نقد و بررسی قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت ؛ در میان موج آتش و خون

این هفته: دنی کینگز لندینگ را به آتش می‌کشد.

این هفته: دنی کینگز لندینگ را به آتش می‌کشد.
در آخرین فرصت‌های همراهی‌مان با گیم آف ترونز به سر می‌بریم؛ دورانی که به‌اصطلاح رایج این روز‌های سینما دوستان، نوعی End Game برای مدعیان تاج‌وتخت محسوب می‌شود. بررسی قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت را با ذکر این نکته شروع می‌کنیم که اپیزود یکی مانده به آخر، تعداد زیادی از داستان‌ها را طی یک نبرد سهمگین در کینگزلندینگ به سرانجام رساند؛ البته نمی‌توان منکر شد که طرفداران این سریال در سراسر دنیا، با نزدیک شدن به‌پایان آن و برملا شدن سرانجام ماجرا، روزبه‌روز ناامید‌تر می‌شوند.

دنریس تارگرین روزهای سختی را می‌گذراند؛ به خاطر از دست دادن دوستان عزیزش، خشمگین است. احساس می‌کند مورد خیانت قرار گرفته و تنهاست. آنچه تا امروز بر او گذشته است، آتش خشم و کینه‌اش را شعله‌ور می‌کند و این آتش دامن پایتخت را خواهد گرفت؛ و بیش از هرجایی به قلعه سرخ آسیب خواهد رساند، جایی که قرن‌ها پیش توسط خانواده او ساخته شد اما هرگز با دنی سر سازگاری نداشت. آیا در لحظه فوران خشم او با مشت‌های گره‌کرده، شاهد چهره واقعی او بودیم؟ تا حدی. در گذشته، خشم و اقدامات کینه‌توزانه دنی، نمود انسانی‌تری داشتند؛ در اپیزود اخیر، او بیشتر شبیه عذاب الهی و صاعقه ناگهانی بر سر دیگران نازل می‌شود و حتی به ناوگان آهنین هم رحم نمی‌کند.

قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت

باران آتشی که دنریس بر سر کینگز لندینگ نازل می‌کند، نگرانی‌های ناخوشایندی به وجود می‌آورد که نباید نادیده گرفته شوند؛ چون اساسا این شیوه، با رفتار همیشگی او متفاوت است: آتش او تر و خشک، سپاه دشمن و شهروندان عادی را با هم ‌سوزاند. آیا بازهم شاهد این تغییر رفتار‌ها و واکنش‌های شدید خواهیم بود؟ آیا دنی سورپرایز دیگری هم برایمان دارد؟

اینکه نویسندگان یا تولیدکنندگان (دیوید بنیاف و دی.بی وایز) بتوانند پس‌ازاین نبرد بلندپروازانه، فرودی رضایت‌بخش داشته باشند، یک «شرط» دارد؛ شرطی در ابعاد یک اژدهای عظیم‌الجثه. تا صحبت از اژدهاست، این نکته را فراموش نکنید که او در این اپیزود در خفا به سر می‌برد تا زمانی که در لحظه مناسب و از ناکجا ظاهر شود و و بر سر لرد وریس آتش بگشاید. خیلی طول کشید، اما ورودش به صحنه، با هیاهویی مهیب و درخور هیبتش همراه بود.

تفاوت آشکار دیگری که حال و هوای قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت را از سایر اپیزود‌ها متمایز می‌کند، وجود وقایع متعدد است که پشت سر هم اتفاق می‌افتند؛ آنچه جلب‌توجه می‌کند، تعداد زیاد «حوادث مهم» نیست، بلکه وقوع آن‌ها به‌گونه‌ای است که بیش از آنکه روندی طبیعی داستان به نظر برسد، شبیه تلاشی برای جلب رضایت مخاطبان است. سازندگان سریال، در این اپیزود حجمی از نبرد‌ها و تلی از جنازه‌ها را پیش رویمان قرار دادند، فقط برای اینکه مدت‌ها منتظرشان بودیم. لرد وریس به‌راحتی کشته شد، کیبرن به چنگال قدرتمند The Mountain افتاد و از بین رفت؛ قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت آخرین باری بود که یورون را دیدیم (البته از این بابت سپاسگزاریم)، انتقام The Hound از برادرش The Mountain، پس از سال‌ها انتظار اتفاق افتاد، آن هم درست در زمانی که قلعه سرخ در حال فروریختن بود و… و همه این‌ها بیش از آنکه سیر طبیعی حوادث داستان باشند، برای خوشنودی طرفداران در آن گنجانده شده بودند. البته نباید از خاطر برد که بیشتر ما ترجیح می‌دادیم شاهد شکنجه یورون به دست جیمی باشیم تا اینکه کشته شدن ناگهانی‌اش را ببینیم؛ اما ظاهرا در این مورد نظر سازندگان بر انتظار تماشاگران مقدم بوده است؛ آن‌ها مرگ یورون را بر روند داستان تاثیرگذار‌تر تشخیص دادند.

قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت

با توجه به نقش پررنگ آریا استارک در اپیزود قبلی، مجموعه اتفاقاتی که در این قسمت برای او رخ داد، چندان رضایت‌بخش نبود. او در این قسمت نه‌فقط از برنامه‌ریزی‌هایی که برای انتقام کرده بود، بازماند (راستی آریا متوجه مرگ سرسی شد و نام او را از لیستش خط زد؟) بلکه مجبور شد تمام خیابان‌های پایتخت را بدود و برای نجات جانش تلاش کند؛ سکانسی که برای تماشاگران، بیشتر یادآور فیلم «سقوط شاهین سیاه» است تا آنچه باید برای قاتل نایت کینگ رخ دهد. انتخاب یک شخصیت دوست‌داشتنی برای نمایش رنج بی‌گناهانی که در جریان آتش‌افروزی دنریس از بین می‌روند یا آسیب می‌بینند، انتخاب هوشمندانه‌ای بود. اما، درعین‌حال ازلحاظ روایت داستان، جاده‌ای بن‌بست است؛ اگر آریا در حین فرار آسیب می‌دید یا کشته می‌شد، هیچ‌کس خوشحال نمی‌شد، همچنین افزایش تعداد دفعاتی که شانس باعث فرار و نجات آریا می‌شود، او را شکست‌ناپذیر جلوه می‌دهد و بر پایان سریال تاثیر می‌گذارد.

در قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت ، شاهد از بین رفتن المان‌هایی هستیم که ساخته شده بودند تا اهمیتی ویژه داشته باشند. برای مثال، به ارتش طلایی توجه کنید؛ با هزینه بسیار ساخته شد و آوردن نامش، لرزه بر پیکر دشمنان می‌انداخت… البته تا قبل از آنکه دنریس در یک حرکت به خاکستر تبدیلش کند. نمونه دیگر، که می‌تواند دراماتیک‌ترینشان هم باشد، فرجام سرسی و جیمی است؛ صحنه پایانی این دو، بسیار شبیه چیزی بود که پیش‌بینی می‌شد، اما وقتی به تلاش‌های لینا هیدی در سال‌های اخیر برای به تصویر کشیدن باهوش‌ترین لنیستر نگاه می‌کنیم، چنین سرنوشتی کمی ناعادلانه به‌نظر می‌رسد؛ خصوصا که سرسی در تمام صحنه‌های اپیزود پنجم، با قدرت و اعتمادبه‌نفسی تحسین‌برانگیز در کنار ارتشش ایستاد اما در آخر «مرگی باشکوه»، چنان‌که شایسته او بود، نصیبش نشد. حتی اوضاع جیمی از سرسی بهتر بود؛ حداقل در راه رسیدن به خواهرش، شر یورون را از سر همه کم کرد. البته پخش یک ترانه غم‌انگیز در لحظه پایان این‌دو و فرود آمدن سقف بر سرشان، کمی بر بار دراماتیک صحنه افزود اما بازهم از آنچه تصور می‌کردیم، فاصله‌ای قابل تامل داشت.

قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت

حضور جان اسنو در اپیزود پنجم، فایده خاصی ندارد؛ مطابق معمول، در صحنه نبر تلوتلو می‌خورد و کار خاصی از پیش نمی‌برد. حتی در چهره‌اش احساس خاصی دیده نمی‌شود، مانند همیشه، در نگاهش نوعی سرگردانی می‌بینیم که صورتش را شبیه بچه‌گربه‌ای درمانده نشان می‌دهد؛ انگار نمی‌تواند تصمیم بگیرد که از وضع به وجود آمده بترسد یا گیج شود! جان که از تصمیم دنریس پس از به‌صدا درآمدن زنگ‌ها و تسلیم شدن ارتش لنیستر به‌شدت غافلگیر شده بود (اینجا باید از او بپرسیم: «چرا تا این حد غافلگیر شدی؟ واقعا حدس نمی‌زدی که چنین اتفاقی بیفتد؟ اصلا سریال را دنبال نمی‌کنی، نه؟»)، حتی به جنگیدن هم ادامه نداد و با فریاد «فرار کنید»… ببخشید، «عقب‌نشینی کنید»، از میانه راهی بازگشت که به پادشاهی کینگز لندینگ ختم می‌شد.

تیریون در قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت فقط برای چند لحظه دیده شد؛ دو صحنه خداحافظی او، با لرد وریس (درحالی‌که احتمالا حدس نمی‌زد آخرین خداحافظی‌شان باشد) و جیمی بسیار احساسی بود و به پیتر دینکلیج این فرصت را داد تا بازی استادانه‌اش را به نمایش بگذارد؛ البته توجه داشته باشید که با وجود اینکه مدت‌زمان کوتاه حضورش، از یک نبرد دیگر هم جان سالم به دربرد و به قسمت پایانی راه پیدا کرد. برای اینکه بدانیم موضع تیریون در برابر کار‌های دنریس در قسمت پنجم چه خواهد بود و آیا همچنان به ملکه‌اش وفادار می‌ماند یا نه، باید یک هفته دیگر منتظر بمانیم.

قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت

میگل ساپوچنیک در مقام کارگردان، به خوبی می‌داند که یک صحنه عظیم نبرد را چطور فرماندهی کند؛ و اگر بخواهیم فقط به صحنه نبرد قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت بپردازیم، شکی نیست که از نبرد وینترفل بسیار بهتر بود؛ کمتر کسی می‌تواند ادعا کند که وقتی دوربین بر فراز اقیانوس، قلعه و شهر به پرواز درآمد، به هیجان نیامده است. پیچ‌وتاب و فرازونشیب‌های درگیری، به این قسمت جلوه‌ای ویرانگر بخشیدند، حتی باوجوداینکه روایت داستان از جلوه‌های ویژه ضعیف‌تر بود.

گیم آف ترونز را می‌توان سریالی دانست که با دیدگاهی رئالیستی ساخته شده است؛ البته اگر وجود جادو و اژدها را کنار بگذارید و فقط به رفتار‌ انسان‌ها، وقتی به بازی کسب قدرت وارد می‌شوند، دقت کنید. سازندگان این سریال، به مثال‌های زیادی درباره مواضع مختلف کاراکتر‌ها در برابر وسوسه قدرت می‌پردازند، اما شاید بتوان گفت که همه آن‌ها ارزش صرف وقت را نداشته‌اند.

هفته آینده همه‌چیز تمام خواهد شد؛ آیا ممکن است داستان به‌گونه‌ای پیش برود که با موج جدیدی از نارضایتی‌ها مواجه نشویم و طرفداران در کمال خوشنودی با وستروس خداحافظی کنند؟ باید منتظر ماند و دید.

خلاصه قسمت پنجم از فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت :

نکته برجسته هفته: درگیری برادران The Hound و The Mountain
نکته نه‌چندان مهم هفته: آتش گشودن دنریس به روی گینگزلند.
مهم‌ترین مرگ این قسمت: انتخاب بین سرسی، برادران The Houndtain و لرد وریس بسیار دشوار است.
جمله منتخب این قسمت: « I don’t have love. I have fear» توضیح ساده دنریس درباره وضعیتش.
شخصیت محبوب هفته: The Hound

قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت

سوالات مهمی که پس از تماشای قسمت پنجم از فصل هشتم بازی تاج و تخت به ذهن می‌رسند:

  • وضعیت دنی به چه صورتی پیش می‌رود؟
    دنریس پیروز شد. او هنوز حمایت افراد باقی‌مانده از دوتراکی‌ها را دارد؛ ‌اما حالا به‌عنوان «ملکه دیوانه» شناخته می‌شود. دنی آخرین نفر از خاندان پرجمعیت تارگرین‌ است که استفاده از اژدها و شرکت در یک نبرد خشن را به حل کردن مسائل از طریق دیپلماسی و یا یک نبرد سنتی و جوانمردانه ترجیح داد. با در نظر گرفتن در قسمت پنجم اتفاق افتاد، آیا دنریس می‌تواند دوران حکومتش را در آرامش شروع کند؟ با توجه به اینکه در حال حاضر بسیاری از مردم و حتی تعدادی از اطرافیانش، او را دشمن می‌دانند، شرایط کمی پیچیده است.
  • آیا حضور اسبی که در پایان قسمت پنجم دیدیم، به وقایع قسمت پایانی اشاره می‌کند؟
    پس از فرار آریا از شهر، حضور اسب بیش ازآن‌که یک تصادف خوشایند به نظر برسد، شبیه یک واقعه از قبل برنامه‌ریزی‌شده بود؛ همین موضوع باعث می‌شود که آن را ساده تصور نکنیم و احتمال وجود سرنخی درباره قسمت آخر را در نظر بگیریم.
  • آیا آریا نام دنریس را به لیست معروفش اضافه می‌کند؟
    برای رسیدن به پاسخ این سوال، قطعا باید یک هفته دیگر منتظر ماند؛ اما چیزی که می‌توان درباره‌اش مطمئن بود، اعتماد نداشتن آریا به این زن، از روز اول است؛ تغییر روش دنریس، که حالا رسما به یک قاتل بی‌رحم تبدیل‌شده، هم از چشم آریا دور نمانده است و می‌تواند زمینه‌ساز حوادث قسمت آخر باشد. ازآنجایی‌که وستروس فقط برای حضور یک «قاتل» جا دارد، باید منتظر پیروزی یکی از این دو نفر بر دیگری بمانیم.

منبع: Empire Online

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole