بسیاری از فیلمهای داستانی مانند فیلم سگ های پوشالی در نگاه اول، فیلمهایی صرفا داستانی به نظر میرسند، اما با نگاهی دقیقتر، میتوان دریافت که همه آنها فیلمهایی تبلیغاتی هستند.
بسیاری از فیلمهای داستانی مانند فیلم سگ های پوشالی در نگاه اول، فیلمهایی صرفا داستانی به نظر میرسند، اما با نگاهی دقیقتر، میتوان دریافت که همه آنها فیلمهایی تبلیغاتی (پروپاگاندا) هستند، که در خدمت سیاستهای قدرتهای بزرگ هستند. باز اگر کمی عمیقتر نگاه کنیم، تفاوت چندانی میان این گونه آثار نمیبینیم؛ همان گونه که فیلمهای حاتمیکیا، دهنمکی، سهیلی، تبریزی و بعضا مهرجویی و خیلیهای دیگر در خدمت سیاست، قدرت و حاکمیت است، فیلمهای اسپیلبرگ، تارانتینو، ایستوود و سام پکین پا نیز در خدمت تبلیغات برای سیاست، قدرت و حاکمیت کشور خودشان است.
دیوید سامر، ریاضیدانی آمریکایی است که به همراه همسرش، برای نوشتن در آرامش بیشتر، به مکانی روستایی نقل مکان میکند. مکانی که زمانی زیستگاه همسرش بوده است. در آغاز کار، همه چیز خوب و آرام به نظر میرسد. دیوید با اهالی روستا ارتباطی خوبی پیدا میکند. او که کارش بیشتر ذهنی است و چندان اهل کارهای بدنی به نظر نمیرسد، کار تعمیر سقف خانهاش را به چند جوان روستایی میسپارد. جوانهایی که از مدتها پیش در پی تصاحب امی، همسر دیوید، بودهاند.
اما آیا آمریکایی بودن دیوید سامر در این فیلم، ضرورتی دارد؟ آیا دیوید سامر نمیتوانست صرفا یک بچه شهری باشد که در تضاد با فضای روستایی قرار میگیرد؟ پاسخ ساده است. چرا میتوانست و میشد دیوید سامر به جغرافیای خاصی تعلق نداشته باشد. همان طور که روستایی با آن همه عظمت و مردمش، بیمکان و بیزمان است و یا دست کم خیلی بر روی زمان و مان جغرافیای آن، در دنیای بیرون از سینما تاکید نمیشود. اما دیوید نباید به هیچ جایی تعلق نداشته باشد. او باید لقب آمریکایی در فیلم بگیرد و همه او را نمایندهی آمریکا بدانند. حکومتی که همچون تمام حکومتهای دیرِ دنیا، چنگالش را البته بسیار محکمتر از بقیه، در قلب سینما فرو برده است و با فشردن قلب آن سعی در تطهیر جرم و جنایاتش دارد. این البته همان کاری است که حکومت ایران، آلمان، فرانسه، انگلیس، روسیه و حکومتهای تمامی کشورهای دیگر نیز انجام میدهند.
آمریکا در فیلم سگ های پوشالی مرکز اندیشه است و البته پشت چهره سرد و منطقیاش، قلبی مهربان پنهان شده است. قلبی که نمیتواند کشته شدن حتی یک پرنده را ببیند و خود را بابت آن شماتت میکند. اما اگر قرار باشد به همسرش که البته آمریکایی نیست و متعلق به همان منطقه است تجاوز شود، میتواند تبدیل به قاتلی بیرحم شود و تمام متجاوزان را از بین ببرد. مهم این نکته است که آمریکا هرگز آغازکننده جنگ نیست و همواره میکوشد جنگ را به پایان برساند. اما هرگز از خانهای که البته در سرزمینی دیگر، بنا نهاده است، نمیگذرد و تا پای جان در راه نگاه داشتنش ایستادگی میکند. آمریکایی نرینهای که که پس از مجازات متجاوزان دیگر از آن خانه میرود و به ظاهر، هرگز پیش مادینهاش باز نمیگردد. این همان نگاهی است که فیلم میکوشد به تماشاگر القا کند.
فیلم سگ های پوشالی البته به لحاظ سینمایی فیلم خوبی است. با بازی بسیار خوب داستین هافمن که قطعا یکی از تواناترین بازیگران کشور آمریکاست. سگ های پوشالی، همچنین فیلمی اروتیک است و شکل سانسورشده آن غیر قابل تصور است. این اروتیسیسم نقش زیادی هم در مورد توجه واقع شدن فیلم دارد. مسئله تجاوز البته مسئلهای است که همواره جوامع بشری را به چالش میکشد. از دیدگاه روانشناسانه و شناختشناسانه، فیلمهایی همچون فیلم سگ های پوشالی که به شکلی مستقیم صحنه تجاوز را تصویر میکنند، اتفاقا از شیوع تجاوز در جامعه جلوگیری میکنند و تماشاگرانی که پتانسیل این گونه کنشها را در جامعه دارند، با تماشای همچون صحنههایی به نوعی تخلیه روانی میشوند. و جامعه بدین وسیله از مسئله تجاوز خلاص میشود.
اما حقیقت اینجاست که این تمهیدات، همچون قرصهای شیمیایی، تاثیراتی آنی و زودگذر دارند و بیش از تخلیه اشخاصی که پتانسیل خشونت و تجاوز دارند، آنها را دچار اعتیاد به قرصهایشان میکنند؛ قرصهایی که پولهای کلانی به جیب صاحبان اصلی صنعت سینما سرازیر میکند.
این تحلیل به واقع اشتباه است.