فیلم روز صفر سعید ملکان یک اتفاق مهم در سینمای ایران است. چرا؟ اهمیت این ماجرا در چند نکته قابل درک و بررسی است. اول اینکه بعد از سالها یک فیلم در گونه هیجانی (تریلر) در سینمای ایران ساخته شده است که تبدیل به کمدی ناخواسته نشده. در روزگاری که حجم انبوه فیلمهای مربوط به اینگونه سینمایی از گوشه گوشه جهان، در اختیار مخاطب است و سطح سلیقه و دانش و شناخت مخاطب از این شکل فیلمها، بالا رفته است، نمیتوان انتظار داشت که تماشاگر به سادگی کیفیت آثار ارائه شده در این فضا را در سینمای ایران بپذیرد.
نظر منتقدان درباره فیلم روز صفر
سطح انتظارات بالا رفته و دیگر «فرار از اردوگاه» و «عقابها» و… چاره کار نیست. هرچند این فیلمها در تاریخ سینمای ایران برگهای زرینی محسوب میشوند. اما زمانه عوض شده است. افزون بر این سابقه نه چندان درخشان سینمای ایران دستکم دریکی دو دهه اخیر کار هر فیلمسازی را برای سراغ گرفتن از این جنس فیلمها دشوار میکند. فیلم روز صفر اما به وضوح توان دل دلی کردن مخاطب و ایجاد هیجان برای تماشاگر را دارد قطعا. پس تا اینجا فیلم یک قدم مهم در سینمای بیحال و تکراری و کمخون ایران برداشته شده است.
از منظری دیگر بر کسی پوشیده نیست که سینماست و قهرمانهایش. نگاهی هرچند اجمالی به فیلمهای پر فروش سینمای جهان دستکم در چند سال اخیر حکایت از آن دارد که تماشاگر مایل است تا شمایل یک قهرمان را بر پرده سینما تماشا کند. قهرمانی که در قدم اول دوستداشتنی و پذیرفتنی است و در گامهای بعدی قابل درک است، قهرمان بودنش باور پذیر است و پوشالی نیست و البته هدفش برای مخاطب اهمیت دارد و تحقق یا عدم تحقق آن برای مخاطب مسئله میشود.
مهمتر از همه اینها اینکه قهرمان به ضرب و زور قهرمانی نمیکند و آنتاگونیست یا همان شخصیت مانع و مقابل قهرمان هم نادان و سطی و پوشالی ترسیم نشده باشد.
این همه در فیلم روز صفر در حد قابل اعتنایی وجود دارد. در واقع شخصیت قهرمان فیلم که گمنام است و گمنام میماند با نیرویی در حال مقابله است که اصلا نمیتوان آن را دست کم گرفت و به راحتی توان شکست دادن قهرمان و حتی از میان بردن او را دارد، اما این قهرمان است که بر مبنای تواناییها و انگیزهای ملی و وطنی از پا نمینشیند و بر نیروی شر فیلم برتری پیدا میکند. شاید در نگاه نخست تمام این ویژگی ساده و دسترسیپذیر به نظر آید اما کافی است منصف باشیم و این دستاورد را در سینمای بیحال این سالهامان بسنجیم و بررسی کنیم. حال بماند که چرا امر بدیهی و ذاتی سینما در کشور ما به دستاورد بدل شده است. با این همه این قدم را باید به فال نیک بگیریم.
در کنار این همه این نکته را نباید از یاد ببریم که یکی از مولفههای انسجام بخش ملی در هر کشور و ملکی سینماست. این روزها تصویر و رسانه است که سرنوشت ممالک و آینده هر کشوری را رقم میزند. این تصویر و بهطور ویژه سینماست که سوگیریهای فکری و حتی جریانهای اجتماعی را رقم میزند. در دل این فضا این سینماست که میتواند سهم مهمی در ایجاد حس قوت و قدرت ملی و انسجام اجتماعی ایجاد کند. در این میان قهرمانهای سینمایی نقش بسیار سازنده و مهمی دارند.
کافی است اندکی توجه داشته باشیم به فیلمهایی که در هالیوود و یا حتی در چین، کره و اروپا عرضه میشوند و تبدیل به آثار پر فروش و هیجانآفرین میشوند. در دل تمام فرهنگها این قهرمانان ملی و حتی خیالی و ادبی هستند که عامل غرور و وحدتآفرینند. در آمریکا حتی این وظیفه روی دوش قهرمانهای کمیکبوکی قرار گرفته است. در کنار اینکه زندگی و منش فلان خلبان و بهمان قهرمان جنگی یا آن انسان معمولی که در بخشی از اجتماع آمریکایی قهرمانانه رفتار میکند و جانهای بسیاری را نجات میدهد، دستمایه ساخت آثار مهمی از جانب کارگردانان صاحب نام قرار میگیرند. در آسیا و اروپا هم روال همین است.
در ایران اما سالهاست در این حوزه کمکاری صورت گرفته و حالا به نظر میرسد ترکیب بهرام توکلی و سعید ملکان بنا دارند بخشی از اینبار را با ارائه آثاری که در قدم نخست سینما هستند و جذاب و سرگرمکننده و در قدم بعد قهرمانمحور و در نهایت هیجانانگیز و غرورآفرین، بنویسند و بسازند. کافی است به مسیر همکاری این دو از تنگه ابوقریب و تختی تا فیلم روز صفر توجه داشته باشیم. وجه اشتراک تمام این آثار متنهای قابل اعتنا، کارگردانی دقیق و حسابشده، انتخاب بازیگر درست و دقیق و البته خروجی پرجزییاتی است که به راحتی با آثار روز سینمای جهان قابل مقایسه است (البته در این بین تختی اثری کمکیفیتتر نسبت به دو اثر دیگر است.)
نکته قابل تحلیل دیگر در مورد فیلم روز صفر ترسیم و تصویر یک نیروی امنیتی با مختصات اخلاقی و حرفهای ایرانی است. شخصیت امیر جدیدی در این فیلم تمام ویژگیهای اخلاقی سایر قهرمانهای اینگونه سینمایی را دارد اما همزمان سبک و سیاق رفتارهای امنیتی، تلاش برای تلفات حداقلی مردمی، رعایت مرام و مسلک ایرانی در رفتارهای عملیاتی و پرهیز از کشت و کشتار و خشونت بیمورد، در کنار گمنامی و ناشناسیای که در کلیت فیلم به درستی تعریف شده و به نقیصه شخصیتپردازی بدل نشده و… را داد.
ویژگیهایی که همگی از تولد یک قهرمان سینمایی با مایههای بومی و ایرانی خبر میدهد. شاید برای قضاوت زود باشد اما چرا نباید به این فکر کنیم که ما هم در ایران قابلیت برندسازی داریم. چرا نباید به این فکر کنیم که به همان شکلی که انگلستان جیمز باند را با مختصات فکری، فرهنگی و امنیتی خودش ارائه داده است، ما هم میتوانیم یک قهرمان ایرانی که در سلسله فیلمهایی از جنس فیلم روز صفر ایفای نقش میکنند خلق کنیم و سالها بهرههای اقتصادی، فرهنگی و حتی ملی آن را در جیب داشته باشیم. کارنشد ندارد.
در مورد فیلم روز صفر به راحتی میتوان تحلیلهای مبسوط دقیقی نوشت اطراف فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس، جلوههای ویژه، کارگردانی و فضاسازی، فیلمنامه، بازیها و البته کارگردانی که حتما در نوشتههایی مستقل به آن خواهم پرداخت. علیالحساب باید گفت ترکیب ملکان و توکلی به ترکیب برنده تبدیل شده است و اگر توان حفظ با کیفیت این همکاری را داشته باشند، به طور قطه قابلیت اضافه کردن آثار سینمایی پرشور و استاندارد که مخاطبش را رگ گردنی و قهرمانهای سینمایی روی پرده خلق میکند را خواهند داشت. در حال حاضر اما باید فیلم روز صفر را دید تا لذت تماشای اثری که دیدنش روی پرده سینما معنی میدهد و تماشایش روی مانتیور بخش بزرگی از قابلیتهای آن را تلف میکند، از یادمان نرود. این ویژگی کمی نیست در سینمایی که فیلمسازی برای پرده بزرگ در آن مدتهاست به امری ثانویه بدل شده.