۷ پلان افتتاحیه عالی فیلمها در تاریخ سینما
اینها، بهترین سکانس اول نیستند، بهترین نماهای ابتدایی فیلمند
شاید نمای اول هر فیلم را بتوان همان «مشت اول» نامید. نمای اول معرف حالوهوای فیلم است و از همان ابتدا به ما میگوید قرار است در چجور دنیایی غرق شویم. درباره سکانسهای افتتاحیه منتخب تاریخ سینما زیاد نوشته شده، اما نمای ابتدایی که گاهی حتی قبل از شروع تیتراژ اتفاق میافتد، مزه دیگری دارد. دیدن این نما کنجکاویبرانگیز است. با دیدنش یا برای تماشای ادامه فیلم دچار هیجان میشویم، یا توی ذوقمان میخورد و صبر میکنیم و به فیلم زمان میدهیم تا خودش را به ما اثبات کند. در این مطلب رفتهایم سراغ هفت فیلم که دارای بهترین نماهای افتتاحیه تاریخ سینما هستند تا ببینیم کارگردانان بزرگ، با چه ترفندهایی مشت اول را محکم زدهاند.
عجیب ترین و مشهورترین گاف های سینما
فیلم هارمونیهای ورکمایستر | ۲۰۰۰ | Werckmeister Harmonies
«بلا تار» فیلمساز بزرگ مجارستانی کارگردانی است که علیرغم اینکه مسئول ساخت برخی از برجستهترین ویژگیهای سینما بوده، چندان در سینمای معاصر مورد تمجید قرار نگرفته است. در حالیکه «هارمونیهای ورکمایستر» که یکی از شاهکارهای اوست، پلان افتتاحیه یا نمای شروعی دارد که احتمالا در تاریخ هنر سینما بیرقیب است.
این فیلم عجیب داستان یک شهر کوچک مجارستانی را روایت میکند که جامعه آن با ورود یک سیرک مسافرتی عجیب و یک نهنگ غولپیکر به هم ریخته است. با این حال فیلم با نمایی عجیب شروع میشود که در آن «یانوش» قهرمان داستان، در یک میخانه محلی با تعدادی مرد مست در حال اجرای نمایشی درباره کسوف است که در آن هرکدام از این مردان نماینده یک سیاره یا ستاره در منظومه شمسی هستند. یانوش میگوید: «تمام چیزی که من میخواهم این است که با من در بیکرانی قدم بگذاری، جایی که ثبات، سکوت و آرامش و پوچی بینهایت حکمفرماست.» این نمایی است که به همان اندازه که همزمان ناامیدکننده و الهامبخش است، از خوشبینی بیپایان بشریت در جهانی ناعادلانه و پوچ سخن میگوید.
فیلم جاده مالهالند | ۲۰۰۱ | Mulholland Drive
ساختن یک پلان افتتاحیه تاثیرگذار استادی لازم دارد و «دیوید لینچ» در این زمینه استاد است. در حالیکه او شاهکار محبوبش در سال ۱۹۸۶ «مخمل آبی» را با یک نمای آغازین جذاب آغاز کرد که باعث تثبیت دنیای حاشیهنشینان آمریکایی شد، هیچ نمایی از استاد به اندازه پلان افتتاحیه «جاده مالهالند» در سال ۲۰۰۱ میخکوبکننده نیست.
داستان زنی جوان که امیدوار است در دنیای پرپیچ و خم هالیوود شغلی پیدا کند و در افتتاحیه فیلم با خوشبینی تمام مشغول رقصیدن و آغاز کردن سفرش در هالیوود است. این سکانس با نمایش رقصندگان مختلف که آهنگ «جیترباگ» را روی پسزمینهای بنفش اجرا میکنند، فضای روانگردان و رویایی فیلم را از همان ابتدا توسعه میدهد. رقص، به خودی خود، بیانی انتزاعی از خود است و در اینجا میتواند به خوبی آشفتگی، هیجان و وسواس درونی قهرمان داستان را نشانمان دهد.
فیلم زندگی شیرین | ۱۹۶۰ | La Dolce Vita
«فدریکو فلینی» استاد ایتالیایی سینما، قطعا به دلیل تواناییاش در شروع یک فیلم شناخته شده بود. مثلا فیلم «هشتونیم»، درام فانتزی او در سال ۱۹۶۳ با یکی از بینظیرترین و تاثیرگذارترین مقدمههایی که سینما تا به حال به خود دیده دیده آغاز میشود. با این حال، بهترین شات/ نما/ پلان افتتاحیه او باید برای دولچه ویتا یا همان «زندگی شیرین» باشد، که این فیلم عاشقانه را با منظره عجیب و مرموز هلیکوپتری که مجسمه عیسی را بر فراز رم حمل میکند، به نظر ما میرساند.
این نما که پیامی تکاندهنده در مورد حضور دین در ایتالیای پس از جنگ همراه خود دارد، همچنین نشان میدهد که چگونه ایمان و اصالت نقشی کلیدی در عاشقانه اصلی فیلم دارند. فلینی با ایجاد تضاد واضحی بین گذشته، با طاقهای تاریخی شهر در پیشزمینه، و حال، به لطف هلیکوپتر، مغز ما را قبل از به زبان آوردن یک کلمه درگیر میکند.
فیلم بوگی نایتز | ۱۹۹۷ | Boogie Nights
«پل توماس اندرسون» فیلمساز آمریکایی با ساخت یک نمای افتتاحیه بلندمدت، بلافاصله تماشاگر را وارد حالوهوای دنیای پرزرقوبرق و پوچ فیلمش میکند. فیلمی که برگرفته داستان ظهور و سقوط یکی از مشهورترین بازیگران مرد پورنوگرافی آمریکا در دهه ۷۰ بود.
بوگی نایتز که به «شبهای عیاشی» هم ترجمه شده، از همان ابتدا با ورود به یک کلوپ شبانه در کالیفرنیا در اواخر دهه ۷۰، بیننده را وارد ضیافتی از عیاشی و صدا و رقص میکند و این المانها تا پایان فیلم همراه ما خواهند بود. با ورود به این کلوپ، در حالیکه دوربین در نمایی ممتد روی زمین در حال تعقیب آدمهاست، با ترفندی نبوغآمیز با شخصیتهای اصلی فیلم آشنا میشویم.
فیلم نشانی از شر | ۱۹۵۸ | Touch of Evil
گاهی اوقات یک پلان تثبیتکننده همهجانبه افتتاحیه، دقیقا همان چیزی است که یک فیلم برای تنظیم لحن و فضای خود به آن نیاز دارد. اما در دهه ۱۹۵۰، فناوری سینما هنوز ناچیز بود، بنابراین فیلمسازان مجبور بودند از نبوغ و امکانات موجود خود برای چنین مقاصدی استفاده کنند، این دقیقا همان کاری است که «اورسون ولز» بزرگ در طول ساخت فیلم «نشانی از شر» در سال ۱۹۵۸ انجام داد.
علیرغم پیشرفتهای تکنولوژیکی از بعد از ساخت این فیلم در سینما اتفاق افتاد، افتتاحیه نشانی از شر همچنان پلان قابل توجهی است و با سکانسهای تکبرداشتی گستردهای که با کرین بر فراز شهر گرفته شده، بیننده را وارد فضای جنایی و نوآر فیلم میکند. ابداعات تکنیکی ولز در این نمای افتتاحیه قبلا در سینما به این ظرافت وجود نداشت.
فیلم پدرخوانده | ۱۹۷۲ | The Godfather
بهترین پلان افتتاحیه را فراموش کنید. کل سکانس مقدماتی فیلم پدرخوانده «فرانسیس فورد کاپولا» یک شاهکار است. با این حال به خاطر هدفی که داریم، بیایید تمرکز خود را روی ضربه ابتدایی نگه داریم. مراجع مستاصل «دون کورلئونه» که دخترش مورد آزار قرار گرفته، از پشت میز خطاب به کورلئونهای که صورتش را نمیبینیم التماس میکند: «من به آمریکا ایمان دارم.»
ما هنوز نمیدانیم جریان چیست، اما با نمایی که کاپولا چیده فهمیدهایم که کسی که خطاب قرار گرفته است، فردی بسیار قدرتمند و با نفوذ است. مدتی است که او را اصلا نمیبینیم، فقط شکل سایهاش در پیشزمینه مانند چهرهای سر به فلک کشیده در تقابل با مرد التماسکننده قرار دارد. کاپولا با همین نما به ما میگوید پدرخوانده (و دو دنباله بعدیاش) درباره چه کسی و چیست!
فیلم بلیدرانر | ۱۹۸۲ | Blade Runner
فهرست را با «ریدلی اسکاتی» به اتمام برسانیم که دوتا از بهترین آثار علمی-تخیلی را به تاریخ سینما هدیه داد: «بیگانه» و «بلیدرانر».
در حالی که طرح داستان به طرز مبتکرانهای در طول زمان پخش میشود و شخصیتها همچنان معماهای جذابی هستند، اسکات دنیایی خلق میکند که مشخص است ماندگارترین جنبه فیلم است. با سر خوردن همراه با دوربین بر فراز ساختمانهای میخدار، منظرهای تاریک را میبینیم که با شعلههای آتش، ردی از رعدوبرق و یک ماشین پرنده که در میان مه حرکت میکند، همه چیز به سادگی تماشایی و ماورایی است. آن هم با همراهی موسیقی متحیرکننده «ونگلیس» (ونجلیس).