چند روز پیش مراسم اختتامیه جشنواره فیلم ونیز ۲۰۲۰ برگزار شد و آثار برگزیده معرفی شدند. یکی از فیلمهایی که به جایزه دست یافت، پدر ما (با عنوان اصلی «Padrenostro») بود که توانست جام ولپی را برای بهترین بازیگر مرد دریافت کند. فیلم «پدر ما» یا «پادرناسترو» اثری درام به نویسندگی و کارگردانی کلودیو نوچه است. او در فیلم تازه خود داستان پسری جوان را روایت میکند که زخمی شدن پدرش به ضرب گلوله را به چشم میبیند. این حادثه تلخ باعث میشود پسرک دوستی خیالی برای خود خلق کند تا از ترس و اضطراب ناشی از آن حادثه رهایی یابد. فیلم سینمایی «پدر ما» تا حدودی از زندگی واقعی کلودیو نوچه برگرفته شده و همین موضوع باعث باورپذیری آن شده است. در نقد و بررسی فیلم «پادرناسترو» با فیلیمو شات همراه باشید.
درباره جزئیات جشنواره فیلم ونیز ۲۰۲۰، از افتتاحیه تا اختتامیه، در فیلیمو شات بخوانید

دوره مبارزه با تروریسم در ایتالیا که از اواخر دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰ طول کشید و به «سالهای سربی» معروف شد، موضوعی غنی برای به تصویر کشیده شدن در سینماست؛ دورهای که شاید روی پرده سینما شفافتر از سازوکارهای اداری و قضایی ایتالیا شرح داده شود. کلودیو نوچه، کارگردان فیلمهای همچون «صبح بخیر امان» (با عنوان اصلی «Good Morning Aman») و «جنگل یخ» (با عنوان اصلی «The Ice Forest»)، با نمایش حقایقی از تلاش برای ترور پدرش در سال ۱۹۷۶، ترومای شخصی خود طی این سالها را برای مخاطبان سینما برملا کرده است.

پدر کلودیو نوچه، معاونت فرماندهی انتظامی شهر رم را بر عهده داشت. ترور او در سال ۱۹۷۶ پیشزمینه داستان فیلم «پدر ما» را شکل داده و کلودیو قصد دارد با فیلمی درام، تأثیر این حادثه بر خود و خانوادهاش را به تصویر بکشد. «پادرناسترو» یا «پدر ما» فیلمی خوشساخت با چند سکانس قدرتمند است؛ یکی از این صحنهها زمانی رخ میدهد که خانواده متوجه میشوند احتمال حمله مجدد به آنها وجود دارد. اگرچه فیلمنامه چندان که باید رضایتبخش نیست اما مضمون فیلم و بازی خوب بازیگران اثری جذاب خلق کرده که مطمئناً تماشاگران بینالمللی را به سمت آثار ایتالیایی سوق خواهد داد.
کلودیو نوچه در مصاحبهای گفته:
«در زمان حادثه، من آنقدر کوچک بودم که نمیدانستم این درد در وجودم ریشه خواهد کرد و تا مدتها عذابم خواهم داد. هیچگاه قادر نبودم چیزی در این مورد به پدرم بگویم. فیلم «پادرناسترو» نامهای است به پدرم و تمام پدرانی که دود سیگارشان مانع از توجه به زندگی کودکانشان شده است.»
نقد و بررسی متاسفیم جا ماندی؛ صدای خرد شدن استخوانها
نوچه در زمان سوء قصد به جان پدرش تنها دو سال داشت، اما همین سن کم هم کافی بود تا بار سنگین حادثه و تبعات آن بر خانواده را احساس کند. البته او خاطره واضح و دقیقی از این حادثه ندارد، بنابراین برای آن که داستان فیلم را پویا و پر جنبوجوش کند، از شخصیت پسری ۱۰ ساله به نام والریو (با بازی ماتیا گاراچی) استفاده کرده است. والریو پس از تماشای صحنه دلخراش ترور، دچار ترومای روحی شده و ما این موضوع را از تخیّلات او میفهمیم. فیلمنامه تعمداً خود را از سیاست دور کرده، بنابراین مرز بین واقعیت و تخیل مشخص نیست و تماشاگر باید حدس بزند که چه چیزی واقعیت دارد و چه چیزی تنها تخیلات ذهن والریو است. پیچوتابهای حاصل از این موضوع چندان منطقی نیستند و شاید زندگی درونی والریو برای مخاطب کسلکننده به نظر برسد.

اولین تصویری که از مادر والریو، جینا (با بازی باربارا رونکی) میبینیم او را غرق در نور طلایی پرتلألو نشان میدهد؛ همان چیزی که از یک مادر کلاسیک ایتالیایی انتظار داریم. آرامش زندگی در خانه یکی از امتیازات طبقه متوسط جامعه محسوب میشود. خانواده والریو در خانهای دنج و راحت با کاغذ دیواریهای زیبا و منظرهای از کلیسای سن پیترو زندگی میکنند. پدر او، آلفونسو (با بازی پیرفرانچسکو فاوینو) شخصیتی دور از دسترس به نظر میرسد؛ پدری که اغلب در خانه نیست و پسرش را «مرد کوچک» صدا میزند. جدیّت و جذبه آلفونسو باعث شده دیواری پیرامون او کشیده شود و ما عملاً هیچ نمایشی حاکی از وجود عاطفه در او نمیبینیم. اما با تمام اینها، والریو پدرش را میپرستد.
صبح یکی از روزها، والریو با صدای شلیک گلوله از خواب بیدار میشود. با عجله به سمت بالکن میرود و لحظات آخر یک ترور را تماشا میکند؛ جایی که پدرش مجروح شده و یکی از تروریستها کشته شده است. نوچه این صحنه را با نمایی تار به تصویر کشیده، درست همانطور که یک کودک چیزی را تجربه میکند که نمیداند چطور باید نسبت به آن واکنش نشان دهد. جینا ناآگاه از این که پسرش شاهد کشت و کشتار بوده، با وحشت به سمت والریو میدود.
چند روز بعد، مراقبت از والریو و خواهر کوچکترش آلیس (با نقشآفرینی لیا فاوینو) به خدمتکار خانواده، کتی (با بازی الیونورا د لوکا) سپرده میشود و جینا به همسر مجروحش رسیدگی میکند. افراد بزرگسال معتقدند که میتوانند کودکان را در فضای بسته و محدود نگه دارند و از تماشای تلویزیون یا دیدن روزنامه جلوگیری کنند، اما والریو بخشی از حقیقت ماجرا را دیده و حالا هیچکس به او توضیحی در مورد آن اتفاق نمیدهد. این سردرگمی باعث شده تا والریو از همه چیز ترس داشته باشد. حتی وقتی آلفونسو به خانه میآید، پانسمانهایش را زیر لباس پنهان کرده است. والدین طوری رفتار میکنند که گویی همه چیز عادی است، اما تنش حاکم بر خانه غیر قابل تحمل است.

یکی از روزها، والریو بیرون از مدرسه با پسری بزرگتر از خود آشنا میشود که او را به بازی فوتبال دعوت میکند؛ پسری به نام کریستین با شلوار جین کثیف و تیشرت قدیمی که فرانچسکو گگی نقشش را ایفا میکند. کریستین برای ما شبیه یک دوست خیالی است، البته این موضوع چندان هم تعجبآور نیست چراکه قبلاً دیده بودیم والریو در اتاق زیرشیروانی خانه با دوستی نامرئی صحبت میکند.
والریو، پس از گشت و گذار در شهر کریستین را به خانهاش دعوت میکند؛ جایی که او با گچ طرحی از ترور پدرش روی زمین کشیده است. در این لحظه شاهد قویترین سکانس فیلم «پدر ما» هستیم. فیلمبرداری و تدوین این سکانس سرشار از انرژی و نمایانگر ذهن آشفته پسر است. زمانی که جینا و آلفونسو به خانه میرسند، از دیدن نقاشی روی زمین و اینکه آن حادثه بیشتر از آنچه تصور میکردند روی پسرشان تأثیرگذاشته، شوکه میشوند.
با نزدیک شدن به فصل تابستان و نیاز به پیدا کردن جایی امنتر از شهر رم، خانواده والریو به خانه اجدادی آلفونسو در شهر کالابریا میروند. این سفر باعث میشود اقوام و دوستان خانوادگی والریو تمام حمایت عاطفی و صمیمیت مورد نیازش را در اختیار او بگذارند. زمانی که کریستین با همان لباسهای قبلی پیش چشمان والریو ظاهر میشود، حضور فزاینده او در زندگی پسر جوان را درک میکنیم. اما تعجب مخاطب زمانی برانگیخته میشود که والدین والریو هم با کریستین ارتباط برقرار میکنند؛ حالا این سوال پیش میآید که بالاخره کریستین واقعی است یا نه؟

تعابیر استعاری فیلم «پدر ما» انتظارها را برآورده میکنند اما متن فیلمنامه چنان که باید دقیق و فکرشده نیست. این مسئله در نحوه تعامل فیلم با هویت کریستین برجسته میشود؛ جایی که در چند سطح شاهد اشتباه هستیم. نقطه قوت فیلم در نمایش این است که چطور سوء قصد به جان پدر، پویایی خانواده را از بین میبرد و ترس از ترور دوباره، به عنصری همیشه حاضر در زندگی روزمره تکتک اعضا تبدیل میشود.
والریو و کریستین، هر دو کاراکترهایی جذاب و کنجکاویبرانگیز هستند. آسیبپذیری والریو به خوبی با رمزآلودی متقاعدکننده کریستین مطابقت پیدا کرده است. تبدیل شدن جینا از مادری بهشتی به زنی عصبی نیز با دقت و ظرافت خوبی به تصویر کشیده شده اما تجلی آلفونسو به عنوان مردی خونسرد و بیروح نیازمند تلاش بیشتر نویسنده بود تا او چیزی به غیر از یک کاراکتر غیرقابل درک از آب دربیاید. فیلم «پدر ما» اثری است که بیشتر روی نیمه دوم خود تمرکز کرده و این ریسک بزرگی بوده است.
خوشبختانه، فیلمبرداری خوب میکله داتاناسیو و نمایش باورپذیر فضای دهه ۱۹۷۰ مخاطب را با نوعی انرژی بصری روبرو میکند که در کنار تدوین بینظیر جوجو فرانکینی، به درک بیشتر او از هویت والریو منجر میشود. طراحی صحنه فیلم نیز از نقاط قوت فیلم «پدر ما» محسوب میشود. سازندگان فیلم به خوبی از کنسرتو ویولن «چهار فصل» (با عنوان اصلی «The Four Seasons») اثر آنتونیو ویوالدی استفاده کردهاند تا تأثیرگذاری صحنهها را بیشتر کنند.

در پایان میتوان گفت داستان شخصی کلودیو نوچه به فیلمی زیبا ختم شده که از منظر یک کودک، دنیای آشفته بزرگسالان را به تصویر میکشد. چیزی که فیلم «پدر ما» را برجسته میکند، جاهطلبی و جسارت نوچه در نمایش قصهای است که سالها ذهن او را درگیر کرده است. او ما را از فضای پرتنش آپارتمان شهر رم به سواحل آفتابی کالابریا میبرد تا شاید چشماندازی از رویاهای هر آدمی را نظاره کنیم. تماشای فیلم «پادرناسترو» شبیه شیرجهای عمیق در ناخودآگاه کارگردان است؛ جایی که ما درگیر خاطرات آشفته او میشویم تا به رستگاری برسیم.
منبع: Variety