برای سیر در تاریخ سینمای ایران ، به سراغ آثاری رفته ایم که در زمان ساخت و نمایش با میزان اهمیت و تأثیرگذاری بر آثار بعد از خود، یک نقطه عطف را رقم زدهاند.
روز ملی سینما؛ روزی برای جشن گرفتن یک هنر و صنعت با قدمتی نزدیک به یک قرن که البته همچنان بر تعریفی ملی و بومی برای آن به توافق نرسیدهایم!
مسلما در طول سال بهانهای بهتر از این برای مرور و نگاهی دوباره به تاریخ سینمای ایران پیدا نمیشود. به همین دلیل در فیلیمو شات تصمیم گرفتیم تا برای سیری در تاریخ سینمای ملی، به سراغ آثاری برویم که در زمان ساخت و نمایش با میزان اهمیت و تأثیرگذاری بر آثار بعد از خود، یک نقطه عطف را رقم زدهاند؛ آثاری که از آغاز یا پایان جریانهای مختلف در سینمای ایران خبر دادهاند. این میتواند بهانه خوبی باشد برای دیدار مجدد یا کشف تعدادی از آثار کمنظیر سینمای ایران و همچنین یاد کردن از فیلمسازانی که در طول بیش از نیم قرن برای مخاطبان خاطرات متفاوتی را به جا گذاشتهاند.
مروری بر کارنامه بازیگری و فیلم های نوید محمدزاده
مروری بر فیلم های پیمان معادی | درخشش یک ستاره
۱- خشت و آینه محصول ۱۳۴۳
ابراهیم گلستان با اینکه مجموعا دو فیلم بلند، به جز مستندهایش، بیشتر نساخته همواره در تاریخ سینمای ایران از جایگاهی ویژه برخوردار بوده و این را باید به حساب تلاشش گذاشت برای ایجاد تغییر مسیر سینما با آنچه پیش از آن با عنوان سینمای فارسی یا فیلمفارسی شناخته میشد. «خشت و آینه» علاوه بر اینکه باعث شناسایی سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی میشود، به شکلی از سینمای هنری و روشنفکرانه و اصطلاحا آلترناتیو منجر میگردد که به دنبال چیزی فراتر از قراردادهای معمول سینمای بدنه و انتظارات تماشاگر عام از آن است. نقطه عطفی در فیلمهای مدرن ایرانی که طی کمتر از یک دهه به ساخت آثار مهم دیگر منجر میشود.
همه چیز درباره فیلم مارمولک + نقد و بررسی
۲- گنج قارون محصول ۱۳۴۳
فیلمفارسی تا پیش از این نیز وجود داشت اما ساخته سیامک یاسمی شکلی تازه به آن میدهد و اصول و قواعد نانوشتهای را برای نمونههای بعدی به جا میگذارد؛ سرگرمی و رویا برای طبقه کارگر و مخاطبان نهچندان مرفه با حفظ اخلاقیات سنتی و البته ترکیبی از کندی، ملودرام، ساز و آواز. فردین تبدیل میشود به سلطان بلامنازع سینمای دوران خودش و الگوی روایی سهل و سرخوشانه فیلم که برگرفته از ملودرامهای هندی و عربی رایج آن دوران بود، در فیلمهای سینمای ایران پا میگیرد. تاثیر «گنج قارون» بر سینمای عامهپسند و مفرح ایران نه فقط تا چند سال یا یک دهه بعد، بلکه تا امروز هم ادامه داشته است.
۳- حسن کچل محصول ۱۳۴۸
منتقدان آن زمان بعد از این ساخته موزیکال و رنگی علی حاتمی، از او بهعنوان وینسنت مینهلی ایران یاد میکنند که در زمان خودش سلطان فیلمهای موزیکال باشکوه بود. با وجود این، تلاشهای بعدی خود حاتمی و فیلمسازان مقلد و تحتتاثیر او برای ساخت موزیکال به نتیجه نمیرسد اما حاتمی در تمام آثار بعدیاش به دنبال فرمی شاعرانه و لحن ایرانی منحصربهفرد بود که همانند موسیقی، ادبیات و هنرهای تجسمی در سینما نیز به هویتی بومی و یگانه میرسید. رویکردی که در زمان خودش اقبال چندانی را به همراه نداشت و سالها زمان لازم بود تا فیلمهای حاتمی جایگاه شاهکار را پیدا کنند.
۴- قیصر محصول ۱۳۴۸
مسعود کیمیایی جوان یکتنه سینمای ایران را با آتش خشم، انتقام و خشونت مشتعل کرد و چیزی را به نمایش گذاشت که تا پیش از آن مشابه چندانی نداشت. در کنار آثار مهم دیگری همچون «گاو»، «آرامش در حضور دیگران» و «رگبار» که از آنها بهعنوان آغازگران موج نو در سینمای ایران یاد میشود، «قیصر» تنها فیلم متعلق به جریان اصلی است که برای مخاطب عام ساخته شده بود و استقبال گسترده مردم بود که به پا گرفتن این جنس از سینما کمک کرد. بعد از «قیصر»، موج قمه و قداره در سینمای ایران به راه افتاد و سرک کشیدن به زیر پوست شهر به امری رایج تبدیل شد؛ گرچه همه آنها از نبوغ و خلاقیت «قیصر» برخوردار نبودند. این آغازگر روایت قصههایی با ساحت اسطورهوار در دل زندگی روزمره و مدرن ایرانی بود.
۵- کندو محصول ۱۳۵۴
بعد از «قیصر» و فیلمهای مبتنی بر شخصیتهای خلافکار و لات از پایین شهر، به تدریج در دهه پنجاه شاهد شکلگیری شکل جدیدی از درامهای خیابانی هستیم که تاثیر فیلمهای ساختارشکن هالیوود دهه شصت و هفتاد میلادی بر روی آنها آشکار است و این بار به جای پایینشهر، شاهد شخصیتهای بازندهای هستیم که در تهران مدرن و شلوغ برای بقا دستوپنجه نرم میکنند. «کندو» ساخته فریدون گله شاخصترین اثر این جریان در آن دوره است که در دهه هفتاد و هشتاد دوباره احیا میشود و هنوز هم حضوری پررنگ در سینمای ایران دارد: فیلمها و ضدقهرمانهایی که هویت خود را از کف خیابانها میگیرند.
۶- ناخدا خورشید محصول ۱۳۶۵
بعد از انقلاب چند سال طول میکشد تا سینمای ایران دوباره راه خود را در میان تعاریف و الگوهای تازه و زیرنظر سیاستهای فرهنگی دولت پیدا کند و فیلمسازان شاخص قبلی هم با تاخیری چند ساله به عرصه فیلمسازی بازمیگردند. «ناخدا خورشید» احتمالا حد اعلای شکلی از فیلمسازی بومی تحت تاثیر آموزههای سینمای کلاسیک است که در دهه پنجاه و بعد هم شصت به نمونههای شاخصی منجر میشود اما در ادامه با کوچک و محدود شدن سینمای ایران به فیلمهای آپارتمانی، بعد از اواسط دهه هفتاد، دیگر کمتر میتوان نشانی از چنین آثاری را پیدا کرد. فیلمهایی برای روایت داستانها خود را مقید به زمان حال و موقعیت مکانی شهر نمیداشتند. درباره کارنامه سینمایی ناصر تقوایی نیز عموما در مورد کمال «ناخدا خورشید» اتفاق نظر وجود دارد.
۷- خانه دوست کجاست؟ محصول ۱۳۶۵
عباس کیارستمی که از دهه پنجاه با تجریبات مدرن خود شناخته میشد، با این درام قصهگو راهی تازه در سینمای ایران برای دور زدن تمام محدودیتها پیدا میکند و دوباره راه برای درخشش بینالمللی فیلمهای ایرانی باز میشود. در حالی که میتوان خود کیارستمی را تحتتاثیر سهراب شهید ثالث دانست، «خانه دوست کجاست؟» به مراتب اثری گرمتر است که با طیف گستردهتری از مخاطبان ارتباط برقرار میکند. خود کیارستمی در ادامه با گریز از شهر و مناسبات سینمایی رایج ایرانی، دست به تجربیات مدرنتری میزند اما موجی که او آغاز کرده بود از یک طرف سرنوشت سینمای هنری و جشنوارهپسند در ایران را تغییر میدهد و از سوی دیگر بر شکلگیری سینمایی ناتورالیستی و در عین حال شاعرانه با محوریت کودکان و دوری از شلوغی شهر موثر است. تا جایی که مجید مجیدی با جهانبینی کاملا متفاوتی از مقلدان کیارستمی نیز فرصت درخشش جهانی را پیدا میکند.
۸- شاید وقتی دیگر محصول ۱۳۶۶
بیشتر از اهمیت در کارنامه خود بیضایی و البته فراهم شدن امکان بازگشت او به سینما، این اثری نمونهای از جریانی در سینمای ایران است که در عین یگانگی و جذابیت، به بیضایی و سینماگران تحت تاثیر او محدود ماند و فرصت گسترش پیدا نکرد؛ درامهایی با حضور پررنگ زنان، ساختار محکم در فرم و روایت و عمیقا فارسیشده با وجود تاثیرپذیری از سینمای کلاسیک شرق و غرب. در همان سالها «طلسم» و «پرده آخر» را داریم که آشکارا تاثیر سینمای بیضایی و جهان آمیخته به راز او بر آنها نمایان است و همانطور که در ادامه بیضایی فیلمهای زیادی نساخت، نمونههای دیگر این جریان مبتنی بر اصول اسلوب ژانر نیز فزونی نیافت.
۹- هامون محصول ۱۳۶۸
کارنامه داریوش مهرجویی به چند دوره تقسیم میشود و در هر دوره میتوان از اهمیت و تاثیر فیلمهایش صحبت کرد؛ از «گاو» به عنوان نمادی از سینمای مدرن و پیشرو در پایان دهه چهل گرفته تا «اجازهنشینها» به عنوان الگویی تازه برای ساخت فیلمهای سطح بالا در جریان اصلی دهه شصت. اما «هامون» از این جهت اهمیت ویژهای دارد که به طبقه متوسط مدرن شهری ایران هویت میدهد و از دغدغههای وجودی و روشنفکرانه مردمی میگوید که بهزودی بحران معنا آنها را خواهد بلعید. آنچه که در سه دهه بعدی از طبقه متوسط جدید ایران و دغدغههای مدرن آن در سینما دیدهایم، که از نظر کمی هم میزان قابل توجهی را به خود اختصاص میدهد، مدیون «هامون» و موفقیت همهجانبهاش است.
۱۰- عروس محصول ۱۳۶۹
با آنکه شاید بهترین فیلم در کارنامه خود بهروز افخمی هم نباشد، از این جهت اهمیت دارد که در پایان سینمای بسته و پر از محدودیت و سوءتفاهم دهه شصت، دوباره به مفهوم ستاره در فیلمسازی مشروعیت میبخشد و نشان میدهد که به هر حال دغدغههای زمینی مادی را هم نمیتوان از سینما حذف کرد. موفقیت «عروس» خیلی زود به ریلگذاری سینمای بدنه در دهه هفتاد منجر میشود، مسیر و جریانی که تا به امروز هم در تولیدات ایرانی غالب بوده و حتی میتوان گفت که امروز دیگر شاهد بازگشت مناسبات سینمای ایران از این حیث به دهه پنجاه و حتی چیزی فراتر از آن هستیم.
۱۱- آژانس شیشهای محصول ۱۳۷۶
علاوه بر این که با پایان جنگ، شاهد گذار از سینمای دفاع مقدس به سینمای پساجنگی هستیم، با «آژانس شیشهای» شاهدیم که یک اثر میتواند واجد گفتمانی سیاسی و حتی امنیتی هم باشد. در دهه هفتاد و همزمان با تحولات اجتماعی، شاهد پررنگ شدن این جنبه کارکردی در سینمای ایران هستیم و فیلمهایی که ردپای حرفهای بزرگ و دغدغههای سیاسی کلان در آنها به چشم میخورد، هرچند در چارچوب گفتمان رسمی کشور. در ادامه و در دهه نود، با وجود اینکه ابراهیم حاتمیکیا همچنان پرچمدار این رویکرد سینمایی است، با اهمیت یافتن مدیوم سینما برای نهادهای مختلف حاکمیتی، شاهد آثار فیلمسازان شاخص نسل تازه مانند محمدحسین مهدویان هستیم.
۱۲- مارمولک محصول ۱۳۸۲
با وجود آنکه چندان فیلم ساختارشکنی نیست، در «مارمولک» شاهدیم که تلاش برای شوخی با تابوهای اجتماعی و ارزشی در سینمای ایران تا کجا پیش میرود، بهگونهای که چنین فیلمهایی دیگر کمتر امکان ساخت مییابد. برای درک بهتر ماجرا کافی است فیلم را با آثار پرفروش و جنجالی دهههای بعدی مقایسه کنید که عامل اصلی شهرت آنها نزدیک شدن به خط قرمز ارزشها برای شوخی است؛ فیلمهایی مانند «اخراجیها» و «هزارپا» که از این منظر مشخصا قابلقیاس با «مارمولک» نیستند. البته حواشی پیشآمده بعد از نمایش «مارمولک» نهتنها مسیر فیلمساز موثر آن سالها یعنی کمال تبریزی را تغییر داد بلکه بهتدریج نوعی محافظهکاری سازمانیافته را نیز به همراه داشت.
۱۳- درباره الی محصول ۱۳۸۷
فیلم علاوه بر تبدیل کردن اصغر فرهادی به چهرهای بینالمللی و معرفی تصویری متفاوت و تازه از سینمای ایران به جهانیان، استانداردهای بسیاری را نیز در داخل جابهجا کرد؛ از الگوهای فیلمنامهنویسی گرفته تا جزییات کارگردانی و نحوه کار با بازیگران. «درباره الی» خیلی زود نقطه عطفی را در تاریخ سینمای ایران رقم زد و تاثیرات آن بر فیلمهای بعد از خودش هنوز تمام نشده و همچنان شاهد ساخت آثاری برگرفته از مکتب فرهادی هستیم. علاوه بر این، با وجود گذشت بیش از یک دهه، همچنان تصویر فیلم از بحران اجتماعی طبقه متوسط شهری ایران تکاندهنده است که البته این روزها به دلیل مشکلات اقتصادی نحیفتر هم شده.
۱۴- ابد و یک روز محصول ۱۳۹۴
در دهه نود فیلم مهم و فیلمساز شاخص کم نداریم، شاید حتی بیشتر و فراتر از دهه هشتاد. «ماهی و گربه»، «اژدها وارد میشود!»، «نفس»، «عصبانی نیستم!»، «ماجرای نیمروز»، «در دنیای تو ساعت چند است؟»، «مغزهای کوچک زنگ زده» و «رگ خواب» تنها چند نمونه از فیلمهای مهم، محبوب و تحسینشده در این دهه به شمار میآیند اما برای صحبت کردن درباره جریانسازی و تغییر مسیر سینما، هنوز به زمان بیشتری برای تحلیل و بررسی نیاز است. در این میان نمیتوان تاثیر و اهمیت «ابد و یک روز» را نادیده گرفت؛ فیلمی که بعد از موج فرهادی همان الگوی مبتنی بر خردهپیرنگهای روایی را به جای طبقه متوسط به پایین شهر میرود و رویکردی متفاوت از تعاریف معمول سینمای اجتماعی ایران و آثاری همچون «زیر پوست شهر» را در پیش میگیرد.
خیلی زود پایین شهر تبدیل شد به جغرافیای جدید سینمای ایران، فقر، سیاهی و فلاکت فرصت بیشتری برای نمایش پیدا کرد و در ادامه، ساخت فیلمهایی با محوریت خلاف و بزهکاری بعد از چند دهه احیا شد. گرچه غیر از موفقیت فراتر از انتظار «ابد و یک روز»، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را نیز نمیتوان در تغییر مسیر سینمای ایران بیتاثیر دانست.