سفری هیجانانگیز به پهنای آسمان
تاپ گان: ماوریک، بزرگترین لحظه دوران حرفهای تام کروز را به او هدیه میدهد
تام کروز در نقش کاپیتان پیت «ماوریک» میچل، تقریبا پس از گذشت سی و شش سال از زمانی که تاپ گان اصلی با موفقیت به نمایش درآمد، دوباره آسمان را در مینوردد. جوزف کوشینسکی کارگردان و جری بروکهایمر تهیهکننده، تحت تاثیر امکانات ارائه شده از سوی فناوری مدرن در زمینه فیلمبرداری و سفرهای هوایی، کروز را داخل یک F-18 قرار دادهاند تا تماشاگران را به شیوهای که پیش از این هرگز در سینماها تجربه نکردهاند، بر فراز ابرها ببرند.
خلاصه داستان فیلم تاپ گان: ماوریک
پیت «ماوریک» میچل، پس از بیشتر از سی سال خدمت به عنوان یکی از برترین هوانوردان نیروی دریایی، جایی است که به آن تعلق دارد. او به عنوان یک خلبان آزمایشِ شجاع از پیشرفت شغلی و ارتقای رتبه طفره میرود. یک روز، رقیب قدیمی او، دریاسالار تام «آیسمن» کازانسکی، او را برای یک ماموریت ویژه فرا میخواند. او وظیفه دارد گروهی از فارغالتحصیلان تاپ گان را برای ماموریتی ویژه آموزش دهد. یکی از اعضای تیم، روستر (مایلز تلر)، پیوندهایی با یک اتفاق تراژیک در گذشته ماوریک دارد. او پسر دوست فقید ماوریک و افسر رهگیری رادار، ستوان نیک بردشاو با نام مستعار گوس، است. ماوریک در مواجهه با آیندهای نامشخص و مقابله با ارواح گذشتهاش، به رویارویی با عمیقترین ترسهای خود کشیده میشود.
داستان ساخت فیلم تاپ گان: ماوریک
جوزف کوشینسکی، تاپ گان: ماوریک را بر اساس فیلمنامهای از ایرن کروگر، اریک وارن سینگر و کریستوفر مککوری و بر مبنای داستانی از پیتر کریگ و جاستین مارکس، کارگردانی کرده است. علاوه بر کروز، وال کیلمر دوباره در نقش دریاسالار تام «آیسمن» کازانسکی حضور دارد. همچنین میتوان به انبوهی از چهرههای هیجانانگیز تازه از جمله مایلز تلر در نقش ستوان بردلی «روستر» بردشاو، اشاره کرد. بردلی پسر بهترین دوست ماوریک، گوس (آنتونی ادواردز)، است که در فیلم سال ۱۹۸۶ مُرد. جینفر کانلی، جان هم، گلن پاول، لوئیس پولمن، اد هریس، مونیکا باربارو، چارلز پارنل، جکی الیس، دنی رامیرز، منی جاسینتو، بشیر صلاحالدین، جیک پیکینگ، ریموند لی، جین لوئیسا کلی، لیلیانا ری، گرگ دیویس و باب استیفنسن، از دیگر بازیگران فیلم هستند.
تولید اولیه تاپ گان: ماوریک به صورت رسمی در ۳۰ مه سال ۲۰۱۸ در سن دیگو کالیفرنیا آغاز شد. یک گروه فیلمبرداری پانزده نفره از پارامونت و بروکهایمر فیلمز که داخل ناو هواپیمابر یواساس آبراهام لینکلن مستقر در نورفک بودند عملیات عرشه پرواز را در ماه اوت همان سال فیلمبرداری کردند. در فوریه ۲۰۱۹، کروز و عوامل تولید در ناو هواپیمابر یواساس تئودور روزولت در پایگاه هوایی جزیره شمالی مشاهده شدند. همچنین فیلم تا مارس ۲۰۱۹ در پایگاه هوایی جزیره وهیدبی در اوک هاربور واشینگتن فیلمبرداری شد.
همانطور که از تام کروز انتظار میرود، او بخشی از بدلکاریهایش را خودش انجام داده است. در واقع، کروز که گواهینامه خلبانی دارد ظاهر امیدوار بوده که با هواپیمای جنگنده بوئینگ F-18 پرواز کند. این درخواست در نهایت توسط نیروی دریایی رد میشود، اما او چند هلیکوپتر و یک هواپیمای جنگنده ملخی P-51 را برای فیلم به پرواز درمیآورد.
تاپ گان: ماوریک، رکورد بزرگترین افتتاحیه را در تعیلات آخر هفته روز یادبود (دوشنبه آخر ماه مه: روزی به یاد کسانی که جان خود را در ارتش آمریکا از دست دادهاند) ثبت کرد. فروش فوقالعاده فیلم در همین مدت زمان کمی که از اکران آن گذشته آیا نشانهای از بازگشت مخاطبان مسنتر به سالنهای سینما است؟ مخاطبانی که احتمالا در کودکی یا نوجوانی، تاپ گان اصلی را در سالنهای سینما تماشا کردهاند و اکنون دوباره به سالنهای سینما بازگشتهاند؟ در زمانی که گیشه سینماها تحت سلطه جوانان و نوجوانان طرفدار فیلمهای مارولی و ابرقهرمانی است، چنین گزارهای بیراه بنظر نمیرسد. همچنین موقیت تاپ گان: ماوریک را میتوان نشانهای از محبوبیت همچنان فوقالعاده کروز در نظر گرفت. موفقیت ماوریک بار دیگر این پرسش را مقابل ما میگذارد؛ آیا او آخرین ستاره هالیوود است یا خیر؟ سوالی که پاسخ مفصل به آن یک مقاله جداگانه میطلبد. فیلمهای کروز بیش از ۱۰.۱ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش کردهاند. او سه بار نامزد اسکار شده است و با فیلمسازانی مانند الیور استون، مایکل مان و استنلی کوبریک همکاری کرده است. کسی که در سن ۵۹ سالگی هنوز میتواند ستاره شماره یک فیلمی پرهزینه باشد و میتواند مخاطبان مخاطبان و منتقدان را با خود همراه کند. او تقریبا شکستناپذیر است.
مروری بر نظر منتقدان درباره فیلم تاپ گان: ماوریک
تلگراف | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
رابی کالین | دنباله جوزف کوشینسکی بر فیلم موفق سال ۱۹۸۶ با یک تام کروز هیجانانگیز، تاثیرگذار و درخشان، بدون شک بهترین فیلم اکشن استودیویی چند سال اخیر است.
ایبیسی نیوز | امتیاز: ۸۸ از ۱۰۰
پیتر ترورز | دنباله تاپ گان همچنان بدون هیچ احساس شرمی برای امپریالیسم آمریکایی شور و هیجان دارد، اما چه اهمیتی دارد؟ تام کروز، سی و شش پس از نسخه اصلی، روزهای فوقالعادهای را سپری میکند. هیجانات حین پرواز بسیار در سطح بسیار بالایی هستند و شما هیچ جا اکشنی هیجانانگیزتر از این پیدا نخواهید کرد.
نیویورکر | امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰
آنتونی لین | واقعیت روشن این است که تاپ گان: ماوریک موفق عمل میکند. فیلمی که طراحی شده است تا انبوهی از بیندگان را به شکلی غیرارادی و جمعی به هیجان بیاورد. ماوریک به مراتب جلوتر از نسخه اصلی است، در حالیکه یک فضیلت قدیمی را حفظ میکند؛ اکشن عالی در برابر آسمان واقعی آشکار میشود، نه در مقابل لکههای غولپیکر C.G.I. قهرمانان شاید کارهای فوقالعاده انجام بدهند، اما آنها ابرقهرمان نیستند.
نیویورک تایمز | امتیاز: ۶۰ از ۱۰۰
ای. او. اسکات | اگرچه ممکن است چیز دیگری بشنوید، اما تاپ گان: ماوریک فیلم بزرگ و عالیای نیست. این یک فیلم نحیف، بیش از حد طاقتفرسا و گاهی اوقات لذتبخش است. اما همچنین و شاید مهمتر از آن، بیانی جدی از این تز است که فیلمها میتوانند و باید بزرگ باشند.
نقد بلندی بر فیلم تاپ گان: ماوریک از ای. وی. کلاب
تاد گیلچریست| بخش قابل توجهی از دوره کاری اولیه تام کروز، تصادفا یا برنامهریزی شده، تحت سلطه نقشهایی بود که او در آنها برای دستیابی به خودشکوفایی یا استقلال از شهرت پدرش – و یا شخصیت او – مبارزه میکرد. اگرچه این شخصیتها اغلب دیده نمیشدند، مگر به عنوان کاتالیزور روایی و احساسی. اما این مربیان او در فیلمهایی مانند روزهای تندر، کوکتل و شرکت (The Firm) بودند که همیشهای سایهای سنگین روی او میانداختند. سایهای که فرار از آن دشوار بود. از این منظر، تاپ گان: ماوریک به کروز بزرگترین لحظه دوران حرفهایاش را میدهد، نه فقط به این دلیل که داستان نهایی معلم شدن یک دانشآموز را بازگو میکند. او به عنوان فرد شماره یک فیلم و تهیهکننده آن، در حالیکه میراث خود را جلا میدهد، نسل جدیدی از بازیگران را نیز در گامهای اولیهشان به سمت ستاره شدن هدایت میکند.
تاپ گان: ماوریک، رکورد بزرگترین افتتاحیه را در تعیلات آخر هفته روز یادبود (دوشنبه آخر ماه مه: روزی به یاد کسانی که جان خود را در ارتش آمریکا از دست دادهاند) ثبت کرد. فروش فوقالعاده فیلم در همین مدت زمان کمی که از اکران آن گذشته آیا نشانهای از بازگشت مخاطبان مسنتر به سالنهای سینما است؟
این یک تلاش قابلتوجه در یک فیلم فوقالعاده است که شمایلشناسی نسخه اصلی سال ۱۹۸۶ را تداعی میکند. تاپ گان: ماوریک در دورانی که نمیتواند نمایش نظامیگری را به شکلی واضح جشن بگیرد، جینگوئیسم عریان (ملیگرایی افراطی با سیاست خارجی تهاجمی) را دور میزند، در حالیکه از لحاظ فنی از نسخه اصلی فراتر میرود. جوزف کوشینسکی (ترون: میراث)، دقت معمارانه تثبیت شده خود را به شکلی مناسب – و نه هرگز سوءاستفادهگرانه – با احساسات نوستالژیک تطبیق میدهد و کروز با عملکرد قدرتمندش صفحه نمایش را به تسخیر خود در میآورد.
کروز دوباره در نقش پیت «ماوریک» میچل، فارغالتحصیل تاپ گان که دو ماه پس از پایان فیلم اول به عنوان یک معلم دچار فرسودگی شغلی شد، بازی میکند. او سه و نیم دهه بعدی را مکررا با سرکشیهای هوایی قانونشکنانه یکی پس از دیگری سپری میکند. هنگامی که مشغولیت شغلی او به عنوان خلبان آزمایش با ثبت رکورد سرعت و یک هواپیمای سقوط کرده به پایان میرسد، دستور بازگشت به تاپ گان و آموزش گروهی از هوانوردان خود سر و مغرور را دریافت میکند. او باید آنها را برای ماموریت نابودی یک کارخانه اسلحهسازیِ به شدت حفاظت شده آموزش بدهد.
ماوریک این ماوریت را میپذیرد، اما به زودی متوجه میشود که روستر، پسر ناراضی و خشمگین کمک خلبان سابقش گوس، در میان کارآموزان است. ماوریک نمیداند چگونه خلبان جوان کم حرف را برای ماموریتی که نیاز به اعتماد به نفس کامل دارد، به بهترین شکل آماده کند. اما با اینحال سعی دارد رابطهاش با روستر را ترمیم کند، در حالیکه او را در رقابت با همکلاسیهایش مانند هنگمن (گلن پاول)، میبیند. اگرچه هنگمن هیچ یک از تردیدهایهای روستر را نشان نمیدهد، اما شفقت او را هم ندارد (نوع دیگری از ضعف). ماوریک با نزدیک شدن به موعد مقرر ماموریت، روستر، هنگمن و خلبانان دیگر را با فوریتی روز افزون آموزش میدهد. او امیدوار است که آنها از پس چالشهای غیرمتعارف او برآیند. این در حالی است که او دستاوردهای خود را که از طریق شکستها و پیروزیهای شاگردانش منعکس میشوند، به تفصیل بررسی میکند.
اگرچه تاپ گان اصلی در آن زمان از دسترسی بیسابقهای به هوانوردان نیروی دریایی و تجهیزات آنها برخوردار بود، اما گزارش افزایش ۵۰۰ درصدی تعداد استخدامهای نیروی دریایی پس از افتتاحیه فیلم در سال ۱۹۸۶، بیتردید هم ارتش و هم سازندگان ماوریک را جسورتر کرد. به این ترتیب، کوشینسکی و جری بروکهایمر تهیهکننده (که فیلم اول را هم تهیه کرده بود)، بجای قراردادن بازیگران در داخل اطاقک خلبان در یک استودیو و تطبیق دادن نماها با تصاویر واقعی هوایی، آنها را به آسمان فرستادند و واکنشهایشان را با دوربینهای با کیفیت IMAX ثبت کردند. باتوجه به افزایش اقدامهای متهورانه کروز در فرانچایز ماموریت غیرممکن، چنین انتخابی، حداقل برای سکانسهای مربوط به او، جای تعجب ندارد. سبک قدرتمند کوشینسکی، واقعنمایی حیرتآوری ایجاد میکند که تقریبا هیچ فیلم اکشن دیگری در این مدت به آن نرسیده است.
در دورانی که قصهگویی به شکل فزایندهای شبیه به بازی شده است (به عنوان مثال آنچارتد بیشتر شبیه یک تبلیغ برای منبع خود بود تا اقتباسی از آن)، کوشینسکی غالبا موفق میشود از این احساس که مخاطبان بجای تماشای فیلم در حال بازی با آن هستند اجتناب کند. این رویکرد با رشتههای احساسی که مککوآری و همکاران فیلمنامهنویسش در سکانسهای فیلم قرار دادهاند، تقویت میشود و به شخصیتها اجازه میدهد بجای نمایشگری، رهبری کنند. با این حال، اطمینان داشته باشید که از تصاویر هوایی ماوریک، در مقایسه با نماهایی که تونی اسکات و فیلمبردارش جفری کیمبال در نسخه اصلی گرفتهاند، حیرت بیشتری خواهید کرد.
کروز با همان جسارت و تعهد قاطعانهای که در مقابل هر چالش دیگری در دوران کاری اخیرش از خود نشان داده است، دوباره در نقش ماوریک ظاهر میشود. او هر چه بیشتر با مککوآری همکاری میکند – و حالا با کوشینسکی که او را در فیلم فراموشی کارگردانی کرده است -، بنظر میرسد راحتتر با سن خود کنار میآید، حتی اگر همچنان مصمم باشد با اقداماتش آن را به مبارزه بطلبد. کروز در سالهای اخیر به شکل فزایندهای نسبت به همبازیهای خود سخاوتمند شده است، همانطور که امیلی بلانت در لبه فردا و ربکا فرگوسن در فیلمهای ماموریت غیرممکن، مسحورکننده بودند. بخش بزرگی از موفقیتهای آنها به این خاطر بود که کروز علیرغم حضور بسیار پررنگ خود، مسیری را برای آنها باز کرد. او در اینجا نیز در میان گروه بازیگران جذاب و کاریزماتیک فیلم، دوباره همین کار را انجام میدهد و این رویکرد را چه در داستان و چه در صحنههای مشترکش با دیگر بازیگران، دنبال میکند.
علیرغم حضور برجسته جان هَم در قالب شخصیتی خشک و سختگیر که با اکراه به اصل و نسب شمایلشکنانه ماوریک احترام میگذارد، این جنیفر کانی است که دشوارترین کار را در نقش مکمل خود انجام میدهد. کانلی به عنوان دختر دریاسالار سابق و صاحب کافه محلی، نه چندان از روی میل قلبی رابطه خود را با مردی که زمانی او را بسیار عصبانی و خشمگین کرده بود، احیا میکند. او صاحب یک کسبوکار با ثبات و خودکفا و مادری مجرد در یک جامعه نظامی است که در آن یک جریان دائمی از نیروهای تازهکار، فضایی از ناپایداری به وجود میآورند. او و کروز در صحنههای مشترکشان در لحظاتی شبیه به دو آدم با تجربه و ماهر هستند که هم از سرگرمی جنگهای کلامیشان و هم از یک فرصت دوم (یا شاید سوم) در یک رابطه عاشقانه، لذت میبرند. دو آدمی که فکر میکنند برای تجربه لحظههای شیرین عاشقانه، پیر شدهاند.
در همین حین، شاید ستاره جوان ویپلش را شبیه پدرش آنتونی ادواردز، تصور نکید، اما از لحظهای که مایلز تلر با سبیل و یک پیراهن مدل هاوایی پشت پیانو مینشید تا آهنگ گلولههای بزرگ آتش (Great Balls of Fire) در یک بار مملو از جمعیت اجرا کند، بلافاصله روشن میشود که او چقدر برای این نقش، انتخابی قوی بوده است. احساس خشم او نسبت به ماوریک پیچیدهتر از آن است که به سادگی در مقصر دانستن او در مرگ گوس خلاصه شود. همین موضوع، تعامل میانها را هیجانانگیز میسازد. تلر شخصتی را به تصویر میکشد که تعادلی را میان دستاوردهای فردی و روح جمعی و همبستگی نیروی دریایی، دنبال میکند. او لایههایی از درونگرایی و پیچیدگی را به شخصیت خود تزریق میکند که باعث میشود احساس کنیم که او به بلوغ حرفهای، شخصی و نسلی خود رسیده است.
گلن پاول به عنوان دشمن روستر، نسخه نسل جدید ایسمن وال کیلمر، در میان بقیه نیروهای تازه میدرخشد. حتی کیلمر که برای یک نقش فرعی کوتاه ظاهر میشود همزمان خِرَد ناشی از پیر شدن و آسیبپذیری اندوهآور را مجسم میکند. کروز شآن منحصر بفرد هالیوودی خود را به همان سادگیای بکار میگیرد که شخصیت او یک جنگنده اف/ای-۱۸ سوپر هورنت را هدایت میکند. او اینگونه به مخاطبان یادآوری میکند که چرا برای بیش از چهار دهه او را دوست داشتهاند.
در واقع، تا زمانی که او به شما یادآوری نکند به راحتی فراموش خواهید کرد که پیت میچل در واقع در سال ۱۹۸۶ در کلاس تاپ گان خود دوم شده است. تاپ گان: ماوریک در نهایت و به شکلی تمام و کمال او را به عنوان بهترین فرد در گروه خود، جاودانه میکند. بنظر میرسد هیچ کاری نیست که او در هواپیما نتواند انجام بدهد. البته موفقیت او فقط به این دلیل نیست. بلکه در عوض، درس واقعیای که او میدهد این است که بهترین استعداد برای پروراندن – در ارتش یا هر جای دیگری – تبدیل شدن به یک وینگمن خوب است و تام کروز خودش بهتر از هر کسی این کار را انجام میدهد.
امتیازهای فیلم تاپ گان: ماوریک
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۸.۷ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | ۸.۹ از ۱۰ |
منتقدان راتن تومیتوز | ۹۷ درصد بر اساس ۳۷۸ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | ۹۹ درصد براساس بیش از ده هزار نظر |
منتقدان متاکریتیک | ۷۸ درصد براساس ۶۳ نقد |
مصاحبه با کارگردان و بازیگران تاپ گان: ماوریک
تام کروز: شما با فیلمها در دنیا سفر میکنید
نکته اصلی ساخت فیلمها و زیبایی آنها این است که شما میتوانید در دنیا سفر کنید و فرهنگهای دیگر را ببینید و بخشی از جوامع باشید. اینکه خودمان را جای آدمهای دیگر بگذاریم و احساسات آنها را لمس کنیم. با فیلمسازی، مدام در حال یادگیری هستید. شما باید دائما کار کنید تا در بسیاری از زمینههای مختلف، هرچه بیشتر ماهر و کاردان بشوید. من میخواهم به آنها بگویم که زیبایی ساختن فیلمها در همین است. به همین دلیل است که من همیشه میخواهم فیلمهایم بینالمللی باشند و در سراسر جهان و در جوامع مختلف عرضه بشوند. این رویای من است.
جنیفر کانلی: پنی یک شخصیت مثبت و خوشبین است
در تاپ گان اصلی به پنی بنجامین اشاره شده است، بنابراین آنها (پنی و ماوریک) تاریخچهای طولانی دارند. فکر میکنم آنها در طول این سالها در مقاطع مختلف زندگی یکدیگر حضور داشتهاند. شما میتوانید از نحوه برخورد او، حسی از رابطه آنها را دریافت کنید. واضحا، چیزی میان آنها وجود دارد که شاید از آخرین باری که آنها یکدیگر را دیدهاند، حل نشده باقی مانده است. او با بازیگوشی و شوخطبیعی زیادی با آن برخورد میکند و فکر میکنم چیزهای زیادی درباره خودش فاش میکند. تصور میکنم او کسی است که فقط به سمت خوشبختی حرکت میکند. او فقط یک شخصیت مثبت و خوشبین است. او مستقل است و کسب و کار خودش را اداره میکند. او خیلی عالیه.
تام کروز: من همیشه میخواهم فیلمهایم بینالمللی باشند و در سراسر جهان و در جوامع مختلف عرضه بشوند. این رویای من است
مایلز تلر: باید طوری رفتار کنید که انگار در حال پرواز با یک جت هستید
شما از قبل در یک جلسه توجیهی حضور پیدا میکنید. شما باید همه چیز را درک کنید، نه فقط به این دلیل که شخصیت خود را به تصویر بکشید، بلکه دقیقا باید بدانید که یک خلبان چه کاری انجام میدهد، زیرا باید طوری رفتار کنید که انگار در حال پرواز با یک جت هستید. شما هیجان زده هستید، لباسها و همه چیز را میپوشید. سپس در کابین خلبان مینشینید و شروع به بستن کمربند میکنید و به وسایل خود نگاه میکنید و سعی میکند در مورد آن بیندیشید. اما برای من، به محض اینکه بوی ماسک را احساس میکردم، کمی حالت تهوع به من دست میداد. چون میدانم وقتی که آن بالا هستم، ۲۵ تا ۳۰ دقیقه اول با آدرنالین زیاد بسیار خوب است، اما بعد کمی حالت تهوع پیدا میکنم و شروع به عرق کردن میکنم. همچنین در بیشتر موارد، هوا بسیار گرم است و شما نمیتوانید حرکت کنید.
جوزف کوشینسکی: میخواستم که تماشاگران احساس کنند که در حال بازگشت به دنیای تاپ گان هستند
من پیش از این هرگز از غروب آفتاب در تصاویرم استفاده نکردهام. این قطعا از تونی اسکات میآید. او یک دنیا خلق کرد. این مانند جهان سینمایی تاپ گان است، جایی که خورشید همیشه در حال غروب است. همهچیز در نور پسزمینه است و همه عالی بنظر میرسند. این یک نگاه و یک احساس است و من این را میخواستم. همانطور که ماوریک دوباره به تاپ گان فراخوانده میشود، واقعا میخواستم که تماشاگران نیز احساس کنند که در حال بازگشت به دنیای تاپ گان هستند. بنابراین، پنج دقیقه اول فیلم به شما میگوید که در یک فیلم تاپ گان هستید، اما پس از آن وارد سکانس آغازین میشویم. از اینجا فیلم دنیای خودش را ایجاد میکند که بسیار متفاوت بنظر میرسد.
نیم ساعت آخر فیلم بنظر میرسد زیباییشناسی تاپ گان را میگیرد و آن را واژگون میسازد و به چیزی کاملا متضاد تبدیل میکند. بنابراین، میخواستم این فیلم شبیه یک فیلم تاپ گان باشد. فیلم اصلی از لحاظ سینمایی بسیار بسیار عالی است و من و کلادیو میراندا میدانستیم که باید با چنین کیفیتی روبرو شویم و سعی کنیم با برخی از این تصاویر هوایی از آن فراتر برویم. بنابراین ما تمام تلاش خود را کردیم و این تماشاگران هستند که مشخصص میکنند که آیا ما موفق بودیم یا خیر.