نقد و بررسی فیلم تمارض ساخته عبد آبست

این فیلمساز ادامه دارد…

فیلم با شروع تیتراژ میخش را در ذهن تماشاگر می‌کوبد و تکلیف او را با اثر مشخص می‌کند. تمارض با نمایش بازیگران و معرفی نقش به جای نام واقعی‌شان در تیتراژ و سپس تکرار آن نشان می‌دهد که فیلم از بیننده انتظار حضور هوشیارانه و کنش ذهنی فعال دارد و همه چیزش از پیش، قابل شناسایی نیست.

عبد آبست در اولین فیلم خود با اقدامی بسیار جسورانه ساختاری را برمی‌گزیند که احتمال ریزش جدی مخاطب را به همراه دارد. او با پرهیز از واقع‌گرایی تصویری، حذف لوکیشن‌های واقعی و فیلمبرداری در یک استودیو به همه چیز شکلی تئاتری داده. فرم تصویری و روایی متفاوتی که از همه چیز آشنایی‌زدایی می‌کند و بین مخاطب و آنچه رخ می‌دهد فاصله می‌اندازد. کاری که نمونه‌اش را در فیلم معروف و موفق فون‌تریه، داگ‌ویل، دیده‌ایم. با این تفاوت که آبست پا را از آن هم فراتر گذاشته و نه فقط لوکیشن واقعی که تمام عناصر آشنای صحنه، لباس، گریم و حتی تعدد بازیگران را حذف کرده است. به این ترتیب مردی جوان، نقش مرد میانسال یا مسن را بازی می‌کند و یک نفر همزمان در قالب سرگرد و ستوان و سرهنگ ظاهر می‌شود. بازیگران همگی پوششی تقریبا یکسان دارند و دکور در مینیمال‌ترین حالت ممکن فقط به چند در، ستون و میز همرنگ تقلیل پیدا کرده. پرده سبز هم در پس‌زمینه به نوعی هدف کارگردان از چنین انتخابی را توضیح می‌دهد.

نمایی از فیلم تمارض

به نظر می‌رسد کارگردان قصد داشته تا با فاصله‌گذاری و حذف هر المان آشنای فریبنده و اصطلاحا حذف جادوی صحنه، تماشاگر را وادارد به جای غرق شدن در داستان، در مقام یک مفسر یا شاهد به کشف چیزی مهمتر از قصه ظاهری یعنی محتوا و پیام احتمالی فیلم بپردازد. گیریم که این پیام از قضا چیز چندان عمیقی هم نباشد.

طراحی صدا و موسیقی هم در این امر به تمارض کمک کرده‌اند. اعوجاج صدا، موسیقی التون جان که ترجمه فارسی آن به صورتی گروهی و حماسی در صحنه رقص اجرا می‌شود، تبدیل صداها به نویز، حذف و قطع ناگهانی آن که برای لحظاتی شائبه وجود مشکل در پخش را پیش می‌آورد و … همگی امکان همذات‌پنداری با موقعیت را از مخاطب می‌گیرند و به او یادآوری می‌کنند که در حال دیدن روایتی غیرواقعی است. تکنیک‌هایی جذاب و جسورانه که فیلم را در ذهن بیننده ماندگار می‌کنند. هرچند در نهایت به نظر می‌رسد این همه خلاقیت فرمی، دستاورد معنایی مهمی را به دنبال ندارد.

فیلم با گرفتار شدن ۳ جوان و یک پیرمرد که جوانی بدون گریم نقشش را بازی می‌کند آغاز می‌شود و در ساختاری شبیه فیلم بازگشت‌ناپذیر (گاسپار نوئه) و معکوس، ماجرایی را از آخر به اول روایت می‌کند. در این ساختار همان ابتدا واقعه‌ای بزرگ و تراژیک اتفاق می‌افتد. عنصر دلهره و اضطراب از فیلم حذف شده و در عوض شوک و غمی بزرگ جایش را می‌گیرد. حالا ذهن بیننده به دنبال کشف حقیقت ماجراست. اینکه کدام طرف دعوا (پیرمرد یا سه جوان) دروغ می‌گوید و چرا. دروغی که به چنین اتفاق دردناکی منجر شده.

فیلم تمارض

از این پس در ساختاری وارونه، وقایع به تماشاگر نشان داده می‌شود تا حقیقت و راز مورد نظر تمارض را کشف کند. اما در این بازبینی اتفاقات گذشته، تمام آنچه طرفین گفته‌اند راست است و نکته متناقضی با اعترافات وجود ندارد؛ جز ادعای پیرمرد درباره قصد دزدی سه جوان از خانه‌اش که بی‌هیچ توضیحی به فراموشی سپرده می‌شود. به این ترتیب در حالیکه انتظار می‌رود واژگون کردن روایت خطی جز جذابیت در فرم، منطقی معنایی هم داشته باشد یا در پی کشف حقیقتی تازه در آن باشد، اما چیز مهمی به داده‌های مخاطب اضافه نمی‌کند. در واقع به نظر می‌رسد ساختاری که در فیلمی مانند بازگشت‌ناپذیر معنادار است اینجا کارکردی ندارد.

در انتهای بازگشت‌ناپذیر، علت تمام وقایع و اتفاق هولناک ابتدایی، مشخص و قضاوت تماشاگر به کلی عوض می‌شود. در شروع، قتل سنگدلانه مردی را می‌بینیم که ترحم بیننده را برمی‌انگیزد، اما در پایان این ترحم به مقتول، جای خودش را به نفرت از او و حق دادن به قاتل می‌دهد. در این مسیر وارونه روایت مخاطب از رازی با خبر می‌شود که جایگاه خوب و بد را در ذهنش عوض می‌کند. در روایت وارونه فیلم تمارض اما نکته تازه و تکان دهنده یا کشف و شهودی وجود ندارد. اتفاق ابتدای فیلم یعنی ضربه مغزی شدن سرباز و مرگ دختربچه، به معنای کامل کلمه اتفاقی است. به این ترتیب اگر داستان را خطی هم می‌دیدیم چیزی از فیلم از دست نمی‌رفت.

طراحی صحنه مینیمال فیلم تمارض

به نظر می‌رسد تنها علت انتخاب این فرم در تمارض، نمایش چرخه‌ای و تناسخی زندگی‌ها و وقایع است. هر آنچه الان می‌بینیم، پیش‌تر با جابجایی نقش‌ها برای همین افراد اتفاق افتاده. اسی پیرمرد، دخترش را به همین شکل از دست داده و حالا انگار خود باعث مرگ همان دختر شده است. سه جوان هم سرنوشت همان‌هایی را تجربه می‌کنند که در گذشته یک بار آن را زیسته‌اند. تکرار چندباره یک اتفاق در زندگی‌های مختلف با همان اشکال و همان جزئیات. نگاهی جالب توجه که قرار است ذهن را به خود درگیر کند. اما این ایده نتوانسته فلسفه‌اش را بسط دهد و از مرحله طرح، جلوتر برود. به خصوص که کارگردان جهان فیلم را بی‌دلیل و بی‌استفاده به مکان و زمان محدود کرده (مرز خرمشهر- آبادان) است.

با این وجود خلاقیت و جسارت در تمارض به حدی است که بیننده را به تماشای دیگر کارهای این کارگردان مشتاق می‌کند. فیلمی با بازی‌هایی کاملا واقع‌گرایانه که هیچ رویکردی واقعی در فرم ندارد اما با میزانسن‌های متفاوت و کارگردانی هوشمندانه، همراه با طراحی صوتی و موسیقایی جذاب تاثیری ماندگار در ذهن به جا می‌گذارد.

بنر فیلم تمارض

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil