بهترین فیلم های متیو مک کانهی کدام است؟
15 فیلم برتر کارنامه Matthew McConaughey را اینجا میبینید
متیو مککانهی یکی از عجیبترین کارنامههای بازیگری را به لحاظ فراز و فرود در میان بازیگران مطرحی دارد که این سالها مشغول به کار بودهاند. او در دهه ۱۹۹۰ به لطف همکاری با کارگردانان بزرگی مثل ریچارد لینکلیتر، جوئل شوماخر، رابرت زِمِکیس، جان سِیلس و استیون اسپیلبرگ به شهرت رسید و در کانون توجه عمومی قرار گرفت؛ و به بازیگر نادری بدل شد که میتواند در نقشهای کمدی، دراماتیک و اکشن به یک اندازه خوب بدرخشد. با وجود این، کیفیت کارش در اوایل سده ۲۱ و زمانی نزول کرد که در مجموعهای از کمدیهای رمانتیک فاجعهبار ظاهر شد که تواناییهای بازیگری او را به نمایش نمیگذاشتند.
در دهه دوم هزاره سوم، کارنامه بازیگری مککانهی احیا شد و او دوباره در پروژههای جالب توجهی بازی کرد و حتی برای ایفای نقش دیدنیاش در «باشگاه مشتریان دالاس» برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اصلی شد.
بهترین فیلم های متیو مک کانهی به ترتیب سال انتشار مرتب شدهاند
فیلم آقایان | ۲۰۱۹ | The Gentlemen
- کارگردان: گای ریچی
گرچه زمانی که گای ریچی شروع به ساخت بلاکباسترهای هالیوودی نظیر «شرلوک هولمز» (Sherlock Holmes)، «شاه آرتور: افسانه شمشیر» (King Arthur: Legend of the Sword) و «علاءالدین» (Aladdin) کرد، سبکاش تا حدی از رمق افتاد ولی ریچی با این فیلم تبهکاری دوباره به خاستگاه خود برگشت؛ فیلمی که به ترکیب بازیگرانش شامل متیو مککانهی اجازه داد تا با شخصیتهای عجیبوغریبشان از هر کار و مسئولیتی شانه خالی کنند! داستان پیچیده فیلم درباره میکی پیرسِن (مککانهی) است که حضورش در یک معامله مواد مخدر طبق برنامه پیش نمیرود. او در یک گردهمایی به دِیو بزرگ (اِدی مارسدِن) بیتوجهی میکند و او هم بهترین گزارشگرش فلچر (هیو گرانت) را مامور تحقیق درباره میکی میکند. رویدادها به صورت بازگشت به گذشته (فلاشبک) روایت میشوند و فلچر را میبینیم که با دست راست پیرسن، رِیموند اسمیت (چارلی هانِم) مصاحبه میکند. هر صحنهای که شخصیت مککانهی در آن حضور دارد، از آن اوست؛ و ریچی او را با مونولوگهایی مضحک مثل اینکه چطور «شیر سلطان جنگل است» همراه کرده است که با لهجه تگزاسی و کشیده حرف زدن خاص مککانهی ابسوردتر هم به گوش میرسد.
فیلم طلا | ۲۰۱۶ | Gold
- کارگردان: استیون گِیگِن
طلا از آن دست پروژههای متوسط در فصل جوایز است که از بازی مککانهی سود برده که نقش معدنکاوی به نام کِنی وِلز را بازی کرده است که به عملیاتی در اندونزی علاقهمند میشود و یافتن طلاهایی مخفی به فکروذکرش بدل میشود؛ اما جستوجوی او مورد توجه افبیآی قرار میگیرد. «طلا» یک درام معمولی است اما ولز شخصیت واقعا جذابی است. مککانهی هم نشان میدهد که رویاها چطور باعث میشوند آدمها کارهای عجیبی انجام بدهند؛ و بهنوعی اینطور به نظر میرسد که او از تجربههای خودش در این راه الهام میگیرد. حس شوخطبعی غیرقراردادی ولز هم بهخوبی با ضرباهنگ جنونآمیز فیلم جور شده است. خلاصه اینکه بازی صمیمانه مککانهی، وزن احساسی قابل توجهی به فیلم بخشیده است.
فیلم میان ستارهای | ۲۰۱۴ | Interstellar
- کارگردان: کریستوفر نولان
میان ستارهای خیالیترین و احساسیترین فیلم کریستوفر نولان است. گرچه برخی طرفداران سینما شاید احساس کنند که سبکهای سینمایی استیون اسپیلبرگ و استنلی کوبریک بهکل متفاوت است، نولان فیلمی ساخته که به اندازه «ای.تی. موجود فرازمینی» (E.T. the Extra-Terrestrial) تاثیرگذار است و به اندازه «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) شگفتانگیز. «میانستارهای» بهواسطه داستان پدری که ناامیدانه میکوشد پیش دخترش برگردد، نگاهی به خاستگاه جهان میاندازد. نولان همیشه با دیالوگ خوب عمل نمیکند و این موضوعی است که بازی مککانهی در نقش فضانوردی به نام کوپر را مهمتر هم میکند. او باید مطمئن شود که در سراسر فیلم و زمانی که حرفهای پیچیده و نامفهوم فنی زده میشود تماشاگران شخصیتی دارند که میتوانند با او ارتباط برقرار کنند. احساسیترین صحنه «میانستارهای» فصلی دلخراش است که گذر زمان و پیچیدگیهایش را به نمایش میگذارد. کوپر پس از اینکه تصادفی زمانی بیش از حد را در سیارهای سپری میکند که محاسبه زمان در آن متفاوت با زمین است، در حین تماشای ویدیوهای ضبطشده و ارسالی اعضای خانوادهاش زار زار گریه میکند.
فیلم گرگ وال استریت | ۲۰۱۳ | The Wolf of Wall Street
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
مککانهی در این فیلم فقط یک فصل میخواهد تا کل آن را بهنوعی از آن خودش کند. البته در این اثر هجوآمیز سهساعته از اسکورسیزی، لحظههای غیرمنتظره خندهدار کم نیستند اما فصل نمادینی که مارک هانا (مککانهی) به جردن بِلفورت (لئوناردو دیکاپریو) ماهیت فرهنگ وال استریت را یاد میدهد، احتمالا خندهدارترین نمونه است. هانا در اصل بلفورت را با سبکی از زندگی آشنا میکند که آینده او خواهد بود و این صحنه بهگونهای تمامعیار لحن نامتعارف شوخطبعی فیلم را پایه میگذارد. این یکی از آن لحظههای نادری است که آسیبپذیری شخصیت بلفورت به نمایش گذاشته میشود. او از روال غریب هانا معذب میشود اما یاد میگیرد که این نوعی از رفتار است که به موفقیت در این کسبوکار منتهی میشود.
پشت صحنه فیلمهای مارتین اسکورسیزی چه خبر است؟
فیلم باشگاه مشتریان دالاس | ۲۰۱۳ | Dallas Buyers Club
- کارگردان: ژان-مارک ولی
باشگاه مشتریان دالاس لزوما بهترین فیلم کارنامه بازیگری مککانهی نیست اما نمونهای است که تمام ویژگیهایی را در خود دارد که او را منحصربهفرد میکنند. ران وودروف (مککانهی) یک قمارباز، مرد تنها و یک بدنام تگزاسی است که فکر میکند آیندهای ندارد. وودروف متوجه میشود که به ایدز مبتلا است اما به خاطر بدفهمی دوره زمانیاش بهسرعت تردید میکند. در دهه ۱۹۸۰ اطلاعات درباره فراگیری ایدز محدود بود چون مردم فکر میکردند که فقط همجنسگراها به آن مبتلا میشوند.
وودروف هم آدم چندان پذیرایی نیست و نمیخواهد به همجنسگرایی «متهم» شود. مککانهی یاس این شخصیت را به نمایش میگذارد. او احساس میکند اگر زنده بماند انگیزهای برای بازگشت به زندگی ندارد. به هر حال او زمانی خشمگین میشود که متوجه کمکاری دولت میشود. مککانهی زیبایی رستگاری وودروف را به نمایش میگذارد. او پس از راهاندازی سازمانی برای تامین داروهای بیماران ایدز، بهتدریج خودش را ابراز میکند و به یک فعال اجتماعی بدل میشود. گرچه فیلم باید از بازیگران ترنس در نقشهای اصلیاش بهره میبرد اما ایفای نقش مککانهی نشان میدهد که مهربانی یک نفر چطور میتواند امید را برای دیگران به ارمغان بیاورد.
فیلم مایک جادویی | ۲۰۱۲ | Magic Mike
- کارگردان: استیون سودربرگ
اگر با این انتظار به تماشای «مایک جادویی» بنشینید که میخواهید یک فیلم استریپی لوس و احمقانه ببینید قطعا اشتباه گرفتهاید چون تصورتان ارتباطی با فیلم سودربرگ ندارد. «مایک جادویی» یک درام شخصیتمحور ویرانگر است درباره تاثیر بحران مالی که به درامی از دهه ۱۹۷۰ نزدیکتر است تا فیلمی درباره استریپتیز. فیلم گرچه لحظههای حقیقتا دلخراشی دارد اما همچنان حسی از لذت را هم در بر گرفته است که از مردانی نشات میگیرد که خودشان را ابراز میکنند.
سودربرگ در عصر مردگونگی سمی، زیبایی مردانی را به نمایش میگذارد که با بدنهای خود راحت هستند. «مایک جادویی» ترکیب شخصیتهای دوستداشتنیای دارد که هیچیک به اندازه دالاس (مککانهی) جذاب و خوشایند نیستند. او به عنوان مالک «اِسکوییزیت استریپ کلاب» مصمم است که نمایشی درجه یک را – به هر قیمتی که شده – برای تماشاگرانش تدارک ببیند. او با اینکه در جریان اجراها پرانرژی است اما مجبور میشود به حقایق ناخوشایندی درباره وضعیت مالی گروه در گفتوگوهای شخصیاش با مایک (چنینگ تِیتِم) اعتراف کند.
فیلم ماد | ۲۰۱۲ | Mud
- کارگردان: جف نیکولز
متیو مککانهی جایزه اسکارش را برای «باشگاه مشتریان دالاس» محصول ۲۰۱۳ برده است اما بهترین بازیاش در آن سال نبود. او در همان دوره در این درام بلوغی تاثیرگذار جف نیکولز هم ایفای نقش کرد که یکی از متمایزترین بازیهای کارنامه او به شمار میرود. ماد (مککانهی) یک فراری مرموز است که در جزیرهای در رود میسیسیپی مخفی شده است. انزوا و تنهایی ماد زمانی درهم میشکند که با دو پسر جوان به نامهای الیس (تای شریدن) و نِکبون (جیکوب لافلند) دوست میشود. ماد درباره زندگی و افسوسهایش بهزیبایی با این پسرها حرف میزند. او گرچه به افسردگیاش اشاره میکند اما ایمان دارد که روزی دوباره در کنار دوستدخترش جونیپِر (ریس ویترسپون) خواهد بود. مککانهی با پیشداستانی تمام و کمال زندگی میکند که ما هیچ بخشی از آن را نمیبینیم. دو پسر هم در نهایت متوجه میشوند که پند ماد همان چیزی است که در خانهشان وجود ندارد.
فیلم جو قاتل | ۲۰۱۱ | Killer Joe
- کارگردان: ویلیام فریدکین
این فیلم از بسیاری جهات وارونه فیلم دوم این فهرست است با عنوان «ستاره تنها». در حالی که ادای دین تاثیرگذار جان سیلس به شیوههایی که وسترن آمریکایی به حسی صمیمانه از مالیخولیا آمیخته شده است، کمدی سیاه گروتسک ویلیام فریدکین تجسم هر چیزی است که با آمریکا جور درنمیآید. «جو قاتل» که فیلمی ناخوشایند اما فراموشنشدنی است از آن دست فیلمهاست که مرزهای سلیقه خوب را گسترش میدهد!
نقش هراسانگیز متیو مک کانهی هم به عنوان مامور قانون از آن ضدقهرمانهای منقلبکننده است که نمیتواند از آنها چشم بردارید. داستان «جو قاتل» – که بر اساس نمایشی از تریسی لِتس شکل گرفته – در پارک ویژه خودروهای بزرگ مسافرتی (مثل کاروان) در تگزاس میگذرد. وقتی یک دلال جوان مواد مخدر به نام کریس (امیل هیرش) به سوژهای برای شکار بدل میشود از پدر نادانش اَنسِل (تامس هِیدن چِرچ) کمک میطلبد که با زن دومش شارلا (جینا گِرشِن) و خواهر کریس، داتی (جونو اسمیت) زندگی میکند. کریس نقشهای میکشد. اگر آنها بتوانند مرگ همسر اول انسل، اَدِل، را طبیعی رقم بزنند آن وقت میتوانند پول بیمه را طلب کنند؛ و اینجاست که خدمات کهنهکاری چون جو به درد میخورد. مککانهی جذبه شومی دارد چون شخصیتها را به سوی گرفتن تصمیمهایی سوق میدهد که بر خلاف منافع شخصیشان است!
فیلم برنی | ۲۰۱۱ | Bernie
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
این کمدی سیاه بهنوعی تجدید دیدار و همکاری متیو مک کانهی را با لینکلیتر رقم زد و اثباتی است برای این موضوع که چرا آنها یک زوج کارگردان-بازیگر فوقالعاده هستند. فیلمهای لینکلیتر هرگز طوری پیش نمیروند که معلوم باشد از کجا سر درمیآورند اما همیشه بازتابی از معمولی بودن زندگی هستند. در این میان چه کسی بهتر از مککانهی برای ترسیم این مضامین؟ «برنی» که بهگونهای ابسورد بامزه است، بهشکلی تکاندهنده خشونتآمیز است و بهطرزی غریب تاثیرگذار، گستره تواناییهای مککانهی و لینکلیتر را توامان به نمایش میگذارد. «برنی» درباره متصدی کفنودفن خوشطینتی است به نام برنی تید (جک بلک) که همدم سالخوردهاش، مارجوری نیوجِنت (شرلی مکلین) را میکشد. مککانهی در نقش دنی باک دیویدسِن بازی کرده، وکیلی محلی که تید را پای میز محاکمه میکشاند؛ اما او شانسی برای پیروزی ندارد چون تید از حمایت مردم برخوردار است و آنها به این موضوع اهمیتی نمیدهند که او گناهکار است! صحنههایی که در آنها دنی فرهنگ تگزاس را در شرایطی مصاحبهمانند «توضیح میدهد» بهگونه بامزهای با خط داستانی اصلی مونتاژ موازی شده است؛ و چه کسی بهتر از مککانهی میتواند تگزاسی بودن را به ما یاد بدهد؟
فیلم وکیل لینکلن | ۲۰۱۱ | The Lincoln Lawyer
- کارگردان: برد فِرمن
این فیلم نقطه عطف و شروع دوباره متیو مککانهی به شمار میرود که سال ۲۰۱۱ کمدیهای رمانتیک فاجعهباری مثل «طلای احمقها» (Fool’s Gold) و «ارواح دوستدخترهای سابق» (Ghosts of Girlfriends Past) را پشت سر داشت و هیچکس او را جدی نمیگرفت. او با تریلر حقوقی «وکیل لینکلن» – درباره وکیلی عجیب که داخل خودرو خود کار میکند – دوباره شانساش را امتحان کرد. البته میکی هالر (مککانهی) کسی هم هست که جدی گرفته نمیشود و کار و کاسبیاش رونقی ندارد چون نمیخواهد درگیر پروندههایی شود که باورشان ندارد؛ همان کاری که متیو مک کانهی در واقعیت انجام داد و پس از این فیلم، پروژههای بهتری را انتخاب کرد. هالر وقتی متوجه میشود موکلش لوییس راس رولِت (راین فیلیپ) قاتل است با وضعیت اخلاقی پیچیدهای مواجه میشود. او از منظر قانون ملزم به دفاع کردن از موکل خود است ولی رولت با تهدید خانواده هالر، موقعیت را ترسناکتر هم میکند. رولت از ثروت خانوادگیاش برای قسر در رفتن از هر موقعیتی بهره میبرد. مککانهی نشان میدهد که هالر چطور از دست چنین افرادی خشمگین میشود و شرافتش باعث بدبختیاش میشود. به هر حال، جلوههای شخصیت مککانهی، سفر عجیبی را بازتاب میدهد که به انجام کار درست از سوی هالر میانجامد.
فیلم تندر استوایی | ۲۰۰۸ | Tropic Thunder
- کارگردان: بن استیلر
تندر استوایی یکی از بامزهترین فیلمهای سده بیستویکم است؛ هجویهای در باب نخبهسالاری در هالیوود و اینکه بازیگران چقدر از واقعیت بیخبرند. ستاره اکشنی به نام تاگ اسپیدمن (بن استیلر) که کارنامهاش به گرداب فاجعه افتاده است میخواهد با بازی در یک فیلم جنگی در لوکیشن واقعی جنگل همه چیز را احیا کند؛ اما او و همبازیهایش گرفتار دارودسته قاچاقچیان مواد مخدر میشوند. گرچه فیلم نگاهی مسخرهآمیز دارد اما بینشی هجوآمیز را هم نسبت به سازوکار صنعت سینما شامل میشود. این امر بهواسطه رابطه اسپیدمن با مدیر برنامههایش، ریک پِک (متیو مک کانهی) به نمایش گذاشته میشود که دوست صمیمی او هم هست و بهترین و بدترین حالت او را دیده است. مککانهی نشان میدهد که پک چطور موقعیتش را با اعتماد کردن به شرایط اسپیدمن به خطر میاندازد. گفتوگوی تندوتیز مککانهی با شخصیت تام کروز از بهترین بخشهای کمدی فیلم است.
فیلم سلطنت آتش | ۲۰۰۲ | Reign of Fire
- کارگردان: راب بومن
این فیلم یکی از سرگرمکنندهترین فانتزیهای سده بیستویکم است که متاسفانه به یک فرنچایز بدل نشد. «سلطنت آتش» ژانر فانتزی اعلا (High Fantasy) را به آینده میبرد و جهانی پساآخرزمانی را ترسیم میکند که اژدهایان در آن دوباره بیدار شدهاند. بشر هم در قالب دهکدههای قبیلهای به حیاتش ادامه میدهد که ارتباط کمی با هم دارند. نقش اصلی را کریستین بیل (کویین اَبِرکرامبی) بازی کرده است اما مککانهی (دِنتِن ون زن) وقتی وارد میشود به فیلم انرژی میدهد. کویین رهبر مستعمره انگلیس است و پس از سوختن محصولات دهکدهاش مجبور میشود شکار اژدهایان را شروع کند. او مدت کوتاهی بعد، با رهبر آمریکاییها دنتن دیدار میکند. آنها ابتدا اعتماد چندانی به هم ندارند اما دنتن به کویین میگوید که اژدهایان در هوای گرگومیش دید کمی دارند. از این رو همکاری آنها در شرایط مناسب میتواند به شکست دادن هیولاها منجر شود. دنتن ایمان عجیبی به انجام کار غیرممکن را به نمایش میگذارد که همه قهرمانان باید از آن برخوردار باشند.
فیلم آمیستاد | ۱۹۹۷ | Amistad
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
این فیلم پیچیده را باید در بستر خودش در نظر گرفت و بررسی کرد. گرچه «آمیستاد» داستان مهمی را روایت میکند درباره بردگانی که در یک کشتی به نام آمیستاد در سال ۱۸۳۹ قیام میکنند اما بخش اعظم روایت از دید شخصیتهای سفیدپوست نقل میشود. این رویکرد درستی نیست اما بازی مککانهی باج نمیدهد. لوییس تاپن (استلان اسکاشگورد) و دستیارش تئودور جودسِن (مورگان فریمن) تصمیم به دفاع از بردههایی میگیرند که قرارست محاکمه شوند. دولت اسپانیا میگوید بردهها دارایی هستند و تاپن و جودسن میدانند که به یک وکیل درجه یک نیاز دارند. آنها شخصیت مککانهی، راجر شِرمن بالدوین، را استخدام میکنند که جوان و باانگیزه است. فیلم نشان میدهد که بالدوین چطور کارش را با در نظر گرفتن منافع شخصی شروع میکند ولی در نهایت به اهمیت اصلاح قانون و حذف بردهداری پی میبرد. مککانهی در صحنههای دادگاه پرشور است و شخصیتش با اینکه میکوشد آرامش خود را حفظ کند اما روح و روانش آزرده میشود زمانی که میبیند خیلی از شاهدان همدلی نمیکنند.
فیلم ستاره تنها | ۱۹۹۶ | Lone Star
- کارگردان: جان سِیلس
این فیلم یکی از قدرندیدهترین آثار سینمایی دهه ۱۹۹۰ است و شاید بهترین نمونه در کارنامه کارگردانش از منظر ترکیب زیبایی و ظرافت. سیلس با استفاده از طبیعتگرایی غرب آمریکا، معمایی تراژیک را روایت میکند که پایانی ویرانگر دارد. کلانتری در تگزاس به نام چارلی وید (کریس کوپر) درباره مرگ پدرش بادی دیدز (متیو مککانهی) تحقیق میکند که او را به کشف رازهایی میرساند که میتوانند کل اجتماعشان را دستخوش فروپاشی کنند. مککانهی چنان شخصیت پرتلاشی را به نمایش میگذارد که محبوبیت زیاد دیدز را در اجتماعش توجیه میکند. با اینکه چنین احساس نمیشود که مککانهی یا سیلس در حال بتسازی از مجریان قانون هستند اما دیدز از آن دست کلانترهای کمیاب است که همه چیز را بدون تلفات جانبی حل میکند. مککانهی در فصلهای بازگشت به گذشته (فلَشبک) کاملا اندوهبار است و با اینکه تماشاگر میداند که مرگ او در پیش است اما لحظه وقوع این اتفاق همچنان تاثیری احساسی به جا میگذارد. حسی از بیم هست که از سرنوشت دیدز خبر میدهد و مککانهی آن را شوکآورتر هم از کار درآورده است.
فیلم مات و مبهوت | ۱۹۹۳ | Dazed and Confused
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
این کمدی بلوغی که دومین فیلم بلند لینکلیتر به شمار میرود کارنامه بازیگری ستارههای زیادی را کلید زد؛ و البته که یکی از بامزهترین فیلمهای دبیرستانی تاریخ سینما است که در ضمن، پرداخت و نگاه واقعبینانه دردناکی به بزرگ شدن و بلوغ دارد. بزرگترین مهارت لینکلیتر، توانایی او در ایجاد همدلی است. او نشان میدهد که چطور تجربه دبیرستان تنوع خاص خودش را دارد و این موضوع را بررسی میکند که شخصیتهایی از طبقههای اجتماعی متفاوت خودشان را با این سالهای تغییرپذیری تطبیق میدهند.
این امر نیازمند یک ترکیب بازیگران فوقالعاده بود و جالب اینکه متیو مک کانهی آن بازیگری است که طرفداران در این میان بیشتر او را به خاطر دارند. او را نمیتوان شخصیت اصلی به شمار آورد اما بهسادگی صحنههای حضورش را از آن خودش کرده است. شخصیت او، دیوید وودِرسِن، فقط شاهد رویدادهای عجیب فیلم است. او مردی بیستوچند ساله است که هنوز با نوجوانها وقت میگذراند و توامان رقتانگیزترین و باحالترین فرد حاضر در جمع است. شخصیت وودرسن اگر بد بازی میشد ممکن بود یک شخصیت چندشآور تمامعیار از کار درآید اما جذبه مککانهی او را بهشدت دوستداشتنی کرده است.