فرقی ندارد حس شما نسبت به او عشق باشد یا تنفّر؛ هیچکس نمیتواند مسری بودن شور و اشتیاق کوئنتین تارانتینو نسبت به دنیای فیلم و سینما را انکار کند. در هر حالی که باشد، ذهن او همیشه مشغول فکر کردن به فیلمهای فوقالعاده است. فیلمهای هنری یا تجاری برایش فرقی ندارند؛ او دائماً در مورد آثار کلاسیکی صحبت میکند که معتقد است دستکم گرفتهشدهاند.
پس چرا با تماشای ۱۰ فیلم ترسناک فوقالعاده به پیشنهاد کوئنتین تارانتینو ایام هالوین را با چاشنی وحشت سپری نکنیم؟ اگرچه ممکن است این ۱۰ فیلم از دید همگان بینقص نباشند، اما حداقل برای خالق آثاری همچون «بیل را بکش»، «داستان عامهپسند»، «حرامزادههای لعنتی» و «جنگوی زنجیرگسسته» فوقالعاده هستند؛ بهقولمعروف، آشغالهای یک نفر ممکن است گنج کس دیگری باشد. پس در معرفی این ۱۰ فیلم ترسناک پیشنهادی تارانتینو با فیلیموشات همراه باشید.
۱۰- خزش | Crawl | 2019
تارانتینو فیلم «خزش» را بهعنوان یکی از آثار محبوب خود در سال ۲۰۱۹ معرفی کرده است و اگر فیلم را تماشا کنید قطعاً متوجه دلیل او خواهید شد. آخرین فیلم الکساندر آژا (کارگردان فیلمهایی همچون «شاخها» (Horns) و «پیرانا سهبعدی» (Piranha 3D)) داستان یک دختر فلوریدایی به نام هیلی کلر (با بازی کایا اسکودلاریو) را روایت میکند که یک دانشجوی ورزشکار است. زمانی که یک طوفان سهمگین و مخرب در حال نزدیک شدن به شهر است و دولت دستور تخلیه را صادر کرده، هیلی برای پیدا کردن پدر گمشدهاش این دستور را نادیده میگیرد. زمانی که هیلی پدرش (با نقشآفرینی بری پپر) را پیدا میکند، او در خانه مجروح شده است. طغیان سیلاب آنها را در خانه به دام میاندازد، اما موضوعی ترسناکتر آنها را از اعماق آب تهدید میکند: تمساحهای عظیمالجثه.
دیالوگهای فیلم «خزش» مصنوعی و بیشازحد احساسی هستند اما بازی شگفتانگیز کایا اسکودلاریو این نقطهضعف را پوشش داده است. بری پپر نیز عملکرد موفقی داشته و رابطه پدر-دختری آنها در میان حس سراسر تعلیق فیلم «خزش»، هسته عاطفی این اثر را شکل داده است. تمساحهای خلقشده به کمک تکنولوژی CGI بسیار باورپذیر هستند و همین موضوع به شما کمک میکند فاجعه را با پوست و گوشت خود لمس کنید.
۹- هتل اسلاتر | Slaughter Hotel | 1971
«هتل اسلاتر» یک فیلم ترسناک فوق العاده ایتالیایی در ژانر جالو (Giallo: عصارهای از ژانرهای جنایی، اسلشر، معمایی و تریلر روانشناختی که در آثار ترسناک سده بیستم ایتالیا مطرح بود)، با بازی کلاوس کینسکی، هنرپیشه افسانهای اما بدنام آلمانی است. این فیلم، نامهای مختلفی دارد؛ برای مثال در ایتالیا با عنوان «هیولا بیرحمانه میکشد» و در برخی کشورها با عنوان «هیولای خونسرد» شناخته میشود. کلاوس کینسکی در این فیلم نقش یک دکتر در تیمارستان زنان را ایفا میکند. از پزشک گرفته تا باغبان، همهچیز و همهکس در این دیوانهخانه مرموز هستند. اما ماجرا زمانی نگرانکننده و ترسناک میشود که پای یک قاتل سریالی نقابپوش به داستان باز میشود. از همینجا میتوان فهمید چرا کوئنتین تارانتینو عاشق این فیلم شده است: صحنههایی خونآلود که هرکسی طاقت دیدن آنها را ندارد.
نمیتوان گفت که با دیدن فیلم «هتل اسلاتر» عاشق آن خواهید شد، اما بیپروایی فیلم در نشان دادن صحنههای خشونتبار مخصوص افراد بزرگسال، قطعاً شایسته تقدیر است. اگر کلاوس کینسکی را بشناسید، قطعاً آرزو میکنید که هیچگاه او را در کابوسهایتان ملاقات نکنید (بهخصوص اگر زن باشید!). هیچکس دوست ندارد در یک تیمارستان زنانه نظارهگر اعمال وحشیانه او باشد. امیدواریم این اتفاق فقط از طریق سینما برایتان رخ دهد.
۸- ولنتاین خونین من | My Bloody Valentine | 1981
«ولنتاین خونین من» نهتنها ازنظر کوئنتین تارانتینو محبوبترین فیلم اسلشر (Slasher: گونهای از فیلمهای ترسناک که در آن قاتلی با مشکلات روانی بهوسیله یک شئ تیز و برنده قربانیهایش را به قتل میرساند) تاریخ است، بلکه بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای ژانر اسلشر در همه دورانها شناخته میشود. این فیلم ترسناک فوقالعاده کانادایی هم نامهای عاشقانه و هم کنایهای توهینآمیز به روز ولنتاین است.
فیلم «ولنتاین خونین من» پایه و اساس آثار کلاسیک زیادی در ژانر اسلشر بوده است. داستان، در یک دهکده کوچک روایت میشود که عمده مردمش در یک معدن کار میکنند. نکته جالب این روستا سنتی بیستساله است که آنها را از جشن گرفتن روز ولنتاین منع میکند. اگر آنها روز عشق را جشن بگیرند، قتلی رخ خواهد داد! از بازیگران این فیلم میتوان به پاول کلمن، لوری هالیر، نیل افلک و دان فرانکس اشاره کرد.
۷- آزمون بازیگری | Audition | 1999
فیلمهای ژاپنی همیشه نوع منحصربهفردی از ترس را به سینمای جهان عرضه کردهاند و فیلم «آزمون بازیگری» یکی از آنها است. شاهکار تاکاشی میکه، کارگردان آثاری همچون «۱۳ آدمکش» (با عنوان اصلی «۱۳ Assassins») و «هاراکیری: مرگ یک سامورایی» (با عنوان اصلی «Hara-Kiri: Death of a Samurai»)، در ابتدا به شکل یک فیلم درام آغاز میشود اما رفتهرفته با فضایی تیره و تاریک روبرو میشویم.
«آزمون بازیگری» داستان مردی به نام آئویاما (با بازی ریو ایشیباشی) در شهر توکیو را روایت کند که با پسر هفدهسالهاش به نام شیگههیکو زندگی میکند. هفت سال پس از مرگ مادر خانواده، شیگههیگو به پدرش پیشنهاد میدهد که دوباره ازدواج کند. آئویاما تصمیم میگیرد به کمک دوست خود که یک تهیهکننده است آزمونی برای انتخاب بازیگر زن به راه بیندازد و از این طریق همسر جدیدش را انتخاب کند. با ورود دختری زیبا و جذاب به نام آسامی یامازاکی (با نقشآفرینی آیهی شینا)، توجه آئویاما به او جلب میشود. اما با شروع قرارهای ملاقات بین این دو همهچیز عجیب میشود. این فیلم تحسین منتقدان زیادی را برانگیخته است و اگر بیش از این داستان را لو دهیم از جذابیت تماشای آن برای شما کاسته خواهد شد.
۶- سه چهره ترس | Black Sabbath | 1963
اگر به لیست کارگردانان موردعلاقه کوئنتین تارانتینو نگاهی بیندازیم به نام یک فیلمساز ایتالیایی برمیخوریم: ماریو باوا، استاد فیلمهای ترسناک ایتالیا که با آثار کمهزینهاش، نوع خاصی از جلوههای ویژه و هوشمندی فنی را در به تصویر کشیدن مضامینی مابین توهم و واقعیت ارائه میداد. «سه چهره ترس» یا «بلک سبث» یکی از آثار تحسینشده ماریو باوا است که در سبک آنتولوژی ساخته شده.
«سه چهره ترس»، سه داستان ترسناک به روایت بوریس کارلوف را به تصویر میکشد: داستان یک خونآشام پیر، داستان یک دزد جسد و قصه زنی که از سوی یک نفر تماس تلفنی دریافت میکند. هرکدام از این داستانها منحصربهفرد هستند و فضایی بهیادماندنی و وحشتناک خلق میکنند. همچنین، هر یک از این سه بخش در پیشرفت عامل ترسناک بخشهای دیگر مؤثر هستند.
۵- جنگ گارگانچوها | The War of the Gargantuas | 1966
«جنگ گارگانچوها» یک فیلم ژاپنی کلاسیک، محصول دهه ۶۰ است که توسط ایشیرو هوندا در ژانر اکشن هیولایی ساختهشده است. این فیلم درواقع دنبالهای بر فیلم «فرانکنشتاین دنیا را فتح میکند» (با عنوان اصلی «Frankenstein Conquers the World») است که در سال ۱۹۶۵ توسط همین کارگردان ساختهشده بود. متأسفانه تمام ارجاعات بین این دو فیلم در دوبله انگلیسی حذفشده است، پس اگر خواستید آنها را تماشا کنید حتماً سراغ نسخههای اصلی ژاپنی بروید. اتفاقات فیلم «جنگ گارگانچوها» در ژاپن روی میدهد، جایی که یک موجود آزمایشگاهی غولآسا (که در ژاپن گارگانچو نامیده میشوند) با نسخه شرور خود مبارزه میکند. در این میان، دو دانشمند (با بازی راس تامبلین و کومی میزونو) تلاش میکنند از گسترش خرابکاریهای این دو موجود وحشتناک جلوگیری کنند.
همه میدانند که تارانتینو از هر فیلمی که تابهحال دیده الهام گرفته و «جنگ گارگانچوها» نیز از این قاعده مستثنا نیست. او در نسخه دیویدی فیلم «بیل را بکش: بخش ۲» (با عنوان اصلی «Kill Bill: Volume 2») بخش اضافهای شامل نبرد بین ال درایور (مامبای سیاه، با بازی داریل هانا) و بئاتریکس کیدو (عروس، با بازی اوما تورمن) گنجانده بود که از فیلم ایشیرو هوندا اقتباسشده بود.
چند نکته جالب دیگر در مورد فیلم «جنگ گارگانچوها» وجود دارد: این اثر اولین فیلمی است که برد پیت در زندگی خود دیده است. همچنین نیکلاس کیج بارها علاقه خود نسبت به این فیلم را عنوان کرده است. راس تامبلین (بازیگر فیلم «داستان وست ساید» (West Side Story) که شاید بیشتر به خاطر بازی در نقش دکتر جکوبی در سریال «توئین پیکس» (Twin Peaks) شناخته شده باشد) در این فیلم نقش یک دانشمند آمریکایی را ایفا میکند. شایعاتی مطرح است که او از حضور در این فیلم پشیمان شده بود و بهاجبار سر صحنه فیلمبرداری حاضر میشد. او به حدی از حضور در این فیلم متنفر شده بود که از هیچ دستورالعملی پیروی نمیکرد و حتی در عوض دیالوگهای فیلمنامه (که در نظر او افتضاح بودند)، از خودش جملات را بیان میکرد.
۴- عشق دیوانهوار | Mad Love | 1935
چندی پیش در سریال «پایتخت ۶» شاهد بازگشت کاراکتر بهبود فریبا بودیم، اما او یک سوغاتی عجیب از سفرش به آفریقا به همراه آورده بود: سندروم دست بیقرار. شاید جالب باشد بدانید که این بیماری نادر اولین بار در فیلم «عشق دیوانهوار» یا «دستان اورلاک» به تصویر کشیده شده است. کارل فروند، فیلمساز آلمانی برنده اسکار، در این فیلم ترسناک فوقالعاده داستان یک عشق وسواسگونه بین دکتر گوگول (با بازی درخشان پیتر لوره) و یک بازیگر تئاتر به نام ایوان اورلاک (با نقشآفرینی فرنسیس دریک) را روایت میکند. زمانی که دکتر گوگول به ایوان ابراز علاقه میکند اطلاعی ندارد که او در حال حاضر همسر یک پیانیست به نام استفن است. این شکست عشقی، دکتر گوگول را به جنون میکشاند و زمانی که استفن در یک حادثه دستش را از دست میدهد، ایوان سراغ دکتر گوگول میرود تا عمل پیوند دست را انجام دهد. اما گوگول دست یک قاتل چاقوکش بیرحم را به دست استفن پیوند میزند.
اگرچه این فیلم موضوع عجیبی را مطرح میکند، اما تماشاگر به طرزی حیرتانگیز در اعماق حس دراماتیک و پرتنش فیلم فرو میرود. شما احساسات و عواطف هر یک از کاراکترها را به خوبی درک میکند و متوجه انگیزههای آنها میشوید. در انتها شاید این فیلم شما را به گریه هم بیندازد. بازیهای فوقالعاده، کارگردانی و فیلمبرداری بینظیر کارل فروند و فیلمنامهای جذاب، تمام چیزهایی هستند که شما را وادار به دیدن فیلم «عشق دیوانهوار» میکنند.
۳- پوستی که در آن زندگی میکنم | The Skin I Live In | 2011
«پوستی که در آن زندگی میکنم» نسخه قرن بیست و یکمی فیلم فرانسوی-ایتالیایی «چشمان بدون چهره» (با عنوان اصلی «Eyes Without a Face») است؛ ترکیبی از ملودرام، تریلر و ترس فیزیکی که به مخاطبانش اجازه میدهد زندگی را از دیدگاه یک جراح پلاستیک به نام رابرت لگارد (با بازی آنتونیو باندراس) تجربه کنند. پس از آنکه همسر لگارد در اثر سوختگی شدید در یک سانحه رانندگی فوت میکند، ضربه روحی دیوانهکنندهای به او وارد میشود. رابرت پس از این حادثه تصمیم میگیرد نوع جدیدی از پوست را ابداع کند که توانایی مقاومت در برابر آتشسوزی را داشته باشد. او و مستخدم باوفایش زن زیبایی به نام ورا کروز (با نقشآفرینی النا آنایا) را اسیر کردهاند تا با استفاده از ژن خوک آزمایشاتشان را روی او انجام دهند.
فیلم «پوستی که در آن زندگی میکنم» به دستان پراستعداد پدرو آلمودوار (کارگردان فیلمهایی همچون «با او حرف بزن» (Talk to Her) و «همه چیز درباره مادرم» (All About My Mother)) کارگردانی شده است. این فیلم بدون آنکه با پرشهای ناگهانی تصویر یا شوکهای مسخره شما را بترساند، حسی ناخوشایند و تعلیقآمیز القاء میکند. از دیگر نقاط قوت فیلم میتوان به بازیهای درخشان باندراس و آنایا اشاره کرد. «پوستی که در آن زندگی میکنم»، یک فیلم ترسناک فوقالعاده با پیچوتابهای خیرهکننده است؛ بیدلیل نبوده که تارانتینو این فیلم را جزو آثار محبوبش قرار داده است.
۲- خون مقدس | Santa Sangre | 1989
«خون مقدس» شاهکار ارزشمند آلخاندرو خودوروفسکی در همکاری با کلودیو آرژنتینو و روبرتو لئونی است. تارانتینو صحنهای از این فیلم را در اثر مشهورش «داستان عامهپسند» (با عنوان اصلی «Pulp Fiction») بازسازی کرده است. اگرچه این فیلم شاید حماسیترین اثر خودوروفسکی نباشد، اما قطعاً وحشتناکترین، و شاید بینقصترین اثر او است. کارگردان، با ترکیب المانهای آثار آلفرد هیچکاک، مارسل مارسو، لوئیس بونوئل، فیلمهای کلاسیک ژانر جالو و در آخر امضای منحصربهفرد خود، داستان پسری به نام فنیکس را روایت میکند. فنیکس (با بازی اکسل خودوروفسکی) نوجوانی است که قبلاً در سیرک کار میکرد اما حالا پس از وقوع اتفاقات ناگوار برای پدر و مادرش، در تیمارستان بزرگسالان زندگی میکند.
زمانی که فنیکس کودک بود، پدرش که در سیرک چاقو پرتاب میکرد، هنگام مستی بازوی مادرش را میبرد. در یکی از صحنهها ما میبینیم که فنیکس از تیمارستان فرار میکند تا به اجرای مادرش کمک کند؛ او میخواهد نقش دست و بازوی بریدهشده مادرش را ایفا کند. چیزی که در ادامه رخ میدهد یک داستان صمیمی در مورد رستگاری، عشق و آسیب روحی است؛ فنیکس در این داستان سعی دارد به هیولاهایی که والدینش بودند تبدیل نشود.
فیلم «خون مقدس» پلی میان آثار اولیه خودوروفسکی و آثار متأخرش در مورد بیماری روانی (فیلمهایی همچون «رقص واقعیت» (The Dance of Reality) و «شعر بیپایان» (Endless Poetry)) است. با بازیهای استادانه، رقصآرایی باورنکردنی و جلوههای بصری بینقص، این فیلم قادر است هر روح بیماری را شفا دهد.
۱- شرور، شرور | Wicked, Wicked | 1973
قتلهایی در هتل ساحلی کالیفرنیا در حال رخ دادن هستند. قاتل میل شدیدی به زنان بلوند دارد و هنگام ارتکاب جرم یک نقاب ترسناک هیولایی به سر میکند. نام او جیسون (با بازی رندولف رابرتز) است و در هتل دل کورونادو به شغل دستیاری مشغول است. این هتل در دنیای هالیوود بسیار معروف است و برای فیلمهایی همچون «بعضیها داغشو دوست دارن» (با عنوان اصلی «Some Like it Hot») و «بدلکار» (با عنوان اصلی «The Stuntman») مورداستفاده قرار گرفته است.
ما داستان را از زاویه دید یک کارآگاه به نام ریک استوارت (با نقشآفرینی دیوید بیلی) میبینیم که سعی دارد معمای این قتلها را حل کند. اما با ورود همسر سابق او لیزا (با بازی تیفانی بولینگ) به هتل، مسائل برای ریک شخصی میشوند. خوشبختانه لیزا که برای آوازخوانی به هتل آمده، موهایی مشکیرنگ دارد اما یکی از شبها، او برای اجرای مراسم رنگ موهایش را بلوند میکند و همین کار باعث میشود جیسون با دیدن گیسوهای طلایی لیزا، او را بهعنوان هدف بعدیاش انتخاب کند.
«شرور، شرور»، در کنار فیلم «دختران چلسی» (با عنوان اصلی «Chelsea Girls») به کارگردانی اندی وارهول و پل موریسی)، یکی از اولین فیلمهایی بودند که سعی داشتند سبک «دید دوگانه» (duo-vision: فیلمهایی که در آنها صفحه تصویر به دو قسمت تقسیم میشود و تماشاگر از دو جنبه فیلم را تماشا میکند) را در میان مردم محبوب کنند. این تکنیک معمولاً برای چند صحنه خاص در یک فیلم استفاده میشد اما «شرور، شرور» تقریباً در تمامی صحنهها از این تکنیک استفاده کرده است. اگر تیزرهای تبلیغاتی این فیلم را ببینید متوجه حجم عظیم تلاش برای جلبتوجه مخاطبان نسبت به این تکنیک خواهید شد.
دید دوگانه در فیلم «شرور، شرور» تنها یک حقه برای جلبتوجه نیست و سعی دارد تکنیک تقسیم صفحه نمایش را در حداکثر زمان یک فیلم آزمایش کند، چیزی که شاید در فیلم «خواهران» (با عنوان اصلی «Sisters») به کارگردانی برایان دی پالما کمتر برجسته بود. نقطهضعف «شرور، شرور» داستان آن است که با نماهای جذاب کمیکبوکی، فلاشبک، نمای معکوس و نمای زاویه دید قربانیان پوشش داده شده است. این همان چیزی است که در تبلیغات و پوستر فیلم «شرور، شرور» گفته شده بود: «شکار و شکارچی را همزمان درآنواحد ببینید!»
«شرور، شرور» صحنهای برای نمایش استعداد خارقالعاده تیفانی بولینگ و رندولف رابرتز است. ریچارد ال. بیر که کارگردانی ۷ قسمت از سریال «منطقه گرگومیش» را نیز بر عهده داشته، نهتنها با به تصویر کشیدن کل فیلم در صفحهنمایش دوقسمتی خلاقیت خود را به اثبات رسانده است، بلکه با قصد ساخت دنباله این فیلم با عنوان «شیطان، شیطان» و یک سریال تلویزیونی پیرامون شخصیت کارآگاه ریک استوارت جاهطلبی خود را نیز نشان داده است.
متأسفانه جاهطلبی بیر هرگز به پردههای نقرهای سینما یا قاب تلویزیونی نرسید. منتقدان از ترکیب سورئال ژانرهای تریلر، اسلشر، درام، کمدی، رمزآلود و ماورایی آثار او سردرگم شده بودند. «شرور، شرور» مانند موتور کوچکی بود که میتوانست روشن شود و آثار زیادی را در دنباله خود تولید کند اما افسوس که منتقدان دهه ۷۰ تمام هوش ریچارد بیر را نادیده گرفتند. بازی تیفانی بولینگ نیز با گفتن این جمله فیلم را موردانتقاد قرار داده بود: «نمیتوان با این فیلم کاری کرد. هیچکس حاضر نیست آن را برای پخش خانگی توزیع کند و شبکههای تلویزیونی نیز از پخش آن سر باز میزنند زیرا شما نمیتوانید چنین چیزی را در تلویزیون ببینید؛ صفحه نمایش آنقدر کوچک است که جزئیات دیده نمیشوند.»
شکست مالی «شرور، شرور» و عدم رضایت منتقدان آینده فیلمسازی ریچارد بیر را تحت تأثیر قرار داد. او پس از این فیلم تنها یک قسمت از یک مجموعه تلویزیونی را کارگردانی کرد و تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۵، یعنی حدود ۴۲ سال، روی هیچ پروژهای کار نکرد. او کلاهش را آویزان کرد و یک خداحافظی تلخ با سینما داشت. به نظر میرسد او تمام امیدهایش را از دست داده بود و ما را از نبوغش در ساخت فیلمهای ترسناک محروم کرده بود. اما در سال ۲۰۰۸ معجزهای رخ داد. فیلم در شبکه کابلی تیسیام به نمایش درآمد و پسازآن بازهم نمایش داده شد. در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴، مدیر آرشیو شرکت وارنر تصمیم گرفت فیلم را از طریق دیویدی عرضه کند، اگرچه ترمیم آن ۲ سال طول کشید.
شاید روزی روزگاری در یک جهان موازی، فیلمی با عنوان «شیطان، شیطان» به کارگردانی ریچارد بیر ساخته شود و شاید، فقط شاید، بازهم واکنش منتقدان «بد، بد» باشد. شاید در آن جهان موازی، بیر دست از تلاش نکشد و پس از ساخت فیلمهای «فاسد، فاسد»، «نفرتانگیز، نفرتانگیز» و … بالاخره میتوانست واکنش منتقدان را به «خوب، خوب» تبدیل کند. اما در حال حاضر، تنها کاری که از دست ما برمیآید تماشای فیلم «شرور، شرور» است؛ فیلمی که در هر زمان و در هر مکان میتواند شما را سرگرم کند.
جدیدترین فیلم های وحشتناک سال ۲۰۲۱
منبع: Taste of Cinema