به قول حافظ یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است. از این زاویه که به سریال «جیران» نگاه کنی قصه جذاب عاشقانهای دارد که بار دیگر به روایت حسن فتحی در بستر تاریخ و تاریکیهایش بازگو می شود. باز هم ردپای سیاست و قدرت در آن پیداست و باز هم یک تراژدی-حماسه دیگر از عشق و فتنه و فتوحاتش به نمایش درمیآید که شنیدنی و دیدنی است گرچه شاید مخاطب را به اندازه «شهرزاد» راضی نکند. این نارضایتی به خود فتحی برمیگردد که هر بار یک عاشقانه تاریخی ساخت دل برد و دلبری کرد.
مرجع خبرها و اطلاعات سریال جیران
سریال جیران اما دستکم تا ۶ قسمت اول نتوانست آن انتظار را برآورده کند. یکی به خاطر انتخاب برخی بازیگرانش برای برخی نقشها که مهمترینش بهرام رادن برای نقش ناصرالدین شاه بود که گرچه چهره و شمایل صورتش به او شباهت داشت اما انگار شکوه و شوکت شاهانه را ندارد و لباس شاهی به تن و زبان و بیانش نمینشیند. از سوی دیگر برخی دیالوگها و بیان آنها مماس با گفتمان زبانی و کلامی آن دوره نیست و انسجام و یکدستی یگانهای بین آنها نیست اما همچنان از منظر زیباییشناسی و مفهومی قابل توجه و تامل است چنانکه گاهی مخاطب را ترغیب میکند که برخی از آنها را گوشه دفتر و دیوانی بنویسد.
به واسطه حضور جیران در دربار شاهی، مخاطب نیز با او به لایههای درونیتر آنجا و البته روابط و مناسبات آدمهایش ورود میکند و ساختار ناکارآمد سلطنت قاجار را از نزدیک نشان میدهد. در همین جا باید به بازی خوب و قدرتمند مریلا زارعی در این نقش اشاره کرد که به شمایلی از یک فم متال در ژانر نوآر پهلو میزند
دیالوگها البته فراتر از فرم زیباییشناسی و موزونی و وزن و آهنگ واجد معنای عمیق قابل درنگ هم است که به مثابه یکی از عناصر مهم درام در پردازش شخصیتها، پرداخت موقعیتها و پیشبرد قصه سهم مهمی دارد. بسیاری از رمزگشاییها و تعلیق آفرینی و اطلاعات و آگاهی درباره قصه و آدمهایش به واسطه و میانجی همین دیالوگها صورت میگیرد که گاه لحنی شاعرانه دارد و گاه طعنههای حکیمانه. بیتعارف باید گفت حتی اگر قصه و داستان را هم نپسندیم اما از دیالوگها و دیالکتیک برساخته از آن در گفتوگوها نمیتوان لذت نبرد. خاصه آنجا که با زبان و بیان عاشقانه همراه میشود و قرار است زبان سخن عشق باشد. فتحی این بار از موسیقی و ساز هم بهره میبرد و بر سویههای عاشقانه- شاعرانه فضا و قصه میافزاید.
فارغ از قصه جیران (پریناز ایزدیار) و دل بستن ناصرالدین شاه به او که در یک مثلث عشقی با سیاوش گره میخورد و از دل آن داستان و داستانکها بیرون میآید فتحی این بار به میانجی این قصه به اندرون زندگی و زیست-جهان شاه قاجار پا میگذارد که از رهگذر آن هم قصه عشق و عاشقی شاه با رعیتزاده تجریشی و مصائب و مسائل آن را روایت میکند، هم مناسبات دربار و روابط قدرت را بازنمایی میکند. درواقع به واسطه حضور جیران در دربار شاهی، مخاطب نیز با او به لایههای درونیتر آنجا و البته روابط و مناسبات آدمهایش ورود میکند و ساختار ناکارآمد سلطنت قاجار را از نزدیک نشان میدهد. رمزگشایی از قتل امیرکبیر و پرداختن به زندگی همسر او بعد از مرگ بخشی از همین ماجراست. همچنان که فتنهگریهای مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه و قدرتطلبیهای او بخش دیگری از ماجرا است. در همین جا باید به بازی خوب و قدرتمند مریلا زارعی در این نقش اشاره کرد که به شمایلی از یک فم متال در ژانر نوآر پهلو میزند.
سریال جیران در واقع از یک روایت موازی اما درهم تنیده برخوردار است. به این معنا که یک لایه آن که لایه رویی و ظاهری قصه است ماجرای عاشق شدن شاه و عاشقانههایش با جیران است اما در پس همین وضعیت، لایههای درونی و باطنیتر قصه یعنی مناسبات قدرت در دربار قاجار و فسادهای مرتبط با آن به مثابه قصه ثانویه صورتبندی میشود. در واقع فساد ساختارمند سلسله قاجار که میتواند جامعه شناسی بحران سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر ما را نیز بازنمایی کرده و تاملبرانگیز کند. مثلا نظام ارباب و رعیتی و مناسبات بین شاه و مردم.
از آنجا که این موارد در دل یک قصه عاشقانه و فراز و نشیبهایش بیان میشود هم ریتم و ضرباهنگ مناسبی خلق میکند و هم قصه را از ملالانگیز شدن نجات میدهد. گرچه در نیمههای راه و از قسمت یازدهم به بعد شاهد یک غافلگیری در روند قصه و رمزگشایی از علاقه مهدعلیا به امیرکبیر و ناکامی او در این باره به مثابه انگیزه قتل امیر و البته روابط پنهانی مهدعلیا بیرون از دربار با سلمان (مهدی پاکدل) قصه را در یک مسیر ملتهب تازهای قرار داده است که به نظر میرسد جیران را بعد از این تماشاییتر میکند و باید ببینیم این رخدادها تراژدی رعیتزاده تجریشی یا همان جیران را به کدام سو میکشاند.
رادان تو این نقش فوق العاده است.شاید اوایل چندان مناسب به نظر نمی رسید ولی کم کم عالی شد.سطح سریالو بالا برده.بهترین بازی کارنامشه
سلام ، بنظر من و خیلیا های دیگه بر عکس اون چیزی که از اون فکر میکردم بهرام رادان خیلی مناسب این نقشه ، به چند دلیل اول اینکه این سریال اگه اشتباه نکنم اولین سریالیه که نقش اولش زن ناصرالدین شاهه و ناصر الدین شاه دو نقش دوم قراره داره و این داستان چون راجب یک زنه وجه نقش ناصر الیدن شاه اول باید بتونه رابطه خودشو با نقش اول به خوبی ایفا کنه بعد با بقیه افراد مثل رجال دولت ، احساس و عشقی که ناصر اینجا به جیران داره واقعا قابل قبوله و البته بازی خود رادان درجه بعد در نقش شاه هم قابل قبوله برعکس بقیه نقش های ناصر الیدن شاه که ماه هیچ شاه عاشقی نمیدیدیم و فقط ناصر ها در مساعل سیاسی ایفا نقش میکردن چون قصه اونجوری میطلبیده اما بنظرم چیزی که هست این حق مخاطبه که بدونه سریال در مجموع چند قسمته و چقدر باید برای قسمت های جذاب تری که گفته میشه خودشو آماده کنه الان سیزده قسمت از سریال پخش شده ولی هنوز تعداد مشخصی از قسمت های فصل اول و فصل دوم گفته نشده در حالی که سریال از سال پیش فیلمبرداری داشته تا همین الان هم به اتمام نرسیده در هر صورت از عوامل تشکر میکنم و امیدوارم که این سریال تا انتها پخش بشه تا بعد انتقاد کامل و منطقی بشه کرد