ادامه ندهید جناب فرهادی. خواهش میکنم. از دیشب دارم دلدل میکنم بنویسم یا نه. آنها که در مقام مشاور و ستایشگر و دوستدار و هرچه دورهتان کردهاند و دارند مشورت و راهکار میدهند، هرکه هستند و با هر انگیزهای، شما را به بد بیراههای کشاندهاند.
من کلاسهای حمید سمندریان را به یاد میآورم که مرجع تئاتر دوستان جوان و بیپول و ناتوان از ثبتنام ولی علاقهمند بود. میآمدند و از استاد مشورت میگرفتند و میرفتند. من عباس کیارستمی را به یاد میآورم که با یک تلفن یافتنی بود و بهرام بیضایی را که پس از هر کلاس و هر سخنرانی گاه تا چندساعت میماند و گپ میزد و پرسشها را جواب میداد. من کسانی مثل بابک احمدی و رامین جهانبگلو را در بوفه دانشکدهمان به یاد میآورم که پس از پایان سخنرانیهایشان همراه دانشجویان آنجا میآمدند و مینشستند و گپ میزدند. امسال کتابی راهگشا در توضیح جهان داستانهای هوشنگ گلشیری منتشر شده. نامش «احضار مغان» است و نویسندهاش محمد تقوی. از شاگردان و بعد نزدیکان گلشیری. در انتهای کتاب، گفتوگوی خواندنی فرزام حسینی با او آمده. پرسش نخست، چگونگی آشنایی نویسنده با گلشیری است و پاسخ این که سر کوچه منتظرش ایستادیم و آمد و گفتیم میخواهیم در کارگاهتان باشیم و قبول کرد. به همین سادگی.
راه و رسمی که شما در پیش گرفتهاید فرسنگها دور است از آداب بزرگی و زندگی فرهنگی در این دیار. دارند از شما دیکتاتور میسازند و نگاه و منشتان انگار بیشتر امنیتی شده تا فرهنگی. این که طرفداران متعصبتان به زور میخواهند شما را بچپانند کنار بیضایی و تقوایی و… نمیشود، علتش همین است. چون حضوری ندارید در متن رخدادهای دستکم فرهنگی این سرزمین؛ کلاس یواشکی، پیشتولید یواشکی، فیلمسازی یواشکی، ملاقات با وقت قبلی!
کنار کشیدهاید و محاصره شدهاید از سوی جماعتی که جز تأییدتان کاری نمیکنند. این «در ساعات آینده جوابیه تفصیلی… منتشر خواهد شد» دیگر چه حرکتی بود؟ سخنگوی کاخ سفید آمده و وعده اعلام موضع رسمی مستر پرزیدنت را تا ساعاتی بعد میدهد؟! این چه ادبیاتی است؟ چه رفتاری است؟ خودتان کجایید؟ دارند خرابتان میکنند. نگذارید ۲ (یا انشالله ۳) تندیس اسکارتان بشود لوح تقدیر رحیم «قهرمان» که بزنیدشان زیر بغلتان و برای اثبات دروغگو نبودن خود از سویی به سوی دیگر بدوید و دائم نگران باشید مبادا در فضای مجازی چیزی، صدایی یا فیلمی در رد ادعاهای متناقضتان رو شود! با خودتان… با باقیمانده خودتان خلوتی کنید. به قول عرفا به جای کاغذ سیاه کردن، دل سپید کنید. نگذارید وضع بدتر شود.