به بهانه اهدای جایزه یک عمر دستاورد هنری برلیناله 2023 به کارگردان مشهور آمریکایی

هفت کارگردان از استیون اسپیلبرگ می‌گویند

از سوزانه بیر و جین کمپیئن تا لوکا گوادانینو و توماس وینتربرگ

استیون اسپیلبرگ امسال جایزه خرس طلای افتخاری دستاورد عمر را از هفتادوسومین جشنواره برلین دریافت کرد و به همین بهانه، «اسکرین اینترنشنال» از ۱۳ فیلمساز در گوشه و کنار دنیا درباره میراث و تاثیر اسپیلبرگ بر آن‌ها به عنوان داستان‌گو و تاثیر این کارگردان آمریکایی بر فرهنگ سینمای جهان سوال‌هایی پرسیده است. ما در اینجا ۵ فیلمساز سرشناس و ۲ فیلمساز خوش‌آتیه‌ای را که امسال با فیلم‌های دیدنی‌شان مورد تحسین جهانی قرار گرفته‌اند از فهرست سیزده‌تایی «اسکرین اینترنشنال» انتخاب کردیم و پرسش‌وپاسخ با آن‌ها در باب اهمیت سینمای استیون اسپیلبرگ را برای شما تدارک دیده‌ایم.

طبق اعلام جشنواره برلین ۲۰۲۳ اسپیبرگ جایزه بزرگ این رویداد سینمایی را برای مجموعه آثاری دریافت کرد که در تاریخ سینمای جهان منحصربه‌فردند. اسپیلبرگ ۷۶ ساله که جدیدترین فیلمش با عنوان خانواده فیبلمن (The Fabelmans) در جشنواره روی پرده می‌رود، ۳۴ فیلم بلند را کارگردانی کرده و تا امروز نامزد دریافت ۲۲ جایزه اسکار شده است. نام اسپیلبرگ -به قول کارگردان اسپانیایی خوان آنتونیو بایونا- مترادف با سینما شده است.

رده‌بندی فیلم های استیون اسپیلبرگ؛ از بدترین تا بهترین

ادوارد برگر: وقتی کتانی می‌پوشم در فکر اسپیلبرگ هستم!

کارگردان فیلم در جبهه غرب خبری نیست

ادوارد برگر

  • اولین فیلم از اسپیلبرگ را در چه سن‌وسالی تماشا کردید؟

فیلم ای. تی را در ۱۲ ‌سالگی دیدم. سینما هنوز بخشی از زندگی‌ام نشده بود. یکی از دوستانم شروع به صحبت درباره .E. T کرد و من کنجکاوی کردم. او نسخه وی‌اچ‌اس فیلم را داشت که به تماشای آن نشستیم. خیلی روی من تاثیر گذاشت. وقتی دوباره فیلم را دیدم برای اولین بار آگاهانه شروع به تحلیل سازوکار فیلم کردم و این‌که چطور مرا تحت تاثیر قرار داد. وقتی نخستین بار دوستم فیلم را تعریف کرد و گفت «درباره موجودی فرازمینی است» فکر کردم چه ایده احمقانه‌ای؛ اما موضوع شگفت‌انگیزی که اسپیلبرگ درباره آمریکا به من آموخت این بود که هر چیزی را تصور کنید می‌توانید در فیلم به آن بپردازید و واقعی می‌شود. او به‌قدری زیاد به سینما و داستان باور دارد که موجود فرازمینی هم کاملا واقعی است؛ به‌گونه‌ای که می‌خواستم این موجود دوستم باشد، برادرم باشد. در آلمان همه چیز به‌مراتب واقع‌گرایانه‌تر است. خبری از فیلم‌های علمی‌خیالی نیست چون بودجه‌ای در کار نیست؛ اما جای تخیل هم خالی است. در آمریکا و به‌خصوص در مورد اسپیلبرگ، هر چیزی که می‌توانید تصور کنید و در خیال‌تان نقش می‌بندد می‌تواند یک فیلم باشد. این چیزی بود که او به من آموخت.

  • اسپیلبرگ چطور روی شما و کارتان تاثیر گذاشت؟

او کاری کرد که هر عشق سینمایی فیلم‌هایش را دنبال کند چون به آثاری نمادین از دهه‌های مختلف بدل شدند؛ تجربه‌ها و خاطراتی نمادین. من بعدها فیلم‌های اول او را هم مثل «شوگرلند اکسپرس» و «دوئل» تماشا کردم که داستان‌های‌شان مرا حیرت‌زده کردند. در ضمن متحیر شدم از گستره داستان‌هایی که او می‌تواند روایت کند. او فیلم‌های «پارک ژوراسیک» و «فهرست شیندلر» را در کارنامه‌اش دارد! من گفت‌وگویی با سام مندس را پس از ساخت «زیبای آمریکایی» (American Beauty) خواندم. او اسپیلبرگ را دیده و پرسیده بود: «چه توصیه‌ای برای من دارید؟» که شنیده بود: «کفش‌های راحت بپوش.» فکر کردم توصیه واقعا ارزشمندی است و خودم هر روزی که سر صحنه می‌روم آن را رعایت می‌کنم. وقتی کفش‌های کتانی‌ام را پا می‌کنم به اسپیلبرگ فکر می‌کنم.

  • از اسپیلبرگ فیلم محبوبی دارید؟

سوال واقعا سختی است. می‌توانم بگویم «شوگرلند اکسپرس» اما بذارید «نجات سرباز رایان» را انتخاب کنم چون فیلمی است که سال گذشته و پیش از ساخت «در جبهه غرب خبری نیست» بیش‌تر از هر فیلم دیگری دیدم. محبوب‌ترین فیلمم شد چون فهمیدم چقدر استادانه ساخته شده است.

  • لحظه یا صحنه محبوبی از فیلم‌هایش دارید؟

صحنه خیلی ساده‌ای است و نمی‌توانم آن را صحنه محبوبم بخوانم اما نمونه‌ای است که برای ساخت «در جبهه غرب خبری نیست» آن را بررسی کردیم. صحنه‌ای که بِری پِپِر در جریان نبرد روی پل در «نجات سرباز رایان» بالای برج ساعت است و تانک‌ها در حال عبور از خیابان‌ها هستند. آن‌ها از بمب‌های دست‌سازی استفاده می‌کنند که به تانک‌ها می‌چسبند. ما از آن‌ها برای نبرد تانک خودمان الهام گرفتیم. سربازی هست که منفجر می‌شود و به بخار یا دودی از خون بدل می‌شود. من آن را به گروه بدلکاری و جلوه‌های ویژه نشان دادم و پرسیدم: «چطور این کار را کرده‌اند؟»

  • خودتان با اسپیلبرگ تعاملی داشته‌اید؟

وقتی نتفلیکس از من پرسید که «برای میزبانی از فیلمت در مراسم جوایز چه کسی را در نظر داری؟» اولین پاسخم استیون اسپیلبرگ بود چون فکر کردم باید شانسم در رسیدن به ستاره‌ها را امتحان کنم، سوای این‌که او یکی از نمادین‌ترین فیلم‌های جنگی چند دهه اخیر را ساخته است. آن‌ها هم گفتند که «امسال احتمالا سخت است چون اسپیلبرگ خودش هم در فصل جوایز فیلم دارد.» پس کمی ناامید شدم اما امیدوارم روزی فیلمم را تماشا کند و بتوانیم درباره‌اش صحبت کنیم؛ و من بتوانم از او سوال‌های زیادی درباره مهارت و استادی‌اش در سینما بپرسم.

 

سوزانه بیر: بعد از دیدن فیلم ای. تی. ساعت‌ها گریه کردم

کارگردان فیلم‌های برادران، در دنیایی بهتر و جعبه پرنده

سوزانه بیر

  • اولین فیلمی که از اسپیلبرگ دیدید چه بود و چه زمانی؟

فیلم دیدن را دیر شروع کردم و فکر می‌کنم «آرواره‌ها» اولین فیلمی بود که از او دیدم. بعدش «ای. تی.» بود که واقعا نمی‌دانستم فیلمی می‌تواند چنین کاری کند. ساعت‌ها گریه کردم. ساختن فیلمی که این‌قدر عمیقا احساساتی باشد فقط گویای نبوغ سازنده‌اش است.

  • فیلم محبوبی از اسپیلبرگ دارید؟

«ای. تی.» فیلمی است که بارها و بارها تماشایش کرده‌ام.

  • او چطور بر شما و کارتان تاثیر گذاشته است؟

اسپیلبرگ نه‌فقط در صنعت سینما روی همه تاثیر گذاشته است بلکه تاثیرش از سینما هم فراتر رفته و ابعاد فرهنگی دارد. همه فیلم‌های او دلنشین نیستند اما داستان‌گویی او چنین کیفیتی دارد؛ کیفیتی که از هوشیاری نمی‌آید و از برتری و ممتاز بودن او ناشی می‌شود. اگر قوی باشید مجبور نیستید جیغ بزنید. به نظرم در این دوره زمانی، او تنها کارگردانی است که می‌توانیم بپرسیم «۱۰ فیلم محبوب شما از اسپیلبرگ کدام‌ها هستند؟» او چنین کارگردان بسیار مهمی است. او بسیار ماهر و به لحاظ فنی مبتکر است اما رازش این است که هرگز از کنجکاوی، و خلوص و معصومیت دست نکشید؛ که این کیفیت دوم شامل داستان‌ها و مضامین به‌خصوصی می‌شود که فکر و ذکرش هستند. درون این کارگردان فوق‌العاده مجرب و خیال‌پرداز، یک پسر کوچک پنهان شده است که ناگهان سروکله‌اش پیدا می‌شود و مطمئن می‌شود که همه چیز غیرمنتظره و غیرقابل پیش‌بینی است.

  • تا امروز با او بده‌وبستانی داشته‌اید؟

ما در آکادمی علوم و هنرهای سینمایی عضو هیأت مدیره هستیم و آنجا گفت‌وگوهایی داشتیم که اغلب درباره مسائل مرتبط با آکادمی بودند. او فوق‌العاده مودب، نجیب و شوخ‌طبع است. البته او هم مثل هر کسی آستانه تحملی دارد و فکر نمی‌کنم کسی بخواهد او را آزار دهد؛ اما خودم هر بار که با او دیدار کرده‌ام، با مردی به‌شدت جذاب، باشخصیت و با رفتاری دوستانه روبه‌رو شده‌ام.

 

لوکا گوادانینو: اسپیلبرگ ترس مرا ریخت

کارگردان فیلم‌های من عشق هستم و استخوان‌ها و همه چیز

لوکا گوادانینو

  • اولین فیلمی که از او دیدید چه بود و در چه سن‌وسالی؟

«ای. تی.» را در ۱۱ ‌سالگی دیدم که حسابی مرا تحت تاثیر قرار داد. من «چیزی اهریمنی» (Something Evil) را هم به‌وضوح به یاد دارم؛ فیلمی تلویزیونی که اسپیلبرگ درست پس از «دوئل» ساخت.

  • فیلم محبوب‌تان از او کدام است؟

«امپراتوری خورشید» (Empire Of The Sun) که اغلب برمی‌گردم و یک بار دیگر آن را تماشا می‌کنم. شیوه‌ای که او توامان به بی‌رحمی،‌ درد و فقدان و ازدست‌دادن می‌پردازد خارق‌العاده است. برای من مثل ادای دینی تمام‌عیار به روبرتو روسلینی است.

  • اسپیلبرگ چطور شما و کارتان را تحت تاثیر قرار داده است؟

او باعث شد من از حرکت‌های سینمایی واضح ترسی نداشته باشم. اگر به امضای سینمایی اسپیلبرگ فکر کنید به نمایی می‌رسید که دوربین به سمت شخصیتی حرکت می‌کند که به رازی در بیرون قاب نزدیک می‌شود، با نوری که از پشت، انگار او را تاج‌گذاری کرده است و موسیقی‌ای که اوج می‌گیرد. این یکی از واضح‌ترین و تمام‌وکمال‌ترین حرکت‌های سینمایی است و من فروتنانه فکر می‌کنم که روی من و کارم تاثیر گذاشته است.

  • صحنه یا لحظه محبوبی از فیلم‌های اسپیلبرگ دارید؟

صحنه‌ای در «پارک ژوراسیک» که ولاسی‌رپترها در آشپزخانه به دنبال بچه‌ها می‌افتند. شما در این صحنه با ایده اصلی سینما روبه‌رو می‌شوید: سینما به عنوان مکان راز و رمز، رویا و کابوس، که مستقیم از اکسپرسیونیسم آلمان می‌آید.

  • با او برخورد و تعامل شخصی داشته‌اید؟

بله، سال ۲۰۱۸ در مهمانی ناهاری که آکادمی ترتیب داد. در پایان عکسی گرفتند که او کنار من قرار گرفت. گفتم: «شب خوش» که پاسخ داد: «شب خوش»؛ همین.

 

جین کمپیون: او عشق همه است

کارگردان فیلم‌های پیانو و قدرت سگ

او بسیار محبوب است و همه دوستش دارند. همه جور فیلمسازی از روی صندلی‌های سینما عبور می‌کند، از جمله خودم، تا لبخند بزند و با اسپیلبرگ دست بدهد. من با همین چشمان خودم شاهد عشقی بی‌حدوحصر به او بوده‌ام. او یک پدیده سینماساز است. آدمی فروتن، واقعا فروتن، که تمام تلاشش را می‌کند تا پذیرای همه باشد و مهربان.

 

شارلوت ولز: او یک افسانه زنده است

کارگردان فیلم اَفترسان Aftersun

شارلوت ولز

  • اولین فیلمی که از اسپیلبرگ دیدید چه بود و در چه سنی؟

«پارک ژوراسیک» بود که موقع اکران در سینما دیدم. حدودا شش ساله بودم.

  • فیلم محبوب‌تان از او چیست و چرا؟

به دلایل نوستالژیک باید بین «پارک ژوراسیک» و «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» دست به انتخاب بزنم که این دومی را بیش‌تر از بقیه فیلم‌های او دیده‌ام. در ضمن فیلمی است که احساس می‌کنم خیلی وابسته به دیدن با خانواده است. ما خانوادگی به تعطیلاتی در مصر رفتیم و از راه آبی، یک روز به اردن سفر کردیم. من ویدیویی از مادرم دارم که وانمود می‌کند سوار یک اسب است و چهارنعل در شهر پِترا می‌تازد، در حالی که ملودی اصلی «ایندیانا جونز» را زمزمه می‌کند.

  • اسپیلبرگ چطور روی شما و کارتان تاثیر گذاشته است؟

در کودکی او تنها کارگردانی بود که می‌توانستم نامش را درست و دقیق بگویم چون حضورش همه جا احساس می‌شد؛ و حتی بدون این‌که تصوری از کار یک کارگردان داشته باشید، می‌توانستید از اسپیلبرگ به عنوان کارگردان نام ببرید. او برای من و خیلی‌های دیگر، نقشی اساسی را در احساس کردن جادوی سینما در کودکی بازی کرد؛ و همچنین در شناختن چهره‌ای از خالقان فیلم‌ها. او کاری کرد که برای من حساب فیلم از سازنده‌اش جدا شود که در آن زمان و در سایر موارد برایم نامرئی بود. شما پیش از این‌که از چیستی فیلمسازی آگاه شوید، اسپیلبرگ خودش را به عنوان سازنده و خالق متمایز کرده و به شما معرفی کرده بود. فیلم‌های او کیفیتی لذت‌بخش دارند و برای همین، این همه آدم آن‌ها را تماشا کرده‌اند و خاطرات مثبتی از تماشا و تجربه دیدن آن‌ها دارند؛ و چون او چنین پرکار بوده و این همه سال کار کرده است، تماشاگران می‌توانند به لحظه‌های مختلفی اشاره کنند که در مورد خودم، نه‌فقط شش‌سالگی بلکه ۱۶ سالگی را هم شامل می‌شود که «گزارش اقلیت» (Minority Report) اکران شد و یادم هست که باعث شد فیلم‌های مرتبط بیش‌تری ببینم و مبنای گفت‌وگوهای نوجوانانه آن سال‌های ما شد.

  • صحنه یا لحظه محبوبی از فیلم‌های او دارید؟

فکر می‌کنم لحظه‌ای که ایندی در «آخرین جنگ صلیبی» پا به پل نامرئی می‌گذارد یکی از صحنه‌های محبوبم است. یکی از آن تصاویری که خیلی به آن فکر می‌کنم، از این منظر که می‌توان آن‌ها را درآورد و اجازه داد تا چیزهای بیش‌تری به شما بگویند.

  • برخورد نزدیکی با او داشته‌اید؟

نه، اما در مراسم جوایزی بودم که او هم حضور داشت؛ و کاملا ملتفت بودم که با استیون اسپیلبرگ در یک مکان حضور دارم. من باید پا می‌شدم و صحبت می‌کردم و تصور و هضم این‌که او هم آنجا نشسته است و من در نزدیکی‌اش هستم، برایم خیلی دشوار بود. او یک افسانه زنده است و این همزمانی عجیب است که او هم امسال فیلمی درباره گذشته خانواده‌اش ساخته است (فیبلمن‌ها)؛ و این‌که در مقاله‌ها و در جمله‌های یکسانی نام فیلم‌های ما کنار هم آمده است، برای من تجربه‌ای سوررئال به حساب می‌آید.

 

ادگار رایت: هر فیلمش یک مدرسه فیلمسازی است

کارگردان فیلم‌های شان مردگان، بیبی راننده و دیشب در سوهو

ادگار رایت

  • اولین فیلمی که از اسپیلبرگ دیدید در چه سن‌وسالی بود؟

اکران دوباره «برخورد نزدیک از نوع سوم» در سال ۱۹۸۰ را دیدم که باید آن را در یکی از سینماهای وِست‌اُوِر رود در بورن‌مِث دیده باشم. همان فصل افتتاحیه فیلم مرا مشتاق و کنجکاو کرد؛ حس‌وحالی که هنوز رنگ نباخته و در دیدن دوباره فیلم هم تکرار می‌شود.

  • محبوب‌ترین فیلم اسپیلبرگی شما چیست و چرا؟

بین «مهاجمان صندوقچه گم‌شده» و «برخورد نزدیک…» تردید دارم و «آرواره‌ها» و «ای. تی.» هم در فاصله‌ای کم پس از آن‌ها قرار می‌گیرند. انتخابم بسته به روز تغییر می‌کند اما الان، «برخورد نزدیک از نوع سوم» را انتخاب می‌کنم که نهایت سحر و امیدواری ژانر علمی‌خیالی را در خود جای داده است. اصلا مهم نیست چند بار این فیلم را ببینم چون هر بار حیرت‌زده در اشتیاق فرو می‌روم، خیلی شبیه شخصیت ریچارد درایفِس در فیلم.

  • اسپیلبرگ چطور بر شما و کارتان تاثیر گذاشته است؟

من از نسلی هستم که اولین بار در روزگاری پا به سینما گذاشت که اسپیلبرگ در حال ساخت اولین سری از فیلم‌های موفقش بود که امروز آثاری نمادین به شمار می‌روند. دیدن «مهاجمان صندوقچه گم‌شده» در ۷ ‌سالگی، لحظه شگرفی را برای من رقم زد و یکی از اولین فیلم‌هایی بود که فهمیدم چه کسی آن را کارگردانی کرده است و کنجکاو شدم که چطور آن را ساخته‌اند. در سالیان اخیر که به‌طور مستمر از او به عنوان کارگردانی زبده در میزانسن یاد می‌کنم. هر فیلمی از استیون اسپیلبرگ یک مدرسه فیلم مینیاتوری است برای مطالعه شیوه‌های متفاوت فیلمبرداری یک صحنه، و با در نظر گرفتن همیشگی سبک و بودجه، و همین‌طور داستان‌گویی بصری استادانه. فیلمی از او را با صدای بسته تماشا کنید تا اثر یک نابغه را مطالعه کرده باشید.

  • فصل یا لحظه محبوب‌تان از فیلم‌های او کدام(ها) است؟

«مهاجمان صندوقچه گم‌شده» مجموعه‌ای از صحنه‌های محبوب است: فصل افتتاحیه در معبد، مسابقه نوشیدن، صحنه‌های چاه ارواح، تعقیب‌وگریز با کامیون و… فیلم لحظه به لحظه اثری بی‌مانند است؛ اما اجازه بدهید به فیلمی اشاره کنم که محبوبیت کم‌تری دارد و فصل افتتاحیه‌اش آدم را می‌کشد: «ایندیانا جونز و معبد فنا». اگر هم قرار باشد یک لحظه را انتخاب کنم، جایی است در «ای. تی.» که موسیقی جان ویلیامز اوج می‌گیرد و تصویر به صورت الیوت برش می‌خورد، درست پیش از آن که بچه‌ها با دوچرخه‌های خود از روی بلوک‌های میان جاده به پرواز درآیند؛‌ و در حد یک نما، جایی که کری گافی کوچک در قابی مقابل در ورودی آشپزخانه‌شان در پس‌زمینه و میان دیواری از نور نارنجی دیده می‌شود.

  • با او تعامل شخصی داشته‌اید؟

خوش‌شانسم که بگویم بارها و بارها؛ او مدت‌هاست حامی آثار من است و چه چیزی بهتر از تماسی از طرف استیون اسپیلبرگ؟ یک بار هم برای او کار کردم و فیلمنامه «تن‌تن» (Tintin) را نوشتم. احساس یک شاگرد سوگلی را داشتم وقتی که به ایده‌هایی می‌رسیدم که مورد توجه قرار می‌گرفتند. یک بار در جلسه‌ای یک شوخی بصری را ارایه کردم و او گفت: «عاشقشم ادگار، خیلی سینمایی‌ست.» صادقانه می‌گویم که پس از آن می‌توانستم خودم را بازنشسته کنم.

 

توماس وینتربرگ: جیمز باند قهرمانم نبود اسپیلبرگ بود

کارگردان فیلم‌های جشن، شکار و دور بعدی

توماس وینتربرگ

وینتربرگ به یاد نامه‌ای افتاد که در اوایل فعالیت‌هایش به عنوان فیلمساز از اسپیلبرگ دریافت کرد که فیلم تحسین‌شده سال ۱۹۹۸ او با عنوان «جشن» (Festen) را دیده بود. فیلم داستان مهمانی شصت سالگی یک پدرسالار را روایت می‌کند که در آن حقیقت‌های خانوادگی ناخوشایندی برملا می‌شود. وینتربرگ می‌گوید: «نامه‌ای تایپ‌شده بود که خیلی خوب شروع می‌شد. خط اول چنین چیزی می‌گفت: این بهترین فیلمی است که تا امروز دیده‌ام… اما خط دوم چنین بود: درباره این موضوع.» او می‌خندد و می‌گوید: «برای لحظه‌ای خودم را روی ابرها دیدم اما خط دوم کمی ناامیدم کرد چون به گمانم فیلم‌های زیادی درباره این موضوع ساخته نشده‌اند.»

این نامه تنها تحسین و توجهی نبود که توماس جوان در آن زمان از اسپیلبرگ دریافت کرد: «او مرا به دفترش دعوت کرد و بسیار خوب و مهربانانه برخورد کرد. گفت: فکر می‌کنم باید در وطن (دانمارک) بمانی و کارت را ادامه بدهی. این حاکی از بخشندگی تمام‌عیار او بود.» وینتربرگ جوان، پیشنهادی هم برای اسپیلبرگ داشت: «گفتم اگر شما را دعوت کنیم که فیلمی دُگمایی بسازید، چنین کاری می‌کنید؟ او خندید و لبخند زد اما بدیهی بود که اتفاق نیفتاد. ما از او دعوت کردیم چون کارش را خیلی تحسین می‌کنیم و هنوز هم چنین است. به‌علاوه، از اسکورسیزی هم درخواست کردیم.»

قواعد و محدودیت‌های جنبش سینمایی «دگما ۹۵» شامل استفاده از دوربین‌های روی دست، صداها و نور طبیعی و فیلمبرداری در لوکیشن‌های عادی و بدون تجهیزات صحنه می‌شد. وینتربرگ هنوز دوست دارد اسپیلبرگ چنین فیلمی بسازد: «فکر می‌کنم او می‌تواند از این ایده لذت ببرد و با آن تفریح کند. او فیلمساز شگفت‌انگیزی است و می‌تواند ثابت کند که با چنین قواعدی چطور استادانه عمل می‌کند. طرح این پیشنهاد لحظه فوق‌العاده‌ای را رقم زد.»

وینتربرگ با عشقِ فیلم‌های اسپیلبرگ بزرگ شد. او به یاد دارد که اولین باری که «برخورد نزدیک…» را تماشا کرد به‌شدت تحت تاثیر قرار گرفت؛ و می‌گوید «ای. تی.» حتی امروز هم پیشگامانه است. علاوه بر این‌ها اشاره می‌کند که صحنه‌هایی از «فیبلمن‌ها» فکر و ذکر او را تسخیر کرده‌اند که «در آن‌ها سامی در کودکی با دست خالی فیلم می‌سازد. این صحنه‌ها نشان می‌دهند که حتی اولین فیلم‌های او چقدر خوش‌ساخت بوده‌اند. این صحنه‌ها برای من بسیار تکان‌دهنده و اندوه‌بارند.» وینتربرگ چنین جمع‌بندی می‌کند: «مهارت و هنر او الهام‌بخش من است. وقتی بزرگ می‌شدم جیمز باند قهرمانم نبود اسپیلبرگ بود. او هر چیزی بود که هالیوود قرار بود باشد. چنین هاله‌ای از نور پیرامون اوست.»

منبع: اسکرین دیلی

تماشای آنلاین آثار استیون اسپیلبرگ

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. امیر هادی ملک اسماعیلی می‌نویسد

    سینما یعنی جادو و اسپایلبرگ جادوگر تمام عیار ان است ممنون که این مصاحبه ها را باز نشر کردید

filimo the north pole