درباره آدمکشِ فینچر که می‌خواهد مخاطب را مرعوب کند

شبِ شغال

دیوید فینچر فیلمساز بزرگی است اما آن‌چه در چند فیلم اخیرش با این جایگاه برجسته در تضاد قرار می‌گیرد آن است که می‌کوشد قصه‌های سرراست و دوخطی فیلم‌هایش را آن‌قدر پیچیده کند تا اثری متفاوت از متنی نه‌چندان تازه بیرون بکشد. این پیچیده‌نمایی و تلاش بی‌وقفه برای به‌رخ کشیدن قدرت کارگردانی نکته‌ای است که از تاثیرگذاری فیلم‌های فینچر کاسته است. همان‌کاری که به نحوی دیگر کریستوفر نولان هم می‌کند. گویی گروهی از فیلمسازان معتبر و برجسته حال حاضر جهان در یک چالش خودساخته می‌خواهند به یکدیگر و به توده مخاطب سینما اثبات کنند که بهترین کارگردان زنده سینما هستند.

معرفی کامل و نقد فیلم آدمکش دیوید فینچر

«آدمکش» یک داستان خطی ساده و روشن دارد. آدمکشی حرفه‌ای در آخرین عملیاتش موفق نمی‌شود و وقتی به خانه بازمی‌گردد درمی‌یابد که کارفرمایانش به قصد انتقام سراغ همسرش رفته‌اند. آدمکش قصه ما هم که توانایی و خونسردی بسیار بالایی دارد، دنبال آدم‌های مرتبط با حمله به همسرش در سراسر جهان می‌رود و به سبک خود تلافی می‌کند. قصه‌ای آشنا در سینما که بارها به شکل‌های گوناگون در آثار متعدد دیده‌ایم. حالا ببینیم فینچر چگونه و از چه منظری به این قصه می‌پردازد.

با توجه به سادگی و سرراستی داستان، فیلم روی شخصیت‌پردازی تمرکز ویژه‌ای می‌کند. تقریبا در تمام طول زمان نزدیک به دو ساعته فیلم با شخصیت اصلی فیلم یعنی آدمکش (با بازی چشمگیر مایکل فاسبندر) همراه می‌شویم. حرفه او به شکل طبیعی مستلزم سکوت، تنهایی و مخفی‌کاری است. او تا اواخر فیلم یعنی زمانی که برای انتقامجویی به سراغ آدم‌های دخیل در ناکار کردن همسرش می‌رود، کلامی بر زبان نمی‌آورد. حتی وقتی با گذرنامه‌های جعلی پرشمارش از این فرودگاه به فرودگاه دیگر در سفر است، تقریبا کلامی در پاسخ به ماموران بازرسی گذرنامه و متصدیان فروش بلیت بر زبان نمی‌آورد. پس فیلم برای جبران کمبود اطلاعات لازم در دو سوم ابتدایی به سراغ تک‌گویی‌های بلند و مفصل می‌رود.

فیلم آدمکش

شخصیت «آدمکش» دائم مشغول تک‌گویی ذهنی و درونی است. از خودش کمتر اما از کارش زیاد حرف می‌زند. مشتی اطلاعات نه چندان به‌درد بخور که لزوماً گرهی از متن نمی‌گشایند. بیشتر در مورد مهارتش در عملیات مخفی ترور صحبت می‌کند. در دو سوم اولیه فیلم با حجم عظیمی از حرافی‌های درونی مواجهیم که در یک‌سوم پایانی به گفت‌وگوهای دو نفره طولانی و کشدار با عاملان سوءقصد به همسر آدمکش منتهی می‌شود. این همه تک‌گویی درونی نه تنها مخاطب را به درونیات شخصیت نزدیک و با او آشنا نمی‌کند، که خلاصه داستان دو خطی یاد شده را هم بسط و گسترش نمی‌دهد و حتی قصه را از نفس می‌اندازد. مونولوگ‌های ذهنی آدمکش – به‌ویژه پس از آنکه در یک عملیات ترور ناموفق عمل می‌کند و ناگزیر به فرار می‌شود- در عمل لفاظی‌های بیهودعه‌ای هستند که گویی قرار است حفره‌های متن و فیلمنامه را پر کنند.

فینچر سعی می‌کند با لحنی ادبی که به مونولوگ‌ها داده و نقل قول از شاعر شوریده‌ای چون دیلن تامس (۱۹۵۳-۱۹۱۴ شاعر بریتانیایی) شخصیت‌پردازی کند که در عمل موفق نیست. کمی که فیلم پیش می‌رود با مونولوگ‌های آدم آشفته و پریشانی روبروئیم که دائم دارد نظریه صادر می‌کند و ادای حرفه‌ای های بی‌رحم را درمی‌آورد. اما این نثر ادیبانه و حکایت‌های حکیمانه که در تمام طول فیلم پراکنده شده، اصل ماجرا که سینما و روایت روان یک قصه باشد را از یاد برده است.

فینچر قصه سرراستش را آن‌قدر می‌پیچاند تا قدرت کارگردانی، میزانسن، دکوپاژ و اجرای صحنه‌ها را به رخ تماشاگر بکشد و او را مرعوب کند. کارگردانی فیلم در اوج است. بعید می‌دانم این قصه را کسی بهتر از فینچر روایت کند. اما فیلم و روایت در کنار این توان بالای اجرایی، خالی از روح سینماست. نقیصه‌ای که دستکم در دو فیلم پیشین فینچر یعنی «دختر گمشده» و «منک» هم به چشم می‌خورد. دیوید فینچر یکی از بهترین کارگردانان حال حاضر سینمای جهان است. اما او فیلم به فیلم دارد از جایگاه یک «فیلمساز» دور می‌شود و به مقام یک «کارگردان» بزرگ تنزل می‌یابد.

دانلود و تماشای فیلم آدمکش

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

2 نظر
  1. سید محمد سیدی می‌نویسد

    فیلم عالی بود و هست من بیش از ۵ فیلم رو تماشا کردم ریتم فیلم عالی و دیالوگ‌های بسیار زیبای و عمیقی دارد

  2. مسعود ابراهیمی می‌نویسد

    سلام وباتشکر از انتقاد کاملا بجا وباندازه تان/
    بفول معروف : جانا سخن از زبان ما میگویی
    تنها تفاوت عقیده ی بنده ی گمترین باشما تنها شاید ترتیب اول ودومی فیلمسازان مشروحه با نقطه نظرات شماست . اونم سالهاست که بنده با قاطعبت عرض میکنم که بنظر ابن بیمقدار کریستوفر نولان قطع به یقین وجناب فینچر نیز اخیرا در زمره چنین فیلمسازی درامده وتاسف بارایت. بنده ۶۰سالی از عمر خود را سپری کردم و سالها تدذبی میکردم وبرابم کاملا به اثبات رسیده که اراد باتحربه و کهنه کار خیلی ساده والبته که شیوا وبلیغ نظرات وعقایدخودش را چه درکلام نظم یا نثر وحتی بازبان گویای هنر و درتمامی حوضه ها(نقاشی ،موسیقی ویافیلم و …)بژوریکه همه فهم باشد بیان میکند. چه رسد به افرادی چون ایشان. باور بفرمایید در دوسه دهه
    اخیر که بطور نسبی عقل این ناچیز درمقایسه با دهه های قبل از آن نه کامل ولیکن نسبت بخودعاقل شدم . تنها فبلمی راکه نتوانستم شیرفهم بشوم فیلم معروف نولان بود. که جنالعالی بهتراز هرکس منظورم را درک میکنید. تا امروز که مطمئن شدم بلانسبت شما خنگ ومنگل ودستکم کم هوش وخل نیستم. ارادتمند و خاکسار تان

filimo the north pole