توجه به سرگذشت انسانهای واقعی و مشهور در طول تاریخ همیشه مورد توجه انسان بوده است. سینما محل نمایش درام است و زندگی انسانهای مهم سرشار از پیچوخمهای دراماتیک. مردم دوست دارند بدانند چه حوادث و روندهایی باعث شکلگیری شخصیت یا انجام کارهای خیر و شر توسط مشاهیر شده؛ ضمن اینکه دانستن درونیات و سرک کشیدن به گوشههای نادیده و خصوصی مشاهیر نیز همواره برای انسانها جذاب بوده و خواهد بود. کتابهای بیوگرافیک امروز جزء پرفروشترین کتابهای ویترین کتابفروشیها هستند و اقبال به دانستن زندگی انسانهای مهم مورد توجه قشر کتابخوان نیز هست.
در سینما هم سالهاست که فیلمهای زندگینامهای زیادی در مورد افراد مختلف ساخته شده و اکثر آنها حتی اگر به لحاظ هنری و فنی فاقد ارزش باشد، توجه عموم مخاطبان سینما را به خود جلب کرده است. در این مطلب قصد داریم ۱۵ فیلم از بهترین فیلم های بیوگرافی تاریخ سینما را که به Biopics مشهورند برایتان معرفی کنیم.
کاپوتی | ۲۰۰۴ | Capote
تلاش هنرپیشه بزرگ فقید «فلیپ سیمور هافمن» در ارائه تصویری دقیق و ملموس از زندگی ترومن کاپوتی نویسندهای که نقش مهمی در بنیاننهادن ژورنالیسم مدرن داشته، دیدنی است. کمااینکه داوران آکادمی اسکار و گلدن گلوب هم این تلاش را با اهدای یک مجسمه طلایی به «هافمن» ارج نهادند. شکنندگی شخصیت «هافمن» نقش مهمی در ایفای زندگی پرفرازونشیب یک نویسنده عجیب و توانا داشته و بزرگترین نقطه قوت فیلم کاپوتی است.
مرد فیلنما | ۱۹۸۰ | The Elephant Man
بعید است داستان زندگی تلخ یکی از عجیبترین انسانهای تاریخ را به «دیوید لینچ» بدهید و چیزی جز شاهکار تحویل بگیرید. لینچ با هنرمندی، هنر و تاریخ را در داستان زندگی واقعی جان مریک مشهور به «مرد فیلنما» و پزشک او «فردریک ترِوس» را با هم ترکیب میکند. «تروس» بیمارش «مریک» را توسط والدینش رها شده و در یک سیرک به عنوان یک عجیبالخلقه در حال کار است، از فلاکت نجات میدهد، او را آموزش میدهد و «مریک» را به مرد محبوب لندن تبدیل میکند.
فیلم مرد فیلنما که به صورت سیاهوسفید فیلمبرداری شده، محل غوغای تصویربرداری و گریم هنرمندانه است. در انتهای فیلم زمانی که «مریک» فرسوده و افسرده دور میشود، تنهایی او را درک کرده و میفهمیم انواع مختلفی از استثمار وجود دارد.
شبکه اجتماعی | ۲۰۱۰ | The Social Network
یکی از بهترین فیلمنامههای تاریخ به دست «دیوید فینچر» بازیگوش سپرده شده تا داستان شکلگیری مهمترین شبکه اجتماعی تاریخ را روایت کند. کارگردانی عالی فینچر و بازی محشر «جسی آیزنبرگ» به جای مارک زاکربرگ موسس رِند و ظاهرا کلاهبردار فیسبوک را نادیده بگیرید و بچسبید به فیلمنامه «آرون سورکین».
پیچوتابهای قصه، نوع شخصیتپردازی و دیالوگهای مسلسلوار و طنازانه و هوشمندانه فیلم آنقدر عالی است که «سورکین» موفق شد تمام جوایز فیلمنامه در جشنوارههای کوچک و بزرگ جهان را درو کند! فیلم شبکه اجتماعی از آن آثاری است که پس از تماشای آن نمیدانید باید حق را به چه کسی داد؟
آخرین امپراتور | ۱۹۸۷ | The Last Emperor
«برناردو برتولوچی» کارگردان شهیر ایتالیایی دستبهکار شده تا زندگی آخرین امپراتور چین، پویی ناکام را به تصویر بکشد. زندگی «پویی» بیشباهت به زندگی «احمدشاه قاجار» نیست، او که در کودکی و جوانی غرق در تجملات و زندگی پرزرقوبرق بوده، ناگهان توسط «ارتش سرخ» کمونیستی از سلطنت خلع و محبوس میشود. فیلمبرداری و قابهای فیلم نفسگیر، داستان آن عجیب و غریب و درسهای تاریخیاش برای اهل نظر ظریف و نغز است.
شکوه آمریکایی | ۲۰۰۳ | American Splendor
داستان زندگی هاروی پیکار نویسنده مجموعهکتابهای مصور آمریکایی با نام «شکوه آمریکایی»، به شکل دلنشینی توسط «برمن» و «پولچینی» کارگردانان فیلم روایت شده است. کتابهای «شکوه آمریکایی» هاروی پیکار از این جهت جذاب هستند که پیکار معتقد بود حتی پیشپاافتادهترین و به ظاهر بیپیچیدگیترین زندگیها نیز ارزش مستندسازی دارند.
فیلم با استفاده از تصاویری واقعی از «پیکار»، نسخههای داستانی و حتی نسخههای کمیک، کار بسیار خوبی برای عملی کردن نظریه «پیکار» انجام میدهد و موفق میشود تا یک کل منسجم را در راستای نمایش زندگی یک نویسنده معمولی، مستند کند.
هوانورد | ۲۰۰۴ | The Aviator
با توجه به شخصیت ماجراجو و بلندپرواز هاوارد هیوز و صحنههای پرجنبوجوش و پروازها و سقوط او در فیلم، دشوار است که این تاجر برجسته و هوانورد مشهور را به عنوان نوعی «ابرقهرمان» در نظر نگیریم: مردی که تقریبا قادر به انجام هر شاهکاری است!
اما فیلمی که صرفا بر شاهکارهای «هیوز» تمرکز کند، فیلمی ناقص است. «هوانورد» اسکورسیزی از این جهت فیلمی عالی است که آسیبپذیریهای ذهنی و اختلالات شدید وسواس جبری-فکری او را هم مد نظر قرار میدهد. نمایشی دلپذیر از «لئوناردو دیکاپریو» در نقش «هیوز»، عیش بیننده را تکمیل میکند.
مصائب ژان دارک | ۱۹۲۸ | The Passion of Joan of Arc
قدیمیترین فیلم و تنها فیلم صامت مجموعه فیلم بیوگرافی، شاهکاری است به نام «مصائب ژاندارک» به کارگردانی «کارل تئودور دریر». فیلم که در سال ۱۹۲۸ منتشر شد، محاکمه و اعدام مشهورترین شهید فرانسه، ژان دارک معروف به ژان آرک را به تصویر میکشد: زن شجاعی که ارتش فرانسه را در طول جنگ صدساله به پیروزی رساند و تنها یک سال بعد توسط دشمنان بریتانیایی (و بعضا فرانسوی) به جرم بدعت دستگیر و اعدام شد. فیلم بیصداست، اما برای تعریف داستانش نیاز به صدا ندارد. بازی «ماریا فالکونتی» یکی از تکاندهندهترین بازیهای عصر صامت سینماست.
رفقای خوب | ۱۹۹۰ | Goodfellas
نظر شخص ما را میخواهید، اسکورسیزی در هیچکدام از فیلمهایش به اندازه این یکی سرحال و طناز نبوده و خوشبختانه نتیجه شد یکی از بهترین فیلم های بیوگرافی سینما. یک فیلم گنگستری تمامعیاری بر پایه زندگی واقعی هنری هیل عضو یک گروه مافیایی در نیویورک که توسط پلیس دستگیر و به خاطر اعتراف کردن علیه همدستان سابقش مشمول تخفیف در محکومیت و نهایتا آزاد شد!
«رفقای خوب» یک فیلم گنگستری معمولی نیست و تفاوت آن با بقیه فیلمهای این سبک در جزئیات است. ظرافت بسیار زیاد در انتخاب بازیگر و شخصیتپردازی و طنز بهجای فیلم که باعث شده خشونت عریان آن زننده به نظر نرسد، از جمله هنرهای اسکورسیزی هنگام ساخت یکی از بهترین فیلمهای دهه ۹۰ میلادی بوده.
سقوط | ۲۰۰۴ | Downfall
بهترین و منصفانهترین فیلم تاریخ سینما درباره هیتلر. تاریخ را فاتحان مینویسند. پس از سقوط هیتلر، عموم تاریخنگاریها درباره شخصیت او بسیار اغراقآمیز بود و پیروزهای تاریخ جوری این دیکتاتور خونریز را توصیف کرده بودند که گویی در زندگی شخصی هم هیچ ویژگی انسانی و اخلاقیای نداشت و سراپا هیولا و درنده بود. البته که هیتلر هم علیرغم جنایتکار بودنش انسان بوده و «الیور هرشبیگل» این جسارت را بهخرج داده که هیتلری را به نمایش دربیاورد که خاکستری است، رفتارش با خانمها و کودکان محترمانه است و مثل آدمیزاد غذا میخورد!
فیلم گرچه فقط یک هفته آخر عمر این جنایتکار را روایت میکند، اما یکی از بهترین منابع سینمایی برای شناخت هیتلر و دستگاه مخوف اوست و روزهای پایانی زندگی او را استادانه به تصویر کشیده است.
سخنرانی پادشاه | ۲۰۱۰ | The King’s Speech
احتمالا همنسلان ما هیچکدام فکرش را هم نمیکردند که جرج ششم پادشاه انگلستان در جنگ جهانی دوم، بهغیر از مشکلات مربوط به جنگ، مشکل مهم دیگری داشته به اسم لکنت زبان! یک گفتار درمانگر تیزهوش راهی کاخ باکینگهام میشود تا به پادشاه کشور در ترمیم نقصهای زبانی و هدایت کشور در یک برهه تاریخی حساس کمک کند.
شیمی رابطه بین شاه و درمانگرش بهواسطه بازیهای بینظیر «کالین فرث» و «جئوفری راش» عالی از کار درآمده. فیلم درس زندگی هم هست. روایتی از جنگ یک انسان برای غلبه بر یک نقص ذاتی، در راستای پیروزی در جنگی بزرگتر و جهانشمول. تماشای این فیلم بیوگرافی را در فیلیمو از دست ندهید.
پای چپ من | ۱۹۸۹ | My Left Foot
صبر کنید، «دنیل دیلوئیس» در این فیلم نقش فردی با فلج مادرزادی را بازی کرده؟ پس با یک فیلم درجهیک طرفیم! فیلم راوی داستان کریستی براون نقاش و نویسنده ایرلندی است که با فلج مغزی شدید متولد شده است. عنوان فیلم برگرفته از عنوان خود زندگینامهنوشت «براون» است که فیلم بر اساس آن ساخته شده و به تنها قسمتی از بدن او اشاره دارد که حتی با فلج مغزی نیز قادر به کنترل کامل آن بود.
نحوه تعامل بین «براون» و مادرش (با بازی برندا فریکرز) در فیلم جزو تکاندهندهترین و بهترین روابط سینمایی تاریخ است.
آمادئوس | ۱۹۸۴ | Amadeus
به تصویر کشیدن شخصیت یک نابغه بیمانند با شخصیتی عجیب و گاهی بدجنس در سینما، یک ریسک بزرگ بود و میتوانست بهراحتی اوقات هواداران بیشمار ولفگانک آمادئوس موتزارت را تلخ و آنها را تا حد مرگ عصبانی کند. اما خوشبختانه این مهم به «میلوش فورمن» یکی از خوشذوقترین و چیرهدستترین کارگردانان ۵۰ سال اخیر تاریخ سینما سپرده شد تا یک اثر ۲:۴۰ ساعته قبراق و سرحال تماشا کنیم و البته یک فیلم بیوگرافی برتر جهان را!
«موتزارت» در تمام عمرش در مرز باریک بین نبوغ و جنون در حرکت بود و «فورمن» هم از بهتصویر کشیدن این وضعیت هراسی ندارد، ولو به قیمت وادار کردن «توماس هالس» بازیگر نقش آهنگساز کبیر به آن خندههای خندهآور و عجیب نابغه در دوره کودکیاش.
گاو خشمگین | ۱۹۸۰ | Raging Bull
شاهکار دیگری از اسکورسیزی و سومین فیلم سیاهوسفید لیست برترین فیلم بیوگرافی سینما. یک بیوگرافی دیوانهوار و سرسامآور از دوران اوج و حضیض جیک لاموتا بوکسور بیاعصاب آمریکایی. بهترین فیلم دهه ۸۰ میلادی حاوی یکی از شاهکارهای بزرگ کارگردانی و یکی از شاهکارهای بازیگری در تمام دوران سینماست.
سالها از اضافهوزن «رابرت دنیرو» برای نشان دادن دوران بازنشستگی و عیاشی «لاموتا» به عنوان شاهکار او در بازیگری یاد میشد، اما اجرای دنیرو آنقدر ظرافت دارد که محدود کردن بازی چندبعدی و عمیقش به چند کیلو گوشت و چربی، عین بیانصافی است. فیلم به طرزی نابخشودنی، مردی شکننده و ناایمن را به تصویر کشیده که نیاز خود به عشق را با حسادت، خشم و خشونت زیاد بیان میکند.
فهرست شیندلر | ۱۹۹۳ | Schindler’s List
روایت «اسپیلبرگ» از رنج یهودیان در دوران جنگ جهانی و سهم اسکار شیندلر در نجات جان صدها یهودی در آن دوران آنقدر مهیب و سهمگین و نگارنده فقط یکبار فیلم را دیده و کماکان تکتک جزئیات تکاندهندهاش را به یاد دارد.
اسپیلبرگ برای خلق بهترین فیلم عمرش (و یکی از بهترینهای فیلم بیوگرافی جهان) دستمزدی نگرفت، چون اعتقاد داشت چنین دستمزدی خونبهای میلیونها انسان کشتهشده در جنگ است. فضای صحنه در طول دوران فیلمبرداری هم آنقدر سنگین و غمناک بوده که کارگردان برای تزریق روحیه به عوامل فیلم، رفیقش «رابین ویلیامز» را استخدام کرده تا با شوخی و طنازی نگذارد عوامل فیلم از پا دربیایند.
اجرای درخشان «لیام نیسون» در نقش شیندلر را ببینید که در یکسوم ابتدایی فیلم چقدر بیخیال و خودشیفته، در یکسوم میانی نگران و مصمم و در یکسوم پایانی چقدر نجیب و فروتن است. تمام اجزای فیلم شاهکار است.
اتاقک غواصی و پروانه | ۲۰۰۷ | The Diving Bell and the Butterfly
ژان دومینیک بابی سردبیر مشهور «ELLE» در حوزه مد و فشن، به خاطر شغلش سالها غرق در تجمل و زرقوبرق و خوشگذرانی بود. «بابی» سال ۱۹۹۵ بر اثر یک سکته مغزی بسیار شدید بهمرور کاملا فلج شد، تاجایی که تنها میتوانست چشم چپش را تکان دهد و پلک بزند!
«جولین اشنایبل» این داستان تلخ را تبدیل کرد به حماسهای درباره انسانیت و مبارزه. «بابی» به لطف استخدام یک درمانگر سیستم ارتباطی، یاد گرفت که با پلک زدن حرف بزند و منظورش را به دیگران برساند. او کمکم این سیستم را با کمکهای بیپایان و ازخودگذشتگی درمانگرش تا جایی توسعه داد که موفق شد به همین شیوه کتاب زندگینامهاش را با نام «اتاقک غواصی و پروانه» بنگارد.
«متیو آمالریک» که در بخش اعظمی از فیلم ناچار است با چشمانش بازی کند، اجرایی بهیادماندنی تقدیم مخاطبان فیلم میکند و شاهنقش زندگیاش را در قالب زندگی الهامبخش و تاملبرانگیز «ژان دومینیک بابی» خلق میکند.