از آسانسور تا کافه، از کلیپهای مناسبتی تا مترو، کمتر هفتهای است که بیاید و برود و ما موسیقی آملی را در آن نشنیده باشیم. صدای آکاردئون، فرانسه، پاریس، کافه، رود سن، شانزهلیزه، نوازندگان دورهگرد خیابانی، قهوه، سیگار، ایفل، بیخیالی و خیلی چیزهایی از این دست، احتمالا تصاویری هستند که با شنیدن موسیقی جادویی فیلم آملی از جلوی چشمتان رد میشوند؛ چشمهای گرد و مشکی و موهای چتری آملی را هم به این تصاویر اضافه کنید و بعد از آن کار دیگری نمیماند؛ لذت بردن از این موسیقی آسانترین کار دنیا خواهد بود. شنیدن والسهای ماندگاری که یان تیرسن در مقام آهنگساز برای این فیلم نوشته علیرغم اینکه بارها و بارها شنیده میشوند، باز هم دلنشین است. جالب اینجاست که آهنگساز فرانسوی ۲ سال بعد از آملی موسیقی فیلم خداحافظ لنین را ساخت، اما نه قبل از آن و نه بعد آن هیچوقت موفقیت این موسیقی تکرار نشد.
حالا خودتان را در حال گوش دادن به والسهای زیبای فیلم آملی تصور کنید. فکر کنید آملی پولن هستید، با آن انرژی تمام نشدنی فیلم ماجراهای شگفتانگیز آملی پولن که حالا تصمیم گرفته از پس سالها، به آنچه که دوست دارد بپردازد. دلش خواسته بالاخره زندگی که دوست دارد را دنبال کند و با کارهای عجیب و غریبش به زندگی اطرافیان و همسایگانش شادی ببخشد. یک تصمیم فردی شگفتانگیز و پر از هیجان. برای چنین زندگی با این مختصات و تصمیمی تا این اندازه عجیب، چطور موسیقی باید نوشت؟ شما به عنوان شنونده دلتان میخواست روی این تصاویر چه نوع موسیقی را بشنوید؟ طبیعتا موسیقی پر نشاطی که بتواند پاسخگوی شیطنتهای شخصیت اصلی باشد و از طرفی شما را با او همراه کند. خب! تیرسن هم همین کار را کرده. راستش خیلی بعید است هیچ آهنگسازی دیگری جز او میتوانست چشمهای بازیگوش، کنجکاو و دوست داشتنی آملی را به موسیقی تبدیل کند. موسیقی آملی رسما برای این شخصیت و مطابق با کارهای عجیب و غریب او پیش میرود. موسیقی فانتزی که در آن هم میشود عشق را پیدا کرد، هم کودکی و هم کنجکاوی را..
موسیقی فیلم آملی یکی از شخصیتهای اصلی آن محسوب میشود که اگر نبود بیشک یک پای فیلم بدجوری میلنگید. وقتی ساند ترک آملی بلافاصله بعد از فیلم در همان سال منتشر شد، تبدیل به هیت موسیقی فیلمهای آن سال شد و با اختلاف به طرفداران بیشتر و فروش بالاتری دست پیدا کرد. دلیلش را خیلیها در به هم آمیختگی موسیقی شاد با موسیقی غمدار میدانستند که به زیبایی و نامحسوس اتفاق افتاده بود. همیشه هم این نوع موسیقیها هستند که قدرت ماندگاری بالاتری پیدا میکنند، چون لحظاتی که میشود آنها را شنید و به یاد آورد لحظات بیشتری است.
در جای خود مایه شادی است که آهنگساز فیلم هیچوقت هم نخواست مثل خیلی از آهنگسازان دیگر موفقیتش را بار دیگر از روی دست خود تقلید کند و موسیقیای شبیه آن و صرفا جهت یادآوری آن موفقیت، ساخته بسازد.
هنر دیگری که تیرسن در آملی به خرج داده ترکیب موسیقی اروپایی با موسیقی مینیمال و حتی پستمدرن است. برخوردهای کوتاه و گاه مکثدار او با نتها که به خصوص در تکنوازیهای پیانو در این موسیقی به چشم میخورد، این تجدد را در موسیقی آملی نشان میدهد. تجددی که فیلم و شخصیت جوان اول او و شیوه نوی فانتزیپردازی به آن نیاز دارد و چقدر خوب که همه این کارهای مهم را یک آهنگساز فرانسوی خلاق با هم انجام داده است. آهنگسازی که میتوانست برای این فیلم یک موسیقی ارکسترال بنویسد و هیچ چیز هم به فیلم اضافه نکند اما به ما شانس شنیدن یک موسیقی بینظیر را در طول زندگیمان داد.
از ویژگیهای مهم دیگر موسیقی این فیلم استفاده بسیار غنی از ساز آکاردئون است. خود ما وقتی از فرانسه و به خصوص از پاریس حرف میزنیم، موسیقی که به ذهنمان میآید، با صدای آکاردئون گره خورده است، تصویری که از این شهر داریم با تصویر کافهها و سنگفرش خیابانها و برج ایفل که از هر گوشه پیداست یکی شده است به علاوه یک عالم آزادی و بیخیالی. چه پاریس را دیده باشیم، چه نه، اینها تصاویر احتمالی با اندکی تغییر است که ما درباره فرانسه داریم.
تیرسن هم وقتی با فیلمی مواجه میشود که بیشتر آن در فضای شهری فرانسوی با تمام ویژگیهای آن میگذرد، ترجیح میدهد که سراغ همان المانها مشخص برود و موسیقی را برای همان مختصات بنویسد. موسیقی که علیرغم داشتن این مواد اولیه، بوی تازگی و خلاقیت، همه جای آن را پر کرده است. از این حیث موسیقی آملی اوج و فرود ندارد و نمیتوان فرضا در مقایسه با موسیقیهای آهنگسازی چون جان ویلیامز دنبال ترکی که در آن قطعه اصلی را بتوان شنید گشت، یا منتظر یک ملودی آنچنانی بود که خودش را از میان دیگر قطعات جدا کند. این البته به این معنا نیست که موسیقی آملی اوجی ندارد بلکه برعکس حقیقتش این است که این موسیقی همهاش در اوج است!
به خصوص اینکه حجم بسیار بالایی از تصاویر را موسیقی همراهی کرده است و وقتی ساندترک آن منتشر شد، ۲۰ ترک موسیقی فیلم داشت که در مقایسه با خیلی از فیلمها حجم بسیار بالایی است. با این حال ممکن است از نظر بعضیها، جاهایی تیرسن به ورطه تکرار در موسیقی آملی افتاده باشد اما تصور میکنم او هم در استفاده از موسیقی باکلام و هم موسیقی متن بیکلام بسیار موفق عمل کرده است چرا که موسیقی این فیلم به آن روح تزریق کرده است. به راحتی میشد این فیلم هم شییه خیلی از فیلمهای فانتزی دیگر فیلمی میشد یخکرده و بدون توانایی جذب کردن مخاطب اما موسیقی آملی در کنار بازی توتو چنان گرمایی به این فیلم بخشیدهاند که بدون هیچکدامشان نمیشود این فیلم را تماشایی دانست.