خلق لحظههای ناب از یک داستان معمولی
تراژدی مکبث The Tragedy of Macbeth، داستان وست ساید West Side Story و قدرت سگ The Power of the Dog سه اثر سینمایی مهم سال ۲۰۲۱ هستند که فیلمبرداران آنها، همکاریهای سختی را با کارگردانان این فیلمها داشتند تا بتوانند نگاه آنها را همانطور که باید ترسیم کنند.
جوئل کوئن میخواست اقتباسش از نمایشنامه مشهور شکسپیر درباره جاهطلبی پادشاه اسکاتلندی، در تئاتر ریشه داشته باشد ولی مثل یک نمایشنامه فیلمشده به نظر نرسد. «داستان وست ساید» قرار بود زمختی و خشونت خیابانهای پایینشهر نیویورک را ترسیم کند با فصلهای رقصی پر از زندگی و رنگ؛ و «قدرت سگ» هم قرار بود پهناوری ایالت مانتِنای امریکا و افسردگی حاکم بر خانهای در یک مزرعه را به تصویر بکشد. در ادامه پس از مرور کوتاهی بر کارنامه فیلمبرداران هر یک از این ۳ اثر تحسینشده سال ۲۰۲۱، نگاهی به چالش اصلی آنها در آثار اخیرشان میاندازیم.
برونو دلبونل | تراژدی مکبث
این فیلمبردار فرانسوی متولد ۱۹۵۷ ابتدا با فیلمهایی که برای ژانپیئر ژونه گرفت – «آملی» (۲۰۰۱) و «نامزدی بسیار طولانی» (۲۰۰۴) – به سینمای جهان معرفی شد. البته اولین فیلم کارنامه او در همکاری با پیتر باگدانوویچ فقید در همان سال ۲۰۰۱ اتفاق افتاد؛ فیلمی با عنوان «میوی گربه» The Cat’s Meow که به اندازه «آملی» دیده و تحسین نشد. دلبونل در ادامه فعالیتهایش با فیلمسازان مهم دیگری همکاری کرد، از جمله برادران کوئن در «پاریس، دوستت دارم» (۲۰۰۶)، «درون لویین دیویس» (۲۰۱۳) و «تصنیف باستر اسکراگز» (۲۰۱۸)، تیم برتن در فیلمهای «سایههای سیاه» (۲۰۱۲)، «چشمان بزرگ» (۲۰۱۴) و «خانه دوشیزه پِرِگرین برای بچههای عجیب» (۲۰۱۶)، جو رایت در فیلمهای «تاریکترین زمان» (۲۰۱۷) و «زنی پشت پنجره» (۲۰۲۱)، الکساندر سوکوروف در «فرانکوفونیا» (۲۰۱۵) و… او که نقشی را هم در «فرنچ دیسپچ» (وس اندرسن، ۲۰۲۱) بازی کرده، تا امروز نامزد دریافت ۵ جایزه اسکار شده است.
برونو دِلبونِل در روایت بصری داستان تراژیک مکبث و رگههای روانشناختی عمیق آن، با نورها و سایهها کار کرد. همه عناصر زینتی از صحنههای فیلم حذف شدند و هیچ فرش و مشعل و شمعدان بزرگ تزیینی در کاخ محل وقوع داستان باقی نماند. دلبونل در این باره میگوید: «کار ما ادای دینی است به زبان و شکسپیر.» و در این مورد که الگوهای نورپردازیاش در بعضی از صحنهها غیرواقعی هستند چنین توضیح میدهد: «گاهی وقتها نور، هیچ منبع طبیعیای ندارد بلکه صورتی است که یا پیرو خطوط احساسی است یا در تضاد با آن قرار میگیرد.»
یانوش کامینسکی | داستان وست ساید
این فیلمبردار لهستانی ۶۲ ساله که تا امروز دو بار برای فیلمهای «فهرست شیندلر» (۱۹۹۳) و «نجات سرباز راین» (۱۹۹۸) برنده جایزه اسکار شده، بر این باور است که «فیلمبرداری، هنر نور است و سایهها، استعارههای بصری و ظرافتها». کامینسکی که از «فهرست شیندلر» به شهرت رسید و پس از آن، تمام فیلمهای استیون اسپیلبرگ را تا امروز فیلمبرداری کرده است، آثاری از کامرون کرو، جولیئن اشنابل و جاد اپِتاو را هم در کارنامه دارد. سال ۲۰۱۹ بود که انجمن فیلمبرداران امریکا ۲ فیلم «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز راین» را در فهرست بهترین آثار سینمایی فیلمبرداریشده در سده بیستم قرار داد.
همکاری تازه یانوش کامینسکی با اسپیلبرگ در «داستان وست ساید» رقم خورده است که یکی از رقبای اصلی فصل جوایز آثار برتر ۲۰۲۱ است. او هم مثل دلبونل، تمرکزش روی نورپردازی و روشناییها بود تا بتواند درامی خلق کند. طراح تولید فیلم آدام استاکهاوزِن برای زدوخورد بزرگ اواخر فیلم، مکانی خاص را با پنجرههای بلند پیدا کرد که کنار یک جاده فرعی از بزرگراهی قرار داشت. کامینسکی برای فیلمبرداری این صحنه، ابزار نورپردازی خاصی را طراحی کرد که از نورهای کلیگ استفاده میکرد و آنها را روی کرینهای خیلی بزرگی نصب کرد؛ و ایدهاش این بود که به ترکیبی از نورهای جلو و عقب خودروهای گذری برسد که با فاصلههای زمانی مشخصی به صحنه میتابیدند. تماشاگران هرگز اتومبیلی را نمیبینند و فقط نورهای آنها را میبینند. کامینسکی در این خصوص چنین توضیح میدهد: «از خودمان پرسیدیم: چه میشود اگر لوکیشن درست زیر پل روگذر باشد و خودروها از طریق پنجرهها محیط را در حالی روشن کنند که زدوخورد اتفاق میافتد؟ و زمانی که دعوا شدت پیدا میکند ما هم بر سرعت روشناییهای عبوری که داخل را روشن میکنند افزودیم تا جایی که به این عنصر بصری افسارگسیخته از نورهای متحرک بدل شد. آنچه در تصویر میبینیم روشناییها و سایههایی است که با این دعوای خشونتآمیز درهم میآمیزند. استیون (اسپیلبرگ) میخواست چنین احساس آشوب و آشفتگی احساسیای را خلق کند که فقط حاصل کار بازیگران و آوای موسیقی نیست.»
آری وِگنر | قدرت سگ
این فیلمبردار جوان استرالیایی نخستین بار با درام انگلیسی «بانو مکبث» (ویلیام اولدروید، ۲۰۱۶) دیده و تحسین شد؛ فیلمی که جایزه بهترین فیلمبرداری جوایز فیلم مستقل انگلیس ۲۰۱۷ را نصیبش کرد (و فیلمی که توأمان بازیگری به نام فلورنس پیو را هم به سینمای جهان معرفی کرد). از آثار سینمایی مطرح او در سالهای اخیر میتوان به کمدی ترسناک «در تار و پود» (پیتر استریکلند، ۲۰۱۸) و «سرنوشت حقیقی دارودسته کِلی» (جاستین کِرزِل، ۲۰۱۹) اشاره کرد. وگنر امسال با «قدرت سگ» نقطه عطف کارنامهاش را تجربه میکند و تا اینجا، برنده جوایز بهترین فیلمبرداری از چهار انجمن منتقدان باستن، شیکاگو، لسآنجلس و نیویورک شده است.
آری وِگنِر مدیر فیلمبرداری «قدرت سگ» نهفقط چشماندازهای وسیع و پهناور مانتِنا را در قالب تصویر ضبط کرد بلکه ترس روانشناختی درون خانواده بِربَنک را هم برای اثر جدید جین کمپیئن به نمایش گذاشت. وگنر بهخوبی میدانست که چه عناصری را باید از رمان تامس سَوِج استخراج کند؛ کتابی که منبع اقتباس فیلم است و فیلمنامه بر اساس آن نوشته شده است. او درباره لوکیشن فیلم میگوید: «عمارتی که شخصیتهای اصلی در آن زندگی میکنند نمادی از ثروت خانوادگی است اما معماری آن به عنوان خانهای در یک مزرعه، اصلاً با منطق جور درنمیآید.» این عمارت بزرگ است اما همچنان کلاستروفوبیک احساس میشود و دکوری اروپایی برای فضای داخل خانه در نظر گرفته شد با رنگهای قهوهای سیر و چوبهای قدیمی و فرسوده. وگنر در این باره هم چنین توضیح میدهد: «اینجا فضایی است عاری از عشق، و تهی از هرگونه تأثیر و احساس زنانه؛ گویی عشق مادرانه از آن رخت بربسته است. این جنبه شوم را با آگاهی و از روی عمد خلق کردیم چون میخواستیم این فضای تیرهوتار از جنبههای بسیاری این سؤال را در ذهن مخاطب مطرح کند: پس هیولا کجاست؟»
وگنر در فیلمبرداری «قدرت سگ» با این چالش روبهرو بود که چشماندازهای بایر و وسیع و روشنی را – که از پنجرهها به چشم میآمدند – از داخل خانه ضبط کند. کمپیئن با یکدندگی اصرار داشت که وگنر از پرده سبز و جلوههای بصری برای نماهایی استفاده نکند که قرار بود بخشی از مناظر بیرونی در آنها دیده شود. او در این مورد میگوید: «ما عکسهایی از لوکیشنها گرفتیم و آنها را روی پسزمینههایی به سبک بیلبورد چاپ کردیم تا در خصوص نورپردازی به ما کمک کنند.» این مدیر فیلمبرداری اضافه میکند که این پسزمینهها باعث شدند که نهفقط از نظر نورپردازی انتخابهای جسورانهتری داشته باشد و بیشتر بتواند ریسک کند بلکه در ترکیببندی قابها هم به او کمک کردند.
برگرفته از منابع مختلف، از جمله مقاله جَز تَنگکِی برای «ورایتی» که بخش اصلی این مطلب را تشکیل داده است.