نقد و بررسی فیلم فرار کن | تبدیل محدودیت‌ به موقعیت

در فیلم فرار کن نوجوانی معلول که از ویلچر استفاده می‌کند، در تلاش است از چنگال پرستارش بگریزد؛ پرستاری که سادیسم دارد!

آنیش چگنتی در اولین تجربۀ خود برای ساخت فیلم جستجو (با عنوان اصلی Searching) بودجه‌ای بسیار محدود در اختیار داشت. نتیجۀ این محدودیت مالی، یافتن راهکارهایی خلاقانه برای به‌سرانجام‌رساندن فیلم بود. حالا او در ادامۀ فیلمِ جستجو، فیلم اکشن هیجان‌انگیزی با موضوع معلولان ویلچری ساخته است.
در فیلم فرار کن (با عنوان اصلی Run) سارا پلسون نقشی دوگانه را بازی می‌کند؛ او هم‌زمان بهترین و در عین حال بدترین مادر دنیاست! به نظر می‌رسد در این اثر، آنیش چگنتی در ادامۀ فیلم پیشینش‌ با نام جستجو، یک تراژدی جدید را در قالب فیلمی دلهره‌آور در برابر چشمان مخاطب قرار می‌دهد.

نوجوانی معلول که از ویلچر استفاده می‌کند، در تلاش است از چنگال پرستارش بگریزد؛ پرستاری که سادیسم دارد!

سارا پلسون و کی‌را آلن در فیلم فرار کن

در صحنۀ آغازین فیلم، بی‌عدالتی آشکاری رخ می‌دهد. پلسون مادری باردار به نام دایان شرمن است که فرزندش پیش از موعد به دنیا آمده. نوزاد نارس را از او می‌گیرند و در دستگاه مخصوص مراقبت قرار می‌دهند؛ به امید آنکه نوزاد زنده بماند. پس از گذشت هفده سال، حال دختر دایان برای رفتن به کالج آماده می‌شود. اما کلوی (با بازی کی‌را آلِن)، از بیماری‌های دیابت و آسم رنج می‌برد و از کمر به پایین فلج است! کلوی از زمانی‌که به خاطر می‌آورد در همین وضعیت بوده است. اما حال می‌خواهد بداند که آیا زندگی‌اش می‌توانست جور دیگری پیش برود؟
پاسخی ساده‌ برای این پرسش وجود دارد: «بله.» او می‌توانست زندگی متفاوتی را تجربه کند. اما کلوی اصلاً برای شنیدن این جواب آماده نیست. زیرا مادرش با دقت فراوان او را برای زندگی‌کردن در شرایط کنونی‌اش تربیت کرده است! آنچه از عنوان فیلم فرار کن برمی‌آید نشان‌دهندۀ واقعیتی تیره‌وتار است؛ واقعیتی که می‌گوید گریختن از این شرایط برای زن جوانی چون کلوی چقدر می‌تواند دشوار باشد. زیرا آنچه او را در بهترین سال‌های عمرش روی صندلی چرخ‌دار نشانده، چیزی فراتر از معلولیت جسمانی است. در واقع این نیاز و معلولیت بیش از آنکه واقعی باشد به او القا شده است!

فیلم فرار کن همچون فیلم میزری (با عنوان اصلی Misery) ساختۀ‌ استیون کینگ، تمرکز فراوانی بر موضوعی ناراحت‌کننده دارد: اینکه حمایت بیش‌از‌حد خود می‌تواند به نوعی آزار تبدیل شود.
دایان در جمع دوستانی که همه در خانه درس می‌خوانند دربارۀ دخترش می‌گوید: «کلوی توانمندترین شخصی است که من می‌شناسم.» آلن که در زندگی واقعی‌اش نیز از صندلی چرخ‌دار استفاده می‌کند، خود اثبات ‌خوبی بر این ادعاست. کلوی کاملاً منزوی زندگی می‌کند و عملاً از تمام ارتباطات اجتماعی به دور است. با وجود این، ذهنی روشن و توانمند دارد و شاهد این مدعا، پروژۀ روباتیک اوست که می‌توان گفت نتایجی عملی و کاربردی هم داشته است. کلوی پروژۀ روباتیکش را در اتاق خواب خود در طبقۀ دوم پیش می‌برد و برای بالا و پایین رفتن بین طبقات خانه از بالابر اتوماتیک استفاده می‌کند. اما به‌جز این مورد خاص، تقریباً در تمام کارها به خودش متکی است. کلوی می‌تواند تقریباً مستقل زندگی کند و این دقیقاً همان چیزی است که دایان آمادگی پذیرشش را ندارد. دربارۀ آرزوهای کلوی برای رفتن به کالج نیز داستان از همین قرار است. بیننده با دیدن اولین نشانه‌ها احساس می‌کند در شیوۀ مادری کردن دایان مشکلی وجود دارد و آن زمانی است که دایان حتی ایمیل‌ها را هم کنترل می‌کند!

نمایی از فیلم فرار کن

البته در نحوۀ مادری کردن دایان مسائل نامحسوس بیشتری هم وجود دارد. کارگردان شگردهای جالبی برای شگفت‌زده‌کردن مخاطب در چنته دارد که خواندن ادامۀ این مطلب، شاید لذت تماشای این شگفتی‌ها را از بین ببرد. بنابراین اگر این موضوع برایتان اهمیت دارد، خواندن ادامۀ این نوشته را به بعد از تماشای فیلم موکول کنید.

فیلم فرار کن پس از فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی‌ای همچون چیزهای تیز (با عنوان اصلی Sharp Objects) و تظاهر (با عنوان اصلی The Act) جدیدترین فیلمی است که بر اساس سندروم مونشهاوزن ساخته شده است. در این اختلال روانی، پدر، مادر یا مراقب سعی می‌کنند با القای بیماری به شخص، او را فردی ناتوان و بیمار نشان دهند و به این ترتیب، خود در نقش پرستار و مراقب دلسوز او ظاهر شوند.


نقد سریال تلویزیونی «تظاهر»؛ یک درام جنایی واقعی با داستانی دلهره‌آور


در فیلم فرار کن، دایان عشق مادری را با دروغی بزرگ و گسترده معنا کرده است؛ کلوی در ساک خرید مادرش یک شیشه دارو پیدا می‌کند و سرانجام دربارۀ شرایطی که دارد سؤالاتی مطرح می‌کند. زندگی کلوی در انزوا کم‌کم به حبس خانگی تبدیل شده است و داروهایی که روزانه مصرف می‌کند، حتی شاید او را بیمارتر و رنجورتر کرده‌اند. پیدا‌کردن این شیشۀ دارو عجیب است؛ چون دایان هیچ‌چیزی را بی‌توجه رها نمی‌کند. حالا کلوی زیرکانه احساس می‌کند چیزهای مشکوکی در اطراف او جریان دارند. اما او چگونه می‌تواند از ماجرا سر دربیاورد، در‌حالی‌که مادرش همیشه و همه‌جا او را کنترل می‌کند؟ دایان تلفن و اینترنت کلوی را زیر نظر دارد و حتی در حمام و سرویس بهداشتی هم چشم از او بر‌نمی‌دارد. در یکی از پرتنش‌ترین صحنه‌های فیلم، کلوی موفق می‌شود بدون جلب‌توجه مادرش از سالن سینما بیرون برود. او خودش را به داروخانه می‌رساند و التماس می‌کند تا به او بگویند قرص‌های جدیدش برای چه مشکلی مصرف می‌شوند. جواب این پرسش بسیار بدتر از آن چیزی است که کلوی می‌تواند تصور کند!

فیلم فرار کن دو ماه پس از نمایش فیلم رچد (با عنوان اصلی Ratched) از محصولات شبکۀ نتفلیکس اکران می‌شود که خود الهام‌گرفته از فیلم دیوانه از قفس پرید (با عنوان اصلی One Flew Over the Cuckoo’s Nest) است. البته در مقایسه با این دو اثر، فرار کن فیلمی مبهم و نامفهوم به نظر می‌رسد؛ دلیل این ابهام را باید در شیوۀ بازیگری پلسون جستجو کرد که اجرایی ظریف از نقش خود به نمایش می‌گذارد. در حقیقت، ظرافت اجرای او به چگنتی اجازه می‌دهد تا رمزوراز داستانش را برای مدتی طولانی‌تر مخفی نگه دارد. به بیان دیگر، به‌جای آنکه شخصیت دایان با نگاه‌های معنی‌دار راز درونی خود را آشکار سازد، پلسون چهره‌ای بی‌روح و خشک از خود به نمایش می‌گذارد. آنچه دایان انجام می‌دهد بی‌شک عملی شیطانی است؛ اما او نیز مانند بسیاری از افراد شرور در دنیای واقعی، موفق شده است اعمالش را برای خودش توجیه کند و این توجیه‌کردن را شاید بتوان ترسناک‌ترین وجه مشترک این افراد شیطان‌صفت دانست.

سارا پلسون در فیلم فرار کن

همه چیز درباره سریال رچد


فیلم جستجو ساختۀ قبلی چگنتی شامل صحنه‌هایی بود که گفته می‌شد تمام آن‌ها را با کامپیوتر ساخته‌اند و هیچ‌یک واقعی نیستند. در این فیلم، تا آخرین لحظۀ ممکن، از باز‌کردن گره‌های داستان خودداری شده بود تا تماشاگر همچنان درگیر حدسیات خود باشد. اما در فیلم فرار کن شیوۀ معمول تریلرهای از این دست دنبال شده است و با اولین گرۀ ایجاد‌شده مسیر داستان مشخص می‌شود. دایان و دخترش در شهری کوچک زندگی می‌کنند و همۀ اهالی شهر، دایان را مادری فوق‌العاده می‌دانند؛ بنابراین کلوی برای کمک‌گرفتن انتخاب‌های زیادی ندارد و در عین حال معلوم نیست که دایان برای حفظ قدرت ارادۀ خود بر کلوی تا کجا پیش خواهد رفت. در این میان، بزرگ‌ترین مشکلْ معلولیتِ کلوی است که حرکت‌کردن او را محدود می‌کند؛ اما با وجود محدودیت در استفاده از پاها، آلن، بازیگر نقش کلوی، صحنه‌هایی خارق‌العاده خلق کرده است.

در سال‌های اخیر، نگاه جامعه به افرادی با ناتوانی‌های جسمی و حرکتی بسیار تغییر کرده است؛ با وجود این، هنوز هم حضور شخصیت‌های معلول و نمایش صندلی چرخ‌دار در دنیای هالیوود چندان معمول نیست و از سوی دیگر، استفاده از بازیگری معلول در چنین نقشی، خود پدیده‌ای نادر به حساب می‌آید. از سال ۱۹۶۲ و اکران فیلم چه بر سر بیبی جین آمد؟ (با عنوان اصلی What Ever Happened to Baby Jane?) نمایش کلیشه‌ای معلولی درمانده و رحم و شفقت پرستارش در قبال او تغییرات فراوانی کرده است. در فیلم فرار کن این تغییر چنان است که می‌تواند برای برخی مخاطبان سوء‌تفاهمی ناراحت‌کننده ایجاد کند: نکند به‌تازگی قوانین انتخاب بازیگر برای چنین نقش‌هایی تغییر کرده باشد!

پیام نهایی فیلم آن است که با درک صحیح و مدیریت «محدودیت‌ها» می‌توان آن‌ها را به «موقعیت» تبدیل کرده و راهکارهایی خلاقانه خلق کرد.

کی‌را آلن در نقش کلوی اجرایی نبوغ‌آمیز از خود نشان داده است. او بامزه و کاریزماتیک است و در مقایسه با مدل‌های زیبایی که جوانان را مجذوب خود می‌کنند از بسیاری جهات ارتباطی قوی‌تر با مخاطب برقرار می‌کند؛ همین نقطه‌قوت هم به او اعتباری دوچندان می‌بخشد. در فیلم جستجو، ایفای نقش اول فیلم بر عهدۀ هنرپیشه‌ای آسیایی- آمریکایی بود و حالا در فیلم فرار کن، چگنتی برای شخصیت قهرمان فیلم تعریفی جدید ارائه کرده است. در حقیقت، ناتوانی قهرمان فیلم به کارگردان کمک کرده است رویکردی را ادامه دهد که فیلم اولش را هم با آن آغاز کرده بود. در انتها، پیام نهایی فیلم آن است که با درک صحیح و مدیریت «محدودیت‌ها» می‌توان آن‌ها را به «موقعیت» تبدیل کرده و راهکارهایی خلاقانه خلق کرد. در واقع، در سایۀ خلاقیت و مدیریت مشکلات، تفاوت‌های ظاهری به‌سرعت رنگ می‌بازند و فقط نگاه‌های نکته‌سنج و وسواس‌گونه بر این‌گونه تفاوت‌ها تمرکز خواهد کرد.

با این تفاسیر، آیا فیلم فرار کن را می‌پسندید؟ به نظر شما، بهترین تریلر روان‌شناسانه تاریخ سینما کدام است؟

فیلم فرار کن در فیلیمو

منبع: Variety

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole