پرداختن به داستانهای عاشقانه، معمولاً لذتبخش است و احساس نشاط و جوانی را به همراه میآورد. اما در اصل، با طرز فکر اشخاص رابطه عمیقی دارد. بلوغ یک رابطه، میتواند حقایق تکاندهندهای را آشکار کند که در برخی موارد، تجربه آن برای مخاطب بسیار ناراحتکننده خواهد بود. همچنین برخلاف تصور رایج، داستانهای عاشقانه ذاتاً خطرناک و مخرب هستند؛ بهویژه زمانی که هر دو طرف به یک اندازه مشتاق نباشند. در فیلیمو شات به ۱۰ فیلم عاشقانه ترسناک پرداختهایم؛ با ما همراه باشید.
[تماشای این فیلمها برای زیر ۱۷ سال مناسب نیست]
در یک چرخش غمانگیز وقایع، هر داستان عاشقانهای میتواند بهمرور زمان از بین برود و روزهایی برسد که دو طرف حتی نتوانند یکدیگر را تحمل کنند. این واقعیت تلخ، هنگام تماشای هر فیلم عاشقانه ترسناک ، به رخ تماشاگر کشیده میشود: فیلمی که در ابتدا رمانتیک تصور میشود، تغییر ماهیت میدهد تا جایی که برچسب ترسناک برای آن مناسبتر است. بدون مقدمه بیشتر، به سراغ درامهای عاشقانهای میرویم که درواقع ترسناک هستند و تماشاگر را غافلگیر میکنند.
دختر گمشده | دیوید فینچر
هر رابطهای با آزمونهایی روبهرو است. از هر مرد متأهلی که بپرسید، این توصیه را به شما میکند: «ازدواج نکنید.» اگر فیلم «دختر گمشده» را بینید، دیگر به چنین توصیههایی نیاز نخواهید داشت: یک فیلم عاشقانه واقعا ترسناک!
نیک دان، معلم نویسندگی با بازی بن افلک، به همسرش ایمی خیانت میکند و همسرش از آن مطلع میشود. ایمی، دختر یک زوج مشهور است که طی سالها و با انتشار مجموعه کتابهای کودکانه «ایمی شگفتانگیز» طرفداران بسیاری پیدا کردهاند؛ کتابهایی که بر اساس رفتارهای کودکانه ایمی نوشته شدهاند. او روزهایش را زیر فشار موفقیت والدینش سپری میکند و این موضوع، شخصیتش را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین ایمی و همسرش با مشکلات مالی مواجه هستند که برای شخصیت جامعهستیز این زن، مخرب است.
دیوید فینچر، در ابتدا رفتار جامعهستیزانه ایمی را فاش نمیکند؛ بعد از گمشدن ناگهانی او، مطبوعات درباره انگیزههای احتمالی نیک سؤال میکنند. نیک بهعنوان مجازات علاقهاش به زنی دیگر، در دام دسیسه ایمی گرفتار میشود.
ایمی نمونه کاملی از زنان عصبی است؛ او نمیتواند با حقیقت تکاندهنده زندگی مواجه شود و تمام تلاشش را میکند تا از تغییر نکردن رابطهاش با نیک مطمئن شود. او میخواهد همهچیز مانند گذشته و کاملا دستنخورده باقی بماند. در این حین، همسرش را در یک هزارتو گرفتار میکند و در پایان، همانند یک ناجی ظاهر میشود. «دختر گمشده» یک درام نیست، یک داستان کاملا ترسناک است.

حیوانات شبزی | تام فورد
زوجها، همیشه از این که اعتراف کنند هرگز شریک زندگی خود را کاملاً درک نکردهاند، اکراه دارند. داستان از این قرار است که به دلیل ویژگیهای شخصیتی پیچیده، نمیتوان یک زن را بهطور کامل و در طول فقط یک زندگی درک کرد؛ البته این اصل درباره مردان هم کاربرد دارد. واقعیت این است که مردم هنوز درک نکردهاند که چگونه کاملاً با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و همیشه در هر رابطهای، حقایقی ناگفته وجود دارد.
در اولین فیلم تام فورد پس از «یک مرد مجرد»، سوزان در رابطهاش با همسرش هاتن مارو که پس از جدایی از ادوارد شفیلد با او ازدواج کرده است، دچار شک و تردید میشود. آرزوهای ادبی شفیلد نویسنده، همیشه توسط سوزان دستکم گرفته میشدند و حالا او یک رمان کامل نوشته و به سوزان تقدیم کرده است؛ رمانی که عنوان آن، همان نام مستعاری است که ادوارد به سوزان داده بود. سوزان کنجکاو میشود و نسخه دستنویسی را میخواند که ادوارد شفیلد برایش فرستاده است.
وحشت «حیوانات شبزی» در ترس روانی از گناه نهفته است. محتوای تاریک این رمان، سوزان را مضطرب میکند؛ بهخصوص سفر شخصیت اصلی آن به جهنم برای نجات همسر و فرزندش از دست چند متجاوز. البته قهرمان داستان موفق نمیشود، او درنهایت همسر و فرزندش را از دست میدهد و میمیرد. تمام اینها باعث میشوند سوزان به یاد بیاورد که چگونه بدون اینکه به ادوارد اطلاع دهد فرزندانشان را سقط کرد تا قبل از درخواست طلاق، تمام روابطش را با او قطع کند. پس از پایان داستان، ادوارد با سوزان در یک رستوران قرار میگذارد اما در آن ملاقات حاضر نمیشود. بار سفر جهنمی گناه، بهطور کامل بر روی دوش سوزان است و یکبار دیگر با یک فیلم عاشقانه ترسناک مواجه هستیم.

ماه عسل | لی جانیاک
عنوان «ماه عسل»، به یک فیلم اسلشر اشاره دارد: از انواع مرسومی که داستان کلبهای در جنگل را روایت میکند، اما نحوه بکار گیری وحشت در آن، از بسیاری تولیدات سینمایی متوسط هوشمندانهتر است. مطابق با اسم فیلم، داستان با مقدمهای عاشقانه شروع میشود.
پاول و بی پس از مراسم ازدواجشان، برای گذراندن یک ماهعسل آرام، به یک ملک موروثی در کانادا میروند: یک کلبه تنها در جنگل. همهچیز خوب است تا اینکه بی با دوستی قدیمی دیدار میکند و رفتارهای غیرعادی او شروع میشوند. همچنین بی، دودلی خود را نسبت به مادر شدن ابراز میکند؛ زیرا هر اشاره ای از جانب پاول به آن موضوع، ناراحتش میکند.
«ماه عسل» هرگز بهوضوح منبع وحشت خود را آشکار نمیکند اما فضایی سرد را در تمام طول فیلم حفظ میکند. فیلمی که یک درام معمولی به نظر میرسید، سرشار از دلهرههای روانشناختی است و عملا یک فیلم عاشقانه ترسناک را تماشا میکنیم.

بازی جرالد | مایک فلناگان
پرکار بودن استیون کینگ در ژانرهای مختلف رمان، رشکبرانگیز است. او یکی از اسطورههای نادر زنده است که ارتباط همهجانبه بین عشق و وحشت را درک میکند. فیلم اقتباسی «بازی جرالد» که بیش از هر چیز، نبوغ کینگ را آشکار میکند بهطور همزمان، سرشار از فانتزیهای سورئالیستی و فضاهای ترسناک است.
رابطه جسی و جرالد پر از خشم آشکارنشده نسبت به یکدیگر است. جرالد از کمتوجهی جسی در بازگرداندن رابطهشان به شکل افلاطونی و فیزیکی احساس خشم میکند، اما هرگز این موضوع را به او نمیگوید. جسی میپذیرد که بخشی از بازی عاشقانه و فانتزی همسرش باشد اما همهچیز آنطور که جرالد برنامهریزی کرده پیش نمیرود.
در میانه بازی، جرالد شروع به پرسیدن سوالهایی درباره ازدواج ناموفقشان از همسرش میشود؛ سوالاتی که پاسخ دادن به آنها باعث رقم خوردن یک فلشبک به کودکی غمانگیز جسی میشود. جسی توسط خاطرات ترسناک کودکیاش احاطه میشود و هضم آزارهایی که در آن دوران دیده است برایش امکانپذیر نیست. تماشای درد روحی و فیزیکی او بسیار ناراحتکننده است و شب عاشقانه جرالد و جسی، در فیلمی فوقالعاده به کارگردانی مایک فلانگان تسلیم وحشت میشود.

گربه روی شیروانی داغ | ریچارد بروکس
یکی از بزرگترین کارگردانان هالیوود، ریچارد بروکس، بر اساس نمایشنامه برنده جایزه پولیتزر به همین اسم، فیلم «گربه روی شیروانی داغ» را با بازی رویایی الیزابت تیلور، پل نیومن و برل آیوز ساخت. ازدواج مرفه بریک پالیت و مگی به دلیل خیانت اولی و طمع دومی برای ارث خانوادگی در حال فروپاشی است و در همین حال، پدر بریک که بهدلیل سرطان در آستانه مرگ قرار دارد، از فرزندانش میخواهد که در خانه خانوادگی جمع شوند. مگی، بریک ناراحت را که از مرگ شریک همجنسگرای خود غمگین است، تحتفشار میگذارد تا طبق خواسته پدرش عمل کند. به دلیل شرایط سختگیرانه آن زمان، موضوع همجنسگرایی بریک فقط با کنایه و اشاره مطرح میشود، اما بهطور واضح، یکی از دلایل عدم موفقیت ازدواج او و مگی است.
گذشته از همه اینها، «گربه روی شیروانی داغ» به یک فضای احساسی مثبت ختم میشود. این فیلم، یک درام عاشقانه با نقشهای پیرامون یک رابطه ناکارآمد بود، اما در تمام طول نمایش، بیشتر و بیشتر مانند یک فیلم ترسناک روانشناختی عمل میکند. مگی تظاهر به بارداری میکند تا پدر در حال مرگ را خوشحال کند، اما همجنسگرایی بریک سوال بزرگی را مطرح میکند. ورود به چنین رابطهای و حفظ آن وحشتآور است و «گربه روی شیروانی داغ» به ما یادآوری میکند که چنین کاری نکنیم.

انومالیسا | چارلی کافمن
دنیا، جای سختی برای افراد تنها است. این که یک فرد جامعهگریز، زنی را ملاقات کند که بخواهد با او ازدواج کند و زن هم پاسخ مثبت دهد یک اتفاق معمولی نیست؛ این اتفاق، دستکمی از معجزه ندارد. اما ناتوانی در پیدا کردن خوشبختی یک نفرین است و مایکل استون تنها پس از یک درخشش کوچک امید، دچار این سرنوشت وحشتناک میشود.
بهترین فیلم های ولنتاین | زمانی برای دوست داشتن
چارلی کافمن در زمینه نوشتن نمایشهای اگزیستانسیال تجربه زیادی دارد و در «انومالیسا» شخصیتی را خلق کرده است که قادر به برقراری تعهد عاشقانه باکسی نیست؛ چراکه حباب توهم آمیز عشق، بهراحتی برایش ناپدید میشود. مایکل استون، در یک تور کاری به هتلی میرود و تصمیم میگیرد که با زنی جذاب وارد رابطه عاطفی شود. با وجود این، خیلی طول نمیکشد که بفهمد آن زن هم همانند سایر دخترها خیلی عادی است. از هتل به خانهاش، بهپیش همسر و فرزندانش برمیگردد و زندگی معمولی ناخوشایند را از سر میگیرد.
مایکل مایل است که درباره پایان ناگهانی رابطهشان توضیح دهد اما شرایط روحی رو به وخامتش، او را از این کار بازمیدارد. همچنین او از توهم فرگولی نیز رنج میبرد که یک عامل منفی برای برقراری رابطه موفق است. یک عاشقانه علمی-تخیلی و عجیبوغریب که بهشدت به سمت دیستوپیا گرایش دارد؛ «انومالیسا»ی چارلی کافمن، یک فیلم عاشقانه ترسناک است.
منشی | استیون شینبرگ
«منشی» استیون شینبرگ به رابطه منشی یک دفتر وکالت به نام لی با رئیسش گری میپردازد؛ لی بهطور همزمان با پسری بهنام پیتر هم رابطه دارد. او کمکم متوجه میشود که احساسش به گری جدی است بنابراین به او پیشنهاد ازدواج میدهد. گری درباره قبول این پیشنهاد تردید دارد، بنابراین به لی دستور میدهد که با نشستن بر روی صندلی، بدون هیچ حرکتی و برای مدتی نامعلوم، علاقهاش را ثابت کند. روزها میگذرد و بینندگان، غافلگیر و محو وحشت حاکم بر فضای فیلم میشوند. باگذشت هرلحظه، دلهرهای واقعیتر میشود و وقوع سرنوشتی تراژیک برای لی حتمیتر به نظر میرسد. پایان این فیلم عاشقانه ترسناک، خوش است، اما برای مدتی قابلتوجه، ترس از اوضاع بر عاشقانهها و اشتیاقها غلبه میکند.

دروازه جهنم | تینوسوکه کینوگاسا
جامعه سلطنتی ژاپن، به طرزی باورنکردنی نسبت به چندهمسری محافظهکار بود و همچنان همینطور است. در جامعه ژاپن، افتخار و غرور زنهای ژاپنی بالاتر از هر چیزی است، حتی اگر به خاطر وفادار باقی ماندن همهچیز را از دست بدهند.
«دروازه جهنم» فیلم فوقالعاده تینوسوکه کینوگاسا، روایتی عالی دارد در مورد این که چطور یک زن، از غرور خود حفاظت میکند. در زمان شورش هیجی، یک سامورایی به نام موریتو به حدی به گیشایی به نام کسا علاقهمند شده است که با توطئهای، شوهر او را در خواب به قتل میرساند. کسا، عشق موریتو را میپذیرد زیرا این بانوی باهوش میداند که امتناع، راه درستی برای فرار و محافظت از غرورش نیست. داستان عاشقانه آنها، زمانی که معلوم میشود دستورالعملی که کسا برای قتل شوهرش به موریتو داده است زندگی خود کسا را قربانی میکند، تبدیل به یک تراژدی خونین بزرگ میشود.
«دروازه جهنم» با افتخار به بکار گیری عالی رنگ و فیلمبرداری توسط کوهی سیگویاما، دوره امپراتوری ژاپن را زنده میکند و شور و شوق حاکم بر آن بیشتر به داستانی ترسناک شبیه است تا داستانی عاشقانه. حتی مارتین اسکورسیزی هم کار فوقالعاده عوامل این فیلم در بهکارگیری رنگها را تحسین میکند.

جزیره | کیم کی-دوک
فیلمهای کیم کی-دوک با توجه به رویکرد بیباکانه این کارگردان، همیشه چالشبرانگیز هستند. این فیلم که زمینهساز ساخت فیلم «بهار، تابستان، پاییز، زمستان…و بهار» شد، انزوای یک تفریحگاه ماهیگیری را درنتیجه تخریب کامل آن به نمایش میگذارد. تماشای «جزیره» میتواند غیرمعمول و منزجرکننده باشد و برای مخاطبان ناآشنا، تجربهای دردناک است که قطعا ترجیح میدهند فراموش کنند.
«جزیره» با داستان عاشقانه هی جین آرام، یک قایقران حرفهای و مسافرش هیون شیک که یک فراری است، شروع میشود. هیون شیک، نسبت به برقراری رابطه با هی جین تمایل دارد اما درخواستش رد میشود؛ هی جین، فاحشهای را به مرد معرفی می کند اما در ادامه، نمیتواند حضور آن دختر را تحمل کند بنابراین دست به قتل میزند. رابطه آنها متوقف میشود و هیون شیک از چند تلاش خود برای خودکشی نجات پیدا میکند. برخلاف عاشقانه مبهم بین آنها، هضم بخش آخر شوکه کننده است؛ چراکه این زوج مشکلدار رابطهشان را از سر میگیرند و به زندگی در کنار یکدیگر ادامه میدهند. بار دیگر شاهد یک فیلم عاشقانه ترسناک هستیم که بهشدت غافلگیرمان میکند.

ماه تلخ | رومن پولانسکی
تحمیل درد به دیگران، نوع خاصی از لذت است که گذشته وحشیانه ما بهعنوان موجوداتی غارنشینان را یادآوری میکند. تاریخچه تجربههای جنسی همراه با سادومازوخیسم و مازوخیسم، به قرنها قبل برمیگردد. امانوئل سنیه، همسر واقعی رومن پولانسکی، در نقش یک زیباروی فرانسوی به نام میمی، سبکهای مختلفی از داستان عاشقانه را در «ماه تلخ» به نمایش گذاشت؛ فیلمی از رومن پولانسکی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
شنیدن اعتراف اسکار بنتون درباره اینکه آسیبپذیری و متزلزل بودن میمی، برای او لذت وصفناپذیری را به همراه دارد، تکاندهنده است. آنها در رابطهشان، برای بروز جرقههای احساسی به انواع تجربههای عجیب و بازیهای عاشقانه متوسل میشوند؛ اما این بازیها، بیشتر جنبه اعمال قدرت و سلطهجویی دارند تا ابراز عشق.
آنها طی ماجراهایی از هم جدا میشوند اما با گذشت زمان، میمی به زندگی اسکار بازمیگردد. داستان عاشقانه آنها برای تماشاگر هیجانانگیز و ترسناک است و بینندگان هم مانند اسکار دستوپا بسته، هیچ کنترلی بر اوضاع ندارند. بعد از تماشای «ماه تلخ»، جوانان قبل از آرزوی پیش آمدن یک ازدواج تصادفی با فردی زیبارو و بیگانه، خوب فکر خواهند کرد.

منبع: Taste of Cinema