معرفی و نقد فیلم همه چیز همه جا ناگهان
Everything Everywhere All at Once شانس زیادی در اسکار 2023 دارد؟
اگر هیچچیز واقعا مهم نیست، چرا همه ما فقط مهربان نباشیم؟ این پرسش هستیشناسانهای است که در فیلم علمی-تخیلی چند جهانی هیجانانگیز دانیل کوان و دانیل شاینرت، مطرح میشود.
فیلم «همه چیز همه جا ناگهان» به شکل فریبندهای یک فیلم متفکرانه است که از دریچهای تازه به داستانهای چندجهانی میپردازد. روایتهای چندجهانی در حال حاضر بسیار محبوب و پرطرفدار هستند. در دنیای تحت سلطه گوشیهای هوشمند و شبکههای مجازی که آدمها با احتمالات بیپایان از اینکه چه کس دیگری ممکن بوده باشند تسخیر شدهاند، روایت کردن داستانی که فقط در یک صفحه از هستی رخ میدهد میتواند به نوعی در حکم انکار این موضوع باشد. تماشای همهچیز همهجا به یکباره (نام دیگری که در ترجمه فارسی به آن مشهور شده است) که برخلاف نمونههای مارولی خود از چندچهانی فقط برای جذابیتهای مخاطبپسند بهره نمیبرد، سفری پرهرج و مرج به دنیا با همه احتمالات بیشمار آن است.
خلاصه داستان همه چیز همه جا ناگهان
برای فیلم همه چیز همه جا ناگهان (Everything Everywhere All at Once) چنین خلاصهای را تعریف کردهاند؛ یک مهاجر چینی مسن در یک ماجراجویی جنونآمیز غرق میشود، جایی که او با کاوش در جهانهای دیگر و ارتباط با زندگیهایی که میتوانست داشته باشد، به تنهایی میتواند جهان را نجات بدهد.
مقدمهای کوتاه درباره فیلم همه چیز همه جا ناگهان
کمدی سیاه تازه A24 که از ۲۵ مارس نمایش خود را شروع کرده است، تاکنون توانسته به فروشی ۷۸ میلیون دلاری در سطح جهان برسد که از این میزان حدود ۶۰ میلیون دلار آن سهم اکران داخلی بوده و بقیه آن را اکرانهای خارجی شامل میشود. به این ترتیب، همهچیز همهجا به یکباره، عنوان پرفروشترین فیلم A24 در آمریکای شمالی را از آن خود میکند. عنوانی که پیش از این از آن جواهرات تراش نخورده برادران سفدی با فروشی ۵۰ میلیوندلاری بود. همچنین فیلم به زودی پرفروشترین فیلمهای A24 در سطح جهانی – موروثی و لیدی برد به ترتیبت با ۷۹ و ۷۸ میلیوندلار- را پشت سر خواهد گذاشت.
این میزان فروش برای یک فیلم مستقل هنری، موفقیتی قابلتوجه است. همچنین این موفقیت را میتوان نشاندهنده اقبال مخاطبان به داستانهای چندجهانی دانست. اصطلاحی که فیلمهای کمیک ماجراجویانه مارولیای مانند مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی، مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست و دکتر استرنج در چند جهانی دیوانگی، آن را رایج کردند. از آنجایی که تولید فیلم ۲۵ میلیون دلار هزینه داشته است، برای سودآوری بیشتر همچنان باید به اکران موفق خود در سینماها ادامه بدهد. هرچند باتوجه به استقبال پرشور مخاطبان، احتمالا در پلتفرمهای سرگرمی خانگی نیز مورد توجه قرار میگیرد؛ زیرا علاوه بر مخاطبان جدید، آنهایی که فیلم را در سینماها دیدهاند به دنبال تماشای مجدد آن خواهند بود.
دانیلها در ابتدا جکی چان را برای نقش اصلی فیلم در نظر گرفته بودند. حتی فیلمنامه در ابتدا برای او نوشته شد. اما دانیلها نظرشان را تغییر دادند و ترجیح دادند نقش اصلی فیلمشان یک زن باشد. میشل یئو افسانهای، در نقش اِولین، چندین کاراکتر را در یک شخصیت به تصویر میکشد. او که فیلمهایی مانند ببر خیزان، اژدهای پنهان و آسیاییهای خرپول را در کارنامه دارد، اخیرا شانگچی و افسانه ده حلقه را نیز روی پرده داشت. جیمی لی کرتیس، بازیگر مشهور فرانچایز هالووین، در اینجا گوشهای دیگر از تواناییهای خود را به نمایش میگذارد. استفانی هسو، جاناتان کی کوان، جیمز هنگ، تَلی مِدِل، جنی سلیت، هری شوم جونیور، سونیتا مانی، آرون لازار، آدری واسیلوسکی و دانیل شاینرت، از دیگر بازیگران فیلم هستند.
دانیل کوان و دانیل شاینرت که تا قبل از اولین فیلم بلند تحسین شده خود با نام مرد ارتشی سوئیسی بیشتر به عنوان کارگردان موزیک ویدئو شناخته میشدند، فیلم همه چیز همه جا ناگهان را نوشته و کارگردانی کردهاند. این دو همچنین با برادران روسو (شرکت ایجیبیاو)، جاناتان ونگ (A24) و مایک لاروکا، تهیهکنندگی فیلم را انجام دادهاند.
مروری بر نظر منتقدان درباره فیلم همه چیز همه جا ناگهان
امپایر | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
بن تراویس | یک نمایش فوقالعاده و ناب از جسارت تکنیکی، خلاقیت رام نشدنی، داستانسرایی احساسی، نبوغ کمدی، مهارت اکشن و اجراهای برجسته، همهچیز همهجا به یکباره همه آن چیزهایی است که سینما برای آن اختراع شده است.
ایبیسی نیوز | امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰
پیتر ترورز | دانیلها (عنوانی که کارگردانهای فیلم به آن شناخته میشوند) و ستاره شگفتانگیزشان میشل یئو، این کمدی پوچگرا و خیالاندیش را به آتشفشانی از ایدههای خلاقانه در حال فوران کامل، تبدیل میکنند. همهچیز همهجا به یکباره مثل چیزی است که تاکنون ندیدهاید.
لسآنجلس تایمز | امتیاز: ۸۰ از ۱۰۰
جاستین چانگ | فیلم مملو از ایدهها، شوخیها، ضجه و زاریها و اتفاقهای غیرمنطقی است. همچنین تعدادی بازیگر فوقالعاده که قبلا دیدهاید در آن حضور دارند. این فیلم مانند یک آغوش گرم پیچیده شده در یک فن کونگفو به سراغ شما میآید؛ فیلمی که هم یک داستان دلچسب پراحساس درباره یک خانواده چینی آمریکایی و هم یک حمله عصبی بیرحمانه و افراطی است.
اسکرین اینترنشنال | امتیاز: ۷۰ از ۱۰۰
تیم گریرسن | اگرچه در نهایت، همهچیز همهجا به یکباره که بیننده را با سبک جنونآمیز خود بمباران میکند، بخاطر جاهطلبیهای بلندپروازانه و خودنمایانهاش به بهترین شکل مورد قدردانی قرار میگیرد. فیلمی که در عین حال داستانی حزنانگیز درباره زنی مسن به تصویر میکشد که در تلاش است با زندگی نه چندان شگتانگیز خود، صلح و آشتنی کند.
نقد بلندی بر فیلم همه چیز همه جا ناگهان | مجله اسلنت (Slant Magazine)
درک اسمیت | بخش عمدهای از لذت فیلم همه چیز همه جا ناگهان در قوه خلاقه محضی است که با آن دانیل کوان و دانیل شاینرت ایدههای عجیب و غریب خود را در یک کل منسجم سازماندهی میکنند. دو کارگردان فیلم که به دانیلها معروف هستند در طول مدت زمان تقریبا دو ساعت و نیمه فیلم، قهرمان بیچاره خود – یک مهاجر چینی پرمشغله و از پا افتاده به نام اِوِلین وانگ (میشل یئو) – را به یک سفر وجودی میفرستند که به همان اندازه طاقتفرسا است که میتواند بطرز هیجانانگیزی با طراوت و پرانرژی باشد.
اِولین در میان مجموعهای از جهانهای متصل نه تنها به زندگیهای اِولینهایی که میتوانست باشد نگاه میکند، بلکه قدرتهای آنها را برای نجاتِ خود واقعیاش فرا میگیرد. ما او را به عنوان یک سرآشپز، یک ستاره کونگفو و یک زن معمولی در جایی که آدمها بجای انگشت هات داگ روی دستان خود دارند، میبینیم. حتی در جهان دیگری ما او را به صورت سنگی با چشمهای گوگولی میبینیم؛ یک شوخی تصویری طنزآمیز که در آن شاهد مکالمهای به شکل شگفتانگیزی تاثیرگذار و عمیق میان اِولین و دخترش – که او هم در اینجا یک سنگ است – هستیم که در سکوت مطلق اما ترجمه شده با زیرنویس، به تصویر کشیده میشود.
نقد محمدرضا مقدسیان بر فیلم همه چیز همه جا ناگهان
اما ابتدا، اِولین را همانطور که واقعا هست و در قملرو غایی زندگی روزمره خواهیم دید؛ یک دفتر خدمات درآمد داخلی. روبهروی اِولین، دیدره بوبیردرا (جیمی لی کرتیس)، یک مسئول بسیار سختگیر اداره خدمات درآمد داخلی، نشسته است. او با جزئیات دقیقی به اِولین توضیح میدهد اسنادی که همراه با مالیاتش ارائه کرده است، چه اشکالی دارند.
اِولین سرخورده و دلسرد است و فشار بسیار زیادی را روی دوش خود احساس میکند. پدر بیمار او، گونگ گونگ (جیمز هنگ) که او را از مهاجرت به آمریکا منع کرده بود، او را یک شکستخورده میبیند. ازدواج او با ویموند (جاناتان کی کوان)، دوست داشتنی و مصالحه آمیز اما کسلکننده است و همچنین فروشگاه رختشویخانه آنها در آستانه سقوط قرار دارد. علاوه بر این، رابطه آسیبدیده او با دخترش جوی (استفانی هسو)، ظاهرا قابل ترمیم نیست.
چنین کشمکشهای روزمرهای شاید در داستانهای مربوط به مهاجران متداول باشد، اما فیلم همه چیز همه جا ناگهان یک داستان مهاجرت معمول دیگر نیست. هنگامی که ویموند – یا بهتر است بگوییم ویموند از یک جهان دیگر – با اِولین ارتباط میگیرد و به او میگوید برای شکست دادن جوبو توپاکی، زنی که به دنبال نابودی چند جهانی است، به کمک او نیاز دارد، فیلم اوج میگیرد و به معجونی رنگارنگ از لذتهای بصری و مملو از انحرافهای رواییِ به شکلی فزاینده عجیب و غریب، تبدیل میشود. بسیاری از این اتفاقات در راهروها و اتاقهای I.R.S. (اداره خدمات درآمد داخلی) رخ میدهند. جایی که به عنوان یک میدان جنگ سورئالیستی عمل میکند. کوان و شاینرت در اینجا مجموعهای از صحنههای اکشن خلاقانه را به نمایش میگذارند که تقریبا از همه صحنههای اکشن مشابه در دنیای سینمایی مارول پیشی میگیرند.
همانگونه که اِولین یاد میگیرد که چگونه با استفاده از تکنیکی به نام جهش بین جهانی به مهارتها و استعدادهای خودهای دیگرش دسترسی پیدا کند، آمیزه پرشور دانیلها از ایدهها، ژانرها، لحنها و احساسات، مرزهای فیلمسازی جریان اصلی را جابجا میکند. همانطور که از کارگردانان مرد ارتشی سوئیسی (Swiss Army Man) میتوان انتظار داشت، در دنیای همهچیز همهجا به یکباره، اتفاقهای نامعقول و پوچ دیده میشود. پوچی و بیمعنایی که از جهش بین جهانی – که برای شروع به اقدامات احمقانه فزایندهای نیاز دارد – تا صحنههای مبارزه متعدد فیلم، همه را در برمیگیرد.
اندی و برایان لی، هر یک از صحنههای اکشن فیلم را به شکل ظریف و طنزآمیزی طراحی کردهاند. صحنههای اکشنی که فیلمها و سریالهای زیادی از ماتریکس و افسانه استاد مست تا کارتونهای قدیمی لونی تونز را به یاد میآورند. البته آنها با هر مشت و لگدی که پرتاب میشود، چیزی واقعا تازه و غیرمنتظره ارائه میدهند. صحنهای در اوایل که در آن ویموند کیف کمری خود را در برابر هجوم ماموران امنینی I.R.S. بکار میگیرد در مقایسه با صحنهای بعدتر که در آن اِولین با یک شرور بدون شلوار روبهرو میشود یا جایی که با یک آدم بد دیگر به اسم بینی دراز (جنی سلیت) – که شکل وحشیانهای از سگ پامرانین افسار بسته خود استفاده میکند – مبارزه میکند، کاملا معمولی بنظر میرسد.
البته همه این صحنههای اکشن فقط در سطحِ پیچ و تابهای تخیلی جسورانه سراسر فیلم، اتفاق میافتند. این مسئله شاید نشاندهنده این باشد که همهچیز همهجا به یکباره یک فیلم آشفته است که برای روایت داستانی باورپذیر به مجموعهای از شوخیها، شیرینکاریها و ایدههای غیرواقعی بیشتر از شخصیتهایش علاقهمند است. خوشبختانه، منطق و نظمی برای جنون دانیلها وجود دارد، حتی اگر مدتی طول بکشد تا روشن شود. همچنین به لطف یک چرخش واقعا قابل توجه از یئو – که از چالش تغییر مداوم محدوده احساسی در یک فاصله زمانی کوتاه برمیآید -، فیلمسازان یک جلوه احساسی غنی از اعماق وحشت و درماندگی، خلق میکنند.
فیلم همه چیز همه جا ناگهان به رغم تمام کلاژهای پرهرج و مرج از تصاویر و ایدهها، در هسته خود تصویری منسجم از خانوادهای است که در حال یادگیری ادامه دادن و پابرجا ماندن در یک جهان ناآرام و بیش از حد تحریک شده، هستند. دنیایی که عوامل حواسپرتی و پریشانی را بسیار بیشتر از دعوت به عشق و تفاهم به فروش میرساند. در یک چرخش خندهآور لذتبخش دیگر، یک بیگل (شیرینی دوناتی حلقوی) نشان داده میشود که دروازهای به سوی فراموشی است و جوی بیچاره آن را تنها راه فرار از اضطراب و افسردگی بیامان خود میبیند.
رابطه اولین و جوی، کمی وزن عاطفی واقعی به فیلم میبخشد، در حالی که به هجوم بیوقفه ایدههای جنونآمیز فیلم اجازه میدهد تا معنایی تازه و عمیقتر پیدا کنند. همانطور که اِولین در جایی از فیلم میگوید، حجم فزاینده اطلاعاتی که به صورت روزانه به سمت ما پرتاب میشود، این احساس را در ما ایجاد میکند «تکههای بیارزش ناچیزی» هستیم. اما همهچیز همهجا به یکباره با به آغوش کشیدن این بیاعتدالی دنیا، کشف نوعی هماهنگی و امکان در درون آن و یادآوری کردن زیبایی و جنون تجربه انسانی، جادو میکند.
امتیازهای فیلم همه چیز همه جا ناگهان
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۸.۴ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | ۷.۶ از ۱۰ |
منتقدان راتن تومیتوز | ۹۵ درصد بر اساس ۲۹۸ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | ۸۹ درصد براساس بیش از دو هزار و پانصد نظر |
منتقدان متاکریتیک | ۸۱ درصد براساس ۵۴ نقد |
حرفهای کارگردانان و بازیگران فیلم همه چیز همه جا ناگهان
دانیل کوان: هر کدام از ما از پسزمینههای بسیار متفاوتی میآییم
هر کدام از ما از پسزمینههای بسیار متفاوتی میآییم. از منظر فیلمسازی، من از انمیمیشن، در حالیکه شاینرت از تئاتر و بداههگویی (شکلی از تئاتر) میآید. میدانیم اینها در دو سر کاملا متضاد طیف فیلمسازی قرار میگیرند. با انیمیشن شما همه چیز را در کنترل کامل دارید و بداههسازی گونهای از فیلمسازی است که در آن کنترلی ندارید. برای ساختن یک فیلم به هر دوی اینها در نسبتهای مختلف نیاز دارید. از آنجایی که ما دیدگاههای قوی خودمان و البته سلیقههای مشابهی داریم، واقعا به خوبی با یکدیگر ترکیب میشویم که حاصل آن پروسهای بسیار انعطافپذیر است.
کوان: کمدی همراه با اکشن بسیار سخت است
هر دوی ما با فیلمهای کونگفو بزرگ شدیم. امروزه در فیلمها اکشن زیادی وجود دارد، اما به اوج زیبایی، حرکات رقصمانند و روایتی که یوئن وو-پینگ (طراح رقص معروف چینی) به ما آموخته است، نمیرسد. هیچکس دیگری از نگاه ما به او نزدیک نمیشود. اگرچه من و شاینرت طراح مبارزه نیستیم، اما از همان زمانی که با هم شروع به کار کردیم، همان تصاویری که فیلمسازانی مانند وو-پینگ از آنها بهره میبردند را تصور میکردیم. بنابراین ما میدانستیم که میخواهیم مطمئن شویم فیلم ما هم این کار را انجام میدهد. ما اندی و برایان لی را در یوتیوب پیدا کردیم. جایی که آنها گروهی به نام باشگاه رزمی (MartialClub) دارند. هنگامی که یکی از ویدئوهای آنها را تماشا کردیم، از اینکه صحنه مبارزه چقدر پرهیجان بود و از طراحی نمای هوشمندانه و دقیق آنها، تحتتاثیر قرار گرفتیم. همچنین آنها بامزه بودند. کمدی همراه با اکشن بسیار سخت است و آنها آن را با موفقیت انجام دادند.
دانیل شاینرت: نمیتوانستیم با مقیاس اکشن هالیوودی رقابت کنیم
ما میدانستیم که میخواهیم (صحنههای) مبارزههایمان وزن (ریتم) و کمدی داشته باشند. ما نمیتوانستیم با مقیاس اکشن هالیوودی رقابت کنیم، اما میخواستیم که فیلم ما آن انرژی فیلمهای هنگکنگی را داشته باشد. ما اندی و برایان لی ( دو طراح صحنههای مبارزه فیلم) را با تیموتی اولیش، هماهنگ کننده بدلکاریهای فیلم، جفت کردیم. استخدام یوتیوبرها یک قمار است، اما آنها تعادل و توازن خوبی به دست آوردند. ما حتی قسمتهایی از فیلم را برای اندی و برایان نوشتیم.
میشل یئو: نوشتن چنین فیلمنامهای بسیار شجاعانه و جسورانه بود
هنگامی که فیلمنامه را خواندم با خودم فکر کردم این همان چیزی است که مدتها منتظرش بودم. این فیلم به من این فرصت را میدهد تا به طرفداران، خانواده و مخاطبانم نشان بدهم که چه تواناییهایی داریم. خندهدار بودن، واقعی بودن و غمگین بودن. بالاخره یک نفر فهمید که میتوانم همه این کارها را انجام بدهم. نوشتن چنین فیلمنامهای بسیار شجاعانه و جسورانه بود. جایی که با یک زن خانهدار مسن بسیار معمولی، با یک مادر، روبهرو هستیم. زنی که ما اغلب او را نمیبینیم. کسی برای حفظ خانواده در کنار هم و موفق بودن در نگاه والدینش تلاش میکند و سپس فرصتی برای تبدیل شدن به چنین ابرقهرمانی را به دست میآورد. آخرین باری که چنین شخصیتی داشتیم کی بود؟ هنگامی که به من پیشنهاد شد، مدتها میشد که منتظر این فرصت بودم. از اینکه مردم ما را باور کردند بسیار خوشحالم. A24 و جاناتان وانگ تهیهکننده به ما ایمان داشتند. این یک کار عاشقانه بود و فکر میکنم همه ما که فیلمنامه را خواندیم به آن علاقهمند شدیم و فقط میخواستیم آن را انجام بدهیم.
جیمی لی کرتیس: من نمیخواهم چیزی را پنهان کنم
کرتیس اصرار داشته که تا حد امکان روی تصویر واقعی بنظر برسد: من میخواستم فقط با این زن صادق باشم. در جهان صنعتی – صنعتی میلیارد دلاری، تریلیون دلار – در مورد پنهان کردن چیزها وجود دارد: کانسیلرها، شکم بندها، پرکنندهها، لباسها، محصولات مو. همه چیزهایی که برای پنهان کردن واقعیت ما هستند. دستور من به همه این بود: من نمیخواهم چیزی را پنهان کنم. من از یازده سالگی، از زمانی که متوجه بدن خود شدم، شکم خود را تو میدادم. من به طور ویژه تصمیم گرفت هر ماهیچهای را که برای پنهان کردن به هم فشار میدادم را رها کنم. این هدف من بود. کوان در همین رابطه میگوید: «همه تصور میکنند که شکم او در فیلم پروتزی است، اما این در واقع شکم واقعی او است. او از اینکه به او اجازه داده شد که این کار را انجام بدهد، سپاسگزار بود».
جاناتان کی کوان: من زندگیام را در این سه شخصیت مختلف ریختم
هنگامی که نقش را گرفتم، متوجه شدم که نقش یک شخصیت را بازی نمیکنم. من سه نسخه بسیار متفاوت از یک شخصیت را ایفا میکردم. از همان ابتدا برای من بسیار مهم بود که مخاطب این نسخههای مختلف را تشخیص بدهد. در نتیجه با آنها به عنوان شخصیتهایی متفاوت رفتار میکردم. من یک مربی بازیگری، یک مربی حرکات بدن، یک مربی صدا و بیان و یک مربی دیالوگ استخدام کردم تا به کمک کنند برای بازی در این نقش آماده شوم. این نقش هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ احساسی سخت بود.
من برای وارد شدن به آن چارچوب ذهنی، واقعا به اعماق درونم رفتم و به تمام دهههای زندگیام نگاه کردم و به جاهایی رفتم که واقعا خوشحال بودم و همچنین به مکانهای تاریکی که بسیار غمگین بودم. من زندگیام را در این سه شخصیت مختلف ریختم. جدا کردن آنها برایم سخت است زیرا (احساس میکنم) همه آنها من هستند. همه آنها بخشهایی از زندگی من و مراحل مختلف آن هستند.
پوستر فیلم همه چیز همه جا ناگهان