیشبرد فیلم نمی‌کنند: «افت چشمگیر فیلم با آغاز حرکت به سمت شمال دلایل آشکاری دارد. الگوی فیلم جاده‌ای و منزل‌هایی که هر کدام قرار است در این مسیر کارکردهای مشخص روایی و شخصیت‌پردازانه داشته باشد، چه گرهی از فیلم و آدم‌ها و روایتی که انگار قرار نیست جلو برود باز می‌کند؟ صرف‌نظر از بخش ملاقات مادر و دختر با پدر الکلی سارا در میانه فیلم، باقی توقف‌ها و منزل‌های این الگوی جاده‌ای برای چه هدفی در فیلمنامه گنجانده شده است؟ بی‌هدف‌ترین و بی‌ربط‌ترین‌شان همان حضور مادر و دختر به قصد غذاخوردن در یک رستوران بین راه است که تک‌تک نماها و نکته‌های آن را می‌شود برای هر فیلمی به عنوان یک نقطه ضعف جدی و غیرقابل چشم‌پوشی فهرست کرد؛ از نگاه سراسر تحقیرآمیز و مضحکه‌وار مادر/ کارگردان به خوش‌گذرانی چند جوان که گویا دارند به اردو می‌روند و حالا در این غذاخوری بین راه فرصت و فراغ چند دقیقه حرکت موزون و سرخوشی بی‌مزه و بطالت را پیدا کرده‌اند و در بین راه هم یک بار دیگر با همین حال و روز از کنار ماشین شخصیت‌های فیلم رد می‌شوند، تا اعتراض دخترهای داخل کافه به سیگار کشیدن سارا در یک محیط عمومی سربسته که هر دو تا به لحاظ تلقی اجتماعی ججاری در خون‌بازی کارهای بسیار ناپسند و غیرفرهنگی و مساله‌داری است، تا تلفن‌زدن مخفیانه مادر به داماد آینده. واقعا کدام‌یک از این موقعیت‌های یک سکانس مفصل از الگوی ژانری نیمه دوم فیلم، نکته یا ویژگی قابل توجهی دارد که به کار پیشبرد داستان و توصیف شخصیت‌ها بیایند یا حتی به عنوان یک موقعیت منفرد و صحنه تک و بی‌کارکرد، جذاب و تماشایی و سینمایی باشند؟ حالا موقعیت یا منزلگاه بعدی را به یاد بیاورید؛ دختری با آشفتگی و درد و بی‌قراری سارا، در اوج فروپاشی و وخامت روحی و جسمی و چند ساعتی پس از یک خودکشی نافرجام، پشت فرمان نشسته و مادر همیشه نگران کنار دستش به خواب رفته است. توجه کنید که این یکی از چندین موقعیت غلط فیلمنامه‌ای است با چهار نویسنده که برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شده‌اند.»

بیتا فرهی و باران کوثری در فیلم خون بازی

ناصر صفاریان به کم‌بودن عنصر احساس در فیلم اشاره و بنابراین خون‌بازی را فیلمی کم‌تاثیر از موضوعی تاثیرگذار قلمداد کرد: «کم داشتن چیزی به نام احساس و نبودن تاثیرگذاری، آن هم در سینمای همیشه تاثیرگذار بنی‌اعتماد، مشکلی که اتفاقا از ساختار کارگردانی نیست، که – به عمد – از احساساتی کردن می‌گریزد و حتی بسیار جاها بدون موسیقی برگزار می‌کند. اشکالی که از فیلمنامه می‌آید و حاصلش شده فیلم کم‌تاثیر از موضوعی اساسا تاثیربرانگیز.»

مهرزاد دانش خون‌بازی را در مجموع فیلم متوسطی در کارنامه بنی‌اعتماد دانست و سعی کرد نکات مثبت و منفی فیلم را در کنار هم مورد توجه قرار دهد. از سویی، او اعتقاد داشت که بسیاری از ایرادات واردشده بر خون‌بازی را می‌توان تا حدی پذیرفت: «برخی از جنبه‌های خون‌بازی، در وهله نخست مانع از ورود همدلانه به متنش می‌شوند. عموم ایرادهایی که از طرف مخالفان فیلم مطرح می‌شود (نبود ایده تازه درباره بحث اعتیاد، استفاده از نمادهای مستعمل، ضرباهنگ ایستا، بیرون زدن «پیام» از لابه‌لای برخی موقعیت‌ها، پیش‌رفتگی روایت با پاساژهای مشابه و ایستگاه‌های نامتمایز، تمایل به تیپ‌سازی در مورد برخی از آدم‌ها به جای شخصیت‌پروری و…) کم‌وبیش درست است.»

ناصر صفاریان: «کم داشتن چیزی به نام احساس و نبودن تاثیرگذاری، آن هم در سینمای همیشه تاثیرگذار بنی‌اعتماد، مشکلی که اتفاقا از ساختار کارگردانی نیست، که – به عمد – از احساساتی کردن می‌گریزد و حتی بسیار جاها بدون موسیقی برگزار می‌کند. اشکالی که از فیلمنامه می‌آید و حاصلش شده فیلم کم‌تاثیر از موضوعی اساسا تاثیربرانگیز»

دانش در ادامه به شکل جزیی‌تری به مشکلاتی همچون شعاری‌شدن فیلم و استفاده نه‌چندان معنادار از عنصر رنگ اشاره کرد: «زمانی که برای بار نخست فیلم را در جشنواره شهر دیدم، یادم هست که بیش از آن‌که از آن خوشم بیاید، دلزده‌ام کرده بود. فصل افتادن سارا در میان لجن‌زار و گشتن به دنبال مواد مخدر نمونه‌ای از موقعیت‌های آزاردهنده‌ای بود که هرگز با ظرافت پرداخت یک درد اجتماعی آن‌سان که مثلا در زیر پوست شهر شاهدش بودیم همخوانی نداشت و شعارگرایی کلامی (مادر هنگام پرتاب مواد از آن‌ها با عنوان «کثافت شیطان» یاد می‌کند) و بصری (نمایش ذلت یک معتاد در میان لجن) کلیشه‌ای را بر این فصل سایه انداخته بود که در مخاطب آشنا به پیشینه و قابلیت‌های سازندگان فیلم حسرت و تاسف را برمی‌انگیخت و یا استفاده نه‌چندان معناداری که از عنصر رنگ و بی‌رنگی و کم‌رنگی به عمل می‌آید و کارکردی موثر در این فضای خاکستری ایفا نمی‌کند. استیلیزه کردن برخی از اشیا از طریق رنگ و بی‌رنگی (پیش از این نمونه‌های بسیار بهتری از آن را در سینما – مثلا اروپای لارس فون تریر – دیده‌ایم) که حالا این‌جا با تمهیدهای فنی دیگری نمود یافته است، شکل منطقی ندارد. چرا سیب، جوراب، شال، زیورآلات و… باید شکل رنگی‌تری نسبت به تیرگی محیط پیرامون داشته باشند و بسیاری از اشیای دیگر نه؟ این ایده شاید در برخی موارد به تشدید حس کمک کند، اما در مجموع فاقد منطق درونی است. عواملی از این دست، خون‌بازی را به‌مثابه یک فیلم متوسط در کارنامه سازندگانش جا می‌اندازد.»

با این وجود دانش جنبه دیگری از فیلم هم اشاره کرد. به‌نوشته دانش، خون‌بازی یک گزارش است و هوشمندانه از برخی از ویژگی‌های ساختاری گزارش‌ها استفاده می‌کند: «خون‌بازی یک گزارش است؛ گزارشی از یک موقعیت تقریبا یک روز و نیمه درباره دختر معتادی که مادرش او را به درمانگاه ترک اعتیاد می‌برد. خصوصیت اصلی یک گزارش، حفظ فاصله با سوژه است. این خصوصیت در خون‌بازی رعایت شده است. دوربین از حد خاصی بیشتر به آدم‌های ماجرا نزدیک نمی‌شود و گاه حکم یک ناظر بی‌طرف را پیدا می‌کند. زمانی که سارا در اتومبیل خودکشی کرده، یک نما از مادر داریم که آن سوی شیشه جلوی اتومبیل در حال مکالمه‌ای تلفنی است… قرار گرفتن دوربین در کنار آدمک‌های مانکن بوتیک، زمانی که سارا در آن مرکز خرید سراغ قاچاقچی‌ها می‌رود، نمایش بیرون انداختن سارا از اتومبیل موادفروش‌ها از پشت شیشه عقب اتومبیل، باقی ماندن دوربین در کنار سارا و مادر زمانی که پلیس اتومبیل‌شان را کنترل می‌کند و… بر همین حفظ فاصله با موقعیت‌هایی که می‌توانست تاکید روی‌شان درگیری عاطفی/ دراماتیک بیشتر در مخاطب ایجاد کند دلالت دارد. شاید بارزترین این فاصله‌ها، همان لانگ‌شات پایانی باشد که پس از فیدی سفیدرنگ (در تقابل با فید سیاه‌رنگ انتهای فصل اول) می‌آید تا امیدواری که در کانون صحنه نقش بسته است، با فاصله‌گیری از آن خیلی توی ذوق نزند.»

اما نیما حسنی‌نسب خون‌بازی را حتی از نظر مضمونی هم فیلمی دوپاره (یا حتی چندپاره) دانست: «کشف این نکته که خون‌بازی در کلیتش فیلمی ناهمگون و دوپاره یا شاید چندپاره است، کار مشکلی نیست. مهم این است که این ناهمگونی و چندپارگی را فقط به شکل اجرا و تغییر ضرباهنگ و اندازه نماها یا حتی تغییر ژانر و لحن فیلم (از ملودرام به مستندنمایی و بعد به جاده‌ای) محدود نشود. ایراد اساسی‌تر خون‌بازی در این است که این کلیت غیرمنسجم را از سروشکل و لحن به مضمون و نگاه و هدف پشت ساخته شدنش هم تسری می‌دهد و در نهایت به فیلمی رهاشده تبدیل می‌شود که در نقطه پایان، تکلیفش با خودش و بیننده چندان مشخص نیست. فیلم را می‌شد به‌راحتی جابه‌جا کرد و سکانس‌ها را پس و پیش گذاشت و این سفر نامشخص به سوی هدفی مشخص را یا تا ساعت‌ها ادامه داد یا در همان چند دقیقه اول با متصل کردن به نماهای مبهم پایانی تمام کرد.»

مسعود مهرابی: «فیلم خون بازی با لوکیشن‌های هوشمندانه‌اش از تهران امروز، با آن برج‌های بلند سیمانی که فضایی خشک و سرد و تیره را به نمایش می‌گذارد، پنجره‌های لانه‌زنبوری که یادآور تنهایی و عدم ارتباط آدم‌هاست، بزرگراه‌هایی که به بی‌پناهی و ناامنی ختم می‌شوند و چشم‌اندازهایی دلهره‌آور، تصویری تلخ و البته واقعی از تهران امروز به دست می‌دهد؛ شهری خشن، بی‌روح، بی‌هویت، بی‌خاطره، فاقد حافظه تاریخی و بی‌ترحم»

حسنی‌نسب همچنین به رویکرد اغراق‌آمیز فیلم (از جمله در ماجرای گشتن سارا به‌دنبال جنس در میان گل‌ولای) اشاره کرد و تلاش برخی از طرفداران خون‌بازی برای توجیه این اغراق‌شدگی با استفاده از رویکردی نمادین را زیر سوال برد. از دید حسنی‌نسب، برخی از طرفداران به‌جای توجه به تغییر لحن، به‌زعم نویسنده، زمخت فیلم سعی کرده‌اند ماجرا را با بیرون‌کشیدن نمادهای واضح از چنین سکانس‌هایی توجیه کنند: «فیلم نه‌تنها با شروع سفر از ریتم می‌افتد و از روایت دست می‌کشد، بلکه اساسا همه آن‌چه را تا آن لحظه رشته بود، پنبه می‌کند و راه تازه‌ای در پیش می‌گیرد که لابد معنای نمادینش این است که شخصیت اصلی ماجرا هم قرار است قدم در راهی تازه و متفاوت با گذشته بگذارد. شک نکنید که با سر هم کردن این جور تعبیرها برای سرپوش گذاشتن بر ایرادهای سینمایی خون‌بازی، هر محصولی در تاریخ سینما را می‌شود به فیلمی نمادین با حرف‌های عمیق و جدی و پیام‌های متعهدانه دید و از ایرادهایش گذشت یا حتی آنها را به نقطه قوت و مبنای ارزش‌گذاری تبدیل کرد؛ آفتی که نقدهای صرفا متکی به نشانه‌شناسی ظاهری و معنا کردن و تفسیر تراشیدن برای هر نما و صحنه سال‌هاست به آن دچارند.»

نتیجه‌گیری

در دهه‌های اخیر فیلمسازان زیادی سعی کرده‌اند با آثارشان به دغدغه‌های مستقیم اجتماعی بپردازند. اما واقعیت این است که بسیاری از این فیلم‌ها، آثاری سطحی و تک‌بُعدی بوده‌اند و نتوانسته‌اند ذره‌ای از پیچیدگی جامعه پیرامون ما را بازتاب دهند. تنها معدودی از فیلمسازانی که در سینمای ایران به ساخت درام‌های صریح اجتماعی پرداخته‌اند، توانسته‌اند این پیچیدگی را بازتاب دهند. رخشان بنی‌اعتماد در بهترین دوره کاری‌اش، شاید بهترین «اجتماعی‌ساز» سینمای ایران بود. اوج توانایی بنی‌اعتماد را در دهه ۷۰ و با فیلم‌هایی چون نرگس، روسری آبی، بانوی اردیبهشت و زیر پوست شهر می‌بینیم. در مقایسه با این آثار، فیلم خون بازی نگاه ساده‌تری به شخصیت‌ها و محیط پیرامون آن‌ها دارد. بی‌دلیل نبود که بسیاری از منتقدان خون‌بازی را در کارنامه بنی‌اعتماد یک اثر متوسط قلمداد کردند. ظرافت‌های همیشگی بنی‌اعتماد در توجه به نکات ظریف مخفی‌شده در زیر پوست این جامعه، در خون‌بازی کمتر به چشم می‌خورند. سکانس‌های اغراق‌شده‌ای که (همان‌طور که نیما حسنی‌نسب در زمان اکران خون‌بازی به آن اشاره کرده بود) به‌سختی می‌توان با هیچ تمهیدی به‌جز بیرون کشیدن نمادهای آشکار و نه‌چندان سطح‌بالا حضورشان را توجیه کرد و افتادن فیلم به‌دام تکرار پس از مقدمه‌ای کم‌وبیش برانگیزاننده، از جمله نقاط ضعفی محسوب می‌شوند که مانع تبدیل‌شدن خون‌بازی به یکی از بهترین آثار بنی‌اعتماد شده‌اند. با این وجود بنی‌اعتماد آن‌قدر فیلمساز توانایی هست که در آثار متوسطش هم بتوان نکات ظریف و جذابی برای تماشا و تاثیرپذیری پیدا کرد.

تماشای آنلاین فیلم خون بازی در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil