تحلیلی سینمایی روانشاختی بر مستند اسلای

سیلوستر روی کاناپه فرویدی

مستند زندگینامه‌ای «اسلای» یک اثر جذاب و قابل مطالعه از منظر سینمایی، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی است. فیلمی که تماشای آن حتما نسبت به دنبال کردن بخش بزرگی از آثار داستانی این روزهای سینمای جهان، اولویت دارد و لذت بیشتری در پی خواهد داشت. سیلوستر استالونه در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی به شمایلی از قهرمانی با اراده آهنین و جذابیت و هیجان روی پرده سینما بدل شده بود. شمایلی که بر سینمای جهان تاثیر گذاشت و در اروپا و آسیا و حتی ایران خودمان تولد قهرمانان ورزیده و جراتمند را رقم زد.

بهترین‌ فیلم های بیوگرافی و زندگینامه ای تاریخ

ظهور شخصیت استالونه با مجموعه فیلم‌های راکی و رمبو زمانی رقم خورد که جامعه آمریکایی در حالتی از افسردگی و سرخوردگی به سر می‌برد و ضرورت ظهور قهرمانان روی پرده برای زنده نگه داشتن روحیه بالای جمعی، تاکید بر اینکه می‌توان دوباره بلند شد و ایستاد، اینکه می‌توان بر مشکلات غلبه کرد، اینکه خواستن توانستن است و… حس می‌شد. البته که این ویژگی همیشگی سینمای جریان اصلی هالیوود بوده که توانسته به خوبی به واسطه هنر سینما حالات و روحیات جامعه آمریکایی و به تبع آن جامعه جهانی را مدیریت کند. حال در یک دوره‌ای با رمبو و راکی و دیگران و در دوره‌ای دیگر با قهرمانان کمیک بوک‌های مارول و دیگران. اما آیا مستند اسلای به این جریانات سینمایی و اجتماعی می‌پردازد؟ خیلی محدود. پس مسئله اصلی این مستند زندگینامه‌ای چیست؟ مشخصا فیلم باهدف شناسایی درونیات استالونه در ۷۷ سالگی ساخته شده است. در این بین چند نکته را باید در نظر بگیریم تا بتوانیم فیلم را بهتر درک کنیم. یکی از تهیه‌کنندگان فیلم خود استالونه است.

نکته دیگر اینکه زندگی خانوادگی استالونه و به طور مشخص رابطه‌اش با پدر، مادر و بعدتر پسر خودش در شکل گیری ساختار شخصیتی استالونه بسیار اهمیت دارد. فیلم در واقع زمینه بسیار مناسبی را برای واکاوی جهان ذهنی و روحی استالونه فراهم می‌کند. یک جمله در بخش‌های پایانی فیلم وجود دارد که حائز اهمیت بسیار است. وقتی استالونه در مورد نقش‌های اکشنی که در سنین بالا در فیلم بی‌مصرف‌ها ایفا کرده و آسیب‌های شدید که در صحنه‌های سنگین و پرفشار آن فیلم متحمل شده صحبت می‌کند، خودش به وضوح یک سوال مطرح می‌کند و آن اینکه من چرا در این سن همچنان به دنبال جلب نظر و  رضایت مخاطب هستم؟ خودش هم به این سوال پاسخ می‌دهد و می‌گوید به این دلیل که من همچنان به دنبال توجه و تاییدی هستم که هیچ وقت از پدر خودم دریافت نکردم و سال‌هاست که آن را از مخاطبین آثارم به شکلی ناهوشیار و حالا هوشیار طلب می‌کنم.

فیلم زندگی سیلوستر استالونه

اسلای تمام دوران کودکی خودش را در خانواده‌ای متلاشی شده، پر تنش و حتی به دور از خانواده زندگی کرده است. مادر اسلای از پدر جدا شده و در شهری دیگر با برادر اسلای زندگی می‌کرده است. پس مادری در کار نیست اما تمنای وجود مادر و زنانگی و مادرانگی وجود دارد. پدر اسلای شخصی بسیار خشن و غیرقابل ارتباط بوده که اتفاقا تا آخرین روزهای زندگی‌اش نه تنها باری از روی دوش اسلای برنمی داشته بلکه به او حسادت می‌کرده و حتی از ضربه زدن به او فروگذار نمی‌کرده است. پس تمنای داشتن پدر و ارتباط با پدر در کار بوده و همزمان خشم از پدر و تلاش برای طغیان و سرکشی در جهت نجات خودش نیز در کار بوده است.

در واقع اسلای دو راه بیشتر پیش روی خودش نمی‌دیده است. یا باید به حقارت و طرد شدگی و تو سری خوردن تن بدهد و جانب نابودی و زوال را بگیرد و یا از سوی دیگر طیف تمایل به زندگی در او بر حس مرگ و نابودی غلبه کند و از او یک شخصیت خودساخته و طغیان‌گر که در تلاش است هویت و محبت لازم برای زنده ماندنش را از منبعی دیگر و جدای از خانواده دریافت کند؛ می‌سازد. نتیجه این می‌شود که اسلای هرچه ناکامی در فضای ارتباطی خانواده داشته است را یکجا جمع می‌کند و تلاش می‌کند، زنده بماند و خودش را به خودش و به پدران و مادران فرضی‌اش (زنان و مردان مخاطب آثارش) ثابت کند. اینطور می‌شود که اسلای چاره‌ای جز تلاش و تلاش و تلاش و تلاش کردن و زمین خوردن و دوباره بلند شدن نداشته است. خب مصداق این مدعا در خود فیلم چیست؟ محور ارتباطی اسلای با پدرش و اسلای با پسر از دست رفته‌اش یکی از این مصادیق است. اسلای به وضوح در فیلم از ضرباتی که از پدر در بازی چوگان خورده یاد می‌کند. گویی پدر در رقابتی ناتمام با اسلای، وقتی موفق نشده تا در سینما هم مچ پسر خودش را بخواباند، تصمیم گرفته تا بازی چوگان را برای خودش حفظ کند و پای اسلای را از این بازی ببرد.

استالونه خواسته یا ناخواسته همچنان به دنبال ارتباط با مخاطب و جلب نظر مخاطب است، حتی در زمانی که از تلاش‌های همیشگی‌اش برای جلب نظر مخاطب با افسوس یاد می‌کند. اما یک تفاوت در این نقطه وجود دارد و آن اینکه او حالا تا اندازه‌ای موفق شده میان کار و هنر و نمایش و ارتباط با خانواده‌اش تعادل برقرار کند

در واقع پدر از همان لحظه تولد تا پای مرگ جنسی از خشم و نارضایتی از بودن اسلای را تجربه می‌کرده است. طبیعتا این مسئله دو طرفه است و خشمی که اسلای در مورد پدر دارد هم روی دیگر سکه است. در واقع رقابت ادیپی بین پدر و پسر برای به دست آوردن قدرت و مادر (به عنوان زن مورد مناقشه بین پدر و پسر) هیچ وقت پایان نیافته است. همین مسئله باعث شده تا اسلای یک تلاش و همزمان یک حسرت در شکل مواجهه با پسرش داشته باشد. اسلای از یک سو تلاش می‌کند به شکلی غلو شده تمام کارهایی که پدرش در حق او نکرده را در حق پسر خودش انجام دهد. اما پسرش را در حادثه‌ای از دست می‌دهد و حسرت پدری کردن برای آن پسر در دل او می‌ماند.

از طرف دیگر اسلای که در طول زندگی تمام تلاشش را صرف تایید شدن توسط مخاطبان کرده تا خلا حسی و عاطفی و روحی ناشی از رابطه نابسامان با مادر و پدر را پر کند، خانواده تشکیل داده است اما نتوانسته میان میل سیری ناپذیرش به دیده شدن و تایید و کار هنری و فیلمسازی و رسیدگی به خانواده را برقرار کند. پس در مرحله‌ای از زندگی خانواده‌ای که آرزوی همیشگی‌اش بوده به دلیل فقدان بزرگتری که در نهادش بوده، از دست داده است. عمق آسیب‌های روانی اسلای بسیار زیاد بوده است. در جایی از فیلم خودش اعتراف می‌کند که ‌ای‌کاش می‌شد بین میزان وقت و انرژی لازم برای حفظ خانواده، کار و خودم یک تعادل برقرار کنم.

یک وجه دیگر شخصیت اسلای که در این مستند عیان است، مسئله ارتباط با زن و درک مفهوم زنانگی است. در مجموع فیلم‌های راکی و رمبو زنان نقش کلیدی ندارند و بیشتر کارکرد تزیینی یا مکمل پیدا کرده‌اند. اما چرا؟ یک بخشی از این رخداد مربوط به ماجرای فقدان حضور مادر در کنار اسلای در طول زندگی‌اش است. او اصولا چیزی تحت عنوان مهر مادری و تبادل حسی با زن را کشف نکرده است. در کنار اینکه تمنای نجات مادر از دست پدر هم در کودکی او شکل گرفته است. در واقع یکی از دلایل خشم و رقابت میان پدر و اسلای به همین مقوله برمی‌گردد. نتیجه اینکه اسلای در نگارش اولیه فیلمنامه راکی هیچ رابطه زنانه‌ای را در نظر نگرفته است. بعدتر به دلیل نظرات بیرونی (و نه احساس نیاز عیان خودش) یک رابطه عاشقانه میان دختر و پسر را در فیلم وارد می‌کند.

نکته اما اینجاست که در نگارش و انتخاب شخصیت دختر فیلم با بازی تالیا شایر، نوعی از حامی‌گری پسر برای دختر آسیب‌پذیر و نیازمند به حمایت و دیده شدن را ملاک قرار می‌دهد. چیزی شبیه همان حسی که در کودکی نسبت به مادر داشته و مایل بوده از او در مقابل درگیری‌هایش با پدر، دفاع کند و مادر را از دست پدر نجات دهد. حال اگر بخواهیم گام را کمی جلوتر بگذاریم می‌توانیم به جمله ابتدای این نوشته اشاره کنیم که استالونه خودش یکی از تهیه‌کنندگان فیلم است. این جمله از چه نظر واجد اهمیت است؟ از این منظر که استالونه خواسته یا ناخواسته همچنان به دنبال ارتباط با مخاطب و جلب نظر مخاطب است، حتی در زمانی که از تلاش‌های همیشگی‌اش برای جلب نظر مخاطب با افسوس یاد می‌کند. اما یک تفاوت در این نقطه وجود دارد و آن اینکه او حالا تا اندازه‌ای موفق شده میان کار و هنر و نمایش و ارتباط با خانواده‌اش تعادل برقرار کند.

تماشا و دانلود رایگان فیلم زندگی سیلوستر استالونه

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole