فیلم علفزار یک فیلم اول قابل اعتناست که در مجموع کارگردانی و ایدهپردازی و اجرای برخی از بازیگرانش نمره قبولی میگیرد. اما با این همه فیلم درجه یکی نیست و دقیقا از جایی مورد تقدیر قرار گرفته است که چشم اسفندیار کار هم هست. یعنی فیلمنامه!
کاظم دانشی کارگردان جوان اما پر دل و جرات فیلم در اولین گام سراغ سوژهای ملتهب رفته که از همان ابتدای کار هم میشد حدس زد ساخت و پرداختش به شکلی شایسته و بایسته چندان ساده نخواهد بود و ممیزی و اصلاح و جرح و تعدیلهای بسیار به خود خواهد دید. دانشی اما پا پس نکشیده و البته تهدید را به فرصت تبدیل کرده است. جدای از توان قابل قبول دانشی برای کارگردانی سکانسهای پر تب وتاب بازپرسی که با حضور متکثر و متعدد بازیگران و در فضایی به شدت پرهیجان و احساس رقم میخورد و البته موفقیت او در هدایت بازیگران به طور ویژه پژمان جمشیدی و تبدیل کردن حضورش در این فیلم به عنوان یکی از نقشآفرینیهای پخته جمشیدی، یک برگ دیگر هم رو کرده است.
کاظم دانشی کارگردان جوان اما پر دل و جرات فیلم در اولین گام سراغ سوژهای ملتهب رفته که از همان ابتدای کار هم میشد حدس زد ساخت و پرداختش به شکلی شایسته و بایسته چندان ساده نخواهد بود و ممیزی و اصلاح و جرح و تعدیلهای بسیار به خود خواهد دید. دانشی اما پا پس نکشیده و البته تهدید را به فرصت تبدیل کرده است
سوژه ملتهب انتخاب کن، هرطور شده به سمت ساختش برو و در ادامه هرچه ایراد و نقد اطراف فیلمنامه صورت گرفت، روی دوش ممیزی و جرح و تعدیلها بینداز. به همین سادگی. البته این شیوه و روش چندان تازه نیست و این روزها هر کارگردانی که میخواهد سری در سرها در آورد از همین راه بهره میبرد. برخی نویسندهها و کارگردانهای سینمای ایران با بهرهگیری از این حربه جاده مظلومیت و سختی کار و نوشتن و ساختن را احداث میکند و از مواهب تحمیلی! آن بهره میبرند.
ممکن است این بحث مطرح شود که خب مگر سخت نیست؟ مگر ممیزی در کار نیست؟ پاسخ این است که بله هست. بسیار هم هست. اما همین ممیزی به مدد بسیاری از فیلم سازها هم آمده است. فرمول این است. سوژهای داغ و ملتهب را انتخاب میکنیم. متن اولیهاش را مینویسیم. سوژه پرکشش است و حتما ایده دو خطی به تنهایی نظرات بسیاری را جلب میکند. پس اگر ممیزی هم شدیم ایراد ندارد. فیلم را روی دوش سوژه میسازیم و قید ساختاربندی و نتیجهگیری نهایی و کاتارسیس مخاطب را میزنیم. اما با خود سوژه جلب توجه میکنیم. بعدتر هم اگر سوال کردند که چرا مثلا از میانه داستان همه چیز به ورطه شعار و تکرار و محافظهکاری غلتید، یک پاسخ بسیار شیک میدهیم؛ دستمان بسته بود و نمیگذاشتند فیلم را بسازیم و الخ.
نکته اینجاست که خواسته یا ناخواسته گروهی از فیلمسازها از اصل ممیزی برای تبلیغات و پوشش دادن ضعفهای مبنایی اثر بهره میبرند. برکسی پوشیده نیست که سینمای ایران از تنگ نظری و ممیزیهای سلیقهای رنجهای بسیار برده است. اما کم نبودهاند کسانی که پشت همین ممیزی پنهان شدند و بهرهها از آن بردند. حال مراد این است که کاظم دانشی از آن دسته افراد است؟ خیر. اصلا چنین برداشتی تا به امروز نداشتهام. اما از این فرآیند خواسته یا ناخواسته نفع برده است. اما اصل مرادم از طرح این فرآیند آن است که برای مواجه شدن با هر اثری مثلا اینجا فیلم علفزار ذهنیتهای بیرون از فیلممان را کنار بگذاریم. حساسیتها و التهابات اطراف سوژه درک کنیم، اما در ادامه با خود اثری که روی پرده دیدهایم، مواجه شویم و مبنای قواعد حرفهای سینمایی به تحلیل شیوه کارگردانی و بازیگری و بازیگردانی و البته نگارش فیلمنامهاش بپردازیم.
فرمول کلی داستان در فیلم علفزار فرمول آشنایی است. چیزی شبیه ساختاربندی فیلم درباره الی. در قیاسی نه چندان نعل به نعل. یک بازپرس درگیر مسائل شخصی خودش است. در این بین جرمی مهلک رقم میخورد که پای آدمهای مهمی را به میان میکشد. حال بازپرسی که دستش زیر ساطور است، باید تصمیم بگیرد که سراغ عدالت برود یا سراغ عافیت.
هسته اصلی و درگیرکننده داستان، هسته ماجرایی است که در بازپرسی مشخص میشود. در ادامه اما تلاش میشود که به واسطه این موقعیت ملتهب در یک فرصت تنفس، مخاطب با گرهها و گیر و گرفتهای میان شاکیان و متهمان در فضای شخصی خودشان با خبر شود. با داستانهای آنها و دیگرانی که در دادسرا حاضر میشوند آشنا شود و… در این بین باید یک دوقطبی پیرامون شیوه علاقهمندی به فرزند و شیوهای تربیتی در طبقات مختلف فکری و اقتصادی و… مطرح شود.
فیلم علفزار جزو آثار قابل اعتنای سینمای بیحال این سالهای ایران است. ویژه به این دلیل که فیلم اول کارگردانش است و نوید معرفی یک کارگردان جوان مستعد به سینمای ایران را میدهد. اما نکته اینجاست که مشکلات، مصائب و همزمان نابلدیها در نگارش فیلمنامه باعث شده تا فیلم به شدت متوسط باقی بماند و از تبدیل شدن به اثری مهم و ماندگار باز بماند
بناست تمام اینها مطرح شود. خب تا اینجا ایرادی در کار نیست. اما آیا این حق مخاطب نیست که بعد از اوج گیری ابتدایی داستان و شکلگیری یک گره داستانی مهم، نیازش برای دریافت پاسخ و گرهافکنی بعدی به هرشکلی تامین شود؟ حتی اگر بپذیریم که گم شدن الی و رسیدن به این پاسخ که الی زنده است یا مرده (در فیلم درباره الی اصغر فرهادی)، نباید بعد از ترسیم موقعیت پیچیده اطراف رابطه و روان هر یک از شخصیتها، سرنوشت نهایی این جماعت بر سرنوشت «الی» سایه بندازد و در نهایت بازشناختی رهایی بخش برای روان مخاطب رقم بخورد؟
قطعا که باید چنین باشد. طبیعتا اگر بناست سرنوشت الی به امری ثانویه بدل شود، باید گرهای جدیتر در مسیر روایت داستان برجسته شود تا توان کنار زدن گره افکنی ابتدای را داشته باشد. اما در فیلم علفزار همه تلاش نویسنده صرف ترسیم فضای ملتهب داستان و ماجرای تعرض گروهی به یک زن شده و از پایانبندی و ایجاد نتیجهای رهابخش برای روان مخاطب حتی در قالب یک پایان باز (باز بسته بودن بهانه است، مهم مناسب کلیت اثر بودن پایانبندی است) به کل غافل شده است. در واقع در نهایت مشخص نمیشود که مجرمان به سزای عملشان میرسند یا خیر.
شخص نامیای که در تلاش برای اعمال نفوذ قانونی است به چه سرنوشتی دچار میشود. حال در این حالت متریال اصلی جایگزین شده چیست؟ آیا بناست روابط میان فردی شخصیتها موتور محرک ادامه داستان و رسیدن به بازشناخت شود؟ آیا بناست داستان موازی فرزند بیشناسنامه و فرزند آسیبدیده کار را پیش ببرد؟ چیزی که در فیلم علف زار آزاردهنده است، رها شدن داستان و افت شدید چگالی رخدادها و تحولات درونی و سقوط به ورطه شعارزدگی است. اوج این درشتگویی هم آنجا رقم میخورد که پدر و مادر معتاد فیلم که از نگاه ما چندان شایسته به نظر نمیرسند، بسیار درستتر و انسانیتر رفتار میکنند نسبت به کسانی که مدعی پول و فرهنگ و انسانیت هستند. همین قدر درشت و شعاری.
نکته اصلی این است که فیلمنامهنویس به هر دلیلی ماجرای چالش بازپرس درستکار با سیستم نه چندان سالم قضایی را به نقطه بحران میرساند و رها میکند. در ادامه ملات داستانی برجستهای برای ادامه کار فیلم هم رو نمیکند. نتیجه اینکه فیلم در نقطه اوج مجبور به فرود اضطراری میشود و در نهایت جنسی از ناکامی برای روان مخاطب رقم میخورد.
در نهایت تاکید میکنم که فیلم علفزار جزو آثار قابل اعتنای سینمای بیحال این سالهای ایران است. ویژه به این دلیل که فیلم اول کارگردانش است و نوید معرفی یک کارگردان جوان مستعد به سینمای ایران را میدهد. اما نکته اینجاست که مشکلات، مصائب و همزمان نابلدیها در نگارش فیلمنامه باعث شده تا فیلم به شدت متوسط باقی بماند و از تبدیل شدن به اثری مهم و ماندگار باز بماند.
سلام ببخشید این فیلم تاچه مدت اکران آنلاین هست؟
سلام
در اکران انلاین نیست و به زودی وارد نمایش خانگی میشه