اگر خوره فیلم باشید و فهرستی از فیلمهای مورد علاقهتان را در دهه ۹۰ میلادی در ذهن مجسم کنید، به احتمال زیاد «تام سایزمور» لااقل در یکی از آنها حضور داشته. این بازیگر دوستداشتنی در هیچ فیلم مطرحی نقش اول را بر عهده نداشت، اما در فیلمهای مهمی نقشهای مکمل درجهیکی را ایفا کرد. از «نجات سرباز رایان» حماسه جنگی «استیون اسپیلبرگ» گرفته تا «مخصمه» به کارگردانی «مایکل مان» که شاید بهترین فیلم با محوریت سرقت در تاریخ سینما باشد.
سایزمور همیشه این توانایی را داشت که تمام توانش را وقف نقشش کند و در شخصیت غرق شود. علیرغم ایفای نقشهایی که مستلزم قدرت بازیگری بالایی بود، او هیچوقت نمایشی بازی نکرد و هنرش تمامقد در خدمت مصالح فیلم بود. این بازیگر قدرنادیده که در طول زندگی با حواشی مختلفی – از جمله سوءمصرف انواع و اقسام مواد مخدر سنگین و اتهام آزار جنسی – روبرو بود، دو روز پیش پس از چند روز وخامتِ حال ناشی از عفونت مغزی درگذشت و البته میراث هنری قابل افتخاری از خود به جا گذاشت. به مناسبت درگذشت تام سایزمور میخواهیم پنج فیلم برتر او را به شما معرفی کنیم.
تام سایزمور تقریبا با تمام پادشاهان و ملکههای کارگردانی هالیوود کار کرده: اسپیلبرگ، اسکورسیزی، تونی اسکات، مایکل مان، الیور استون، کاترین بیگلو و مایکل بی. کارگردانان بزرگ نقشهای کوچک و بزرگ را به او میسپردند، چرا که همیشه جلوی دوربین قابل اعتماد بود. برای همین انتخاب بهترین فیلم های سایزمور اگرچه سخت نیست ولی گسترده هم نیست.
مخمصه | ۱۹۹۵ | Heat
«اکشن اصل جنس است». اگر در شاهکار دهه نودی مایکل مان دیالوگی وجود داشته باشد که به شکل دقیقی با زندگی تام سایزمور منطبق باشد، همین دیالوگ است! در فیلمی که خشونت مردانه از آن چکه میکند، سایزمور جوری در نقش «مایکل چریتو» سارق کهنهکار بانک ظاهر شده در لحظهلحظه حضورش حس میکنیم یک جنایتکار واقعی است. نگاههای خیره او در سکانس بینظیر شام در رستوران، فیزیک عضلانی و نرینگی پررنگ و صحنه مرگش همه به یک عشق سینما ثابت میکند که چرا تام سایزمور یکی از بهترین بازیگران تیپ در دهه ۹۰ بود.
نجات سرباز رایان | ۱۹۹۸ | Saving Private Ryan
هنرنمایی تام سایزمور در نجات سرباز رایان قابل توجه و یکی از بهترین فیلم های اوست، چرا که او این بار نقشی را ایفا کرده که دقیقا برخلاف کلیشه ثابت نقشهای قبلیاش بود. سایزمور اگر در فیلمهای دیگرش خشن، دمدمیمزاج و نماد «مردانگی سمی» محسوب میشد، اینجا مردی است موقر، جدی و نجیب که در کنار همبازیاش «تام هنکس» یک شیمی عالی را تشکیل دادهاند.
شاید بهترین تعریفی که بشود از یک بازیگر کرد این است که به او بگویید جوری نقش را بازی کرده که انگار نقش بازی نمیکند و تبدیل به خود شخصیت شده؛ و سایزمور در نجات سرباز رایان اینچنین است. جوری در قالب نقش فرو رفته که گویی واقعا یک کهنهسرباز جنگ جهانی دوم است. اگر هالیوود قدر استعداد او را میدانست، این نقش میتوانست سکوی پرتاب سایزمور برای تبدیل شدن به یک بازیگر نقش اصلی شود. اما نه هالیوود و نه خود او از این فرصت بهره زیادی نبردند.
قاتلین بالفطره | ۱۹۹۴ | Natural Born Killers
چه اثر دیوانهواری. تصور کنید «الیور استون» در اوج دوران فیلمسازیاش، فیلمنامهای از «کوئنتین تارانتینو» را جلوی دوربین برده که بازیگران اصلیاش «جولیت لوئیس» و «وودی هارلسون» هستند و سایزمور هم در آن در نقش یک کارآگاه پلیس روانپریش و خطرناک ظاهر شده.
شاید بتوان بازی او در نقش کارآگاه «جک اسکاگنتی» را الگویی برای «گری الدمن» موقع بازی در فیلم «لئون» دانست. سایزمور در قاتلین بالفطره تمایل عجیبی به آزار دادن و نابود کردن زوج قاتل سریال دارد و اجرای او در فیلم مخلوط جنونآمیزی از شیدایی و خشونت است.
احیای مردگان | ۱۹۹۹ | Bringing Out the Dead
آیا یادتان بود «مارتین اسکورسیزی» در آستانه هزاره سوم چنین فیلمی ساخته؟ احیای مردگان با نویسندگی «پل شریدر»، یکی از مهجورترین فیلمهای اسکورسیزی است. فیلم یک سفر پرخاشگرانه و متافیزیکی در جهنم است که با حضور سایزمور، «جان گودمن» و «نیکلاس کیج» به یک اثر پرانرژی و تماشایی تبدیل شده است.
تام سایزمور در تنها همکاریاش با اسکورسیزی در نقش «تام رولز» بازی میکند. یک امدادگر پزشکی نسبتا دیوانه که به واسطه مواجهه با خشونت دچار اضمحلال روحی و راندگی شده است.
شیطان در لباس آبی | ۱۹۹۵ | Devil in a Blue Dress
در یک دنیای عادلانه، شخصیت کارآگاه «ایزی راولینگ» این فیلم (با بازی «دنزل واشینگتن») میتوانست به یک «شرلوک هولمز» مدرن و نقطه آغازی بر ساخت چند دنباله سینمایی عالی تبدیل شود، اما این نئو-نوآر «کارل فرانکلین» شکست تجاری خورد و نسخهاش در نطفه پیچیده شد.
بازی تام سایزمور در فیلم حسابی در چشم است. حضورش الکتریستهای دارد که نگاهتان را میدزدد و باعث میشود نتوانید از او چشم بردارید. سکانسی که او با چاقو کارآگاه ایزی را تهدید میکند هم شبیه سکانس تهدید «جک نیکلسون» با چاقو توسط «رومن پولانسکی» در «محله چینی»هاست و هم به سکانس بازی روانی «آقای بلوند» با تیغش در فیلم «سگهای انباری» تارانتینو پهلو میزند!