هریسون فورد: دیگر فرقی بین سینما و تلویزیون نیست
هریسون فورد ۸۰ ساله که بازیگری شناختهشده و یک شمایل فرهنگی آمریکایی است، این روزها با سریال «رواندرمانگری» (Shrinking) در کانون توجه است؛ جالب اینکه او سوای بازیگری، خلبان و فعال محیط زیست هم هست. فورد در این گفتوگو درباره موضوعهای جالبی صحبت کرده است از اینکه چرا از سینما به تلویزیون آمده و پروژهای مثل «۱۹۲۳» او را مجذوب کرده و قیاس نقش جیکوب داتن با نقشهای قبلیاش مثل هان سولو و ایندیانا جونز، تا همبازی شدن دوباره با هلن میرن و جزییات نقشش و…
سریال کوتاه «۱۹۲۳» که تیلر شریدن آن را برای «پارامونت پلاس» خلق کرده (و یکی از تهیهکنندگان اجرایی آن هم هست)، درست مثل سریال کوتاه «۱۸۸۳» و در ادامه آن، به عنوان سرآغازی بر سریال تحسینشده «یلوستون» (Yellowstone) ساخته شده است. «۱۸۸۳» با بازیهای تیم مکگرا در نقش جیمز داتن و فِیث هیل در نقش مارگارت داتن، داستان سفر این خانواده به غرب و مستقر شدن در ایالت مانتِنا است و شکلگیری آنچه که در نهایت به مزرعه یلوستون بدل میشود. وقتی «۱۹۲۳» شروع میشود نسل جدیدی از خانواده داتن، مالکیت یلوستون را در دست گرفته است. سرپرستی خانواده با برادر جیمز، جیکوب (هریسون فورد) است و او با همسرش کارا (هلن میرن) و فرزندان به یادگار مانده از جیمز – که حالا به جای او مزرعه را اداره میکنند – آنجا زندگی میکند. همه اینها پیش از مواجهه خانواده با رویدادهای سختی چون ممنوعیت فروش مشروبات الکلی در آمریکا و رکود بزرگ، و همینطور رقبایی است که دائم در جستوجوی تصاحب زمینهای این خانوادهاند.
لیست بهترین فیلم های هریسون فورد
- بخش اعظم و اصلی کارنامه شما در سینما شکل گرفته و این اولین نقش اصلی شما در یک سریال تلویزیونی است. چطور شد که از سینما به تلویزیون آمدید؟ و ساخت «۱۹۲۳» را چطور با ساخت فیلمهای قبلیتان مقایسه میکنید، بهخصوص مجموعه فیلمهای بلاکباستری مثل «جنگهای ستارهای» (Star Wars) و «ایندیانا جونز» (Indiana Jones)؟
هریسون فورد: خب، این سوال بزرگی است. برای من به عنوان بازیگر، فرق زیادی بین حضور جلوی دوربین یک محصول تلویزیونی و فیلمی سینمایی وجود ندارد. در واقع وقت بیشتری برای پرداخت یک شخصیت در قسمتهای متعدد یک سریال وجود دارد تا فیلمی ۲ ساعته. باور دارم که این روزها تنها تفاوت آثار تلویزیونی و سینمایی همین است. ما قبلا به تولیدهای تلویزیونی به عنوان محصولاتی نگاه میکردیم که با جاهطلبی کمتری ساخته میشدند؛ اما حالا اینطور نیست. «۱۹۲۳» یکی از جاهطلبانهترین آثاری است که من تا امروز در آن بازی کردهام و تا اینجا از نتیجه بسیار راضی هستم؛ چون این روزها بخش اعظم سریال در مرحله پسازتولید است و فقط چند قسمت اول را دیدهایم. در ضمن، از بازی در کنار بازیگران زن و مرد کاربلد سریال لذت بردم. ظرفیت فنی و جاهطلبیای که «۱۹۲۳» با آن فیلمبرداری شد، چیزی از یک فیلم سینمایی کم نداشت. واقعا سریال زیبایی است و من از کل این پروژه هیجانزدهام.
در مورد قیاس این سریال با «جنگهای ستارهای» یا «ایندیانا جونز» هم باید بگویم که زمان بهمراتب بیشتری را در فضاهای بیرونی و در مکانهای واقعی گذراندیم تا اینکه سر دکورهایی حاضر شویم که زمانی بیشتر میخواستند واقعیت را در آنها خلق کنند. طبیعی است که حضور در مکانهای واقعی، احساسی حقیقی را به همراه میآورد و شما به محض قرار گرفتن در سرما با لباسهای شخصیتتان بهخوبی درک میکنید که زندگی واقعی یک کابوی چگونه است.
- برای حرکت کردن در مسیر درست و بهترین عملکرد و بازی در قالب شخصیتتان چه چیزهایی را در ذهن نگه میدارید، بهخصوص از بابت عناصر و هر چیزی که ممکن است اشتباهی به بار بیاورد؟
خب، من میخواهم به شخصیت خدمت کنم و شخصیتها هم باید در خدمت داستان باشند. من به سهم خودم میکوشم شخصیت را با داستان درهم بیامیزم چون این ۲ حامی یکدیگرند. تیلر شریدن، شخصیتی پیچیده و چندلایه نوشته است که ایفای آن، هم باعث افتخار بود و هم مرا به چالش کشید و به همین دلیل، از بازی در «۱۹۲۳» بسیار لذت بردم.
- وقتی به گروه تولید این سریال ملحق شدید که بخشی از یک فرنچایز است، این فرصت را داشتید که سریالهای مرتبط به آن را هم تماشا کنید؛ «۱۸۸۳» یا «یلوستون»؟
برنامه کاریام شلوغ بود و زمان زیادی نداشتم که خودم را از این بابت بهروز کنم؛ اما فکر کردم که مهم است تمام قسمتهای «۱۸۸۳» را تماشا کنم چون از نظر زمانی نزدیکتر بود و بنیان عناصر داستانی «یلوستون» در آن گذاشته شده است. در مورد «یلوستون» هم که داستانش در زمان معاصر میگذرد، کاری که کوین (کاستنر) کرده و خود سریال را دوست دارم اما «۱۸۸۳» برای من مهمتر بود و به همین خاطر، روی آن تمرکز کنم؛ و خیلی هم سودمند بود که به شیوه داستانگوییشان پی ببرم.
- چه چیزی شما را جذب این پروژه کرد؟ سناریوهای تیلر یا…
تصمیمم را بر اساس دیدارهای شخصی با تیلر گرفتم. وقتی توافق کردیم سناریویی در کار نبود. البته یکی از انگیزههای واقعیام فرصت همکاری دوباره با هلن میرن بود که اینجا نقش همسرم را بازی میکند و اولین بازیگری بود که به پروژه ملحق شده بود. وقتی تیلر و من دیدار کردیم، هنوز سناریویی در کار نبود و برای همین او از ایدههایش گفت و من تحت تاثیر بیان و جاهطلبی و صداقت او قرار گرفتم؛ و زمانی که سناریو به دستم رسید بسیار رضایتبخش بود. شخصیت من در این سریال با تمام نقشهایی که تا امروز بازی کرده بودم تفاوت زیادی دارد و این موضوع هم مرا جذب این پروژه کرد. من همیشه شیفته تجربههای جدید بودهام و این روزها کار کردن در سینما و تلویزیون دیگر برای من فرق فاحشی ندارد.
- به همکاری با هلن میرن اشاره کردید. کنجکاوم از پرداخت رابطه شخصیتهایتان بدانم.
خب، ما همدیگر را میشناسیم گرچه در ۴۰ سال گذشته زمان زیادی را با هم سپری نکردهایم. او در «ساحل ماسکیتو» (Mosquito Coast؛ به کارگردانی پیتر ویئر محصول ۱۹۸۶) نقش همسرم را بازی میکرد؛ اما کارنامه او را دنبال میکنم و در طول این سالها فیلمهایش را دیده بودم و گاهی هم با هم تماس میگرفتیم. او آدم نازنین و بازیگر بسیار باهوشی است که یکی از بزرگترین انگیزههای من برای بازی در «۱۹۲۳» بود.
- راز کارنامه بلند و شگفتانگیز شما چیست؟ و از آنجایی که شخصیتهای نمادین زیادی را بازی کردهاید چطور میتوانید جِیکوب داتن را با آنها قیاس کنید؟
رازش در همکاری با آدمهایی است که در حرفهشان ماهر و استاد هستند. گستره کارگردانانی که من فرصت همکاری با آنها را به دست آوردهام بیشک خارقالعاده است. من خیلی خیلی خوششانسم. زمانی وارد این حرفه شدم که صنعت سینما ارتباط و پیوستگی نزدیکی با فرهنگ داشت و ما تاثیر چشمگیری بر فرهنگ داشتیم. واقعا روزگار بسیار خوبی برای صنعت سینما بود. هنوز برخی از غولهای صنعت فیلمسازی مشغول به کار بودند و من فرصت همکاری با فرانسیس فورد کاپولا، سیدنی پولاک و پیتر ویئر و خیلیهای دیگر را به دست آوردم. همین میتوانست برای من کافی باشد اما هنوز از کار کردن لذت میبرم و همچنان داستانگویی برای من لذتبخش است. تیلر شریدن هم بیشک یکی از استعدادهای خارقالعاده این دوران است؛ و بازی در این سریال واقعا اوقات خوشی را برای من به ارمغان آورد.
- سفر این شخصیت چه ویژگیای داشت که شما مشتاق تجربه کردنش شدید؟
خب، این شخصیت در شرایط بسیار دشواری قرار میگیرد و فشارهای مزرعه زیاد میشوند؛ فشارهایی که آینده خانوادهاش در گرو رفع یا مقابله درست با آنهاست. آنها یک دوره خشکسالی را تجربه میکنند. رکود اقتصادی نزدیک است. حمایت اقتصادی بهتدریج کمتر میشود. گرفتن وامها هر روز سختتر میشود و… و تازه فشارهای مربوط به خود زمین از سوی صنایع استخراجی منابع طبیعی هم هست و خلاصه اینکه روزگار پیچیدهای است. خیلی از این مسائل و فشارها روی دوش جیکوب قرار میگیرند و شیوه مواجهه او با آنها متمایز است. تیلر شخصیتی پیش رویم گذاشت که به من اعتمادبهنفس کامل داد و احساس کردم خوششانسم که فرصت ایفای آن را دارم.
- وقتی سناریو به دستتان رسید چطور برای خلق شخصیت جیکوب آماده شدید؟ و مهمترین بخش خلق این شخصیت چه بود؟
خلق یک شخصیت جنبههای مهم زیادی دارد. اولین جنبهای که مطرح میشود بیان فیزیکی خصوصیات اوست که با لباسهایش شروع میشود. من با کمک هنرمندان بسیار بااستعدادی، لباسهای این شخصیت را انتخاب کردم. پس قبل از هر چیز، ظاهر شخصیت اهمیت دارد… در کل، اگر صادق باشم، باید بگویم که تیلر بهقدری این شخصیت را خوب و کامل نوشته بود که من فقط کافی بود سر صحنه بروم و به اندازهای که میتوانم خودم را در موقعیت و درون این شخصیت قرار بدهم؛ همین برای یک بازی خوب در این سریال کافی به نظر میرسید. میدانیم که کابویها ثابتقدم، سرسخت و سختگیر هستند؛ اما تیلر به من فرصتی داد که چنین شخصیتی را در بسترهایی به نمایش بگذارم که ما اغلب شاهدشان نیستیم. پس این شخصیت بهقدری خوب نوشته شده بود که چالشم فقط این بود که طبق آرمانها و ارزشها و اخلاقیات او رفتار کنم.
منبع: کولایدر، کارلی لِین