فیلم دوئل؛ بنیانگذار فیلمهای فاخر!
۲۰ آبان سالگرد اکران این گران ترین فیلم احمدرضا درویش است
دوئل از همان زمان ساخت فیلم کنجکاویبرانگیزی بهنظر میرسید. خست تیم تبلیغات فیلم در عرضه مواد تبلیغاتی در کنار شایعاتی که در مورد بودجه هنگفت دوئل به گوش میرسید، به کنجکاویها دامن زد. خود احمدرضا درویش در گفتوگویی با ماهنامه فیلم در دوران اکران عمومی دوئل، کل هزینههای دوئل را بین ۳ تا ۳.۵ میلیارد تومان دانست که با توجه به وضعیت اقتصادی آن دوران سینمای ایران و قیمت ارز (دلار در سال ۸۲ با قیمتی حدود ۸۳۰ تومان عرضه شد) به این معنی است که دوئل با بودجهای حداقل ۳.۵ میلیون دلاری ساخته شد که رقمی شگفتانگیز برای اقتصاد سینمای ایران به شمار میرفت. همچنین بحثهایی در مورد ایدههای پخشکنندگان دوئل برای اکران گسترده در کشورهای اروپایی و آسیایی وجود داشت و البته تبلیغات سنگین و کمسابقه فیلم در زمان اکران هم افراد بیشتری را به تماشای فیلم ترغیب کرد. در چنین شرایطی، دوئل حتی پیش از اکران بهعنوان پدیده سینمای ایران مورد توجه قرار گرفت. باید این را در نظر داشته باشیم که بحثی که در سالهای اخیر با عنوان «فیلم فاخر» درگرفته، در آن زمان موضوعیت چندانی نداشت و به همین دلیل تولید فیلمی که گفته میشد از نظر کیفیت و عظمت تولید فراتر از سطح معمول سینمای ایران است و از نظر اجرایی حتی میتواند با برخی از فیلمهای هالیوودی رقابت کند، اتفاق ویژهای محسوب میشد.
به مناسبت سالگرد اکران دوئل، نگاهی انداختهایم به چکیده برخی از نقدهایی که در آن دوران بر این فیلم پرسروصدا نوشته شد.
بهترین فیلم های دفاع مقدس؛ از جنگی تا اجتماعی
خلاصه داستان فیلم دوئل احمدرضا درویش
خلاصه داستان کامل فیلم دوئل این است: «زینال پس از بازگشت از اسارت خاطرات گذشتهاش را مرور میکند. با شروع جنگ و آغاز حمله عراقیها، او که همسرش هانیه را از دست داده، به همراه یحیی یک گروه مقاومت محلی را سازماندهی میکند. پس از حمله بیامان هواپیماها به جمعیت آوارهای که در صدد عزیمت از منطقه جنگی هستند و انفجار قطار و تخریب ایستگاه راهآهن، سلیمه از زینال قول میگیرد که همسرش یحیی را سالم به او برگرداند. تعدادی از نیروهای دولتی که مدعیاند ماموریتی محرمانه دارند با همدستی اسکندر تصمیم میگیرند گاوصندوق بهجامانده از یک واگن باری را از آن خارج کنند. براساس صحبتهای آنان مشخص میشود که داخل گاوصندوق اسناد و مدارک مهمی با اهمیت استراتژیک است. زینال بهجای یحیی مسئولیت این اقدام را میپذیرد و با کمک دوستانش گاوصندوق را پیاده کرده و در اختیار نماینده گروه میگذارد. او که تعدادی از دوستانش را در این ماموریت از دست رفته میبیند، با مرگ نماینده گروه حین گریز مواجه میشود و تلاش میکند گاوصندوق را نزد جهانآرا به اهواز ببرد. اختلاف او و گروه اسکندر تا جایی ادامه مییابد که حتی یحیی هم به دفاع از آنها برمیآید. معاون جهانآرا پس از فریب دادن اسکندر و همراهان، گاوصندوق را در اختیار زینال قرار میدهد و او با تلاش فراوان محموله را به یک یدککش میرساند و در آخرین دقایق از دست تعقیبکنندگانش میگریزد. یحیی هم خودش را به قایق میرساند و با حمله نیروهای عراقی او به همراه گاوصندوق به اعماق آب میرود و زینال اسیر عراقیها میشود.
پس از آزادی، زینال که عنصری مشکوک تلقی میشود و چند ماه در قرنطینه میماند، در بازگشت به روستایش متوجه میشود که مردم و رییس قبیله هم او را به خیانت متهم کردهاند. سلیمه هم زینال را مسئول مرگ یحیی میداند و در صدد کشتنش برمیآید. زینال پس از مواجهه با برخورد خشن سلیمه برای اثبات بیگناهیاش سراغ فرمانده نظامی منطقه میرود که همان معاون جهانآراست. او به قیمت از دست دادن موقعیت نظامیاش تجهیزات و گروه غواصی را در اختیار زینال قرار میدهد تا در نقطهای که گاوصندوق زیر آب رفته، به تجسس بپردازد. گاوصندوق پیدا میشود، اما ابتدا زینال استخوانهای بهجامانده از یحیی را پیش سلیمه میبرد. اسکندر که از سالها پیش دلبسته سلیمه بوده، ازدواج پسر یحیی با یکی از دختران قبیله (دختر ناخدا که برادرزاده زینال است) را در گرو وصلت خود با سلیمه میداند. او پس از کشف گاوصندوق مانع عزیمت زینال میشود و اعتراف میکند که محتویات آن نه اسناد دولتی، بلکه شمشهای طلاست که تبدیل به گاوصندوق شده است. زینال که به همراه برادرزادهاش برای گریز از دست اسکندر و گروه مسلحی که در اختیار دارد با گاوصندوق به میدان مین زده، پس از کشمکش فراوان و کشته شدن برادرزادهاش، در آخرین لحظه توسط اسکندر با چاقو مضروب میشود. سپس اسکندر با اتومبیل حامل گاوصندوق به راهش ادامه میدهد، اما میدان مین منفجر شده و طلاها به برادههایی تبدیل و در صحرا پراکنده میشود. سلیمه تلاش میکند پیکر نیمهجان زینال را به بیمارستان برساند و تصویری از یادگار هانیه، نشانی از پیوند زینال و سلیمه دارد.»
عوامل و بازیگران فیلم دوئل
نویسنده و کارگردان: احمدرضا درویش/ مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی/ تدوین: مصطفی خرقهپوش/ موسیقی متن: مجید انتظامی
بازیگران: سعید راد، پژمان بازغی، پریوش نظریه، انوشیروان ارجمند، کامبیز دیرباز. با حضور پرویز پرستویی و هدیه تهرانی.
جایزه ها و آمار فروش فیلم دوئل
دوئل در بیستودومین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با استقبال داوران روبهرو شد. این فیلم مجموعا نامزد ۱۱ جایزه شد که در ۷ رشته سیمرغ بلورین را دریافت کرد: بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش دوم مرد (کامبیز دیرباز)، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین، بهترین طراحی صحنه (امیر اثباتی)، بهترین صداگذاری (مسعود بهنام و حمید نقیبی) و بهترین جلوههای ویژه (محسن روزبهانی). همچنین دوئل در رشتههای بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد (پژمان بازغی)، بهترین موسیقی متن و بهترین چهرهپردازی (مسعود ولدبیگی) نامزد دریافت سیمرغ بلورین بود.
دوئل از ۲۰ آبان ۱۳۸۳ روی پرده رفت و در نهایت با جذب بیش از یک میلیون و ۴۳۱ هزار مخاطب در رتبه چهارم فهرست پرتماشاگرترین فیلمهای سال و با فروشی حدود ۹۸۸ میلیون و ۹۶۴ هزار تومان در رتبه سوم پرفروشترین فیلمهای سال ۸۳ قرار گرفت که هر چند روی کاغذ آمار قابل قبولی به نظر میرسد اما با در نظر گرفتن بودجه تولید و تبلیغات ویژه فیلم، عملکرد چندان موفقی محسوب نمیشد.
واکنشهای جشنوارهای به فیلم دوئل
در نظرسنجی ماهنامه فیلم از منتقدانش در پایان بیستودومین جشنواره فیلم فجر، دوئل در بخش بهترین فیلم چندان مورد استقبال قرار نگرفت و در میان برگزیدگان ماهنامه قرار نداشت. اما در برخی از رشتههای دیگر در جمع برگزیدگان قرار گرفت: رتبه دوم در بخش بهترین کارگردانی، رتبه اول در فیلمبرداری، رتبه دوم بهترین تدوین، رتبه دوم بهترین بازیگر نقش اول مرد، رتبه اول بهترین طراحی صحنه و لباس، رتبه اول بهترین صداگذاری و صدابرداری، رتبه اول بهترین جلوههای ویژه.
آنتونیا شرکا: «هرچه هم هزینه فیلم شده باشد دوئل یک فیلم جنگی درست و حسابی است. حس فاجعه را با تمام امکانات سینمای ایران منتقل میکند. ولی بهتر است درویش اینقدر روی وجه ملودراماتیک فیلمهایش تاکید نکند. این فضاهای دود و غبار گرفته، نخلهای شکسته و… بهاندازه انفجارهایش متقاعدکننده نیستند»
در شماره ۳۱۳ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۲) برخی از منتقدان به بحث در مورد فیلم دوئل پرداختند. آنتونیا شرکا یکی از این نویسندگان بود که به نکاتی اشاره کرد که هنگام اکران عمومی دوئل هم از سوی گروه دیگری از منتقدان تایید شد: «درویش در پرداخت صحنههای جنگی استاد است. اگر کسی تا بعد از کیمیا در این مورد شکی داشت، حالا با دوئل به یقین خواهد رسید. هرچه هم هزینه فیلم شده باشد دوئل یک فیلم جنگی درست و حسابی است. حس فاجعه را با تمام امکانات سینمای ایران منتقل میکند. ولی بهتر است درویش اینقدر روی وجه ملودراماتیک فیلمهایش تاکید نکند. این فضاهای دود و غبار گرفته، نخلهای شکسته و سوخته، زنهای جنوبی مردصفت، رزمندههای سابق بغض فروخوردهای که بهحق مرد رزماند و نه بزم بهاندازه انفجارهایش متقاعدکننده نیستند».
او همچنین به الگویی روایی در فیلم اشاره کرد که دوئل را به فیلمهای وسترن نزدیک میکند. این نکته هم بعدها توسط منتقدان دیگر مورد اشاره قرار گرفت: «رویهمرفته تم گاوصندوق/ گنجی که چشم همه دنبالش است و مسیر خط دراماتیک قصه را تا اوج پایانی تعیین میکند، بیشک یادآور ژانر وسترن است. به خصوص آنجا که گنج به هوا میرود و از آسمان طلا میبارد و گنجهای سییرامادره [توضیح فیلموشات: فیلمی به کارگردانی جان هیوستن محصول ۱۹۴۸ با بازی همفری بوگارت] تداعی میشود. اصلا همان رویارویی پایانی ۲ شخصیت مثبت و منفی فیلم یک دوئل تمامعیار است.»
همچنین هوشنگ گلمکانی به اهمیت صنعتی فیلم دوئل اشاره کرد و البته برخی از مشکلات اصلی فیلم را هم مورد توجه قرار داد: «دوئل واقعا استانداردهای تولید در سینمای ایران را بالا برده. درویش از کیمیا به بعد، با هر فیلمش گام بلندی با این هدف برداشته و حالا باید از او انتظار داشت که به فکر ارتقای استانداردها در زمینههای دیگر کارش باشد. مثلا وقت بیشتری برای پروردن فیلمنامههایش بگذارد. بعد هم استانداردهای تولید فقط منحصر به گسترش جلوههای ویژه و صحنهآرایی نیست. مثلا چهرهپردازی دوئل هیچ تناسبی با وقت و فکر و هزینهای که صرف امور دیگر شده، ندارد و حتی از آن لطمه دیده است.»
اهمیت صنعتی فیلم دوئل
مروری بر نقدهای منتشرشده بر فیلم دوئل در زمان نمایش عمومی این فیلم، نشان میدهد که اکثر منتقدان دیدگاههای مشابهی نسبت به این ساخته احمدرضا درویش داشتند. یکی از مسائلی که منتقدان به آن اشاره کردند، اهمیت صنعتی دوئل و قابلیت فیلم برای تاثیر گذاشتن بر وضعیت سینمای ایران است. در مقدمه پروندهای که در شماره ۳۲۵ ماهنامه فیلم (آذر ۸۳) در مورد دوئل منتشر شد، چنین آمده است: «دوئل با هر معیاری، در سینمای ایران یک حادثه است. چه این فیلم را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، اگر نگران و دلبسته این سینماییم و اگر آرزو میکنیم سینمای ایران از حصار بسته سنتی چنددههایاش فراتر رود و به سوی افقهای دور گام بردارد، باید از این حادثه خوشحال باشیم. باید فارغ از حسادتها و تنگنظریهای آشنا، در حد خود بکوشیم این حادثه به جای خوبی برسد… همین حالا هم میتوان با قاطعیت گفت که دوئل تاریخ صنعت سینمای ایران را به ۲ دوره قبل و بعد از خود تقسیم کرده است.»
امیر قادری: «دوئل با همه ضعفهایش به سینمای ترسو و کمبنیه ما این جرات را میبخشد که فیلمی تولید کند تا عوض چند بچهمدرسهای بیکار، کل مردم را به عنوان مخاطب در نظر بگیرد. اینکه تهیهکنندهها خطر کنند و سرمایه بیشتری وسط بگذارند تا احتمالا پول بیشتری برداشت کنند»
منتقدانی که در این پرونده به بررسی ابعاد مختلف دوئل پرداختند هم این نکته را به شکلهای مختلف تکرار کردند. بهعنوان مثال امیر قادری در مورد این فیلم چنین نوشت: «دوئل چه فیلم خوبی باشد چه بد، بههرحال یک فیلم معمولی نیست. یک «پروداکشن عظیم» در مقیاسهای سینمای ایران به حساب میآید و نه فقط هر منتقدی که هر بینندهای را وادار به واکنش میکند.»
بهنوشته قادری، یکی از ویژگیهایی که حتما باید مورد توجه قرار داد جاهطلبی سازندگان دوئل در مقیاس سینمای ایران است: «با ساخته شدن چنین فیلمی، استانداردهای تازهای در حوزه تولید و پخش در سینمای ایران به وجود میآید. سازندگان دوئل، بودجهشان را از هر جا فراهم کرده باشند و این بودجه را هر طوری هم خرج کرده باشند، باز چشم به افقهای تازهای در محدوده تنگ سینمای ایران دوختهاند که در این سالها نظیر نداشته است. حتی اگر ادعاهای سازندگان دوئل در زمینه نمایش گسترده فیلم در سینماهای آسیا و اروپا را جدی نگیریم، نفس در نظر گرفتن چنین بازارهایی و تولید محصول برای جلب تماشاگر و کسب درآمد از این سالنها قابل تحسین است. جاهطلبی مثبت، خصلت بیاهمیتی میان صنعتگران ایرانی به حساب میآید و آدم وقتی تولیدکنندگانی با چنین آرزوهایی میبیند، کیف میکند. بخل و تنگچشمی، فرصت پیشرفت را از تعداد زیادی از هموطنان ما گرفته و گریبانگیر سازندههای دوئل شده که حالا باید پاسخ بدهند چرا فیلمشان را کمخرجتر نساختهاند و اصلا برای تولید چنین محصولی، چه احتیاجی به این همه پول داشتهاند. دوئل با همه ضعفهایش به سینمای ترسو و کمبنیه ما این جرات را میبخشد که فیلمی تولید کند تا عوض چند بچهمدرسهای بیکار، کل مردم را به عنوان مخاطب در نظر بگیرد. اینکه تهیهکنندهها خطر کنند و سرمایه بیشتری وسط بگذارند تا احتمالا پول بیشتری برداشت کنند. اینکه حتما لازم نیست دنبال کمخرجترین و کمدردسرترین و در ضمن حقیرترین راه برای اجرای یک صحنه بگردند.»
ناصر صفاریان هم در نقد خود به این اشاره کرد که کیفیت تکنیکی دوئل بهقدری بالا است که میتوان آن را با نمونههای بینالمللی قیاس کرد. البته بهنوشته صفاریان، پیش از این هم چند بار پیش آمده بود که میشد به سینمای ایران افتخار کرد. اما مورد دوئل با نمونههای قبلی از یک جنبه متفاوت است: «حالا دیگر سینمای ایران صاحب فیلمی شده که در حد و اندازههای بینالمللیست و میتوانیم سرمان را بالا بگیریم و بگوییم این فیلم در ایران ساخته شده. البته بار اول نیست که میتوانیم به سینمای ایران ببالیم. اما تفاوت اینجاست که همیشه از طریق خاص بودن و – بهویژه – جذابیت موضوعی خارج از سینمای روز دنیا مطرح بودهایم و این بار از همان مسیر متداول سینمای متداول و همهجایی بالا آمدهایم.»
مصطفی جلالیفخر هم اعتقاد داشت که احمدرضا درویش با ساخت دوئل نشان میدهد که حتی میتواند با نمونههایی از سینمای هالیوود رقابت کند: «شکوه جنگ دوئل و همه لانگشاتها و تانکها و جمعیت پرشمار و هواپیماها و انفجارها را میتوان بر صدر سینمای ایران نشاند. چه کسی میتواند منکر شود؟ احمدرضا درویش ثابت کرده که میتواند از پس همه اجزای اثری باشکوه برآید. او میتواند مدعی رقابت با جنگهای هالیوودی هم بشود. خلق واقعیت جنگ و قربانی شدن آدمهای بیپناه کار دشواری است. او از پس این دشواری برآمده است. اگر سینما را صرفا صنعتی نگاه کنیم، دوئل گام بلندی در این صنعت است.»
فیلمنامه؛ پاشنه آشیل فیلم
علیرغم تحسین همهجانبهای که منتقدان نثار جنبههای فنی دوئل کردند، تقریبا همهشان معتقد بودند که ضعفهای فیلمنامهای ضربهای سنگین به کیفیت نهایی فیلم زده است. به عقیده امیر قادری، دوئل را میتوان فیلمی با ۲ نیمه متفاوت در نظر گرفت. نیمه اول، از جذابیتهایی کمیاب در سطح سینمای ایران برخوردار است: «تا میانه فیلم، جایی که فیلمنامه و گاوصندوق طلا با هم زیر آب میروند، دوئل فیلم قابل تاملی است و در مواردی حتی فراتر از انتظارهای تماشاگرش… مثلث زینال/ یحیی/ اسکندر، و ارتباطشان با ماجرای سرقت گاوصندوق، انگار از دل یک وسترن دهه ۱۹۵۰ یا اکشن دهه ۱۹۹۰ بیرون آمده. سندهای توی گاوصندوق طلا، مکگافینی است که شخصیتها را میشناساند، به روابط شکل میدهد و آتش ماجرا را شعلهور میکند. قصه هیچ ویژگی خاصی ندارد که حتی به ضرب تمثیل و استعاره بشود به ارزشهای دفاع مقدس وصلش کرد. گاوصندوق فقط یک گاوصندوق است و نه چیزی بیشتر.
مصطفی جلالیفخر: «احمدرضا درویش ثابت کرده که میتواند از پس همه اجزای اثری باشکوه برآید. او میتواند مدعی رقابت با جنگهای هالیوودی هم بشود. خلق واقعیت جنگ و قربانی شدن آدمهای بیپناه کار دشواری است. او از پس این دشواری برآمده است»
تا وقتی اوضاع این طوری است فیلم خوب پیش میرود. پرضرب و خوشریتم. همانطور که سازندههای خوشفکر فیلم، در پی فتح بازارهای جهانیاند، شخصیتهای داستان هم تمام تلاششان را برای به دست آوردن گاوصندوق میکنند. درویش تواناییاش را در خلق فضای یک ایستگاه جنگزده، بیهیچ مقدمهای ثابت میکند. انفجارها نفسگیر است و برای اولین بار در تاریخ سینمای ما، از صدای دالبی نه به عنوان یک ویژگی شیک و لوکس که به عنوان عنصری تاثیرگذار استفاده شده.»
با این وجود، در نیمه دوم شرایط تغییر میکند: «مشکل دوئل این است که در بخش دوم، داستان و اجرا افت میکنند. از این به بعد قرار است ماجرای نیمه اول فیلم، به قصهای نمادین و پر از تشبیه و تمثیل تبدیل شود. گاوصندوق غنیمت جنگ باشد و زینال، آن جنگجوی آرمانی که در شرایط جدید باید از آرمانهای قدیم محافظت کند. در چنین شرایطی داستان به لکنت میافتد، چون انگار تاب چنین تعبیرها و تفسیرهایی را ندارد.»
البته به نوشته قادری، صرف تلاش برای انتقال غیرمستقیم و نمادین مضامین نقطهضعف فیلم محسوب نمیشود اما مشکل به تحمیلی بودن این تلاش برمیگردد: «فیلم در نیمه دوم بلاتکلیف به نظر میرسد. تلاش درویش برای انتقال این ارزشها به شکلی غیرمستقیم و از طریق داستانی نمادین، قابل تقدیر است. اما کنایهها و تشبیهها، تحمیلی از کار درآمدهاند. هدفهای سازندگان فیلم برای ارتقای صنعت سینما در ایران و فروش بیشتر و سرمایه بهتر، با ارزشهایی که در داستان مطرح میشود هماهنگ نیست.»
ناصر صفاریان هم اعتقاد داشت که دوئل از قصه نهچندان جذابی ضربه خورده که بهشکل مناسبی هم گسترش پیدا نکرده است: «تمام عوامل حرفهای و – بهطور کلی – ساخت حرفهای اثر در خدمت فیلمنامهای است که قصهاش آنقدرها – و به اندازه این همه امکانات – جذاب نیست و این همان حلقه گمشدهایست که پس از تماشای فیلم، خودش را به رخ میکشد. راستی چرا درویش به سراغ داستانی دیگر و پرداختی دیگر نرفته است؟ چیزی که حالا به اسم دوئل میبینیم، از جنس سینمای شخصی و دلمشغولی و حدیث نفس و اینطور چیزها نیست. پس طبیعیست که نسبت به دلیل انتخاب این داستان یکخطی و بیشاخ و برگ کنجکاو شویم و تعجب کنیم که چرا به شخصیتها – بهخصوص نقشهای فرعی – نزدیک نمیشویم. اینکه ماجرای نامه محرمانه ابتدای فیلم چیست و زینال تا به حال کجا بوده، اینکه عشق اسکندر جولان پیدا نمیکند، اینکه در ته دل زینال نسبت به سلیمه چه میگذرد، و اینکه مثلث عشقی شکل گرفته در میان نسل بعد که یکی از سه ضلعش پسر یحییست گنگ و مبهم میماند، به کنار. نکته اینجاست که وقتی ماجرای گاوصندوق پیش میآید، ما از هویت حقیقی کسانی که به دنبالش آمدهاند آگاه نمیشویم. درواقع، فیلم بهجای آنکه بر اطلاعرسانی خودش تکیه کند، بر دانستهها و پیشزمینههای بیرونی تماشاگرانش تکیه دارد. یعنی اگر بیننده، خودش از وقایع ابتدای جنگ، ماجرای مربوط به دستور عقبنشینی در زمان فرماندهی کل قوا توسط بنیصدر، و دودستگیهای مدیریتی و نظامی در آن روزها چیزی نداند، از ماجرای دودستگی و اختلافی که در فیلم میبیند سر در نمیآورد.»
ناصر صفاریان: «وقتی ماجرای گاوصندوق پیش میآید، ما از هویت حقیقی کسانی که به دنبالش آمدهاند آگاه نمیشویم. درواقع، فیلم بهجای آنکه بر اطلاعرسانی خودش تکیه کند، بر دانستهها و پیشزمینههای بیرونی تماشاگرانش تکیه دارد»
مصطفی جلالیفخر هم نظر مشابهی داشت. به نظر او، درویش در دوئل در بند ایده مانده است: «دوئل قرار است فیلمی قصهگو باشد اما خوب قصه نمیگوید. درویش یک ایده جذاب داشته، صندوق حامل طلایی که گذشته و حال را به هم پیوند میدهد و میتواند به دورش ننگ و برائت و عشق و ایثار و خیلی چیزهای دیگر چید، اما چهگونه؟ درویش در سرزمین خورشید – بهترین اثر کارنامهاش – هم یک ایده محوری داشت؛ یک جعبه مهمات که کودک شیرخواری در آن قرار گرفته. فرق این دو فرایند در چیست؟ او در سرزمین خورشید دنیا و آدمهایی خلق میکند که فرم و محتوایش متناسب است و ایده محوریاش هم در آن دنیا حضور همطرازی دارد. اینجا در دوئل، درگیری فیلمساز با اجزا و سر و شکل و یک ایده، دنیای درگیرکنندهای خلق نمیکند.»
بهنوشته جلالیفخر، یکی از نقاط ضعف دوئل به ناتوانی در پرورش مناسب جنبههای عاشقانه برمیگردد: «دوئل کوشیده تا یک عاشقانه هم باشد. عشق به وطن در دل جنگ و ۲ مثلث عشقی یحیی، اسکندر و سلیمه پس از جنگ، که بعد زینال جای یحیی را میگیرد، و بعد هم قاسم و اسد و فیروزه پس از جنگ. متاسفانه هیچکدام درنیامده است. عشقها هم در دل قصههای خوب و شخصیتهای درست شکل میگیرد. همه آدمهای دوئل، انگار در میان این همه هیاهو کمرنگ شدهاند. تنها سلیمه است که میتواند حضورش را به عنوان یک شخصیت اثرگذار تثبیت کند؛ بهویژه به مدد بازی فوقالعاده و باورپذیر پریوش نظریه. فیلمساز آنقدر دوروبرش را شلوغ کرده که فرصت نگاه جزئینگر شخصیتپرداز نداشته است.»
جلالیفخر در ادامه برای توضیح بیشتر نظرش، مثالی از یک فیلم مشهور خارجی زد. یکی از نقاط ضعف بزرگ دوئل از دید جلالیفخر، فقدان خصوصیتی است که در فیلمی مثل تایتانیک (جیمز کامرون) بهتمامی قابل مشاهده است: «تایتانیک هم یک Big Production است اما فیلمساز میداند که هدفش درآوردن یک عشق است و بیجهت درگیر شاخ و برگها نمیشود. او میداند که همه عظمت فیلمش باید در خدمت دو آدم اصلیاش باشد. او میداند که در لانگشات غرق شدن کشتی و آدمهای پرتعدادی که بر سطح آب شناورند، حس صحنهاش در مرگ عاشق و فرورفتنش در آبهای سرد دریاست. او میداند که تمرکز به اندازهاش بر آن مسافر پیر که ترجیح میدهد تا غرق شدن کاملش بنوازد، اثرگذارتر از فرو رفتن آن ماکت عظیم کشتی است.»
نتیجهگیری
مقایسه میان شور و شوق منتقدان از تولید عظیم دوئل و امیدشان به آغاز دورهای تازه در سینمای ایران با وضعیت فعلی این سینما، شاید بیش از هر نمونه دیگری اثباتکننده این گزاره باشد که یک سیستم معیوب سینمایی، میتواند فرصتهای کمیاب را هم از بین ببرد. در حالی که برخی از دستاندرکاران سینما در آن دوران و بعد از تماشای دوئل رویای جهانیشدن صنعت سینمای ایران را در سر میپروراندند، اتفاقی که در این سالها افتاد چیزی جز انحصاریشدن تولید فیلمهای پرهزینه نبود. ابداع واژهای با عنوان «فیلم فاخر» بهانهای بود برای تخصیص بودجههای کلان برای ساختهشدن فیلمهایی که بیشتر بهخاطر موضوعشان آثار مهمی تلقی میشدند تا شیوه پرداخت؛ فیلمهایی که اعتبارشان را از طراحی صحنههای عظیم میگرفتند اما سازندگانشان سعی بر این داشتند که کیفیت نازل هنری این آثار را پشت زرقوبرق ظاهری مخفی کنند.
امروز که با گذر از آن حواشی و تبوتاب اولیه به دوئل نگاه میکنیم، با فیلمی مواجه میشویم که هنوز هم از جنبههایی قابلتحسین است و مشخصا با تلاش فراوان و مدیریت اجرایی قابل توجهی ساخته شده اما به دلایلی که منتقدان در زمان اکران هم به آنها اشاره کردند، از سطح یک فیلم متوسط فراتر نمیرود. دوئل به یاد ما میآورد که برای خلق یک فیلم ماندگار به چیزی بیش از کیفیت تکنیکی بالا نیاز است. نزدیک به یک دهه پیش از دوئل، درویش فیلم دیگری به نام کیمیا ساخته بود؛ فیلمی جمعوجورتر اما باز هم در فضایی مقایسهای میان دوران جنگ و دوران پس از آن. گذشت سالها نشان داده که کیمیا فیلم ماندگارتری از دوئل است. دلیل این ماندگاری بیشتر را (جدا از تسلط تکنیکی درویش) باید در داستان پیشرونده فیلم و نمایش روابطی دانست که عمق مییابند – خصوصیاتی که در دوئل نمود چندانی نداشتند.