برای عموم مردم، هر زمان که نام کارگردان بزرگی در میان باشد، فرایند ساخت فیلم همیشه آسان به نظر میرسد. تنها کاری که باید انجام دهند این است که بازیگران را جمع، فیلمبرداری را شروع، تدوین را آغاز و نهایتا فیلم را منتشر کنند. اما در واقعیت هرگز چنین نیست. «فرانسیس فورد کاپولا» پدرش سر ساخت «پدرخوانده» درآمد، «اورسون ولز» هم هنگام ساخت «همشهری کین» در تنش شدیدی با امپراطوری رسانههای «ویلیام رندولف هرست» بود. «مارتین اسکورسیزی» عزیز هم از این حواشی و دردسرها مستثنا نیست و تقریبا همه فیلمهای او پر از معضلات و حاشیههای مختلف در مراحل پیشتولید و فیلمبرداری بوده است.
در نتیجه حقایق کمتر شنیده شده زیادی درباره پشت صحنه آثار استاد وجود دارد. از زمانی که او در اواخر دهه ۶۰ وارد هالیوود شد، مجبور بود با مشکلاتی مثل ریجکت شدن توسط استودیوها، عدم اطمینان تهیهکنندگان در مورد بازیگران و عوامل فیلم، جنجالهای عمومی و افسردگی دستوپنجه نرم کند. خوشبختانه اسکورسیزی از پس این مشکلات برآمد و به یکی از بزرگترین کارگردان تاریخ سینما تبدیل شد. بنابراین همیشه قبل، حین و بعد از ساخت فیلمهای مارتین اسکورسیزی اتفاقات حاشیهای زیادی افتاده است. موارد زیر برخی از جزئیات کمتر شنیده شده درباره کارنامه اوست.
نگاهی به تمام فیلم های مارتین اسکورسیزی
اسکورسیزی مایل به ساخت «گاو خشمگین» نبود
«گاو خشمگین» احتمالا بهترین فیلم تاریخ سینما درباره «بوکس» است و شاید یکی از بهترین فیلمهای زندگینامهای تاریخ هم باشد که مورد تحسین شدید منتقدان قرار گرفت. اما فیلمی نبود که اسکورسیزی بخواهد آن را بسازد.
ماجرا از این قرار بود که «رابرت دنیرو» در زمان بازی در فیلم «پدرخوانده ۲» کتاب زندگینامه «جیک لاموتا» را خواند و حسابی شیفته آن شد. بعد هم فوری آن را برای ساخت به اسکورسیزی پیشنهاد داد که مارتی سریع این پیشنهاد را رد کرد، چون مطلقا حتی در دوره کودکی هم به دنیای بوکس علاقه نداشت. خوشبختانه تلاشها و سماجت دنیرو باعث شد تا اسکورسیزی که در دوره رکود بود، برای ساخت فیلم ترغیب شود. آنها با بدبختی همان استودیویی که فیلمهای محبوب «راکی» را ساخته بود مجاب کردند که فیلم دیگری با موضوع بوکس بسازد. استودیو سرانجام زیر بار رفت و به این ترتیب اسکورسیزی به لطف رفیق قدیمیاش دنیرو، یکی از بهترین آثار کارنامهاش را ساخت و سهم دنیرو از این تلاش هم یک اسکار بود.
اسکورسیزی به دلیل جنجالهای «راننده تاکسی» تقریبا فیلمسازی را کنار گذاشت
ماجرای سقوط روانی «تراویس بیکل»، کهنهسرباز جنگ ویتنام به سمت جنون در فیلم «راننده تاکسی» بسیار جالب است، اما پس از آنکه «جان هینکلی» تروریستی که به «رونالد ریگان» رئیسجمهور آمریکا سوءقصد کرده بود، ادعا کرد تحت تاثیر راننده تاکسی دست به این اقدام زده، افکار عمومی آمریکا علیه اسکورسیزی موضع گرفت.
اسکورسیزی احساس میکرد که مقصر معرفی چنین شخصیت وحشتناکی به عنوان یک فرد قابل معاشرت است، بنابراین تصمیم گرفت برای پیشگیری از شکلگیری جانیان دیگر، حرفهاش را بگذارد کنار. شاید احساس گناه کارگردان منطقی بود، اما خوشبختانه او در نهایت متوجه شد که نمیتواند خود را کاملا مسئول اعمال شخص دیگری بداند. جالب اینجاست که اسکورسیزی در زمان ساخت «سلطان کمدی» نیز شخصیتی تقریبا مشابه با رفتار خطرناک شکل داد و بار دیگر به دلیل ترویج «بدآموزی» مورد انتقاد محاظفهکاران آمریکا قرار گرفت. اما در نهایت همه این انتقادات محو شد و هر دو فیلم اکنون مثل قالی کرمان حسابی جاافتاده و مرغوب شدهاند.
نزدیک بود «مدونا» و «تام کروز» در «رفقای خوب» بازی کنند
«ایروین وینکلر» و «باربارا دی فینا» تهیهکنندههای فیلم، در طی مراسمی به مناسبت سالگرد «رفقای خوب» در مصاحبهای گفتند که «ری لیوتا» اولین انتخاب برای بازی در نقش «هنری هیل» نبوده است. تام کروز به همراه «وال کیلمر»، «الک بالدوین» و «شان پن» گزینههای اصلی ایفای این نقش بودند، زیرا استودیو قویا اعتقاد داشت لیوتا آنقدر ستاره نیست که از پس چنین نقشی برآید.
برای نقش همسر هنری، «کارن هیل» هم مدونا اولین انتخاب بود، زیرا در آن زمان در اوج دوره شهرتش بهسر میبرد. خوشبختانه تداخل برنامههای مدونا باعث شد تا «لورین براکو» آن نقش را تصاحب کند. حضور براکو آنقدر پرشور و خوب بود که او چند سال بعد در سریال فوقالعاده «سوپرانوز»، نقش کلیدی «دکتر ملفی» روانپزشک را هم ازآن خود کرد.
تهدید به قتل شدن اسکورسیزی برای ساخت «آخرین وسوسههای مسیح»
ساخت «آخرین وسوسه مسیح» برای اسکورسیزی سفری طولانی و خستهکننده بود. پس از اینکه «پارامونت» از دادن بودجه ۱۴ میلیون دلاری به او امتناع کرد، فیلم بحثبرانگیز استاد برای مدت طولانی در برزخ پیشتولید باقی ماند. حتی «رابرت دنیرو» رفیق و همکار قدیمی اسکورسیزی، نقش حضرت مسیح را رد کرد، اما کار نهایتا با نصف بودجه اصلی پیش رفت و «ویلیام دفو» در نقش عیسی مسیح جلوی دوربین رفت.
دقیقا مانند رمان «نیکوس کازانتزاکیس» با همین نام، آخرین وسوسه مسیح آنقدر بحثبرانگیز بود که اسکورسیزی از سوی افراطگرایان مذهبی تهدید به مرگ شد. بههرحال مذهبیون مسیحی اعتقاد داشتند که پیامبرشان در این فیلم اهل لذتهای دنیوی نشان داده شده است. «راجر ایبرت» منتقد مشهور سینما، در کتاب «اسکورسیزی؛ اثر ایبرت» فاش کرده بود که کارگردان پس از ساختن فیلم اقتباسی مجبور به استخدام محافظانی شده و این محافظان تا سالهای طولانی کنار او بودهاند.
اسکورسیزی ساخت «تنگه وحشت» را به «فهرست شیندلر» ترجیح داد
در یکی از احمقانهترین معاملات تاریخ هالیوود، مارتین اسکورسیزی کارگردانی فهرست شیندلر را به «استیون اسپیلبرگ» تقدیم کرد تا خودش پروژه «تنگه وحشت» را کارگردانی کند. اولی در ۱۲ رشته اسکار نامزد شد، در حالی که دومی هیچ نامزدی دریافت نکرد. اگرچه میتوان حدس زد که او از این تصمیم پشیمان است، اما هیچگاه به این نکته اشارهای نکرد.
فهرست شیندلر حالا یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینماست و تنگه وحشت حتی در کارنامه اسکورسیزی هم فیلم بااهمیتی نیست. البته اسکورسیزی تا حدی حق هم داشت، او که سر آخرین وسوسه مسیح حسابی تهدیدشده بود، از ساخت فیلمی درباره یهودیان و دوران فاجعهبار هولوکاست میترسید. نهایتا شیندلر به اسپیلبرگی رسید که خودش یهودی بود.
حضور «گرگ والاستریت» در کتاب رکوردهای گینس
گرگ والاستریت مملو از دیالوگهای بدون فیلتر است و بلافاصله پس از اکران، این فیلم رکورد گینس را برای بیشترین فحش در یک فیلم سینمایی ثبت کرد! ظاهرا در مجموع ۵۱۶ فحش در آن وجود داشت و ناسزاها با سرعت ۲.۸۱ کلمه در دقیقه در فیلم حضور داشتند. بنابراین تعجبی ندارد که در بسیاری از کشورها ممنوع شده است.
این رکورد یکبار دیگر تمایل اسکورسیزی را برای عبور از مرزها برجسته میکند. اگرچه در ابتدا تصور میشد که زبان بیپروا و پر از فحاشی فیلم باعث فروش کم آن میشود، اما درآمد ۴۰۰ میلیون دلاری خلاف آن را ثابت کرد و این فیلم زندگینامهای به پرفروشترین اثر کارنامه استاد تبدیل شد.
«خیابانهای پایین شهر» قرار بود یک فیلم استثمارسیاه باشد
ژانر استثماری Exploitation یا استثمارسیاه Blaxploitation، یک ژانر محبوب سینمایی در دهه ۷۰ بود. از مولفههای این ژانر که اکثر فیلمهایش درجه سه بودند میتوان به وجود صحنههای خشن و جنسی زیاد نام برد. ژانر استثمارسیاه هم گونهای سینمایی بود که تمام بازیگرانش سیاهپوست بودند و فیلمهای تم گنگستری با مایههای جنسی داشت. «راجر کورمن» تهیهکننده مشهور آثار مستقل در آن دوره که قرار بود خیابانهای پایین شهر را تهیه کند، با سرمایهگذاری در فیلم به شرطی موافقت کرد که تمام بازیگران آن سیاهپوست باشند و فیلم مایههای استثماری داشته باشد.
بهترین فیلم ها با موضوع تبعیض نژادی
اسکورسیزی هم این شرط را تقریبا قبول کرده بود، اما «جان کاساویتس» کارگردان افسانهای سینما به او که یک ایتالیایی-آمریکایی بود توصیهای کلیدی کرد: کاساویتس به مارتین گفته بود درباره دنیایی فیلم بساز که آن دنیا و آدمهایش را با گوشت و پوستت میشناسی. اسکورسیزی هم که میدانست شناخت زیادی از دنیای سیاهپوستها ندارد، اولین فیلم بلند رسمیاش را فدای پول نکرد و البته توانست «برادران وارنر» را برای ساخت فیلم مجاب کند.