معرفی و بررسی فیلم بلوط پیر
فیلم The Old Oak جدیدترین و به احتمال زیاد آخرین فیلم کن لوچ است
کن لوچ پس از سالهای آزگار فعالیت خستگیناپذیر در ثبت رخدادهای اجتماعی-سیاسی بریتانیا، فیلمی شورانگیز و بههنگام ارائه داده است که به شکل خشمگینانهای علیه زوال شفقت ملی واکنش میدهد. این برنده دو نخل طلای جشنواره فیلم کن، با بلوط کهنسال، به سیاستهای مهاجرتی بیگانه هراسانه دولت محافظهکار فعلی بریتانیا میتازد. فیلمی گرم و انسانی با ایدهای جاهطلبانه که در میان برجستهترین درامهای کن لوچ قرار میگیرد. فیلمی که به گفته خود لوچ، آخرین اثر او خواهد بود. در فیلیموشات سراغ بلوط کهنسال رفتهایم و به معرفی و نقد آن پرداختهایم.
خلاصه داستان بلوط کهنسال The Old Oak
فیلم بلوط پیر The Old Oak را اینطور تعریف کنیم؛ بلوط کهنسال مکانی خاص است؛ نه تنها آخرین میخانه پابرجا، بلکه تنها فضای عمومی باقیمانده است که هنوز معدنچیان سابق محلی میتوانند در آنجا با یکدیگر ملاقات کنند. مکانی که زمانی پررونق بود و اکنون بعد از گذشت ۳۰ سال افول به روزهای سختی رسیده است. البته تیجی بالنتاین (دیو ترنر)، صاحب این میخانه، آن را همچنان با جان و دل حفظ کرده است.
اما پس از ورود پناهجویان سوری که در دهکده مستقر شدهاند، این مکان به قلمروی مورد مناقشه تبدیل میشود و خطر تعطیلی آن را بیشتر از گذشته تهدید میکند. در حالیکه همزمان دوستی غیرمنتظرهای میان تیجی و یک دختر جوان سوری به نام یارا (ابلا ماری)، شکل میگیرد. اما آیا آن دو میتوانند راهی بیابند که این دو جامعه به درک متقابلی از هم برسند؟ بهاینترتیب، درامی فوقالعاده تکاندهنده درباره فقدان، ترس و دشواری یافتن امید، به تدریج خود را نشان میدهد.
تیزر فیلم سینمایی بلوط پیر
عوامل و سازندگان فیلم اولد اوک
کوتاه درباره کن لوچ کارگردان فیلم بلوط کهنسال
کن لوچ با کارگردانی نزدیک به ۶۰ فیلم در طول ۴۰ سال فعالیت (که شامل فیلمهای سینمایی و مستندها و درامهای تلویزیونی میشود)، یکی از متفکرترین و متمایزترین فیلمسازان معاصر است. بهترین فیلمهای لوچ به وضوح سیاسی و کاملا جدی – که گاه با طنزی ملایم تعدیل میشوند – هستند. فیلمهایی که حتی زمانیکه از روشنفکرانهترین ایدهها تغذیه میکنند، به شدت احساسی هستند، بدون آنکه هرگز تعلیمی و پندآموز بهنظر برسند. لوچ مانند فیلمهای ایتالیایی و چکی که از آنها به عنوان منابع الهام خود یاد میکند، بینش عمیقی از جزئیات پیش پا افتاده زندگی روزمره بیرون میکشد و پرترههایی چندلایه از زندگی طبقه کارگر که به ندرت در فیلمی دیده میشود، خلق میکند. فیلمسازی که از خانوادهای کارگر میآید و در تمام طول دوران فعالیت حرفهای خود به ریشههایش وفادار مانده است. فیلمهای لوچ عموما مبارزات طبقه کارگر بریتانیا را برای دستیابی به نیازهای اساسی زندگی از طریق وضعیت بغرنج یک شخصیت مجزا نمایش میدهند. او همچنین تاثیرات قابلتوجه نهادهای عمومی را بر زندگی شخصی به تصویر میکشد و از سبکی ساده و الهامبخش که شخصیت و مکان را به شیوهای طبیعتگرایانه ترسیم میکند، بهره میبرد.
لوچ با دومین فیلم خود قوش Kes به شهرت رسید. فیلمی که در نظرسنجی موسسه فیلم بریتانیا به عنوان هفتمین فیلم بریتانیایی قرن بیستم انتخاب شد. او همچنین یکی از ۹ فیلمسازی است که دو بار برنده جایزه نخل طلای جشنواره کن شدهاند. لوچ این دو افتخار را در فاصله ده سال و با دو فیلم بادی که در مرغزار میوزد The Wind That Shakes the Barley در سال ۲۰۰۶ و اینجانب، دانیل بلیک I, Daniel Blake در سال ۲۰۱۶، کسب کرد. او همچنین با ۱۵ فیلم رکورددار بیشترین حضور در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن است. سنگباران Raining Stones، زمین و آزادی Land and Freedom، نام من جو است My Name Is Joe، در جستجوی اریک Looking for Eric، سهم فرشتگان The Angels’ Share و متاسفیم جا ماندی Sorry We Missed You، از دیگر فیلمهای مطرح این فیلمساز انگلیسی هستند.
نویسنده بلوط کهنسال کیست؟
پل لاورتی، همکار دیرینه کن لوچ که بخاطر همکاریهای متعددش با این فیلمساز انگلیسی شناخته میشود، فیلمنامه بلوط کهنسال را به نگارش درآورده است. نخستین همکاری این دو به فیلم ترانه کارلا Carla’s Song در سال ۱۹۹۶ برمیگردد. لاورتی از آن زمان به بعد در همه فیلمهای کن لوچ در کنار او حضور داشته است که حاصل آن ۱۳ فیلم بلند داستانی و دو فیلم کوتاه در دو اثر آنتولوژی بوده است (آنتولوژی مجموعهای از چند فیلم کوتاه در قالب یک اثر است که معمولا حول یک موضوع یا رویداد مشترک شکل میگیرند و گاهی هر بخش آن توسط یک کارگردان هدایت میشود). بنابراین بلوط کهنسال، چهاردمین همکاری این دو محسوب میشود.
سایر عوامل سازنده The Old Oak
فیلمبردار ایرلندی روبی رایان، پشت دوربین بلوط کهنسال قرار داشته است. رایان همکاری خود با کن لوچ را با فیلم سهم فرشتگان در سال ۲۰۱۲ آغاز کرد و این پنجمین همکاری این دو به حساب میآید. رایان همچنین بخاطر همکاریهایش با آندریا آرنولد و یورگوس لانتیموس شناخته میشود. جاناتان موریس، تدوینگر همه فیلمهای لوچ از زمان دستور کار مخفی Hidden Agenda در سال ۱۹۹۰، تدوین بلوط کهنسال را انجام داده و جرج فنتون، آهنگساز همه فیلمهای او از زمان لیدی برد لیدی برد Ladybird, Ladybird در سال ۱۹۹۴، موسیقی آن را ساخته است.
بازیگران فیلم بلوط پیر
در بلوط کهنسال، همانند دیگر فیلمهای کن لوچ، مجموعهای از بازیگران حرفهای و آماتور ایفای نقش کردهاند. دیو ترنر که خود یک فعال کارگری بوده، نقش شخصیت تیجی را به تصویر کشیده است. ترنر پیش از این تنها در دو فیلم قبلی لوچ، اینجانب، دانیل بلیک و متاسفیم جا ماندی، حضور پیدا کرده است و جز این، هیچ سابقه دیگری در بازیگری ندارد. ابلا ماری نیز در نقش یارا، نخستین حضور خود مقابل دوربین را تجربه کرده است. کلر راجرسون، کول تیت، کریس مکگلید، ترور فاکس، جن پترسون، کریس گاتز، جردن لوئیس، کریسی رابینسون، جو آرمسترانگ و اندی داوسون، از دیگر بازیگران بلوط کهنسال هستند.
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم بلوط کهنسال
گاردین | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
پیتر بردشاو | لوچ و لاورتی مشتاقانه این استدلال را مطرح میکند که مردم بریتالیا از طریق همبستگی و به رسمیت شناختن منافع واقعی، بهطور طبیعی میتوانند با مهاجران و پناهندگان همدلی نشان بدهند.
ایندیوایر | امتیاز: ۷۵ از ۱۰۰
سوفی مانکس کافمن | اگرچه فیلم در غالب مدت زمان خود بهنظر میرسد که تنها بیوقفه در حال تیک زدن هر واقعیت مرتبط است (اشاره صرف به موضوعات واقعی)، اما شیمی میان ترنر و ماری منجر بهرابطهای میشود که بهندرت در سینما میبینیم: دوستی افلاطونی میان یک مرد مسن و یک زن جوانتر که ناشی از احترام متقابل است.
ورایتی | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰
اوون گلیبرمن | ابلا ماری، بازیگر نقش یارا، ناامیدی او درباره پدرگمشده و یا احتمالا کشته شدهاش و رنج او از اینکه مجبور شده کشورش را ترک کند، فوقالعاده دقیق و چند لایه به تصویر میکشد. عملکرد ماری به ما اجازه نمیدهد که در همدلی خود با یارا درنگ کنیم.
تلگراف | امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰
تیم روبی | نیت خوب و صادقانه لوچ و لاورتی کفایت نمیکند. طرح داستانی بلوط کهنسال به شکل کسالتآوری قابل پیشبینی است و پایانبندی آن نیز به وضوح رضایتبخش نیست.
نقد فیلم بلوط پیر برگرفته از سایت In Review Online
مایکل سیسینسکی | کن لوچ، قبل از اکران بلوط کهنسال در جشنواره فیلم کن در ماه مه، اعلام کرد که این آخرین فیلم بلند او خواهد بود. او که زمانی فیلمسازی مبارز و غرق در سنتهای سوسیالیستی بریتانیایی ویلیام موریس، ریموند ویلیامز، تونی بن و دنیس اسکینر بود، اکنون تا حد زیادی از کشوری – و یک سیستم جهانی – که بسیار بدتر از هر چیزی که او تصور میکرد شده است، احساس شکست میکند.
بلوط کهنسال که در شهرستان از لحاظ اقتصادی دچار رکود و فقر دورام اتفاق میافتد، بر صاحب میانسال میخانهای همنام با عنوان فیلم، تی.جی. (دیو ترنر)، متمرکز است. این میخانه که زمانی یک کانون اجتماعی پررونق بود، اکنون مکانی فرسوده بهنظر میرسد که بهسختی توسط جمعی از مشتریان قدیمی آنجا سرپا مانده است. اتاق پشتی میخانه، غیرقابل استفاده، رو به زوال و مزین به عکسهایی است که فعالیتهای اتحادیهای دهههای گذشته را ثبت کردهاند. مبارزات باشکوه کارگری سازمان یافته محلی که با واکنش بیرحمانه و فضاحتبار تاچر به اعتصاب معدنچیان در اواسط دهه هشتاد نابود شد. تی.جی. نسبت به اطرافیان خود مهربان است، اما آشکارا از پا درآمده و میدانیم که حتی دو سال پیش اقدام به خودکشی کرده است.
اما روحیه اجتماعی و حس تعلق و دلبستگی تی.جی. با ورود پناهجویان سوری و اسکان آنها در محله که اعتراض تعداد زیادی از سفیدپوستان فقیر و خشمگین آنجا را به همراه دارد، احیا میشود. پس از اینکه یکی از اراذل جوان محله به زن جوانی به نام یارا (ابلا ماری) حمله میکند و به دوربینش آسیب میرساند، تی.جی. با او دوست میشود. جاییکه در ملاقاتهای تی.جی. با یارا و خانوادهاش، بر اومانیستیترین (انسانگرایانهترین) تمایلات او، مهر تایید زده میشود. آنها مردمی مهربان، سختکوش و کاملا معمولی هستند که بخاطر شرایط کشورشان آواره شدهاند و اکنون میخواهند بخشی از یک جامعه بزرگتر باشند.
همانطور که اغلب در رابطه با همکاری لوچ و پل لاورتی فیلمنامهنویس اتفاق میافتد، بلوط کهنسال مانند دیگر همکاری این دو بهخاطر نگاه تبلیغی و آموزشی، مسائل را ساده میکند. مردم معمولی در میخانه از حضور سوریها خشمگین هستند و با واکنشی خودبازتابنده مهاجران را برای وضعیت غمانگیز خودشان، سرزنش میکنند. تاچریسم این مکان را ویران کرد، اما خیلی سادهتر است که بجای آن به غریبههایی که دقیقا مقابلتان قرار دارند، گیر بدهید. گفتوگوها در میخانه درباره «فرصت دادن به آنها» در مقابل «بازگرداندن آنها به جایی که از آن آمدهاند»، طوطیوار و قابل پیشبینی بهنظر میرسند. اما در حالیکه مطئنا میتوان این استدلال را بیان کرد که خود بحث نژادپرستی تکراری و قابل پیشبینی است، این موضوع را نمیتوان انکار کرد که بلوط کهنسال به شکل سرراستی کلیشهای و قالبی است. فیلم لوچ از همان صحنه ابتدایی و تلاش ناموفق تی.جی. در تعمیر تابلوی بیرونی بلوط کهنسال تا سرنوشت سگ کوچکش مارا، غافلگیریهای کمی ارائه میدهد.
با اینحال، آنچه بلوط کهنسال عرضه میکند، نگاهی موشکافانه به سرخوردگی و آرمانزدایی است. تی.جی.، یک چپگرای قدیمی از طبقه کارگر است که با ارزشهای جمعگرایانهای (طرفدار اصول اجتماعی در زندگی) که پدر معدنچیاش به او فهمانده، زندگی میکند. اما وقتی او و یارا برای بهبود وضعیت اسفبار روستایشان تلاش میکنند، با جهالت و خرابکاری فعالانه مواجه میشوند. تی.جی.، نزدیک به پایان فیلم، درحالیکه اشک میریزد جلسه خود با همفکرانش را با بیان این جمله که «من دیگه نیستم. تمومه» ترک میکند. اما لوچ و لاورتی در صحنهای که در آن مردم محلی پس از مرگ پدر یارا سوریها را میپذیرند و برای تسلیت گفتن مقابل خانه یارا میروند، یک نتیجهگیری تا حدی خوشبینانه را ارائه میکنند. اگرچه همبستگی طبقاتی انتزاعی بهنظر میرسد، اما سوگواری برای مردگان یک تجربه همگانی ملموس است. در تلاش تی.جی. برای مبارزه با نفرتی که در بین همسالانش موج میزند، دشوار است که یک نمونه نادر از خودنگاره از لوچ را ندید. او ممکن است مصداقی از این جمله ساموئل بکت باشد «نمیتوانم ادامه بدهم، ادامه خواهم داد»، اما اگر زمانی هم این مرد ثابت قدم و با اراده ۸۷ ساله آماده بود که دست از کار بکشد، به سختی میتوان او را سرزنش کرد. بلوط کهنسال نشان میدهد که جوامع مهاجر جدید، بدون آنکه بخواهند به ملت بریتانیا آسیبی برسانند، جان تازهای برای مبارزه خواهند بخشید. و این همان چیزی است که بهنظر میرسد به لوچ کمی امید میدهد.
۱۰ فیلم برتر درباره عکاسی و عکاسها که دیدنی است
امتیاز سایتهای سینمایی به فیلم بلوط کهنسال
تا زمان آماده سازی مطلب
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۷.۱ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | هنوز نمرهای ثبت نشده است |
منتقدان راتن تومیتوز | ۷۴ درصد بر اساس ۴۷ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | هنوز نمرهای ثبت نشده است |
منتقدان متاکریتیک | ۶۲ درصد براساس ۱۲ نقد |
مصاحبه با کن لوچ کارگردان فیلم بلوط پیر
وقتی ترنر احساس اندوه میکند، او واقعا مغموم میشود. … او مردی است که به عنوان یک آتشنشان و به عنوان یک سازماندهنده اتحادیه کارگری زندگی کرده است. او این جوامع را میشناسد…او تجربههای بسیار زیادی دارد و آنها را به اشتراک میگذارد.
آدمها طبقه کارگر را به عنوان قربانی، یا آدمهای کژ رفتار و یا شخصیتهای کمدی به تصویر میکشند. ما هرگز قدرتی را که آنها در صورت متحد بودن و پشتیبانی از یکدیگر دارند، نمیبینیم…این همان نقطهای است که امید میتواند از دل آن بیرون بیاید.
این یک سوال بود: آیا واقعا میتوانیم امیدی پیدا کنیم؟ احساس ما این بود که همبستگی یک موقعیت پیش فرض است…شما آدمها را گرفتار مشکل میبینید و سپس بهطور غریزی میروید و به آنها کمک میکنید. و فکر میکنم این همان سنگ بنایی است که باید با آن کار کنیم و بگوییم: بله، ما نیز قدرت داریم. من فکر میکنم امید، ایدهای سیاسی است. زیرا اگر امید داشته باشید – و البته خیال واهی نباشد -، و امیدوار باشید که راهی به پیشرفت وجود دارد، پس اطمینان و اعتماد برای دنبال کردن آن خواهید داشت.
فیلم خوبی بود که می تواند درس های اجتماعی مختلفی بدهد و در خیلی از امکان عمومی نمایش داد و بینندگان و مخاطبین را به تفکر و همدلی ملی وفراملی تشویق کرد .