بهترین فیلم های مارول
لیست برترین فیلم های ابرقهرمانی مارولی بهروز میشود
دنیای سینمایی مارول در طول بیش از یک دهه، ۲۳ فیلم عرضه کرده است که همگی کیفیت خوبی داشتهاند و قهرمانانی مانند مرد آهنی، کاپیتان آمریکا، بیوه سیاه، ثور، پلنگ سیاه و کاپیتان مارول را به نمادهایی فرهنگی تبدیل کردهاند. دنیای سینمایی مارول با یک جهان بههمپیوسته حماسی که شامل زمین، قلمروی ذرات کوانتومی، نقاط دوردست کهکشان و ابعاد دیگر میشود، صفحه نمایش را با ماجراجوییهای شگفتانگیز، صحنههای تماشایی جدی و شخصیتهایی که داستان یکدیگر را تکمیل میکنند، انباشته کرده است. در فیلیموشات، به رتبه بندی فیلم های جهان سینمایی مارول پرداختهایم؛ با ما همراه باشید.
بررسی جهان سینمایی مارول و ۶ فاز آن
۲۳- هالک شگفتانگیز
این فیلم، بهنوعی فرزندخوانده دنیای سینمایی مارول محسوب میشود؛ بروز مشکلات با یونیورسال بر سر حق پخش باعث شد که مارول دیگر برای ساخت یک فیلم مستقل درباره هالک تلاش نکند، بنابراین «هالک شگفتانگیز» دقیقا در لیست بهترین فیلم های مارول قرار نمیگیرد. تولید این فیلم، مشکلات زیادی داشت؛ مانند بازنویسی متن فیلمنامه توسط ادوارد نورتون و عدم موافقت او با حضور بعضی از عوامل. هرچند که ستاره اصلی فیلم، درد و خشم بروس بنر را به خوبی نمایش میدهد. مارول از «The Incredible Hulk» درس گرفت و فهمید که در آینده، چهکاری را نمیخواهد انجام دهد و از طرف دیگر، راهی برای کنترل هالک پیدا کرد. اما آیا کسی دوست دارد بداند که اگر نورتون در این نقش باقی میماند چه اتفاقی میافتاد؟ من که اینطور فکر نمیکنم؛ این فیلم در جایگاه بیستوسوم رتبه بندی سری فیلم های مارول قرار میگیرد.
۲۲- مرد آهنی ۲
حتی مجموعه فیلمهای «مرد آهنی» هم از سندرم دنبالههای ضعیف در امان نیستند و فیلم دوم تونی استارک تمام تلاش خود را کرد تا همه مولفههای موفقیت فیلم اول را در خود جا دهد، اما چندان موفق نبود. البته جان فاواروی کارگردان توانست تعدادی سکانس هیجانانگیز و جالب را به نمایش بگذارد؛ مانند مسابقات فرمول ۱ در موناکو یا درگیری روباتها در انتهای فیلم. همچنین این فیلم، بیوه سیاه را به مخاطبان معرفی و زمینه ایفای نقش رودی توسط دان چیدل را آماده کرد. شاید میکی رورک در نقش ایوان وانکو نتوانست به آن خوبی که انتظار میرفت ظاهر شود، اما فیلم «Iron Man 2» حتی با وجود اینکه ضعیفترین فیلم از سهگانه «آیرونمن» بود، باز هم خاطرات خوب تماشاگران از تونی استارک را کمرنگ نکرد.

۲۱- مرد مورچهای و زنبورک
دنبالهای که پیتون رید برای قسمت اول «مرد مورچهای» ساخت بهاندازه قسمت قبلی کمدی نیست و نمیتواند یک داستان ابر قهرمانانه را ارائه دهد، اما باز هم قابلتماشا و جالب است. اوانجلین لیلی در این قسمت در نقش زنبورک، نقش برجستهتری دارد. مشکل اصلی فیلم «Ant-Man and the Wasp» این است که شخصیت شرور آن را بهراحتی فراموش میکنیم و داستانش کمتر متقاعدکننده است. حتی گاهی به نظر میرسد که هدف اصلی ساخت آن، وقتکشی است تا باقی فیلمها از راه برسند؛ این موضوع بسیار ناراحتکننده است، چراکه پل راد در «مرد مورچهای و زنبورک» خوش درخشیده، آن هم در کنار افرادی مانند میشل فایفر و رندل پارک.

۲۰- ثور: دنیای تاریک
قسمت دوم مجموعه «ثور» با نام اصلی «Thor: The Dark World»، که با اختلاف ضعیفترین قسمت سهگانه آن است، از اتفاقات پشتصحنه بسیار ضربه خورد؛ چراکه ظاهرا آلن تیلوری که در مجموعه «بازی تاجوتخت» خوش درخشیده بود، اصلا با مارول جور درنمیآمد. داستان فیلم هم با وجود الفهایی که به دنبال اتر (یکی از سنگهای بینهایت) هستند تا از طریق آن بتوانند بر دنیا حکمرانی کنند، اصلا گیرا نیست. البته هنوز هم میتوان از بعضی جنبههای این فیلم لذت برد؛ بهعنوان مثال، کت دنینگز در نقش دارسی مثل همیشه سرگرمکننده ظاهر میشود و لوکی با بازی تام هیدلستون همه را مجذوب خود میکند؛ حتی اگر مرگ جعلی او هم چندان قانعکننده نباشد.

۱۹- نگهبانان کهکشان ۲
فیلم اول «نگهبانان کهکشان» از جیمز گان فوقالعاده بود و در حالی که «Guardians of the Galaxy Vol. 2» در مقایسه با قسمت اول کمی لنگ میزَنَد، اما نمیتوان گفت بهعنوان یک دنباله با شکست مواجه شده است. قسمت دوم که نسبت به قسمت قبلی نظم کمتری دارد، همچنان یک ماجراجویی کهکشانی فوقالعاده است که در آن پیتر کوئیل با بازی کریس پرت باید در تجدیددیدار با سیاره زنده، ایگو (با بازی کرت راسل)، با مشکلات پدری خود دستوپنجه نرم کند. موسیقی متن عالی و جذابیت تیم هم همچنان به قوهی خود باقی است؛ راکت و دراکس تمام صحنهها را از آن خود میکنند و علاوه بر آن، اکنون شاهد یک بچه گروت زیبا و دلربا هم هستیم. چیزی که در این فیلم غافلگیرمان میکند، پایان غمانگیز مایکل روکر در نقش یاندو و مشکلات احساسی راکت است.

۱۸- مرد مورچهای
فیلم «مرد مورچهای»، بیشتر از اینکه بخواهد یک فیلم ابرقهرمانی سنتی باشد به مساله مبارزه با جرم و جنایت میپردازد؛ اما درعینحال، از توانایی تغییر اندازه شخصیت اصلی خود نهایت بهره را میبرد. پل راد در نقش اسکات لنگ ظاهر میشود و در نقش یک دزد سابق که اکنون به قهرمان تبدیل شده بسیار درخشان است. همچنین مایکل داگلاس هم بازی قانعکنندهای در نقش هنک پیم ارائه میدهد. از طرف دیگر، اوانجلین لیلی هم تمام تلاش خود را برای نقش هوپ میکند، اما چهره متفاوت و جذاب «Ant-Man»، مایکل پنیا در نقش لوئیس است. اگرچه «مرد مورچهای» در مقایسه با سایر همقطارانش سروصدای کمتری به پا کرد و هم ازلحاظ بودجه و هم ازلحاظ فروش، اصلا در حد بهترین فیلم های مارول نبود، اما تماشای قهرمانبازیها و ماجراجوییهای قهرمانش در نوع خود جالب و سرگرمکننده است.

۱۷- دکتر استرنج
افزودن استاد هنرهای عرفانی به دنیای سینمایی مارول باعث باز شدن درهای زیادی شد. اگرچه دکتر استرنج در مجموعه «انتقامجویان» حضور بهتری داشته است، اما بندیکت کامبربچ هم استفان استرنج خوب و قابل قبولی را به نمایش گذاشت؛ یک جراح ازخودراضی که در اثر تصادف، قدرت کنترل دستهایش را از دست میدهد اما از طرف دیگر به مهارتهای جدیدی دست پیدا میکند. اگرچه این شخصیت در بیشتر مدتزمان فیلم «Doctor Strange»، فردی غیرقابلتحمل است که توسط افراد دلپذیری مانند انشنت وان (با بازی تیلدا سوینتن) و وانگ (با بازی بندیکت وانگ) احاطه شده، اما باز هم کاراکتری جذاب و تماشایی دارد. کارگردان این فیلم، اسکات دریکسون (که معمولا به خاطر فیلمهای ترسناک شناخته میشود)، تصاویر خارقالعادهای را به ما نشان میدهد و اطمینان حاصل میکند که بُعد روانی اثر استیو دیتکو دستنخورده باقی بماند.

۱۶- کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو
این فیلم، کمفروغترین اثر از سهگانه «کاپیتان آمریکا» بود اما چیزی که استیو راجر با بازی کریس ایوانز را خاص میکند، داستان و نحوه روایت فیلمنامه است؛ این ویژگی، باعث موفقیت نویسندگان (کریستوفر مارکوس و استیون مکفیلی) هم شد و این دو نفر، نویسندگی دو قسمت بعدی مجموعه را هم بر عهده گرفتند. فیلم «کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو» یا «Captain America: The First Avenger» معرف شخصیتهای محبوبی مانند باکی بارنز با بازی سباستین استن و پگی کارتر با بازی هایلی اتول هم بود. جو جانستون هم باید بهخاطر ساخت این فیلم فوقالعاده با تم جنگ جهانی دوم تحسین شود. با وجود صحنههای نبرد خوشساخت، کار CGI فوقالعاده روی استیو، دنیاسازی هوشمندانه و موسیقی گیرای آلن سیلوستری، «نخستین انتقامجو» یکی از تاثیرگذارترین نامهایی است که در هنگام رتبه بندی فیلم های مارول به چشم میخورد.

۱۵- انتقامجویان: عصر اولتران
فیلم دوم جاس ویدون از مجموعه «انتقامجویان» به اندازه اثر اول او تاثیرگذار نیست؛ «انتقامجویان: عصر اولتران» یا «The Avengers: Age of Ultron» با یک درگیری کلاسیک آغاز میشود که تماشای آن برای خیلیها لذتبخش است و تجمعی فراموشنشدنی از قهرمانان محبوب را نمایش میدهد که دوشادوش یکدیگر میجنگند. همچنین در انتهای این فیلم، شاهد نابودی کل یک شهر هستیم که بر روی روند ادامه داستان دنیای سینمایی مارول هم تاثیر میگذارد. جیمز اسپیدر هم بهعنوان شخصیت تمام فلزی و خبیث اصلی این فیلم، به خوبی ایفای نقش میکند. در رتبه بندی فیلم های مارول ، جایگاه پانزدهم را به «عصر اولتران» اختصاص میدهیم.

۱۴- کاپیتان مارول
این ماجرا بیشتر از چیزی که باید، طول کشید؛ اما مارول بالاخره فیلمی با محوریت یک قهرمان زن ساخت. سازندگان این فیلم، در بری لارسون (برنده جایزه اسکار) شخصیتی را دیدند که میتوانستند از آن در نقش یک قهرمان و در کنار ساموئل ال جکسون جوان شده، بازی خوبی بگیرند. «Captain Marvel» با استخراج روایتی داستانی از کتابهای مصور توانست دیدگاهی فمنیستی را در تمام ذرات وجود شخصیت اصلی قرار دهد و بن مندلسون هم بهعنوان شخصیتی گمراهکننده به خوبی از عهده ایفای نقش برآمد. آغاز پیچیده روایی این فیلم هم آن را از باقی داستانهای پیشینش متمایز میکند. کارگردانان این فیلم (آنا بودن و رایان فلک)، به شخصیت کارول دنورز آغازی امیدوارکننده عطا کردند که میتواند در ادامه راه، بیشتر پرورش پیدا کند. جدا از بحث در رتبه بندی فیلم های مارول ، «کاپیتان آمریکا» در میان تولیدات این استودیو جایگاهی ویژه دارد.

۱۳- مرد عنکبوتی: دور از خانه
پیتر پارکر بعد از سفر پرماجرای خود به اعماق فضا در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» و سپس بازگشت به زندگی در فیلم «انتقامجویان: پایان بازی»، مستحق یک تعطیلات بود. به همین دلیل، در دنباله فیلم «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» یعنی «مرد عنکبوتی: دور از خانه»، شاهد رفتن او به اروپا همراه با همکلاسیهایش هستیم. این فیلم، دارای تمام مولفههایی است که باعث موفقیت قسمت قبلی آن شدند؛ یعنی حمایت ویژه از جانب امثال زندایا بهعنوان بهترین بازیگر نقش «امجی» تاکنون، جیکوب باتالون در نقش دوست صمیمی پیتر پارکر یعنی ند و رابطه خصمانه و همراه با تحقیر بین پیتر و فلش عاشق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی. البته یکی دیگر از عوامل موفقیت این فیلم، بازی درخشان جیک جیلنهال در نقش میستریو بود. «Spider-Man: Far From Home» شامل اتفاقات و هیجانهای غیرمنتظره، روابط عاشقانه نوجوانانه و همان نوعی از انرژی است که جان واتس به فیلم قبلی تزریق کرده بود.

۱۲- ثور
این فیلم، دومین ریسک بزرگ استودیو مارول پس از «مرد آهنی» بود؛ چون قصد داشت یک خدای نورس را به قلمرویی وارد کند که قهرمانانش لباس روباتیک میپوشند. کنت برانا ثابت کرد که انتخاب شایستهای برای کارگردانی این فیلم بوده است. کریس همسورث هم برای بازی در نقش مبارز جوان و مغرور انتخاب مناسبی بود و بهراحتی احساس کسی را منتقل میکرد که از خانه اش دور افتاده است. اما در این میانه، تام هیدلستون بود که در نقش لوکی مکار خیلی سریع تبدیل به شخصیت محبوب طرفداران شد. داستان رابطه عاشقانه ثور با جین فاستر (با بازی ناتالی پورتمن) چندان گیرا نیست و «راگناروک» از این فیلم بامزهتر است؛ اما فیلم اول «ثور» با نام اصلی «Thor» فضای خیالی را بسیار خوب به تصویر میکشد و بهعنوان اولین فیلم مارول که راه را به کهکشان باز میکند، آنطور که بایدوشاید موردتقدیر قرار نگرفته است و در رتبه بندی های مختلف فیلم های این استودیو، اعتبار چندانی به آن ندادهاند.

۱۱- مرد آهنی
«مرد آهنی» یا «Iron Man»، نقطه آغاز و منشا اصلی دنیای سینمایی مارول بود؛ فیلمی که حتی کوین فیگ هم مطمئن نبود موفق میشود یا نه. جان فاورو و بقیه عوامل روی رابرت داونی جونیور بهعنوان نقش اصلی قمار کردند و درنهایت برنده شدند. او خیلی زود توانست به نماد معرف این نقش تبدیل شود و سبک داستان (با ادای احترام به نویسندگان آن، مارک فرگس، هاوک اتسبی،آرت مارکوم و مت هالووی) انرژی تازهای به فیلم تزریق کرد؛ بهخصوص در دنیایی که فیلمهای ابرقهرمانی تازه فتح باکسآفیس را آغاز کرده بودند. مقیاس کوچک و انتظارات پایینی که از آن وجود داشت شاید جالب به نظر برسد، اما اینها چیزی از اهمیت «مرد آهنی» در رتبه بندی فیلم های مارول کم نمیکند. این فیلم از همان آغاز که تونی در غار به حساب تروریستها رسید، تبدیل به شالودهای محکم شد که یک دنیا میتوانست بر روی آن بنا شود و همینطور هم شد.

۱۰- مرد آهنی ۳
در سومین فیلم «مرد آهنی» شین بلک (کارگردان و نویسنده) به همراه درو پیرس (دستیار نویسندهاش)، اجازه دادند که رابرت داونی جونیور بهعنوان مرد آهنی ببازد و درواقع از یک کتاب مصور پیچیده، داستانی را اقتباس کردند که حس تازگی، واقعی بودن و شوخ طبعی داشت؛ درست همانطور که از مرد پشت فیلمهایی مانند «اسلحه مرگبار» و «بوس بوس بنگ بنگ» انتظار میرفت. اختلال استرسی ایجادشده پس از آسیب روانی تونی در خلال ماجراهای فیلم اول «انتقامجویان» به خوبی نمایش داده میشود اما باعث نمیشود که این فیلم بهاندازه کافی سرگرمکننده نباشد. گوئینت پالترو هم بهعنوان پپر، نقش بیشتری پیدا میکند و گای پیرس هم شخصیت شرور درگیر کنندهای ارائه میدهد. صحنه پایانی پر زدوخورد این فیلم، بهمراتب از پایان فیلمهای قبلی «مرد آهنی» بهتر بود. البته تمام این موارد یکطرف و حضور بن کینگزلی در نقش شخصیت عجیب و جالب ترور اسلاتری هم یکطرف؛ بعضیها از او متنفر هستند اما طرفداران زیادی دارد.

۹- «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه»
بعد از این که ریبوت مرد عنکبوتی با مجموعه «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» نشان داد که چندان هم شگفتانگیز نیست، قراردادی معجزهآسا بین مارول و سونی باعث شد تا شاهد یکی از لذتبخشترین فیلمهای «مرد عنکبوتی» باشیم؛ در حالی که کوین فایگی در این ماجرا نقش عمدهای داشت. تام هالند بعد از یک معرفی سریع در «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» در این فیلم ظاهر شد و نشان داد که یک پیتر پارکر قابلقبول با شوخیهای بامزه و شخصیتی جذاب است. جان واتس (کارگردان)، روحیهای آشوبگر و میزان زیادی خنده را برای این شخصیت به ارمغان میآورد و با پیچشی غافلگیرکننده روی محله پارکر (یعنی کویینز)، تمرکز میکند و نشان میدهد که این فیلم، نقش مرد عنکبوتی بهعنوان قهرمان خوب محله را بیشتر از هر چیزی درک میکند. رابرت داونی جونیور بهعنوان مرشد پیتر پارکر در «Spider-Man: Homecoming» میدرخشد و از طرف دیگر، مریسا تومی یک عمه می عالی را به نمایش میگذارد. مایکل کیتون هم یکی از بهترین اجراهای خود در این ژانر را به نمایش میگذارد و بهعنوان یک خبیث چیزی کم ندارد.

۸- پلنگ سیاه
فیلم مخصوص تچالا که بعد از مدتها انتظار عرضه شد، خیلی فراتر از ارائه معمول سیاهپوستان در ژانر ابرقهرمانی است. تمام عناصر «پلنگ سیاه» یا «Black Panther»، از لباسهای چشمنواز گرفته تا طراحی صحنه خیرهکننده و موسیقی متنی که با کمک کندریک لمار ساخته شد، پرچمدار میراث آفریقایی و تجربهای آفریقایی-آمریکایی هستند. این فیلم، یک داستان اکشن و هیجانی پر جنبوجوش با صحنههای تعقیب و گریز ماشین، گجتهای جالب و زدوخوردهای فوقالعاده دارد. هرچند چادویک بوزمن به خوبی نقش تچالا را بازی میکند، اما این مایکل بی جوردن در نقش اریک کیلمونگر خبیث است که صحنههای فیلم را از آن خود میکند و تبدیل به یکی از بهترین شخصیتهای منفی دنیای سینمایی مارول میشود. البته نباید از بازی خوب دانای گوریرا در نقش اوکویه و لتیتیا رایت در نقش شوری غافل شویم. تعجبی ندارد که این فیلم در باکس آفیس غوغا به پا میکند و در رتبه بندی بهترین فیلم های مارول بین ده فیلم اول قرار میگیرد.

۷- ثور: رگنراک
حتی کریس همسورث هم اعتراف کرد که در یک مقطع زمانی، از شکل پیشرفت شخصیت ثور احساس خستگی میکرده است و درنهایت تایکا وایتیتی به نامزدی شایسته برای کارگردانی این فیلم تبدیل شد. «Thor: Ragnarok» با نابود کردن بسیاری از عناصر اساطیر اسکاندیناوی به معنی واقعی کلمه، نشان داد که حتی اگر ثور (پسر اودین) در یک سمت داستانی ایستاده باشد، حتما لازم نیست اتفاقاتی تلخ و تاریکی بیفتند و همهچیز میتواند حتی سرگرمکننده باشد. سفر کیهانی او به سیاره رنگارنگ ساکار، انتخاب خوبی بود که از طریق آن توانست تسا تامپسون در نقش والکری، زمین مسابقات گلادیاتوری و هالک مبارزی که همه مشتاق دیدن آن بودند، جف گلدبلوم که در نقش گرند مستر خوش درخشید و بازی خود کارگردان در نقش کروگ را به ما ارائه دهد. هفتمین نام در رتبه بندی فیلم های مارول ، اثری درخور توجه و سرگرمکننده است.

۶- انتقامجویان
دنیای سینمایی مارول شاهد گردهماییهای بهمراتب بزرگتر از «انتقامجویان» جاس ویدون بوده است، اما فراموش نکنید که هیچکدام از آنها بدون این یکی وجود نداشتند. ویدون، دهان شش ابرقهرمان خود را پر از جملههای سخت و خاطرهانگیز کرد و شخصیت لوکی با بازی تام هیدلستون را به سطح جدیدی ارتقاء داد. «Marvel’s The Avengers» از لحاظ پرداختن به صحنههای اکشن هم اصلا کوتاهی نمیکند و کارگردان، صحنههایی را به بینندگان ارائه میدهد که خیلی وقت بود آنها را فقط در کتابهای مصور میدیدند و آرزوی تماشایشان را بر پرده سینما داشتند. مرد آهنی در برابر ثور؟ همکاری کاپیتان آمریکا با هالک؟ هاکای بالاخره نشان میدهد مفید است، هرچند که بخش عمدهای از فیلم را تحت طلسم کنترل بود؟ اگر تیم مارول فکر میکرد این کار غیرممکن است، هرگز آن را نشان نمیداد. این فیلم بهقدری موفق و فوقالعاده بود که تبدیل به سنگ بنایی برای فیلمهای بعد از خود شد و پس از چند دنباله، هنوز هم مجموعه موفقی است.

۵- نگهبانان کهکشان
فیلم «نگهبانان کهکشان» با وجود شخصیتهایی مانند یک درخت و یک راکون سخنگو و معرفی گوشه جدیدی از دنیای مارول، حتی طبق استانداردهای این استودیو هم ریسک بزرگی بود؛ اما سپردن این پروژه به جیمز گان که کارگردانی حرفهای بود، خیلی خوب جواب داد. تلاشهای این کارگردان منجر به ساخت یک فیلم رنگارنگ و پرهیجان و پرفروش تابستانی شد. صحنههای بصری خیرهکننده، دیالوگهای جالب و خندهدار و عمق احساسی این فیلم، باعث شد که قسمت اول «نگهبانان کهکشان» به موفقیتی بزرگ تبدیل شود و در رتبه بندی فیلم های مارول هم در جایگاه پنجم قرار بگیرد.

۴- کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان
اگر فیلم «نخستین انتقامجو» نشان داد که استیو راجر در دهه ۴۰ میلادی دقیقا چه کسی بود، فیلم «سرباز زمستان» این سوال را مطرح میکند که در عصر حاضر که دوران جنگ به سر آمده و حقههای سیاسی خیلی پیچیده هستند و از طرفی دشمنان دیگر با لباس فرم فاشیستی قابلتشخیص نیستند، استیو راجر چه کسی است؟ که البته به این سوال پاسخی نمیدهد. صحنههای اکشن این فیلم فوقالعاده هستند، مخصوصا به لطف بخشهای مبارزه تنبهتن جذاب و پرهیجان. از طرف دیگر، با رو کردن باکی بارنز که به خاطر کنترل شدن ذهنش به سرباز زمستان تبدیل شده است، شاهد ایجاد یکی از پیچیدهترین و بادوامترین روابط دوستانه در دنیای سینمایی مارول هستیم. رابرت ردفورد هم به خوبی نقشش را بازی میکند و البته نباید از صحنه تعقیب و گریز نیک فیوری با ماشین غافل شویم که یکی از بهترین سکانسهای «Captain America: The Winter Soldier» بود.

۳- پانتقامجویان: پایان بازی
چگونه میتوان بزرگترین کلیفهنگر بعد از فیلم «امپراتوری ضربه میزند» از مجموعه «جنگ ستارگان» را حلوفصل کرد و به مجموعهای خاتمه داد که بیشتر با ماهیت ادامهدارش تعریف شده است؟ پاسخ، «پایان بازی» است: فیلمی که همهچیز دارد؛ از ماجراجویی در کهکشان گرفته تا سفر در زمان، پژوهش در آزمایشگاه و مصافی حماسی در انتهای فیلم که در آن انتقامجویان به خاطر دوستان پودر شده خود میروند که تانوس را برای همیشه شکست دهند. «Avengers: Endgame» سرشار از اتفاقات غافلگیرکننده است و در آن، شاهد نگرانی در مورد عواقب کارهای شخصیتها هستیم. «انتقامجویان: پایان بازی» بعد از یک دهه تلاش، نقطه اوجی کاملا رضایتبخش دارد که به خوبی حق مطلب را در مورد این مجموعه ادا میکند.
* کلیف هنگر (Cliff-hanger): فیلم یا برنامهای دنبالهدار که هربار با پایانی هیجانانگیزخاتمه مییابد.

۲- کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی
حتی اگر صحنه فوقالعاده درگیری در فرودگاه اکنون به خاطر «پایان بازی» و «جنگ ابدیت» خیلی خاص به نظر نرسد، اما فیلم آخر «کاپیتان آمریکا» از لحاظ احساسی بسیار غنی و عمیق است و از این لحاظ، تاثیر عمیقی روی مخاطبان میگذارد. با افزایش شکاف بین استیو راجرز و تونی استارک (که در ابتدا اختلاف عقیده بود و بعد کمکم به ماجرایی شخصی تبدیل شد)، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» یا « Captain America: Civil War » تحتالشعاع دو تا از بزرگترین قهرمانان مارول قرار میگیرد؛ در حالی که دنیای اطراف آنها را غنی میکند، به گذشتهشان میپردازد و برای مجموعه مارول، آیندهای جدید را طرح میریزد. علاوه بر اینها، شاهد نقشه بیرحمانه شخصیت خبیث فیلم، زمو (با بازی دانیل برول)، وفاداری بیچون و چرای استیو به باکی، معرفی عالی و بینقص مرد عنکبوتی و پلنگ سیاه هستیم و البته صحنههای نبرد تنبهتن از همان نوعی که باعث به چشم آمدن «سرباز زمستانی» شدند. البته نباید فراموش کرد که صحنه فرودگاه هنوز هم فوقالعاده است.

۱- انتقامجویان: جنگ ابدیت
فیلم «Avengers: Infinity War» از همه لحاظ، شایسته عنوان «اثر شماره یک» در رتبه بندی فیلم های جهان سینمایی مارول است. فیلم عظیمی که تمام نقاط این دنیای سینمایی را به هم متصل و از بزرگترین خبیث این دنیا، تایتان دیوانه یا همان تانوس، پردهبرداری میکند. این فیلم، از همان صحنه ابتدایی حمله به ازگاردیها، با اعتمادبهنفس قدم برمیدارد و با روایتی پیش میرود که اطمینان دارد بسیار جالب، هیجانانگیز و دراماتیک خواهد بود. «انتقامجویان: جنگ ابدیت» با وجود یکپارچه بودن، حالتی شناور هم دارد و با دیالوگهای خندهدار و تعامل شخصیتها، بیننده را همواره سرگرم نگه میدارد؛ بدون این که حال و هوای اصلی فیلم را زیر سوال ببرد. این فیلم، پروژهای خیرهکننده است که پایان آن، کلیفهنگر را در سینمای مدرن به معنای واقعی کلمه تعریف میکند و با وجود این که میدانیم بعدا چه اتفاقی میافتد، باز هم تاثیر زیادی رویمان میگذارد.
