سینمای پلیسی همواره یکی از جذابترین و پرمخاطبترین گونههای سینمایی در میان علاقمندان فیلم و سینما به شمار میرود. شکلدهی نویسنده به یک معمای پیچیده که قهرمان فیلم را به سفری هیجان انگیز و غیر قابل پیشبینی رهسپارکرده تا از خلال اطلاعات، واکنشها و حوادث پیش آمده بتواند انگیزهها و دلایل رفتار کاراکترها را سنجیده و گناهکار را از بیگناه تشخیص دهد، همواره یکی از دوستداشتنیترین و دلچسبترین داستانهایی است که از ادبیات به سینما نیز راه پیدا کرده است.
بهترین فیلم های اجتماعی سینمای ایران
کیفیت و تاثیرگذاری این گونه از آثار معمولا به ۲ عنصر مهم و حیاتی وابسته است: یکی قهرمان یا همان شخصیت محوری فیلم است که با تفکر و رفتار خاص خودش، نظر تماشاگر را به خود جلب کرده و این همراهی مخاطب است که از دل زیرکی، هوشمندی و یا دیگر تواناییهای بالقوه قهرمان، پا به پای اثر پیش آمده و معمای نهایی فیلم را حل میکند و دیگری متن و فیلمنامه هوشمند و دقیقی است که بتواند از میان حوادث طراحی شده، انگیزههای درونی و بیرونی منطقی و قانع کنندهای از رفتار و گفتار کاراکترها را به مخاطب ارائه دهد.
فیلم «کت چرمی» اولین ساخته بلند حسین میرزا محمدی، با اتکا به جذابیت ذاتی این نوع از سینما به سراغ داستانی شبه پلیسی رفته که قرار است از طریق یک مامور بهزیستیِ پیگیر، خودسر و تنهایی به نام عیسی فرهمند (با بازی جواد عزتی)، خلافها و جنایتهای یکی از بزرگترین باندهای اعتیاد و پولشویی را بر ملا سازد. فیلم اما درست از همان جاهایی ضربه میخورد که به شکل طبیعی باید نقطه قوتش باشد. به نظر میرسد اتکا و اعتماد فیلمساز جوان ما به بازیگری چون جواد عزتی در اینجا به نتیجه مطلوبی منجر نشده و در غیاب یک متن دقیق و شخصیتپردازی هوشمندانه به پاشنه آشیل فیلم بدل شده است.
اگر جواد عزتی در فیلم « مرد بازنده» موفق میشود تماشاگر را با خود همراه کند، به دلیل فیلمنامه و متنی بود که با درک صحیح از چگونگی ترسیم یک قهرمان، ویژگیهای رفتاری و گفتاری خاصی به او بخشیده بود که کاراکتر پلیس تنها و درونگرا را باهوش و حواس جمع نشان میداد. پلیسی قاطع و سمج که برای تعقیب سوژه مورد نظر حتی حاضر است ماشین خود و فرزندش را تا مرز ویرانی نیز پیش ببرد و آنقدر دقیق و ریزبین است که علیرغم گرفتاریهای شخصیاش همه چیز را زیر نظر داشته و به تحلیلی در خور اعتنا از شرایط میرسد.
حال کافی است به شخصیت پردازی قهرمان فیلم «کت چرمی» و رفتار و گفتار جواد عزتی در این فیلم نگاهی بیندازید. آیا به چیزی جز پریشان احوالی و سماجتی که هیچگونه هوشمندی و زیرکی در آن دیده نمیشود دست پیدا خواهید کرد؟ کاراکتر عیسی فرهمند نه باهوش است و نه اهل تهدید و دعوا و درگیری (در یکی از سکانسها و در مواجهه با کاراکتر مصیب، وقتی به راحتی از او کتک میخورد، به شکل عجیب و غیر قابل درکی چنان ضعفی از خود نشان میدهد که میخواهد از کل ماجرا پا پس کشیده و عصبانیتش را بر سر دختر خالی میکند!) سوالی که برای تماشاگر پیش میآید این است که اساساً این قهرمان اصلی فیلم چه ویژگی و توانایی جالب و منحصربفردی دارد که با او همذات پنداری کرده و همپای با او خطرات و معمای درونی اثر را پشت سر بگذارد؟
ترسیم شخصیتهای خام و ناپختهای همچون کاراکتر گلاره عباسی و سارا حاتمی و صابر ابر و بهزاد خلج که همچون شبحی به یکباره از متن فیلم سر برآورده و امورات مورد نظر فیلمنامهنویس (نه داستان و درام مرکزی فیلم) را رتق و فتق میکنند، نتیجهای جز آن پایانبندی دور از انتظار و سرهمبندی شده را در پی ندارد. نوع نگاه نویسنده به کاراکتر مامور امنیتی (صابر ابر) و کارمند پزشکی قانونی (گلاره عباسی) که عملا هیچ تاثیر دراماتیکی در روند پیچشهای داستانی ندارند و حضورشان بیشتر از هر چیز بر جنبههای نمادین سویههای اجتماعی فیلم دلالت پیدا میکند، از ناآگاهی نویسنده نسبت به فضای واقعی حکایت میکند.
در جایی که ترسیم سیستم تجارت هولناک آنتاگونیست داستان به یک ساختمان کوچک خیریه و یک وکیل نه چندان کارآمد ختم میشود، ماجرای فرار دختران بیسرپرست و پناه آوردن به کاراکتر اصلی ماجرا، به یک شوخیِ با نمک شبیه میشود که تنها قرار است مجالی برای خودنمایی کاراکتر معتاد ثریا (با بازی سارا حاتمی) دهد. به نظر میرسد ایده اصلی فیلم« کت چرمی» با آن درونمایه پر تعلیقاش، پروژه دشواری بوده که برای موفقیت، به تجربه بیشتری از کارگردان و نویسنده فعلیاش نیاز داشته است.