بهترین فیلم های جاسوسی تاریخ سینما
این 25 فیلم جاسوسی برتر و دیدنی را از دست ندهید
گویی دنیای سینما و جاسوسی برای هم ساخته شدهاند. زندگی مخفیانه و پر از هیجان، ترس و درام جاسوسها جان میدهد برای نقش بستن روی پرده نقرهای. کمتر کسی است که از تماشای آثار مربوط به این ژانر لذت نبرد یا دستکم سرگرم نشود؛ از فیلمهای چندقسمتی مثل «جیمز باند» و «ماموریت غیرممکن» تا تکفیلمهای درخشانی مانند «مرد سوم» و «مونیخ» همه سرشار از تعلیق، آدرنالین و ضرباهنگ بالا هستند.
تا وقتی مناقشات بینالمللی و مافیایی پابرجاست (که به نظر میرسد تا پایان کار کره زمین پابرجا باشد!)، فیلمهای جاسوسی از سکه نخواهند افتاد. پس اگر شما هم طرفدار این ژانر هستید، میتوانید امیدوار باشید که بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ سینما در این فهرست گردآوری شده است. این شما و این بهترین فیلمهای جاسوسی سینمای جهان.
بهترین فیلم جاسوسی سینما بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند
فهرست بهترین سریال جاسوسی و امنیتی تاریخ
فیلم ماموریت غیرممکن: روزشمار مرگ | ۲۰۲۳ | Mission: Impossible: Dead Reckoning
- کارگردان: کریستوفر مککوری
برایان دی پالما اولین قسمت از این مجموعه فیلمهای اکشن جاسوسی را کارگردانی کرد که اقتباسی از یک سریال محبوب دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. در این فیلمها تام کروز نقش ایتن هانت را بازی میکند که مامور «نیروی ماموریتهای غیرممکن» (IMF) است. «روزشمار مرگ – قسمت اول» هفتمین فیلم مجموعه است که تازگی اکران شده و این بار مامور هانت را با هوش مصنوعی قدرتمندی با نام اِنتیتی سرشاخ کرده است. روزشمار مرگ با بودجه ۲۹۱ میلیون دلاریاش به عنوان گرانترین فیلم مجموعه – که دنباله مستقیم آن سال آینده اکران خواهد شد – با تحسین منتقدان هم روبهرو شده است.
فیلم تنت | ۲۰۲۱ | Tenet
- کارگردان: کریستوفر نولان
افزودن عنصر سفر زمان به یک تریلر جاسوسی، رویکرد جذابی است که با سبک کریستوفر نولان کاملا جور درمیآید. جان دیوید واشینگتن نقش ماموری بینام را بازی کرده است که مامور میشود جلوی یک دلال اسلحه خطرناک را بگیرد که میخواهد با استفاده از سفر در زمان، جهان را به هرجومرج بکشاند. قواعد این جهان داستانی کمی گیجکننده است و شاید بیش از یک ساعت زمان ببرد تا تماشاگران از همه چیز سر درآورند. به هر حال، استعدادهای نولان در خلق صحنههای هیجانانگیز و استفاده از شیوههای کاربردی در فیلمسازی، دیدن «تنت» را راحت کرده است. طرح اکران فیلم کمی مناقشهآمیز شد اما در نهایت، یک فیلم جاسوسی پرهزینه است که نشان میدهد نولان نیازی به فرنچایز جیمز باند نداشت تا نشان خود را بر این ژانر باقی بگذارد.
فیلم پل جاسوسان | ۲۰۱۵ | Bridge of Spies
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
این درام تاریخی اسپیلبرگ دنیای جاسوسی را در جریان جنگ سرد به تصویر میکشد و داستان وکیلی به نام جیمز بی. دانووِن (تام هنکس) را بازگو میکند که مامور مذاکره برای آزادی یک خلبان آمریکایی در ازای جاسوسی از شوروی سابق (مارک رایلنس) میشود. فیلم که بر اساس اتفاقی واقعی شکل گرفته است، از ابتدا تا انتها، تصویری صادقانه از شرایط ملتهب و پرتنش روزگار جنگ سرد است. رایلنس بازی فوقالعادهای ارایه داده و ما بهواسطه او هر دو جبهه داستان را میبینیم. «پل جاسوسان» یادآور درامهای جاسوسی کلاسیک است که در آنها تمام صحنههای تشویشآمیز به جای تیراندازی و درگیری مسلحانه دو طرف با گفتوگو خلق شدهاند. بازیهای قوی و تصاویر نظرگیر شما را درگیر سرنوشت شخصیتها میکنند و همه چیز استادانه تا پایانی رضایتبخش ساخته شده است. از استیون اسپیلبرگ میتوان به تریلر جاسوسی «مونیخ» (Munich) محصول ۲۰۰۵ هم در این فهرست اشاره کرد که به ماجراهایی در مسابقههای المپیک مونیخ ۱۹۷۲ میپردازد.
فیلم بازی تقلید | ۲۰۱۴ | The Imitation Game
- کارگردان: مورتِن تیلدام
بندیکت کامبربچ پیش از آن که دکتر استرنج شود، اولین نامزدی جایزه اسکارش را برای بازی در نقش یک قهرمان واقعی در «بازی تقلید» به دست آورد؛ در فیلمی زندگینامهای که داستان آلن ترینگ را روایت میکند و اینکه چطور با همکارانش دستگاهی برای رمزگشایی در جریان جنگ جهانی دوم ساختند که نقشی اساسی در پایان دادن جنگ داشت. «بازی تقلید» نمونهای جذاب در ژانر جاسوسی است چون فردی واقعی را در کانون خود دارد که با هوش و آفرینش خود و بدون نیاز به فصلهای اکشن عظیم تاثیری واقعی به جا میگذارد. فیلم همچنین نگاهی دارد به بیعدالتیهایی که خود ترینگ پس از ایفای نقش اساسیاش با آنها روبهرو میشود. سوای نامزدی اسکار کامبربچ، فیلم هم چند نامزدی از جمله بهترین فیلم را کسب کرد.
فیلم بندزن خیاط سرباز جاسوس | ۲۰۱۱ | Tinker Tailor Soldier Spy
- کارگردان: توماس آلفردسون
اقتباس از رمانهای پروپیمان جان لوکاره برای ساخت فیلمهای بلند میتواند دردسرساز شود و حتی به بیراه برود؛ و همین شاید توضیحی باشد بر این موضوع که گاهی وقتها اقتباسهای تلویزیونی از این رمانها شانس بیشتری برای موفقیت دارند، از جمله «مدیر شب» (The Night Manager) به کارگردانی سوزانه بیر، «دخترک درامر» (The Little Drummer Girl) به کارگردانی پارک چان-ووک و اقتباس پیشین از همین رمان سال ۱۹۷۴ لوکاره که در قالب سریال کوتاهی سال ۱۹۷۹ با بازی الک گینس تولید شد. با وجود این، اقتباس سینمایی توماس آلفردسون هم فوقالعاده از پس ویژگیهای اصلی رمان لوکاره برآمده است و حتی نشان میدهد که چرا روایت این داستانها در ساختمانهای رسمی سازمانی و ملالآور دوران پساجنگ بریتانیا بهمراتب موثرتر از لوکیشنهای مجلل و مسحورکننده است. علاوه بر اینها، نباید بازی درخشان گری اولدمن را در نقش جرج اسمایلی فراموش کرد که قهرمان معرف آثار لوکاره است؛ مردی عادی و غیرجذاب که در زندگی مشترکی ناکام گیر کرده است ولی ذهن خارقالعادهای برای انجام کارش، به بهترین شکل ممکن، دارد.
فیلم دورویی | ۲۰۰۹ | Duplicity
- کارگردان: تونی گیلروی
همه جاسوسها برای دولت کار نمیکنند و برخی تصمیم میگیرند در بخش خصوصی فعالیت کنند و حسابی پول به جیب بزنند؛ درست مثل جاسوسان سابقی که جولیا رابرتز و کلایو اووِن در این تریلر هوشمندانه به نویسندگی و کارگردانی تونی گیلروی نقششان را بازی کردهاند. گیلروی از برخی مهارتهایش که در نگارش مجموعه فیلمهای «بورن» کسب کرده بود در اینجا بهره برده است اما روحیه رمانتیک فیلم است – حتی اگر به شیمی رابرتز و اوون اشاره نکنیم – که آن را برجسته کرده است. بر این اساس جای شگفتی دارد و برای خودش معمایی است که چرا این فیلم زمان عرضهاش چندان دیده نشد؛ اما حالا شایسته یک شانس و زندگی دوباره است.
فیلم پس از خواندن بسوزان | ۲۰۰۸ | Burn After Reading
- کارگردان: برادران کوئن
این هم نتیجه ورود برادران کوئن به ژانر جاسوسی که با شخصیتهای مست خودستا، فرصتطلبهای بیمهارت و احمقهای حاشیهای پر شده است؛ و یکییکی لوح فشردهای مملو از رازهای بزرگ را گم میکنند و برخی به احمقانهترین شکل ممکن میمیرند چون بیکفایت هستند. اشاره ضمنی فیلم به این موضوع است که جاسوسها همانقدر مستعد خودپسندی، اشتباه و دروغگویی هستند که هر صاحب اطلاعات موقری در روزگار ریاستجمهوری جرج دبلیو. بوش بود که در صف افشاگری قرار میگرفت؛ و پس از آن دوران هم اتفاق خاصی نیفتاده است که بگوییم فیلم کوئنها، امروز بصیرت و عمق خود را از دست داده است.
فیلم یک مشت دروغ | ۲۰۰۸ | Body of lies
- کارگردان: ریدلی اسکات
اکشن تریلری جاسوسی به تهیهکنندگی و کارگردانی اسکات که ما با بازیهای لئوناردو دیکاپریو و راسل کرو در نقشهای اصلی و گلشیفته فراهانی، مارک استرانگ و آسکر آیزاک در نقش مکمل میشناسیم. داستان در خاورمیانه میگذرد و تلاشهای سیا و دایره مخابرات عمومی (سرویس امنیت و اطلاعات اردن) به منظور دستگیری تروریستی به نام آل سلیم را به تصویر میکشد. کارگردانی اسکات و سبک بصری فیلم تحسین شد و همینطور بازیهای بازیگران اصلیاش اما استفاده از قراردادهای ژانر جاسوسی در داستان شامل نماهایی که به منظور جاسوسی از هواپیمای مستقر در ارتفاع گرفته شدهاند، در زمان اکران مورد انتقاد قرار گرفتند.
فیلم هوس، احتیاط | ۲۰۰۷ | Lust, Caution
- کارگردان: انگ لی
فیلمی که انگ لی پس از اثر موفق و تحسینشدهاش «کوهستان بروکبک» (Brokeback Mountain) ساخت اما نقدهای مثبت و منفی متفاوتی بر آن نوشته شد و به دلیل درجه نمایشی بالا، بهسرعت از سینماهای آمریکا محو و برداشته شد؛ که البته به چند دلیل جای تاسف دارد: مثل بازسازی وسواسآمیز شهرهای هنگ کنگ و شانگهای در روزگار اشغالگری ژاپنیها و مکانهای خطرناک و پارانویایی که در آنها هر کسی میتواند همکار نیروهای اشغالگر باشد یا علیهشان توطئه کند؛ اما خاطرهانگیزتر، تمرکز تماموکمال فیلم روی بهایی است که وونگ (تانگ وِی) میپردازد، دانشجویی که به یک گروه بازیگری ملحق میشود که تصمیم دارند آقای یی (تونی لیانگ) را ترور کند؛ درجهداری بیرحم در دولت دستنشاندهای که ژاپنیها ادارهاش میکنند.
فیلم زندگی دیگران | ۲۰۰۶ | The Lives of Others
- کارگردان: فلوریان هنکل فون دونرسمارک
آیا یک فیلم جاسوسی است؟ به معنای کلاسیک کلمه نه. اما اگر استراق سمع زندگی خصوصی شهروندان توسط یک حکومت دیکتاتوری را عملی جاسوسانه حساب کنیم، «زندگی دیگران» قطعا یکی از بهترین فیلم های جاسوسی است.
داستان در سالهای پایانی جنگ سرد میگذرد و تمام نشانههای زوال سیاسی تریلری از جان لوکاره (نویسندهای بریتانیایی که با رمانهای جاسوسیاش شناخته میشود؛ و البته با اسم واقعی دیوید جان مور کورنوِل) را دارد بدون اینکه هیجانهایش را داشته باشد! البته این نقطه ضعف فیلم نیست چون تمرکزش روی وضعیت بغرنج و اخلاقی یک مامور اشتازی به نام گرد ویسلر است که باید زندگی یک نمایشنامهنویس را زیر نظر بگیرد اما این امر بهتدریج زندگی او را دگرگون میکند تا جایی که زاویه دیدش هم تغییر میکند. «زندگی دیگران» که برنده اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شد، به دلیل تصویر همدردیبرانگیزش از یک مامور اشتازی مورد انتقادهایی قرار گرفت اما ورای آن، دستکم یکی از بهترین آثار سینمای آلمان و جهان در هزاره جدید به شمار میرود.
فیلم کازینو رویال | ۲۰۰۶ | Casino Royale
- کارگردان: مارتین کمبل
جیمز باند که با عنوان «مامور ۰۰۷» هم شناخته میشود با نوع معرفی کردن نمادینش به صورت «باند، جیمز باند» خودش را به عنوان یکی از مشهورترین جاسوسان تاریخ سینما تثبیت کرده است. او از زمان اولین حضورش در «دکتر نو» (Dr. No) محصول ۱۹۶۲ در ۲۵ فیلم ظاهر شده است؛ فیلمهایی که این مامور مخفی انگلیسی را – که عاشق نوشیدن و زنان و اتومبیلهاست – در ماموریتهای مختلف و مقابل آدمبدهای مخوفی قرار میدهند. «کازینو رویال» بیستویکمین فیلم در این طولانیترین مجموعه فیلم تاریخ سینماست که دنیل کریگ را به عنوان جیمز باند جدید معرفی کرد. باند در این داستان از یک سو مامور نابودی آدمبدی به نام لو شیفرِه (با بازی تحسینبرانگیز مَس میکِلسِن) میشود و از سوی دیگر، دلباخته مامور دیگری، وِسپِر لیند (اِوا گرین)، میشود. «کازینو رویال» به خاطر تصویرش از باندی آسیبپذیرتر و ابعاد احساسی پیچیدهترش تحسین میشود.
بهطور طبیعی خیلی از دیگر فیلمهای جیمز باند و شاید همهشان را میتوان در این فهرست جای داد که «کازینو رویال» از نگاه خیلی از منتقدان داخلی و خارجی بهترین فیلم این مجموعه است.
فیلم چوپان خوب | ۲۰۰۶ | The Good Shepherd
- کارگردان: رابرت دنیرو
مت دیمن و آنجلینا جولی در کنار دنیرو از بازیگران اصلی این فیلم جاسوسی پرستاره هستند که اقتباس آزادی از اتفاقهای واقعیای است که برای جیمز جیزِز اَنگلتِن روی دادند. تبلیغات فیلم روی روایت داستانی نقلنشده از تولد بخش ضداطلاعات در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا یا همان سیآیاِی) تمرکز داشتند. الک بالدوین، ویلیام هرت، جو پشی، جان تورتورو، بیلی کراداپ، مایکل گمبِن، تیموتی هاتن و ادی رِدمِین از دیگر بازیگران مطرح فیلم هستند.
فیلم کتاب سیاه | ۲۰۰۶ | Black Book
- کارگردان: پل ورهوفن
اولین خاطرات این فیلمساز هلندی به بمباران برمیگردد؛ کسی که در آمستردام متولد شد و در شهر لاهه بزرگ شد، آن هم در دورانی که مرکز آلمان در جنگ جهانی دوم بود. پس عجیب نیست که سال ۲۰۱۵ در گفتوگویی اشاره کرد که «دیدن جنگ و بمباران و ویرانهها و نارنجکها و اجساد و هواپیماهای شعلهوری که سقوط میکردند، روال عادی زندگی ما بود.» پس بهراحتی میشود میان این تجربهها و کارنامه فیلمسازی رابطه برقرار کرد که مملو از تصاویر بیرحمی است؛ اما منصفانه هم نیست که ورهوفن را تصویرگر خشونت به عنوان یک هنجار بدانیم؛ و باید در نظر گرفت که شوک فیلمهای او کمتر از خشونت بصری ناشی میشوند. راشل زنی یهودی است که از کشتار اساس جان سالم بهدر میبرد اما خانوادهاش قتل عام میشوند. او به جنبش مقاومت هلند میپیوندد و بهصورت مخفی وارد تشکیلات نازیها میشود تا از درون فروپاشی آنها را رقم بزند.
فیلم سهگانه اولیه بورن | ۲۰۰۲، ۲۰۰۴، ۲۰۰۷ | The Bourne Identity
- کارگردانی: داگ لیمان و پل گرینگرس
بین فیلمهای مدرن جاسوسی، داستانهای جیسون بورن صاحب بیشترین تعلیق و سریعترین ضرباهنگ هستند. در این فیلمها که اقتباسی هستند از رمانی به قلم رابرت لودلوم، قصه زندگی و ماموریت یک مامور اطلاعاتی آمریکایی به نام جیسون بورن روایت میشود که در نخستین فیلم این مجموعه، حافظهاش را در جریان یک ماموریت سخت از دست داده است. مجموعا ۵ فیلم با محوریت شخصیت بورن ساخته شده که همه آنها خوشساخت و دیدنیاند، اما ۳ فیلم اول لطف دیگری دارند!
فیلم جاسوسبازی | ۲۰۰۱ | Spy Game
- کارگردان: تونی اسکات
این فیلم دو بازیگر بااستعداد هالیوودی را در مقابل هم قرار داد، رابرت ردفورد نقش ماموری در آستانه بازنشستگی از سازمان سیا را بازی کرده است که باید راهی برای آزادی شاگردش (برد پیت) پیدا کند که در چین به جرم جاسوسی دستگیر شده است. «جاسوسبازی» خطرهای مرگباری را به نمایش میگذارد که ماموران سیا در این سالها میپذیرند تا کارشان به نتیجه برسد و همینطور، تمرینهای سختی را پشت سر میگذارند که به کارشان مربوط میشوند. پیت و ردفورد بازیهای قویای در این فیلم جاسوسی هیجانانگیز و امروزی ارایه دادهاند. «دشمن ملت» (Enemy of the State) محصول ۱۹۹۸ دیگر فیلم تونی اسکات فقید است که میتوان در این فهرست قرار داد.
فیلم ام. باترفلای | ۱۹۹۳ | M. Butterfly
- کارگردان: دیوید کراننبرگ
کراننبرگ با این فیلم زاویهای متفاوت را برای کاوشی (به طول تمام آثار و فعالیتهای فیلمسازیاش) در باب این موضوع محبوبش یافت که چطور بدنها هویت را شکل میدهند (و برعکس)؛ و اقتباسی از نمایشنامه بر اساس واقعیت دیوید هنری هوانگ داشت که داستان دیپلماتی فرانسوی (جرمی آیرونز) را روایت میکند که سالهاست با خواننده اپرای پکن رابطه دارد ولی نمیداند او جاسوسیاش را میکند و… «ام. باترفلای» که یکی از شخصیترین فیلمهای کراننبرگ است، از جاسوسی استفاده میکند تا آنچه را بررسی کند که ما پیش خودمان نگه میداریم، آنچه عرضه میکنیم و آنچه که نمیخواهیم ببینم زمانی که عاشق هستیم.
فیلم سه روز کندور | ۱۹۷۵ | Three Days of the Condor
- کارگردان: سیدنی پولاک
فیلم جاسوسی پساواترگیت سیدنی پولاک، رابرت ردفورد را در نقش تحلیلگری سطح پایین برای سازمان سیا قرار داده است که روزی از ناهار برمیگردد و میبیند که تمام همکارانش به قتل رسیدهاند. او با مرکز تماس میگیرد اما تازه متوجه میشود که نمیتواند به هیچکس اعتماد کند. ردفورد در نقش مردی که مهارتهای تازهای میآموزد چون زندگیاش وابسته آنهاست، بازی دیدنیای دارد. پولاک هم صحنههای تعلیقآمیز برجستهای را خلق کرده است اما بهترین صحنهها جایی است که شخصیت ردفورد در خیابانهای نیویورک پرسه میزند و میداند که هر کسی میتواند برای او تهدیدی جدی باشد. گاهی وقتها پارانویا شکل دیگری از دفاع از خود است.
فیلم مکالمه | ۱۹۷۴ | The Conversation
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
شخصیت اسمایلی لوکاره، بیشک میتواند گفتوگویی طولانی و معنادار در باب هزینههای شخصی جاسوسی با هری کال (جین هاکمن) پروتاگونیست «مکالمه» داشته باشد؛ کسی که متخصص جاسوسی است و بهخصوص در زمینه شنود مهارت دارد. او چالش ضبط مکالمههای زوجی را در فضای باز میپذیرد اما خیلی زود متوجه میشود که موفقیتش عواقبی دارد که دامنگیر خودش میشود و بهواسطه آنچه ضبط میکند، ترس زیر نظر بودن، وجودش را تسخیر میکند. کوپولا «مکالمه» را در وقفهای ساخت که میان تولید قسمت اول و دوم سهگانه «پدرخوانده» افتاد و ظاهرا دورانی بود که او هیچ حرکت اشتباهی نمیکرد و فقط آثار بزرگ و فراموشنشدنی خلق میکرد؛ و یکی از برجستهترین ویژگیهای «مکالمه» هم این است که شباهت چندانی به شاهکارهای گنگستری کوپولا ندارد؛ با اینکه آسیبی را بررسی میکند که به یک مرد وارد میشود؛ مردی که در جریان جاسوسی در زندگی دیگران به عمق تنهایی خود پی میبرد.
فیلم ارتش سایهها | ۱۹۶۹ | Army of Shadows
- کارگردان: ژان-پییر ملویل
از یک سو فیلمهایی هستند که بیش از حد به آنها توجه میشود و از سوی دیگر، شاهکارهایی هستند که در دوران خودشان اعتباری کسب نکردهاند. اثر ملویل به دسته دوم تعلق دارد و در فرانسه ۱۹۶۹ که تازه چند ماه از کنارهگیری شارل دو گل از ریاستجمهوری گذشته بود، از سوی جناح چپ به عنوان فیلمی بیش از حد همدردانه با دو گل دیده شد؛ اما سالها بعد به عنوان فیلمی تمامعیار و سیاه درباره ایثار در روزگار جنگ و واقعیتهای زشت جاسوسی تحسین شد و قدر دید. «ارتش سایهها» با الهام از رمان ژوزف کِسِل به همین نام و تجربههای خود او در جنبش مقاومت، زندگی کسانی را به تصویر کشیده است که علیه اشغالگری نازیها مبارزه کردند.
فیلم جاسوسی که از سردسیر آمد | ۱۹۶۵ | The Spy Who Came in From the Cold
- کارگردان: مارتین ریت
یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی تاریخ سینماست. اقتباس جانانه مارتین ریت از رمان جاسوسی به همین نام که توسط جان لوکاره نوشته شده بود، با استانداردهای امروزی هم اثری قبراق و دیدنی است.
این اقتباس سینمایی از دیگر اثر لوکاره، در یک سوی دیوار برلین شروع میشود و در سوی دیگرش به پایان میرسد و سیاهترین اشارهاش این است که در هر دو سوی دیوار، نیروهای غیراخلاقیای حاکماند که حاضرند هر اصل و قاعدهای را زیر پا بگذارند و هر تعداد پیادهنظام که لازم است قربانی کنند تا قدرتشان را حفظ کنند. ریچارد برتن در نقش اَلِک لیمِس، در ظاهر از اداره اطلاعات بریتانیا اخراج میشود و به الکل رو میآورد. خیلی زود ماموران آلمان شرقی به سراغ او میروند تا اطلاعاتش را بخرند. الک هم با آنها همراه میشود و اطلاعاتش را به قیمت خوبی میفروشد؛ اما ناگهان مشخص میشود که او همچنان مامور اطلاعات انگلیس است و هدفش دادن اطلاعات اشتباه بوده است. فیلم هم مثل رمان منبع اقتباسش، جاسوسی را حرفهای انسانیتزدا ترسیم میکند که مناسب آدمهای باوجدان نیست. کارگردانی ماهرانه و هراسانگیز ریت و بازی دیدنی برتن، الگوهای ممتازی را برای دیگران در این ژانر به جا گذاشت.
فیلم از روسیه با عشق | ۱۹۶۳ | From Russia with Love
- کارگردان: ترنس یانگ
بهترین فیلم جیمز باندی تاریخ است؟ احتمالا. حتی اگر عدهای «گلدفینگر» را بهترین فیلم باندی تاریخ تلقی کنند هم نمیتوان «از روسیه با عشق» را خوشساختترین فیلم جیمز باندی تلقی نکرد. فیلم تمام عناصر جیمزباندی و جاسوسی را در اوج قرار داده: رابطه غیرافلاطونی، خشونت و تعلیق. باند در این فیلم قرار است با همکاری یک مامور امنیتی روس، شخصیت شرور داستان به نام «اسپکتر» را در ترکیه از پای درآورد. سکانس ستیز باند با آن مامور زن خشنی که داخل کفش پاشنهبلندش یک چاقوی جهنده دارد یکی از معرکهترین صحنههای جاسوسی سینماست.
فیلم کاندیدای منچوری | ۱۹۶۲ | The Manchurian Candidate
- کارگردان: جان فرانکن هایمر
فیلم کاندیدای منچوری بر اساس رمانی از «ریچارد کاندون» روایتهای مربوط به شستوشوی مغزی سربازان آمریکایی در طول جنگ کره را با داستان یک قهرمان جنگی مرتبط با سیاست را که قرار است هدف ترور نیروهای کمونیست باشد، با هنرمندی پیوند زده است. فیلم تلخی و سیاهی دوران جنگ سرد را به خوبی منعکس کرده؛ فضای آن دوران به این شکل بود که همه ممکن است جاسوس باشند. فرانک سیناترا که در خوانندگی اسطوره است، بهترین بازی سینمایی عمرش را در نقش یک سرباز خسته و آسیبدیده ایفا میکند.
فیلم شمال از شمال غربی | ۱۹۵۹ | North by Northwest
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
خب، آلفرد هیچکاک حداقل با ۵ فیلم میتواند در این فهرست حضور داشته باشد که یکی از آنها همین «شمال از شمال غربی» است؛ فیلمی که الهامبخش آثار جاسوسی متعددی شد و درباره مرد بیگناهی است که میکوشد از اتهامهای اشتباه و نیروهای اهریمنی جان سالم بهدر ببرد. کری گرانت نقش یک تبلیغاتچی را بازی کرده که هویتش اشتباه گرفته میشود و برای همین سفری در سراسر ایالات متحده را از سر میگذراند تا در نهایت به آغوش شخصیت اوا مری سنت برسد. پیرنگ حول یک مکگافین هیچکاکی کلاسیک جریان دارد: حلقهای میکروفیلم که بهخوبی نشان میدهد داستانهای جاسوسی چطور اغلب درباره هر چیزی هستند بجز آنچه همه به دنبال آن هستند. «بدنام» (Notorious) محصول ۱۹۴۶، «۳۹ پله» (The 39 Steps) محصول ۱۹۳۵ و «خانم ناپدید میشود» (The Lady Vanishes) محصول ۱۹۳۸ از دیگر آثار هیچکاک هستند که میتوان در چنین فهرستی به آنها پرداخت.